ارزیابی عملکرد یکی از وظایف مدیریت منابع انسانی که در سازمانها با صرف وقت و هزینه انجام می شود و از نتایج ارزیابی در سایر وظایف مدیریت منابع انسانی از جمله حقوق و دست مزد تعیین نیازهای آموزشی ، ارتقاء استفاده می گردد .
صاحب نظران، ارزیابی عملکرد کارکنان را عملی می دانند که در آن کار افراد در رابطه با نحوه انجام وظیفه در مشاغل محوله به طور سیستماتیک اندازه گیری (سعادت، ۱۳۸۲(،)مهدویان، ۱۳۷۷) استعداد و توانایی های بالقوه کارکنان برای بهبود انجام وظایف و رشد در رشته شغلی شان مشخص ؛ روش مطلوب برانگیختن کارکنان روشن (دسلر، ۲۰۰۰)؛ و بازخوردی به فرد داده می شود تا وی نقایص کار خود را بشناسد (ماندی و همکاران، ۱۹۹۶). به طور معمول در اهمیت و آثار ناشی از ارزیابی عملکرد به موارد تقریبا مشابه اشاره می شود که عبارتند از: برنامه ریزی نیروی انسانی، استخدام کارمندان مناسب ، تربیت و بهسازی نیروی انسانی، طراحی نظام جبران خدمت، تعیین مسیر پیشرفت شغلی، شناخت استعداد و توانایی های نیروی انسانی، طراحی نظام انگیزش، تعیین روایی آزمون های استخدامی، و ایجاد جو اعتماد (سعادت، ۱۳۸۲(،)مایر و دیویس، ۱۹۹۷(،)مورفی و کلیولند، ۱۹۹۵(،)مورفی، ۲۰۰۸). چنین مواردی، هر یک به نحوی نتایج مورد انتظار از ارزیابی عملکرد منابع انسانی را نشان می دهند. در این صورت ارزیابی عملکرد، مستلزم نظام اثربخشی است که بتواند طرح های مناسب ارزیابی عملکرد منابع انسانی را طراحی و هدایت کرده و ارتقا بدهد. اگر نظام ارزیابی عملکرد نتواند اثربخشی خود را نشان دهد ارزش خود را از دست خواهد داد
در دانشگاه ها ارزیابی عملکرد یک اقدام استراتژیک است(سیمونز، ۲۰۰۲). در این مؤسسات، اندازه گیری مستند عملکرد نه یک اقدام واحد و مجزا بلکه آخرین مرحله از سلسله اقداماتی است که در فرایند مدیریت عملکرد، الزام آور است. مرور تجربه دانشگاه های بزرگی چون کالیفرنیا، ایلینویز و کلیولند این موضوع را تایید می کند. حساسیت فعالیت های آموزشی و پیچیدگی ماموریت هایی که از طرف اجتماع محلی، نهادها و جامعه برای دانشگاه ها تعریف می شود، انتظارات مربوط به پاسخگویی این مؤسسات را افزایش می دهد و بر دو نتیجه مهم مهر تایید می زند: ۱) ارزیابی عملکرد کارکنان در دانشگاه ها یک ابزار تعریف شده و متعارف برای اطمینان از حفظ و ارتقای ارزش سرمایه انسانی است که دانشگاه در درجه نخست با اتکا بدان، قادر به پاسخگویی و تأمین نظر ذی نفعان است، و ۲) ارزیابی های رسمی، مکتوب و مستند، در دانشگاه نمی تواند جایگزین بازخورد مداوم در ارتباط با عملکرد شغلی باشد. ضمنا این دو مورد را می توان به عنوان دلایل مهمی شناسایی کرد که ضرورت طراحی و استقرار نظام ارزیابی عملکرد ویژه مؤسسات آموزش عالی را نشان می دهند.
برای رسیدن به مقصود ارزیابی از کارکرد کارکنان لازم است نظام ارزیابی از حساسیت لازم برای تشخیص رفتارهای اثربخش، کم اثر یا بی اثر برخوردار باشد. به عبارت دیگر چنانچه ارزیابی عملکرد برای تشخیص قدرت و ضعف از حساسیت لازم بهره مند نباشد، نمی توان از نتایج آن برای تأمین مقاصد و رشد و پویایی در ابعاد مختلف بهره برد. از طرفی، نظام ارزیابی عملکرد می بایست به کار و عمل افراد مربوط باشد و همچنین وسائل و لوازم سنجش و اندازه گیری باید از اعتبار کافی برخوردار باشد تا داوری و قضاوت درست انجام شود.
امیرالمومنین حضرت علی (ع) درعهد نامه مالک اشتر او را به ارزشیابی عملکرد کارکنان و قائل شدن تفاوت میان آنان بر اساس عملکردشان ترغیب می کند و عواقب ناخوشایند عدم تفاوت میان کارکنان خوب و بد را متذکر می شود.
می فرماید: « هرگز نباید افراد نیکوکار بی رغبت شوند و بدکاران در عمل بدشان تشویق گردند و هرکدام از اینها را مطابق کارش پاداش بده»(نامه 53 نهج البلاغه).
عدم پشتیبانی مدیریت، غیر قابل اجرا بودن سیستم های ارزیابی، ناتوانی ارزیابان درارزیابی درست و عادلانه و عدم تناسب و انطباق سیستم های ارزیابی با واقعیات، از جمله مشکلاتی است که معمولاً اثر بخشی اکثر سیستم های ارزیابی را دچار اشکال می کند (سعادت،1376 ص241 .( وضعیت کنونی بیشتر مؤسسات و شرکت های دولتی کشور به گونه ای است که شاهد انجام بی رنگ ارزیابی در پایان هر سال برای آن دسته از کارکنانی که حداقل شش ماه در واحد مربوطه مشغول به کار بوده اند، هستیم و مدیر یا سرپرست با بی حوصلگی و فقط برای انجام یک گردش کار اداری نسبت به تکمیل فرم اقدام و گاهی هم این مهم را به عهده شخص دیگری محول می نماید که به این ترتیب اهمیت موضوع ارزیابی لوث و نادیده گرفته می شود و از طرفی هم این ارزیابی در سرنوشت خدمتی کارکنان چندان تأثیری ندارد . در حقیقت کاری بی روح انجام می شود که بعضاً نشأت گرفته از ذهنیات مدیر و یا شخص ثالثی است که تحت اوامر مدیر یا سرپرست مشغول به کار است.
پژوهش حاضر در صدد است مشخص سازد که موانع سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان در دانشگاه آزاد اسلامی از ابعاد اداری ساختاری، قوانین و مقررات ، روانی و عاطفی با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی به چه صورت بوده و رتبه بندی ابعاد چگونه است.برای پاسخ دادن به سوالات مذکور به بررسی دیدگاه کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم می پردازیم.
1-3. ضرورت و اهمیت پژوهش
باتوجه به اهمیت نقش منابع انسانی کارآمد در رشد، تحول و نو آوری سازمان ها و ضرورت آگاهی آنان از نحوه عملکردشان که با ارزیابی عملکرد سالانه این مهم انجام می گیرد ، از این رو اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر آن است که به بررسی دیدگاه کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم پرداخته و اینکه موانع انجام ارزیابی عملکرد کارکنان چیست و چرا این امر مهم به درستی انجام نمی گیرد. در صورتیکه انجام صحیح ارزیابی عملکرد کارکنان دارای مزایای چون ایجاد فرصت مناسب برای مشارکت همه کارکنان ، اثر بخشی و بهبود روابط در بین نیروی انسانی ، انتقال ارزشهای سازمان به کارکنان ، افزایش رضایتمندی در کارکنان به دلیل احترام به عقاید آنان توسط مدیران عالی ، توجه به مشتری مداری و کیفیت خدمات ، ارتقای کار گروهی ، ارزیابی نیازهای توسعه و شناسایی قابلیتهای سازمان می باشد که بیانگر اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر است.
وجود یک نظام ارزیابی کارآمد و اثربخش می تواند در شناسایی استعدادها و توانمندی های بالقوه افراد نقش به سزایی داشته باشد. از سوی دیگر نظام ارزیابی عملکرد مناسب می تواند حسن اعتماد و اطمینان کارکنان را از درستی تصمیمات پرسنلی افزایش داده و باعث انگیزه های کاری گردد.(صدراالسادات ،2009)
1-4. اهداف پژوهش
تحقیق حاضر با اهداف کلی و فرعی ذیل انجام گرفته است
1 -4-1. اهداف کلی پژوهش
شناسایی و رتبه بندی موانع ارزیابی عملکرد کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم.
1-4-2. اهداف فرعی پژوهش
اهداف فرعی این تحقیق عبارتند از:
1-5. هدف کاربردی تحقیق
با توجه به اینکه انجام ارزیابی عملکرد کارکنان امری مهم و ضروری در هر سازمانی می باشد و کارایی و اثربخشی در مجموعه های علمی و فرهنگی بیش از سایر سازمانها حیاتی به نظر می رسد.این کارایی و اثربخشی تنها در سایه انجام دقیق ارزیابی عملکرد کارکنان پدید خواهد آمد . این اقدام سبب می گردد تا بهره وری بالایی حاصل شود . بنابر این مهمترین گام برای انجام ارزیابی عملکرد کارکنان شناسایی و رفع موانع اجرایی آن می باشد. نتایج این تحقیق برای تمامی سازمان های علمی و فرهنگی اعم از دولتی و غیردولتی قابل استفاده می باشند.
1-6. سوال های پژوهش
با توجه به نوع تحقیق که ازنوع اکتشافی و شناسایی می باشد ،در این قسمت نیازی به ارائه فرضیه وجود ندارد و تحقیق به سوالات مطرح شده در این خصوص پاسخ می دهد.
1-6-1. سوال اصلی
سوال اصلی اول: موانع ارزیابی عملکرد کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم براساس تکنیک تحلیل عاملی کدامند ؟
سوال اصلی دوم : رتبه بندی موانع ارزیابی عملکرد کارکنان دردانشگاه آزاد اسلامی واحد قم چگونه است؟
1-6-2. سوال های فرعی
1-7. جنبه نوآوری و جدید بودن تحقیق
با توجه به ضرورت انجام ارزیابی عملکرد کارکنان در سازمانها و ادارات جهت پویایی وپیش برد اهداف سازمان با بهره وری و کارایی کارکنان آن مجموعه . مشاهده می شود انجام ارزیابی عملکرد کارکنان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم و دیگر واحد ها اجرایی نگردیده . این تحقیق در صدد است تا برای اولین بار بصورت میدانی و با نگاه عملیاتی علل و موانع ارزیابی عملکرد کارکنان را شناسایی و اولویت بندی نماید
1-8. قلمرو تحقیق
1-8-1. قلمرو موضوعی
از نظرموضوعی، این تحقیق به بررسی و تبیین موانع ارزیابی عملکرد کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی می پردازد . پس از آن به رتبه بندی این موانع در دانشگاه پرداخته می شود.
1-8-2. قلمرو مکانی تحقیق
قلمرو مکانی این تحقیق دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم است که دارای حوزه ریاست و 6 حوزه معاونت اداری مالی ،پژوهشی ، آموزشی ، دانشجویی، پزشکی و عمران می باشد . این واحد دانشگاهی جمعا” دارای 235 کارمند تمام وقت می باشد .
1-8-3. قلمرو زمانی تحقیق
قلمرو زمانی تحقیق و داده ها در سال 1393 هجری شمسی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم صورت گرفته است.
-Mak.Kormick
-slatten
در این فصل به بررسی پیشینه پژوهش پرداخته خواهد شد. هر قدر ارتباط یک مطالعه با مطالعات پیشین و تئوریهای موجود زیادتر باشد سهم آن در بسط دانش آدمی بیشترخواهد بود. بررسی پیشینه پژوهش موجب می شود تا پژوهشگر بتواند اولاً: متغیرها را شناخته آنها را تعریف کند و نیز به عملیاتی کردن آنها بپردازد ثانیاً: چگونگی ارتباط متغیرهایی که هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ عملی مهم است را تشخیص دهد (هومن، 1388).
بنابراین آنچه سرلوحه کار در این فصل است این است که به تشخیص اهمیّت و تعریف موضوع مورد نظر، بررسی مبانی نظری مرتبط با موضوع پژوهش، مشخص ساختن عوامل مرتبط با موضوع، تعریف متغیرها و بررسی پژوهشهای انجام شده در گذشته که به نوعی با موضوع ارتباط دارد، پرداخته شود.
اهمیت خلاقیت
با نگاهی ژرف در مجموعه دستاوردهای بشر و اشیایی که اطراف انسانها را احاطه کرده است، مشخص خواهد شد که ساده ترین این دستاوردها محصول خلاقیت و نوآوری افرادی است که با پردازش اندیشهها، نظریه و ابتکارها در طول سالها به شکل کنونی خویش در آمده؛ یعنی ابتدا در ذهن یک انسان خلاق شکل گرفته و بعد با گذشت زمان و نیز پیشرفت دانش، تکامل یافته است (رضائیان، 1372).
بسیاری از اندیشمندان و محققان معتقدند که تمدن بشر ﻧﺸﺄت گرفته از خلاقیت افراد است. لازم نیست که خلاقیت بصورت یک امر پیچیده ظاهر شود، بلکه میتواند پدیدهای ساده ولی بدیع باشد و منجر به حل معضل پیچیدهای شود (حسینی، 1386).
شاید طرح یک سؤال بتواند اهمیت خلاقیت را مشخص نماید؛ «آیا بدون خلاقیت و نوآوری، جهان پیشرفته امروز در جایگاه کنونیاش قرار داشت؟» یقیناً پاسخ این سؤال منفی خواهد بود. تمام پیشرفتهای کنونی بشر حاصل خلاقیت و نوآوری است. جهان امروز به طور مداوم در حال تحول و تغییر است، تحت چنین شرایطی تنها خلاقیت و نوآوری افراد به خصوص مدیران میتواند حتی از وضعیتهای مبهم و نامشخص فرصت ایجاد نماید. تقریباً تمام کشورهای جهان برای افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی در پی خلاقیت و نوآوری هستند و از عمده ترین دلایل اهمیت بسیار زیاد خلاقیت و نوآوری، رقابت بین کشورهای در حال توسعه است (نیلی آرام، 1377).
بنابراین مشخص است که همه سازمانها برای تداوم حیات خود به اندیشههای نو احتیاج دارند. این افکار نو و جدید همانند یک روح تازه به سازمان جان دیگری داده و آنرا از فنا نجات می دهد. در عصر حاضر که عصر اطلاعات، ارتباطات و نرم افزار است برای پیشرفت و یا حتی حفظ وضع موجود لازم است که نوجویی در سازمان تداوم یابد. دنیای متلاطم امروز نیازمند شناخت است. شناختی که بتوان با آن پاسخهایی بدیع وتازه به تمام تغییر و تحولات محیطی داد و علاوه بر ﺗﺄثیر پذیری از این تحولات بر آنها ﺗﺄثیر گذاشته و به آنها شکل دلخواه داد (الوانی، 1384).
شام پیتر اقتصاددان معروف دهه 1930 ﺗﺄکید میکند که یک سازمان هرگاه بخواهد از نظر رقابتی برتری چشمگیری نسبت به دیگر سازمانها داشته باشد بایستی تخریب خلاق را در فعالیتهای خود بکارگیرد. منظور از تخریب خلاق دست زدن به فعالیتهایی است که نظامها را از تعادل خارج میکند و این آشفتگی موجب خواهد شد که سازگاریها و انطباقها در هم شکسته و گامی بسیار مهم در جهت ایجاد نظم نوین برداشته شود. وقتی نظامها به تعادل سازگار (یعنی تعادلی که حالت سکون به خود میگیرد و پذیرای هیچگونه تغییری نیست) نزدیک شوند برای خلاق بودن و یا حتی غلبه بر ضربات و فشارهای تصادفی عمده از سوی محیط نیاز به تغییرات درونی خواهند داشت یعنی باید گفت نوآوری برای یک سازمان در حال تعادل پایدار بسیار دشوار است. انجام کارهای نومستلزم ایجاد تغییرات در روابط پایدار بین افراد الگوهای کار، بینش و طرز تلقی دیدگاهها و فرهنگهاست. وقتی یک نظام به دور از تعادل عمل نماید براحتی میتوان رفتار آن را تغییر داد (به نقل از قدمی و دیگران، 1378).
از میان عوامل زیادی که به تغییر و تحولات سازمانها اثر میگذارد چهار عامل عمده حداکثر را بر سازمانها وارد میآورند این عوامل عبارتند از:
۱- فشار شدید رقابت جهانی.
۲- محو شدن مرز و بوم بازار تجارت.
۳- شتاب پیشرفت تکنولوژی.
۴- دگرگونی سریع در ارزش و نحوه زندگی مصرف کنندگان کالا.
برای مقابله با این عوامل سازمانهای موفق آنهایی هستند که به خلاقیت و نوآوری روی آورند. به عبارت دیگر در عصر «جامعهدانش»، «اطلاعات»، «سرعت» و «فراصنعتی» خلاقیت یک ضرورت نیست، بلکه شرط اصلی و بنیادی بقاء است (شهرآرای و دیگران، 1386).
پس از تمام این فواید و مزایا بسیاری معقتدند که خلاقیت و نوآوری بطور کلی سه فایده برای جامعه به همراه دارد:
۱- افزایش رشد اقتصادی.
۲- بالابردن سطح بهره وری.
۳- به وجود آمدن تکنولوژی کالاها و خدمات جدید.
آنچه در باب اهمیت خلاقیت شکل مهمی از قضیه را بخود میگیرد باز میگردد به افراد (بخصوص که این پژوهش بیشتر بر خلاقیت فردی تکیه دارد) یعنی جاییکه خلاقیت باعث میشود تا فرد به یک حس ارزشمندی درمورد خود (خودیابی) که بر اساس تئوری مازلو بالاترین نیاز انسان نیز است، برسد. وقتی فرد با بروز خلاقیت بتواند استعداد ذاتیاش را به نمایش بگذارد به نوعی رضایت از خود میرسد که این احساس باعث میشود فرد خود را بیابد یا به عبارتی در می یابد که او هم می تواند مفید، مؤثر و موفق واقع گردد. نتیجه این احساس میتواند فرد را در بسیاری از امور دیگر به رضایت برساند بعلاوه در بسیاری از ویژگیهای شخصیتی وی مانند اعتماد به نفس (خودباوری) و… ﺗﺄثیر مثبت خواهد داشت هرچند که ویژگیهای شخصیتی وخلاقیت بصورت لازم (ملزوم بر یکدیگر) ﺗﺄثیر متقابل خواهند گذاشت. یعنی خلاق بودن فرد به وی اعتماد به نفس میدهد و اعتماد به نفس فرد نیز در بروز خلاقیت به وی کمک خواهد نمود.
بنابراین پس از مشخص شدن اهمیت خلاقیت و نوآوری بر اساس استدلالهای انجام شده در بالا، لازم است تمام کشورها، همانند کشورهای پیشرفته در بروز، نهادی ساختن و ترغیب خلاقیت همّت گمارند. در این راستا در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آیندهنگر که میتوانند نظریات وایدههای نوین در موقعیتهای مختلف ارائه دهند، توجه خاص مبذول نمایند.
تاریخچه خلاقیت
پژوهش در مورد خلاقیت و عناصر متشکله آن بیش از یک قرن پیش توسط دانشمندان علوم اجتماعی شروع شد ولی انگیزه اساسی برای پژوهش گستردهتر در سال 1950 توسط گیلفورد ایجاد شد (شهرآرای و دیگران، 1386).
مبانی نظری مرتبط با خلاقیت
از ﺁنجا که بسیاری از ایدههای نوین از اندیشمندان و تفکر خلاق بدست می آید (رضاییان،1372) و نیز از آنجایی که اندیشیدن و تفکر از موضوعاتی است که در مباحث فلسفی و منطقی از ابتدا مطرح شده است شاید بتوان مقوﻟﺔ خلاقیت یا به نوعی تفکر خلاق که یکی از انواع تفکر است (انواع دیگر تفکرعبارتند از: سببی یا علی، قیاسی، استقرایی و قضاوتی) را در حوزه فلسفه و منطق به عنوان اولین زمینه بررسی خلاقیت، مورد تفحص قرار داد.
در چگونگی خلق نظریهها و اندیشههای نو، اندیشمندان به گونههای متفاوتی نظر دادهاند. برخی علما چون بیکن و هیوم شیوه استقرایی (رسیدن به کل از جزء) را راه آفریدن نظریههای جدید میدانند (الوانی،1384) براساس نظر این افراد خلق ایدههای جدید به این صورت است که ذهن فرد، تک تک موارد و امور مرتبط ونزدیک به هم را کنار یکدیگر گذاشته و از این امور یک نتیجهگیری کلی و جدید که جامعتر از تک تک موارد است را ارائه میدهد. مثلاً گفته میشود گاز اکسیژن در اثر فشار مایع میشود، گاز نیتروژن در اثر فشار مایع میشود وگاز هیدروژن بر اثر فشار مایع میشود، پس نتیجه گیری میشود کلیه گازها در اثر فشار مایع میشوند.البته اینگونه نتیجهگیریها ممکن است در اثرگذشت زمان و اعمال اصلاحات موردتردید قرارگیرند.
عدهای بر شیوه قیاسی (رسیدن از کل به جزء) ﺗﺄکید میکنند. با تفکر قیاسی نیز میشود به نظریات جدید رسید. اندیشمندانی چون میدآوار نظریههای استقراریی را در اکتشاف و ابداعات علمی مردود شمرده و به نوعی قیاس در خلاقیت معتقد می باشند. میدآوار کشفیات جدید در علوم را زائیده فرضیه سازی قیاسی میداند.
دانشمند فرضیهای میسازد اینکار وی کار خلاق است. به این معنی که او دنیای ممکنی را خلق میکند یا بخشی از آنرا فرض مینماید تجربیات وی بعداً برای آن است که دریابد آیا آن دنیای فرضی واقعی است یا خیر؟ در این میان نقش ذهن خلاق محقق عامل و رکن اساسی است که قابل ردیابی نیست و نمیتوان برای آن راه و روش منطقی جستجو کرد در حالیکه اثبات و نفی فرضیه فرآیندی منطقی و قابل تبیین علمی و تجربی است و این دو راه کاملاً با هم متفاوتاند برای آزمون فرضیهها منطق و مبنایی وجود دارد ولی برای آفرینش آنها وجود ندارد و این مسئلهها به شیوه تخیل خلاق در آفرینندگی و نوآوری رهنمون میشود (الوانی، 1384).
یک مثال از شیوه قیاسی به درک این نوع تفکر کمک خواهد نمود مثلاً ثابت شده است تمام گازها در اثر فشار مایع میشوند. اکسیژن یک گاز است پس اکسیژن نیز در اثر فشار مایع است.
تمثیل و مدلسازی نیز میتواند به عنوان یکی از منابع خلاقیت به حساب آید. تمثیل یعنی رسیدن از یک جزء به جزء دیگر. به عبارتی هرگاه شباهتهایی بین دو موضوع پیدا شود از تمثیل استفاده شده است؛ مثلاً در ریاضیات ثابت شده است دو مقدار که با یک مساوی باشد خود آن دومقدار باهم مساوی هستند (شهیدی ودیگران، 1375).
بهتراست به زبان سادهتر گفتهشود، تمثیل یعنی حکم را از روی شباهت بدست آوردن. یعنی ذهن گاه از روی مثال زدن ممکن است به یک ایده جدید برسد مثلاً می توان گفت کره مریخ مانند زمین آب و هوا دارد پس مانند زمین موجود زنده دارد.
مدلها فقط فرضیههای ممکن را مطرح میکنند که این فرضیهها بایستی مورد آزمون قرار گیرند. بعلاوه وقتی تمثیل بکار می رود دو شیء مورد نظر فقط از نظر بعضی خصوصیات با هم شبیه هستند پس در کاربرد مدلها باید محتاطانه رفتار نمود. اشراق در آفرینش نظریههای جدید نقش عمدهای دارد. منظور از اشراق آن است که نحوه تفکر تابع براهین مطلقاً ثابت و به اثبات رسیده نیست بلکه از جهشهای درونی فرد است. یعنی ذهن خلاق فرد از حد و مرز قوانین ثابت علمی فراتر میرود و در دنیای عظیم و ناشناختهای به پرواز درمیآیند تا اینکه اندیشههای نوظهور پیدا میکند. البته باید در نظر داشت که تجربههای علمی و تخصصی در ایجاد جرقههای اندیشه و نظرات نو بیﺗﺄثیر نخواهد بود (الوانی، 1384).
کاوش پیشینه و ادبیات تحقیق، نهتنها پژوهشگر را یاری میکند تا تمام متغیرهای مربوطه را در تحقیق خود بگنجاند بلکه آمیزش زیرکانه اطلاعات بهدستآمده از طریق ابزارهای گردآوری اطلاعات با آنچه در مطالعات پیشین، توسط دیگران، ارائهشده است را آسان میکند. بهبیاندیگر، بررسی پیشینه، چارچوب بنیادی خوبی برای ادامه پروژه تحقیقی، فراهم میآورد. ازاینرو، پیشینه کاوی خوب، پایههای ایجاد یک چارچوب نظری جامع که از محل آن فرضیههایی برای آزمون به دست میآید را مهیا میسازد (سکاران، 1391). علاوه بر این، ادبیات مناسب میتواند بستری را ایجاد نماید تا استفادهکنندگان از تحقیق، بتوانند با بررسی روند و خاستگاه تحقیق به درک بالاتری ازآنچه انجامشده است برسند. ازآنجاکه در این تحقیق به مباحثی چون نشاط کاری در بین کارکنان پرداخته میشود مباحث مطرحشده در این فصل، حولوحوش مفاهیم تئوری موجود و مرتبط با اجزای نشاط کاری و عوامل زمینهساز نشاط کاری، ابعاد نشاط کاری پرداخته میشود. بهگونهای که در ابتدا به تعاریف مختلفی که از نام نشاط کاری در دست است پرداخته میشود سپس شرح مختصری از روند نشاط کاری ارائه میشود و اجزای آن نیز، تشریح میگردد. با ورود به مبحث نشاط کاری، تعاریف، رویکردها و تئوریهای مربوط، مطرح میشود و در ادامه بحث، نشاط کاری و منابع انسانی و متغیرهای چند اخصه MCDM ها بهعنوان بخشی از ادبیات تحقیق، موردبررسی قرار میگیرد.
2-2 چارچوب نظری تحقیق
سالهاپیش پژوهشگرانکشورهایصنعتیدر اصولروابطانسانیالتونمایودریافتهبودندکهتنظیممیزانروشنایی،دما،رطوبتوسروصدای محیطبرافزایشکار آییافراداثرمستقیمدارد.بنابراین،میتوان نتیجهگرفتکهیکراهساده امامؤثردرافزایشبهرهوریدرمحیط کاراستفادهازنیرویانسانیشادوبانشاطاست.درنظرگرفتن محیطیشادباتوجهبهروابطانسانیشادبسیارمؤثرترازشرایط جبرواجباروایجادمحیطخشککاریاست. افرادباخواستهها وآرزوهاییبهسازمانمیپیوندند؛هماهنگیوهمسوییسازمانبااینآمالدرافرادایجادشادیمینماید،اینشادیوخوشنودیخودباعثنوآوری،خلاقیتدرکار،افزایشمیزان تولیدوخدماتووفاداریافرادبهسازمانشدهوازاینرهیافتسازمآنهمازسلامتو پویاییبرخوردارمیشود.
را در افزایش با توجه به بررسی مباحث نظری و مطالعه تحقیق پژوهشگران میتوان سه دسته از عوامل نشاط کاری مؤثر دانست. این سه دسته عبارتاند از:
1- عوامل سازمانی
با توجه به چالشهایی که سازمانها امروزه با آن مواجه هستند، ایجاد سازمان شاد یکی از نیازهای استراتژیک برای موفقیت در بلندمدت است (زارعی متین و همکاران، 1388).
مدیر یک مجموعه، میتواند با اندیشههای سالمش محیطی شاد، بانشاط و با بهرهوری بالا را در سازمان به وجود آورد و همین مدیر میتواند با اندیشههای تنگنظرانه یا بهدوراز عزتنفس، افسردگی، اضطراب و در پی آن رخوت و کسالت را در کارکنان به وجود آورد.
از عوامل سازمانی حائز اهمیت در نشاط کاری میتوان به انتخاب صحیح و بهجای کارکنان، پرداخت حقوق و دستمزد مناسب، متناسب بودن روابط انسانی در محیط کار، امنیت شغلی، برنامهریزی کاری مناسب، سرکشی مداوم مسئولین به کارکنان و گوش فرادادن به مشکلات آنها، استفاده از توانمندیها و تخصصهای کارکنان و … اشاره کرد.
2- عوامل اجتماعی
عوامل مربوط به محیط اجتماعی پیرامون فرد چون تشکلهای فکری و ایدئولوژیکی که کارمند در آن عضو است، ارتباطات در جریان پیرامون فرد، فرهنگ رفتاری و هنجارهای اجتماعی پذیرفتهشده در محیط زندگی و بالأخص خانواده تأثیر بسزایی روی نشاط کارمند دارند. محکم و استوار بودن پایههای نظام خانواده، ارتباط صمیمی با آشنایان، دوستان و خانواده و آشنایی باروحیه ایثار و ازخودگذشتگی ازجمله عوامل اجتماعی مؤثر بر نشاط هستند.
3- عوامل فردی
تحقیقات جدید نشاندهنده این است که آنچه باعث ناخشنودی فرد در محیط کار میشود، رویدادهای منفی که برای وی اتفاق میافتند نیستند، بلکه نحوه نگرش او به این رویدادهاست. نشاط در محل کار یک عنوان جدید محرک تفکر است که ذهن را از منفی نگری دور نموده و شمارا وادار به مقاومت در برابر برچسب بد» گذاشتن بر شرایط و دیدن آنها بهعنوان شرایط خنثی میکند (راو، 2010).
2-4 عواملزمینهسازنشاطاجتماعی
عواملمهمیمانندصفاتشخصیتی،مؤلفههایشناختی،گرایشهایاعتقادیومحیطی، تربیتی،جمعیتی،زمینهسازنشاطبهشمارمیروند. بررسیهایبسیاریهمبستگیویژگیهایوراثتی،صفاتشخصیتی،شناختی ومذهبیبانشاطراگزارشکردهاند. فارنهاموچن،بهنقلازآرجیل (٢٠٠١)درتحقیقاتخودپیبردهاندکهبرونگراییبانشاطهمبستگیمثبتورواننژندیباآنهمبستگیمنفیدارد.سایرمطالعاتنیزاینموضوعرامحققساختهاند. بررسیمجموعهاینگونهتحقیقات،برروابطزمینهایژنتیکیوصفاتشخصیتیدرنشاطتأکیدمیکنند (ایزاوا،٢٠٠۴:٢). عواملشناختینیزنقشمؤثریدرایجادنشاطایفامینمایند. اینعواملوعواملدیگریکهدربروزنشاطتأثیرگذارهستنددر این فصلموردبحثقرارمیگیرد.
2-5 نقشمحیطدرایجادنشاط اجتماعی
تجاربارتباطیواجتماعیدراوایلدورهکودکینیزممکناستدرشادکامساختنیاعدمنشاطشخصیتافراددردورههایبعدیرشداثربگذارد. درپژوهشی،مالتاستاوهمکاران (١٩٨۶)دریافتندکهمادرانبهنوزادانخودآموزشمیدهندکهچگونهاحساساتشانرابهشیوهاجتماعیمطلوبیبیانکنند. اینابرازاحساساتدرتجربههیجاناتمثبتتأثیرمیگذارد. کیفیتروابطعاطفیخانوادهدردورانکودکیودورههایپسازآندربروزقابلیتهایمربوطبههیجاناتمثبتونشاطبسیارمؤثراست (تامپسون،١٩٩٩،بهنقلازآرجیل،٢٠٠١)
نظریهامید
یکیاززمینههایاصلیومهمدربه وجودآمدناحساسنشاطوشادی،وجودامیدنسبتبهخود،زندگیوآیندهاست. احساساضطرابیانگرانیباعدمامیدبهآیندهرابطهمستقیمدارد. امیدبهآیندهدستیافتنبههدفیاانتظاردستیابیبههدفاست،بهگونهایکهشو “تئوریامیدراتئوریانگیزشنامیدهاست (کمپل،١٩٨١).
ازنظر اشنایدر امید فرایندی است که طی آن افراد ابتدا اهداف خود را تعیین میکنند، سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق میکنند و بعدازآن انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها را ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ میکنند. اشنایدر و همکاران (1991) یک نظریه ترکیبی مبتنی بر هدف را مطرح کردند که بسط یافته مدل تکبعدی سنتی بود و برای اولین بار زمینهای را برای امکان سنجش معتبر و قابلاعتماد امید در افراد گشود. نظریه امید اشنایدر بر سه مؤلفه مرکزی بنیان گذاشتهشده است: اهداف، گذرگاهها و عامل
اهداف: اشنایدر (2000) با توجه به مصاحبههای متعددی که با افراد داشت معتقد است مردم در این ادعا که هر کاری که انجام میدهند سعی دارند در آن هدفی را دنبال کنند یککلام بودند. اهداف نقاط پایان و یا زنجیره عمل ذهنی را ایجاد میکنند، آنها مرجع تئوری امید هستند (اشنایدر، 1994، اشنایدر و چیونز و سیمپسون 1997)
– اهداف اساس نظریه امید هستند که میتوانند کوتاهمدت یا بلندمدت باشند و ازنظر اهمیت طبقهبندی شوند، اهداف بایستی برای تسخیر ذهن هشیار ما به حد کافی ارزشمند باشند و نیز اهداف امیدوار نه نوعی عدم حتمیت به همراه خوددارند. یک سر این زنجیره-اطمینان قطعی- اهدافی با احتمال نائل شدن 100% است، آنها نیاز به امید ندارند. در سر دیگر این زنجیره، اهداف غیرقابلدفاع (که احتمال نائل شدن به آنها 0% است) وجود دارند که بیش از اینکه مفید باشند غیرمولد هستند. درواقع تحقیقات این بحث را تأیید میکند که به نظر مردم امید، یک کامیابی است که درم واقعی که احتمال رسیدن به هدف در حد متوسط است وجود دارد (آوریل و همکاران، 1990 به نقل از اشنایدر،2000).
در نظریه امید، اهداف منبع اصلی هیجان هستند، هیجان مثبت ناشی از دستیابی به هدف یا تصور نزدیک شدن به آن است، درحالیکه هیجان منفی ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (اشنایدر، 2002). با توجه به پیوند بین دستیابی به هدف و عاطفی مثبت، ممکن است به نظر برسد که بهترین راهکار، تعیین اهداف آسان و کاملاً قابلدستیابی است؛ اما افراد دارای امید بالا معمولاً به دنبال اهدافی هستند که دارای میزانی متوسط از دشواری باشند (اشنایدر، 1994).
– تفکرات گذرگاه؛ تواناییهای درک شده شخص هستند که راههای عملی را برای اهداف خواستهشده به وجود میآورند. تفکر گذرگاه اغلب قابلمشاهده در گفتار درونی از قبیل «من راهی برای انجام این کار پیدا خواهم کرد» است اگرچه تفکر گذرگاه خواستار تنها یک گذرگاه قابلاستفاده به هدف خواستهشده است، اما افراد دارای سطوح امید بالاتر اغلب قادر به تصور چندین گذرگاه هستند و از تفکر واگرا استفاده میکنند این راههای متناوب هنگامیکه فرد مجبور به مقابله با مانع یا مشکل دررسیدن موفقیتآمیز به اهداف میشود، تعیینکننده هستند. تفکر گذرگاه توانایی ادراکشده فرد برای شناسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است (اشنایدر، 1994) ازآنجاکه برخی از طرحها و نقشهها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای امید بالا، بهمنظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظر میگیرند (اشنایدر، 1991، 1996، ایرولیگ و همکاران، 1998). لازم به ذکر است که آثار سودمند امید، ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاهها نیست بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاههایی در صورت لزوم میتوانند تولید شوند اشنایدر و همکاران، (1991) نشان دادهشدهاند که رفتار هدفمند از آن طریق بر افکار فعلی و بلندمدت مربوط بهسوی هدفها و نقش کارگزاری فردی در نیل به این هدفها؛ و میزان ارزشگذاری به هدفها جاری تأثیر میگذارد.
– تفکرات عامل؛ بهعنوان افکاری تعریف میشود که بدان وسیله افراد با توجه به تواناییشان گذرگاههایی انتخاب کنند و به تلاش خود ادامه دهند. مؤلفه انگیزشی نظریه امید است که به شخص اطمینان میدهد قادر به شروع و تحمل تلاشهای ضروری برای دنبال کردن گذرگاه خاص است یا نه. عامل مستقیماً شناختهای افراد را در مورد توانایی آنها برای شروع و تحمل رفتارهای هدفگرا منعکس میکند و با گفتارهای درونی مانند «من میتوانم این کار را انجام دهم «و «من قصد ندارم متوقف شوم«مشخص میشود (اشنایدر لاپوینته، کروسون و ارلی، 1998). البته باید توجه داشت اهداف افراد بدون عزم حرکت به سمت آن و حفظ تلاش لازم برای نیل به آن قابلدسترسی نخواهد بود.
در نظریه امید، رسیدن موفقیتآمیز به هدف، هیجانات مثبت را فرامیخواند و شکست در دستیابی هدف باعث هیجانات منفی میشود. این هیجانات، بهنوبه خود گذرگاههای فرد و مؤلفه عامل را درباره تعقیب هدف آینده تغییر میدهند، هیجانات مثبت که از هدف موفق نتیجه میشود فرد را به کوشش و انتخاب اهداف آیندهی چالشانگیز تری سوق میدهد، در مقابل هیجانات منفی مطابق با شکست در دستیابی به اهداف خاص ممکن است باعث بیمیلی فرد برای تلاش کردن و پیشرفت آینده شود. بنابراین توانایی فرد برای تعریف کردن هیجانات منفی که از شکستها و مصیبتهای شخصی ناشی میشود مستقیماً تفکر گذرگاه و تفکر عامل اهداف آینده را تحت تأثیر قرار میدهد.
چندین مطالعه در طول دهه گذشته اهمیت امید را در جمعیت بزرگسالان نشان داده، پژوهشها نشان داده که افراد دارای امید بالاتر از تفکرات مثبت، عزتنفس و اعتمادبهنفس بیشتری نسبت به کسانی که امید کمتری دارند، برخورد دارند. افراد با سطح امید بالا احساسات را باانرژی بیشتری گزارش میکنند خودشان را به شکل مثبتتری معرفی میکنند (کوری و همکاران، 1997). افراد دارای سطح امید بالا اصولاً از مزایای سلامتی قابلاطمینان بهرهمند هستند. برای مثال هارنی (1990) گزارش داده است افرادی که امید بالایی دارند علاقه بیشتری به شرکت در تمرینات جسمانی دارند. امید همچنین در افرادی که در حال بهبود یافتن از صدمهها و بیماریهای مختلف هستند مؤثر شناختهشده است. همچنین پژوهشها تحمل درد را با امید مرتبط میدادند یعنی افراد با امید بالا دو برابر بیش از همتاهای کم امید خود درد را تحمل کردهاند (اشنایدر و براون، 1998) امید با پیشرفت تحصیلی نیز ارتباط دارد و چندین مطالعه این امر را نشان داده است. دانشجویان دانشگاه که امید بالایی دارند درمجموع نمرات بالاتری نسبت به سایر دانشجویان کسب کردهاند (چانگ، 1998؛ کوری، مافیر، سون داگ و ساندستدت، 1999). یک مطالعه دیگر گزارش میدهد که سطوح بالای امید در دانشجویان دانشگاه پیشبینی کننده معدل کل بالاتر، شانس بالاتری برای فارغالتحصیلی و احتمال کمتر برای مشروط شدن بوده است (اشنایدر، شوری، جیونز و ویلکلاند، 2002) همسان با این یافتهها اشنایدر (2000) نشان داد که دانشجویان بعد از دوره لیسانس که امتیاز بالاتر در مقیاس امید گرفتند مهارت سازگاری بهتری دارند و راهبردهای بهتری را برای دورههای تحصیلات انتخاب میکنند در طول عملکرد افراد هم در کلاسهای مدرسه هم دانشگاه امید پیشبینی کننده مهمی از پیشرفت ورزشی دانشجویان بود، امید بالا با عملکرد برتر ورزشکاران مرتبط بوده است (کوری و دیگران 1997). مطالعه دیگر توسط (براون، کوری، هاگستروم و ساندستدت، 1999) نشان داد که دختران با امید بالا در اردوی ورزشی تابستانی بیشتر مایل به داشتن اهداف خاص مرتبط با پیشرفت ورزشی بودند. مطالعه مشابهی گزارش کرد که دختران با سطح امیدواری بالاتر درباره تسلیم شدن افکار کمتری دارند. مطالعات این حد مهم به پژوهشگران دلیلی برای این باور ایجاد کردهاند که سازهی امید موضوعی ارزشمند وابسته به زمان است که باید برای درک بهتر آن تلاش کرد (وال، 2006).
متأسفانه واقعیت این است که افراد بسیاری وجود دارند که ممکن است به دو دلیل توانایی فکر کردن از روی امیدواری درباره آینده را از دست بدهند: اول اینکه آنها از زمان تولد هرگز محبت، مراقبت و توجهی که به آنها اجازهی ایجاد تفکر امیدوارانه را بدهد دریافت نکردهاند. دوم اینکه ممکن است که در آغاز یاد میگیرند که امیدوارانه فکر کنند، اما امیدشان بهوسیله وقایع پراسترس زندگی در طول دوران رشد تخریب میشود بااینوجود روانشناسی مثبتگرا معتقد است امید را میتوان ایجاد و ارتقا داد.
نظریهلذتگرایی
بر اساسایننظریهنشاطوخوشبختیفقطیکاحساساست.زندگیشاد،لذتانسانراافزایشدادهوغمانسانراکممیکند.
طیفنگاری نظریههای لذتگرا
لذتگرایی از دوره یونان باستان تا به امروز بهصورتهای گوناگونی تقریر شده است:
یکی از سادهترین و سطحیترین انواع لذتگرایی نظریهای است که معتقد است هر چیزی که دارای لذت حسی باشد ذاتاً خوب است؛ و ارزش هر چیز دیگری تنها باهمین معیار سنجیده میشود. اصول مکتب لذتگرایی شخصی را میتوان بهطور خلاصه چنین برشمرد (مصباح یزدی، 1384):
گفتهشده آریستپوس شاگرد سقراط به چنین دیدگاهی قائل بوده است. او که مؤسس مکتب کورنائی است لذت را هدف اخلاق میداند ولی افراط را در این زمینه نادرست میشمارد.(کاپلستون، 1368)
اپیکور برخلاف آریستپوس کوشیده است تقریر عمیقتری از لذتگرایی به دست دهد. بهطور خلاصه میتوان اندیشه اخلاقی اپیکور را در پنج اصل خلاصه کرد:(مصباح یزدی، 1384)
اپیکور با قبول اینکه لذت روحانی بر لذت جسمانی ترجیح دارد، معتقد بود برآورد عقلانی در باب منابع لذت و درد دستیابی انسان را به زندگیای که در آن لذت دیرپا بر درد گذرا غالب باشد، ممکن میسازد. (لارنسی سی، 1378).
چنانچه در دو تقریر گذشته از لذتگرایی مشاهده شد، متعلق لذت در آن دو، خود شخص یعنی فاعل اخلاقی بود. اشکال عمده این نوع لذتگرایی این است که تنها لذت خود انسان را معیار درستی میشناسد. توجه به این نکته برای «جرمی بنتام «و شاگردش «جان استوارت میل «بسیار مهم بود که تنها لذت من نیست که اهمیت دارد بلکه سعادت یا نفع شخصی هرکسی که نسبتی با عمل من دارد نیز مهم است. این ایده پایه نظریهای شد که علیرغم تفاوتهای عمدهاش با لذتگرایی شخصی تقریری دیگر از لذتگرایی به دست دهد. بنتام و میل یک لذتگرا بودند و مانند نیاکان لذتگرایشان به این اصل اساسی معتقد بودند که لذت تنها خیر و الم تنها شر است. این نکته بهوضوح در جملات آغازین کتاب مبانی اخلاقیات و قانونگذاری بیانشده است. در ابتدای این کتاب آمده: «طبیعت، بشر را تحت سیطره دو ارباب مطلق،
لذت و الم قرارداده است. فقط به دلیل آنهاست که آنچه را باید انجام دهیم، خاطرنشان میکنیم و آنچه را میخواهیم انجام دهیم، تعیین میکنیم. «(پالمر، 1385).
لذتگرایی خاصی که این دو بدان قائل بودند به سودگرایی یا قاعده نفع عمومی مشهور است. اصل محوری در سودگرایی این است که اصول اخلاقی حاکم بر اعمال ما باید با توجه به تأثیرشان بر همه افراد ذیربط داوری شوند، خواه به بیشترین سعادت برای بیشترین افراد بینجامد یا نه. ازنظر بنتام معیار اخلاقی درست اصل سود است و غایت اخلاقی که در تمام اعمال باید به دنبال آن باشیم همانا بیشترین غلبه ممکن خیر بر شر در کل جهان است. (فرانکنا، 1383).
تفاوت عمده لذتگرایی تبلوریافته در سودگرایی با لذتگرایی شخصی در این است که در سودگرایی لذت همه موردتوجه است. در این تقریر از لذت نکته بسیار مهم نحوه محاسبه لذت و تعیین بیشتر یا کمتر بودن آن است. بنتام هفت معیار را برای بررسی و اندازهگیری لذتها معرفی میکند. پیشفرض اساسی سخن بنتام این است که لذت و المهای انسانی قابلاندازهگیری کمیاند و بدین ترتیب میتوان بر اساس نوعی محاسبه اخلاقی حکم به صواب و یا خطا بودن اعمال کرد. حاصل جمع لذتها یا المهای موردبحث منتظر است با میزان لذت یا المی که این اعمال در بردارند.
محاسبه لذت در دیدگاه بنتام بر این نظر مبتنی است که لذتها و المهای انسانی قابلاندازهگیریاند؛ و بدین ترتیب میتوان بر اساس نوعی «محاسبه لذت اخلاقی«حکم به صواب و یا خطا بودن اعمال کرد؛ حاصل جمع لذتها یا المها متناظر است با میزان لذت یا المی که این اعمال در بردارند. بنتام میپذیرد که تجربه لذت بسیار پیچیده است و لذتهای خالص اندک شمارند و بالاخره اینکه بیشتر لذتها با درد عجین شدهاند. بر این اساس و با در نظر گرفتن همه این عوامل بنتام هفت شاخص برای محاسبه لذت معرفی میکند. وی معتقد است برای یک انسان فینفسه بر طبق شرایط چهارگانه زیر مقدار لذت یا الم بیشتر یا کمتر خواهد شد: (فرانکنا، 1383).
زمانی که مقدار لذت یا المی بهمنظور ارزیابی گرایش عملی که بهوسیله آن ایجادشده است، ملاحظه میشود، باید به دو شرط زیر نیز توجه جدی کرد:(پالمر، 1385)
نظریهخواستهها
بر اساسایننظریهنشاطوخوشبختیبهمعنایدستیابیبهخواستههااستوزمانیکهفردخواستهخودتعریف«دستیابیبهشادیورهاییازغم«رادرقالبمیکندنظریهخواستهها،نظریهلذتگراییرانیزدربرمی گیرد (سلیگمن،٢٠٠٢).
نظریهدستیابیبهارزشها
بر اساسایننظریهنشاطیکاحساسفردینیست،بلکهواقعیتیمستقلازاحساساتفردیاستوعبارت استازدستیابیبهچیزهاییکهازنظرعمومواقعاًارزشمندبهحسابمیآیند. مثلاًاگرکودکانخیابانیاحساسنشاط،خوشبختیورضایتکنندممکناستبر اساسنظریهلذتگرایییانظریهخواستههاشادوخوشبختبهحسابآیندامابر اساسایننظریه،افرادیشادوخوشبختقلمدادنمیشوند (دارلینگواستینبرگ،1993)
اگر درست بودن را به خوب بودن تعبیر کنیم، میتوانیم سه نامزد اصلی برای نظریه ارزش لیبرالی تشخیص دهیم. نخستین نظریه که پیشتر مطرح شد کمالگرایی جان استوارت میل است. ازآنجاکه کمالگرایی نظریهای درباره کنش صحیح است – اینکه درستی مشتمل بر چیزی است که میل «فایده به وسیعترین معنای کلمه«میخواند، یعنی شکوفایی انسانی میتوان کمالگرایی را رویکردی به اخلاقیات دانست. بااینحال، آشکار است که این رویکرد نظریهای در باب ارزش یا خیر را نیز پیشفرض میگیرد: غایت ارزش انسانی شکوفایی شخصیت یا داشتن یک زندگانی خودمدار است. رقیب این نظریه عینیتگرایی ارزش، دو رویکرد لیبرال دیگر هستند: پلورالیسم (تکثرگرایی) و سوبژکتیویسم (ذهنیگرایی)
مطالعه و بررسی تاریخچه توسعه و تحول جوامع صنعتی و پیشرفته نشان میدهد که نیروی انسانی ماهر علاقهمند و تعلیمیافته در جوامع صنعتی پیشرفته، تأثیر انکارناپذیری داشته است. از دیدگاه سیستمی، سازمانها دارای دو زیرسیستم (فنی- مادی) و (اجتماعی- انسانی) هستند. این دو زیرسیستم درونی سازمانها در رابطهای موازی و متقابل تأثیر شایانی روی دستیابی به اهداف سازمان دارند. ازآنجاکه زیرسیستم (فنی- مادی) بدون زیرسیستم (اجتماعی- انسانی) منفعل است، لذا توجه به زیرسیستم (اجتماعی- انسانی) یعنی کارکنان در تمام سازمانها امری حیاتی محسوب میشود. عوامل درونسازمانی، عواملی هستند که محیط پیرامون سازمان در آن نقشی نداشته و خواستگاه آن موضوعات، رویدادها و ساختار سازمانی است. در این تحقیق عوامل درونسازمانی مؤثر بر عزتنفس کارکنان چون سیستم حقوق و مزایا، سیستم ارتقای شغلی، کار با محتوا، نحوه ارزیابی عملکرد کارکنان، شرایط کاری، میزان توجه مافوق به کارکنان، آموزش و … شناسایی میشوند. این امر به کارفرمایان کمک خواهد کرد که محیط کاری مناسبتر برای کارکنان ایجاد نمایند و منابع لازم برای رشد و ارتقای نیروی کار و متعاقب آن رشد و شکوفایی سازمان خود را در اختیار قرار دهند.
بررسی کارایی کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران نشاندهنده روحیه ضعیف کاری، عدم اطمینان به خود در محقق ساختن وظایف محوله، نارضایتی از سیستمهای ارتقای شغلی، عدم وجود تمایل در بهبود کارایی، آثار افسردگی کاری در کارکنان و عدم وجود نشاط و وجود استرسهای فیزیکی در محیط کار است. ازاینرو بر آن شدیم فاکتورهای مؤثر درونسازمانی تأثیرگذار بر کارکنان در سازمان آب و فاضلاب شهر تهران را شناسایی و رتبهبندی نماییم و در این راه به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که چرا عزتنفس در بین کارکنان شرکت آب و فاضلاب پایین است؟ آیا فاکتورهای نامبرده بر عزتنفس سازمانی در شرکت آب و فاضلاب استان تهران تأثیر دارد؟ این تأثیر به چه میزان است؟ کدامیک تأثیر بیشتری دارد؟ در این تحقیق برای شناسایی عوامل از نتایج تحقیقات پیشین و برای بررسی میزان اثرگذاری از روشهای کمی تصمیمگیری چند معیاره (MCDM) استفاده خواهد شد.
.2.1اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
تلاطم، بینظمی، رقابت شتابان و عدم اطمینان از ویژگیهای مهم محیط کار در قرن بیست و یکم هستند. درنتیجه این وضعیت، امروزه بسیاری از سازمانها با تغییری بیسابقه یک سیستم کاری مشارکتجو را به کار بستهاند. این نگرش مشارکتجو شامل سپردن قدرت به کارکنان، تصمیمگیری مشارکتی و دموکراسی در محیط کار است. برنامههای مشخص این نگرش برای جلب مشارکت کارکنان عبارتاند از توسعه شغلی، غنای شغلی، دوایر کنترل کیفیت، کیفیت برنامههای زندگی کاری، کمیتههای مشترک کارکنان و مدیریت، برنامههای مدیریت کیفیت جامع، طرحهای مشارکت کارکنان و گروههای خودگردان. هریک از برنامههای فوق، به طریقی، بر سازمان اثری مثبت داشته که در سطوح فردی و سازمانی، دارای پیامدهای سودمندی بوده است. سیستمهای کاری مشارکتجو در صورتی میتوانند موفق شوند که کارکنان مایل باشند انرژیهای بالقوه خود را برای انجام کار آزاد ساخته و خود هدایتگری و خودکنترلی فراوانی را اعمال کنند. متأسفانه بسیاری از سازمانهایی که از مدل سنتی به مدل مشارکتجو تغییر مییابند متوجه میشوند که کارکنانشان نمیتوانند بلافاصله بهطور مستقل و مسئولانه کار کنند. این امر موجب طرح دو پرسش مهم میگردد: این کارکنان خود هدایتگر و خودکنترل چه کسانی هستند؟ و سرپرستان چگونه میتوانند موجد این رفتارها باشند؟ پاسخ سؤال اول در مفهوم عزتنفس نهفته است. اساساً، نحوه نگرش کارکنان به خودشان در محیط کار میتواند قویاً طرز تلقی، انگیزش و رفتارهای کاری آنها را تحت تأثیر قرار دهد. سرپرستان، این مسئولیت رادارند تا این نگرش را درک کنند و آن را جهت ارتقا سطح عزتنفس کارکنان در محیط کار مورداستفاده قرار دهند. پاسخ سؤال دوم این است که سرپرستان میتوانند عزتنفس کارکنان را از طریق شناخت مجموعهای از شرایط سازمانی (مانند ساختار و منابع) و رفتارهای سرپرستی (مانند سپردن قدرت، آموزش و تشویق) و استفاده از آنها ارتقا دهند. عزتنفس افراد در طول زندگی، چندین تصور مختلف از خود پیدا میکنند. عزتنفس یک خودآگاهی مهم و یک عامل قوی در ترغیب شخص به کار، تعیین ظرفیت خود هدایتگری و خودکنترلی و تمایل به رفتارهای کاری سودمند است. عزتنفس یک ارزیابی از خود است که میزان اعتقاد فرد به قابلیت، اهمیت، موفقیت و ارزش خویش را منعکس میکند. عزتنفس یک قضاوت شخصی در مورد باارزشمندبودن خویش است، عزتنفس یک طرز تلقی از مقبولیت یا عدم مقبولیت خویش است که نهایتاً خود را بهصورت میزان علاقهمندی (بیعلاقگی) شخص به خویشتن نشان میدهد. افراد دارای عزتنفس کم، شکست بزرگتری را برای خود پیشبینی میکنند، سریعتر تسلیم میشوند، توان مقابله با شرایط سخت را ندارند و برای کسب مهارتهای لازم، بهمنظور عملکرد شغلی موفقیتآمیز، کمتر تلاش میکنند. بهطور خلاصه، کارکنان دارای عزتنفس سازمانی دقیقاً همان کارکنانی هستند که یک سازمان مشارکتجو، اگر طالب رقابت در بازار جهانی تلاطم و غیرمطمئن امروزی است، به آنها نیاز دارد. این کارکنان فعالترند، در شرایط بی اطمینانی احتمالاً مسائل پیچیده بیشتری را حلوفصل میکنند، مسئولترند و خود هدایتگری و خودکنترلی بیشتری دارند. مسلماً عزتنفس بالای کارکنان شرکت آب و فاضلاب استان تهران باعث راندمان کاری بالاتر و بهرهوری از نیروی کار به شکل مطلوب خواهد شد که متأسفانه برخلاف تحقیقات فراوان خارجی کمتر موردتوجه مدیران و پژوهشگران داخلی قرارگرفته که محقق در این تحقیق به دنبال پر کردن این خلأ پژوهشی است.
1. 1. سؤالات تحقیق
سؤال اصلی
-عوامل موثر برعزت نفس کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران چیست؟
.- کدام یک از عوامل تاثیر بیشتری بر عزت نفس کارکنان در شرکت آب و فاضلاب شهر تهران دارد؟
1. 2. اهداف مشخص تحقیق
هدف اصلی
شناسایی و رتبه بندی عوامل درون سازمانی موثر بر عزت نفس
اهداف فرعی
بالا بردن میزان راندمان کاری و بهره وری در بین کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران
بالا بردن میزان رضایت شغلی کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران
بالا بردن اعتماد به نفس در میان کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران
1. 3. قلمروی تحقیق
یکی از ویژگیهای هر تحقیق، تحدید کردن آن است تا معلوم گردد تحقیق بهجای نگرش کلی، به حل یک مسئله خاص در یک موضوع و مکان خاص میپردازد. لذا این تحقیق نیز در قلمروهای زیر تحدید گردیده است:
قلمروی موضوعی تحقیق: این تحقیق جز تحقیقات منابع انسانی بهحساب میآید که متغیرهای آن بر اساس مدل عزتنفس کارکنان که از 6 بعد حمایت و احترام مافوق، ساختار سازمان، حمایت همکاران، منابع کافی، عوامل روانشناختی و کار با محتوا تشکیلشده است.
1. 4. تعریف متغیرهای تحقیق
تعریف مفهومی متغیرهای تحقیق
عزتنفس کارکنان
میزان ارزشی است که فرد برای خود قائل است. عزتنفس به چگونگی احساس فرد درباره ویژگیهای مختلف خود مرتبط میشود (وگفیلد و کارپاتین، 1991)
ساختار سازمان
ساختار سازمانی، راه یا شیوهای است که بهوسیله آن، فعالیتهای سازمانی تقسیم، سازماندهی و هماهنگ میشوند. سازمانها ساختارهایی را به وجود میآورند؛ تا فعالیتهای عوامل انجام کار را هماهنگ کرده و اعمال اعضا را کنترل نمایند. ساختار سازمانی در نمودار سازمانی نمایان میشود. نمودار سازمانی نیز یک نماد قابلرؤیت از کل فعالیتها و فرایندهای سازمان است (اعرابی، 1385).
حمایت و احترام مدیر: در سازمان، کارمندانی که مدیر با آنها رابطه بیشتری دارد، در امور مختلف نظر آنان را جویا میشود، آنان را حمایت میکند، در امور سازمانی آنان را مشارکت میدهد و… در بین سایر کارکنان، ارزشمند، قابلاعتماد و دارای احترام به نفس سازمانی بالایی هستند
کار با محتوا: مشاغلی که غنی هستند و تواناییهای فکری و خلاقیت را به چالش میکشانند و به کارمندان کمک میکنند تا مهارت جدید بیاموزند و کارهای خود را به بهترین روش انجام دهند، عزتنفس سازمانی بالایی را به وجود میآورند
منابع کافی: کارکنان میتوانند بالاترین سطح انگیزش و توانایی را داشته باشند، اما اگر منابع لازم جهت انجام کارشان را در اختیار نداشته باشند، این انگیزش و توانایی به هدر خواهد رفت و درنتیجه نمیتوانند موفقیت کسب کنند، چنین تجاربی اغلب به سطوح پایینی از عزتنفس سازمانی منجر میشود.
حمایت همکاران: عضویت در یک گروه ناهماهنگ، عزتنفس سازمانی اعضای گروه را به نحوی منفی تحت تأثیر قرار میدهد. برعکس اگر همکاران یک کارمند حامی او باشند، فرصت برای موفقیت شغلی بیشتر خواهد بود.
1.
کاوش پیشینه و ادبیات تحقیق، نهتنها پژوهشگر را یاری میکند تا تمام متغیرهای مربوطه را در تحقیق خود بگنجاند بلکه آمیزش زیرکانه اطلاعات بهدستآمده از طریق ابزارهای گردآوری اطلاعات با آنچه در مطالعات پیشین، توسط دیگران، ارائهشده است را آسان میکند. بهبیاندیگر، بررسی پیشینه، چارچوب بنیادی خوبی برای ادامه پروژه تحقیقی، فراهم میآورد. ازاینرو، پیشینه کاوی خوب، پایههای ایجاد یک چارچوب نظری جامع که از محل آن فرضیههایی برای آزمون به دست میآید را مهیا میسازد (سکاران، 1391). علاوه بر این، ادبیات مناسب میتواند بستری را ایجاد نماید تا استفادهکنندگان از تحقیق، بتوانند با بررسی روند و خاستگاه تحقیق به درک بالاتری ازآنچه انجامشده است برسند. ازآنجاکه در این تحقیق به مباحثی چون عزتنفس در بین کارکنان پرداخته میشود مباحث مطرحشده در این فصل، حولوحوش مفاهیم تئوری موجود و مرتبط با اجزای عزتنفس و رابطه آن با اعتمادبهنفس و طبقهبندی انواع اعتمادبهنفس، ابعاد عزتنفس پرداخته میشود. بهگونهای که در ابتدا به تعاریف مختلفی که از نام عزتنفس در دست است پرداخته میشود سپس شرح مختصری از روند عزتنفس ارائه میشود و اجزای آن نیز، تشریح میگردد. با ورود به مبحث عزتنفس، تعاریف، رویکردها و تئوریهای مربوط، مطرح میشود و در ادامه بحث، منابع انسانیو متغیرهای چند شاخصه MCDM ها بهعنوان بخشی از ادبیات تحقیق، موردبررسی قرار میگیرد.
1. 1. چارچوب نظری تحقیق
تعریف عزتنفس:
عزتنفس، عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموعهی افکار، احساسات، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی میشود. میاندیشیم که فردی باهوش یا کودن هستیم ، احساس میکنیم که شخصی منفور یا دوستداشتنی هستیم، موردقبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خود را دوست داریم یا نداریم؟
مجموعه این برداشتها و ارزیابیها و تجاربی که از خویش داریم باعث میشود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن، یا برعکس احساس ناخوشایند بیکفایتی داشته باشیم. همهی افراد، صرفنظر از سن، جنسیت، زمینهی فرهنگی و جهت و نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند عزتنفس هستند. عزتنفس، برابر است با خودباوری واقعی؛ یعنی: خود را آنگونه که هستیم باور کنیم و برای خشنودی خودمان و دیگران تلاش نماییم. عزتنفس واقعاً بر همه سطوح زندگی اثر میگذارد. در حقیقت، بررسیهای گوناگون حاکی از آن است که چنانچه نیاز به عزتنفس ارضاء نشود، نیازهای گستردهتری نظیر نیاز به آفریدن، پیشرفت و یا درک و شناسایی استعدادهای بالقوه محدود میماند. به خاطر بیاورید هنگامیکه کاری را به بهترین نحو به پایان رساندهاید چه احساس خوشی به شما دست داده است. افرادی که احساس خوبی نسبت به خوددارند، معمولاً احساس خوبی نیز نسبت به زندگی خواهند داشت. آنها میتوانند با اطمینان به خود و اطرافیان، با مشکلات و مسئولیتهای زندگی مواجه شوند و از عهده آنها برآیند(بیابانگرد، 1373).
عزتنفس
تجاربی که انسان در راستای هر مؤلفه به دست میآورد، نقش اساسی را در ارزیابی از خود ایفا میکند. این فرایند ارزیابی یا قضاوت، توصیفهای درونی از خود را میسر مینماید که عزتنفس نام میگیرد و بهمنزله بیانیهای در چگونگی احساس فرد درباره خویش محسوبمیشود. «عزتنفس سالم» را میتوان مورد تقویت قرارداد و یا اینکه آن را از مسیر اصلی منحرف ساخت. شخص با عزتنفس قویتا حدودی قادر است که در خود جنبههای مثبت پنج مؤلفه عزتنفس را تحقق بخشد. در صورت فقدان مؤلفههای مزبور شخص دچار ناپایداری، بیهودگی و ناتوانی میشود (میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
پنج مؤلفه عزتنفس از دیدگاه جامعنگر «اینرونر» (۱۹۸۲)، در ارتباط با نظریه خود نشأتگرفته است. در اینجابهاختصارتوصیفهایی در رابطه با هر مؤلفه عرضه میشود. توصیف موارد توسط «بربا» (۱۹۸۹)، مطرحشده است:
امنیت: احساس اطمینان قوی است که شامل این نکات میشود: احساس راحتی و ایمنی، وقوف در آنچه از وی انتظار میرود، توانایی وابستگی به افراد و موقعیتها و درک قواعد و محدودیتها.
دارا بودن احساس قوی امنیت (میتوانم از پشتیبانی دیگران برخوردار شوم)، پایهای است که ساختار مؤلفههای دیگر بر آن اساس پایهریزی میگردد. ازاینرو کودکان باید قبل از انجام هر عملی نسبت به آن اطمینان خاطر حاصل نمایند. چنانچه کودک احساس
ناامنی و خطر نماید (نسبت به آنچه از من انتظار میرود، مطمئن نیستم) در جذب مؤلفههای دیگر عزتنفس با مشکل مواجه خواهد شد. (میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
رابطه عزتنفس و اعتمادبهنفس:
باوجوداینکهاعتمادبهنفسمیتواند در عزتنفس شرکت داشته باشد اما این دو با یکدیگر مترادف نیستند، بلکه عزتنفس، اشاره به قضاوت ارزشی فرد نسبت به خود دارد درحالیکه اعتمادبهنفس به اثربخشی (خودکار آیی) و اطمینان نسبت به عملکرد خود مربوط میشود (ولز، 1373). بین این دو رابطه مستقیمی وجود دارد بهطوریکه اگر در انسان اعتمادبهنفس درستی وجود داشته باشد، عزتنفس نیز وجود خواهد داشت (به نقل از اسلامی نسب، 1373).
1. 1. 1. 1 دیدگاه اسلام و قرآن:
ازنظر اسلام، انسان موجودی شریف و باارزش است. انسان جانشین خداوند درروی زمین است.
چنانچه در آیه شریفه سوره بقره آمده:
(انی جاعل فی الارض خلیفه فی ذل)
مردن باعزت از زندگی با ذلت بهتر است (مطهری،1391).
علی (علیهالسلام) در وصیتنامهای که به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی (ع) مینویسد، میفرماید: پسرکم! نفس خود را گرامی و محترم بدار از اینکه به پستی دچار بشود زیرا اگر از نفس خود چیزی را باختی و از دست دادی دیگر هیچچیز نمیتواند جای آن را پر کند. نیز وقتی امام سجاد (ع) میپرسند: از همه مردم بااهمیتتر کیست؟ میفرمایند: کسی که در مقابل نفس خودش برای هیچچیز اهمیت قائل نباشد و تمام دنیا را با خودش برابر نمیکند (مطهری،1391).
همچنین در دعای ابوحمزه ثمالی که از امام سجاد (ع) واردشده آمده است که:
((الحمدالله الذی و کلنی الیه فاکرمنی و لم یکلنی الی الناس فیهینونی)): ستایش خدا را که کار مرا به حضرتش واگذاشت و گرامی داشت و به غیر (مردم) وانگذاشت تا خوارم گرداند (هیئت تحریریه انتشارات نبوغ، 1378).
1. 1. 1. 2 نظریه راجرز:
راجرز معتقد است که احساس عزتنفس در اثر ((نیاز به نظر مثبت[5])) به خود به وجود میآید. نیاز به نظر مثبت دیگران شامل برخوردها، طرز برخورد گرم و محبتآمیز، احترام، صمیمیت، پذیرش و مهربانی از طرف محیط و بخصوص اولیاء کودک میشود. راجرز معتقد است که کودک از آغاز همان زندگی احتیاج به محبت و مهربانی دارد، لیکن اولیاء به کودک بهطور مشروط مهر و محبت کنند و یا نظر مثبت بدهند، کودک تجربههایی را با خود پندارش هماهنگ نباشد طرد و انکار میکند (شاملو، 1374).
همچنین راجرز عقیده دارد که نیاز به قدردانی دیگران و نیاز به قدردانی خویشتن با شدتی که ممکن است داشته باشند سبب میشود که آدمی معتقد گردد به اینکه دارای ارزشی هست که او را در فراز و نشیب زندگی یاری میکند (شاملو، 1374).
1. 1. 1. 3 دیدگاه آلپورت:
آلپورت این نظریه را قبول کرد که هر مردی یک نوع حس جدایی از دیگران دارد که مربوط به عزتنفس و اعتماد به خود است که یک حس درونی است. همچنین او عقیده دارد که در طی 3 سال اول زندگی، کودک شروع به شکل دادن حس خود جسمانی حاکی از هویت خود در عزتنفس هست. آلپورت نیز یکی از صفات پخته نسبتاً کامل را چنین بیان میکند، بر نفس (تمایلات و هیجانات) خود مسلط باشد. خویشتن را آن چنانکه هست قبول داشته باشد (سیف، 1377).
معضل آلودگی محیط زیست، بی هیچ تردیدی امروز به عنوان یکی از اصلی ترین چالش های زندگی شهرنشینی شناخته می شود و همه ساله خسارات فراوان جانی و مالی را به شهروندان و ساکنان شهرهای بزرگ و پر جمعیت جهان تحمیل میکند (طبیبی،1386). در این میان، معضل آلودگی هوا در صدر فهرست مظاهر آلودگی از بابت خطر ساز بودن قرار گرفته است و مروری بر آمار های سازمان بهداشت جهانی می تواند شاهدی بر این ادعا باشد. بر اساس گزارش های این سازمان، آلودگی هوا در محیط های بسته و فضاهای باز شهری سالانه جان 3,300,000 از ساکنان کره زمین را می گیرد که قسمت عمده این مرگ و میر ها در کشور های در حال توسعه اتفاق میافتد(WHO,2011).
مهم ترین منابع آلایندهی هوا، منابع ناشی از فعالیتهای انسانی هستند که از میان این منابع، منابع آلایندهی متحرک شامل انواع وسایل نقلیه و سپس منابع آلایندهی ثابت شامل منابع صنعتی، تجاری و…. در اولویت میباشند که از میان منابع ثابت نیز، منابع صنعتی نقش پر رنگ تری را در آلوده کردن هوا ایفا می کنند (اداره کل حفاظت محیط زیست استان خراسان، 1381). از یک سو وجود لاینفک جنبههای زیست محیطی گوناگون از قبیل انتشار گرد و غبار و انتشار گازهای آلاینده (نظیر دیاکسید گوگرد, اکسید ازت و دیاکسید کربن) در فرآیند تولید سیمان و از سوی دیگر با افزایش رشـد صنعت سیـمان در کشور، کارخانجات سیمان سـهم عمدهای را در افزایـش آلودگی محیط زیست به
خود اختصـاص میدهند. هوای آلوده به آلایندههای زیست محیطی صنعت سیمان میتواند به مناطق مسکونی مجاور و مناطق دور دست منتشر شود که اثرات آن در مناطق نزدیکتر از مزاحمتهای ساده گرفته تا بیماریهای خطرناک و دیر علاج نظیر بیماریهای تنفسی, قلبی- عروقی و غیره است و در حد جهانی در مسائلی مثل تخریب لایهی اوزن، بارانهای اسیدی و گرمایش زمین میتواند تاثیر گذار باشد. از طرفی افزایش تولید سیمان جهت تامین زیرساختهای توسعه امری ضروری است و باید با در نظر گرفتن اصل توسعه پایدار در کارخانجات سیمان، شرایط تولید به نحوی اصلاح گردد که کمترین زیان زیست محیطی را به همـراه داشته باشد (بهادری،1388).
استفاده از سیستمهای کنترل آلودگی و روشهای تصفیه دهنده از شیوههای عمومی کنترل آلودگی محیط زیست به شمار میروند. از آن جا که هزینه های خرید، راهبری و نگهداری تجهیزات سامانه های کنترل آلودگی هوا زیاد است، انتخاب نوع سامانه کنترل باید درست و با دقت زیاد صورت گیرد تا در حالی که جوابگوی مقررات است، کمترین هزینه را هم بر صنعت تحمیل کند (غیاث الدین،1385). از طرفی اغلب اوقات اطلاعات در مورد پارامترهای سیستم های کنترل آلودگی هوا در دسترس نیست و تخمین های سختی می بایست زده شود (He et al.,2009; Chang et al.,2006 & Page et al.,2008) و یا این که قسمت زیادی از اطلاعات در دسترس از قبیل دانش ضمنی تصمیم گیرندگان ممکن است کمیت پذیر نباشند (Lu et al., 2009). لذا در این تحقیق از رویکرد تصمیم گیری چند شاخصه فازی که جزء شناخته شده ترین شاخه تصمیم گیری هاست، استفاده شده است. به این ترتیب می توان پارامترهایی از قبیل دانش، تجربه، قضاوت و تصمیم گیری انسان را وارد مدل نمود و روشن است که نتایج چنین مدل هایی به دلیل لحاظ کردن شرایط واقعی در مدل، دقیق تر و کاربردی تر خواهد بود.
مشهد از جمله کلانشهرهای ایران است که با آلودگی شدید هوا مواجه بوده و از طرفی وجود سه نیروگاه، کارخانهی سیمان، کارخانجات مواد غذایی و دیگر کارخانجات سبب شدهاند تا مشهد به عنوان یکی از قطبهای صنعتی کشور محسوب شود (اداره کل حفاظت محیط زیست استان خراسان،1381). همان طور که گفته شد صنایع سیمان سهم عمدهای را در افزایش آلودگی هوا به خود اختصاص میدهند و به همین جهت در این تحقیق مسئلهی آلودگی هوا در کارخانهی سیمان شرق مشهد مورد توجه قرار گرفته و برای ارائهی مدلی جهت انتخاب تجهیزات مناسب کنترل آلودگی هوا تلاش خواهد شد.
1-3 اهداف تحقیق
بر اساس آنچه ذکر شد اهداف اصلی این تحقیق را می توان به صورت زیر بیان نمود:
1-4 سوالات تحقیق
با توجه به توضیحات بالا سوال های اساسی این تحقیق به صورت زیر است:
1-5 روش انجام تحقیق
این تحقیق از لحاظ نوع تحقیق از تحقیقات کاربردی و از نظر گرد آوری داده ها، مبتنی بر روش پیمایشی است. گردآوری اطلاعات در این تحقیق ابتدائا متکی بر مطالعات کتابخانه ای و بررسی تحقیقات پیشین بوده و سپس با استفاده از ابزارهای مصاحبه، چک لیست و پرسش نامه صورت گرفته است.
به طور کلی فرآیند انجام تحقیق به شرح زیر می باشد:
در مرحله اول با مطالعات کتابخانه ای، جستجو در سایت های معتبر علمی و بررسی متون علمی موجود در خصوص مسائل مدیریت محیطی و به ویژه مدیریت کیفیت هوای منطقه ای و تکنیک های تصمیم گیری، ادبیات تحقیق گردآوری می شود. سپس با توجه به ادبیات تحقیق، مصاحبه با خبرگان و استفاده از پرسش نامه و چک لیست، معیارها و شاخص های مهم و موثر در انتخاب تجهیزات کنترل آلودگی هوا و هم چنین تجهیزات ممکن و قابل کاربرد جهت کنترل آلودگی به عنوان گزینه های مدل، استخراج می شوند. پس از شناسایی معیارها و شاخص ها، با استفاده از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در دو محیط قطعی و فازی نسبت به وزن دهی معیارها و در نهایت رتبه بندی گزینه ها و انتخاب گزینه مطلوب جهت کنترل آلودگی هوا اقدام خواهد گردید.
1-6 جامعه آماری
قلمرو مکانی این تحقیق شرکت سیمان شرق واقع در مشهد می باشد و با توجه به این که جامعه آماری این گونه تحقیقات باید افراد خبره باشند، جامعه آماری این تحقیق عبارتست از متخصصین و کارشناسان واحد فیلتراسیون و واحد بهره برداری شرکت سیمان شرق که مستقیما با موضوع انتشار آلودگی ها و کنترل آن مرتبط بوده و آشنایی کافی با تکنیک های مختلف کنترل و شرایط و ویژگی های آن ها دارند.