در حال حاضر، توسعه و پیشرفت علمی یکی از مهمترین دغدغههای دولتها و سیاستمداران کشورهای گوناگون است. در همین راستا، دانشگاهیان نیز تلاشهای چشمگیری انجام میدهند، ولی همواره موانع و آفتهایی در زمینه پیشرفت و توسعه علم وجود دارد و سرقت علمی از جمله معروفترین این آفتهاست (زمانی، عظیمی و سلیمانی،1392). تقلب یا فریبکاری پدیدهای فراگیر است که آموزش از سالیان دور با آن رو به رو بوده و از بابت آن هزینههای زیادی را متحمل شده است. این پدیده به عنوان یکی از عوامل مهم تهدیدکننده یادگیری فراگیران مطرح و اغلب میان دانشجویان به اندازهای فراگیر است که اکثر آنها نوعی بیصداقتی تحصیلی را در دوران تحصیل خود گزارش نمودهاند (مورداک، بچامپ و هینتون،2008). تقلب یا فریبکاری از پدیدههای غیراخلاقی رایج در نظامهای آموزشی است، که با گسترش فناوری به طور فزایندهای تسهیل شده و رواج پیدا کرده است. تقلب در موقعیتهای آموزشی اغلب به صورت تقلب در امتحانات و تقلب در تکالیف درسی صورت میگیرد (خامسان و اصغری،1390). فراگیرانی که مرتکب تقلب تحصیلی میشوند، فرصت درگیر شدن در فرآیند یادگیری را از دست میدهند و قادر نیستند دانش و مهارت جدید را توسعه دهند (اژهای، شهابی و علی بازی، 1390).
هر چند اکثر دانشجویان تقلب را عملی غیراخلاقی میدانند، اما هنوز درصدی از دانشجویان هستند که عمل تقلب تحصیلی را غیراخلاقی ندانسته یا حداقل میزان غیراخلاقی بودن آن را شدید ارزیابی نکردهاند. تقلب نگرانی در مورد برابری را افزایش میدهد و بر نظام اخلاقی فراگیران و مربیان تأثیر منفی دارد، فراگیرانی که تقلب میکنند، برتری غیرمنصفانه بر دیگران کسب میکنند. فراگیران دیگر هنگامی که میدانند دیگران تقلب میکنند و موفق میشوند، سرد و ناامید میشوند و ممکن است برای درگیر شدن در کار تحصیل عادلانه، مردد شوند، مربیان نیز به طور منفی تحت تأثیر تقلب قرار میگیرند. مربیان که باور دارند دانشآموزانشان تقلب میکنند، ممکن است در انگیزه دادن به فراگیران برای یادگیری کارآمد دلسرد شوند (وایتلی،کیت واسپیگل،2002).
اگرچه در مورد میزان شیوع تقلب نمیتوان درصد مشخصی را تبیین کرد، پژوهشهای متعدد در کشورهای مختلف نشان دادهاند تقلب خاص یک دوره تحصیلی، یک دانشگاه و یک کشور نبوده و در تمامی دنیا دیده میشود (خامسان و اصغری،1390). از سوی دیگر، نرخ تقلب به طور منظم در حال افزایش بوده و با پیشرفت فناوریهای جدید به حدی شایع شده که میتوان آن را معضلی همهگیر در مراکز آموزش عالی دانست (مورداک، آندرومن 2006). در پژوهشی که خامسان و اصغری(1390) انجام دادهاند نشان داده شد که دانشجویان بیش از 5 بار تقلب انجام دادهاند که باید مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر، هر چند اکثریت دانشجویان انجام عمل تقلب توسط خود را کمتر از حد متوسط گزارش کردهاند، اما باور عمومی آنها به رواج تقلب بالاتر از حد متوسط بوده است. این باور از یک سو نشاندهنده جو عمومی در محیطهای دانشجویی است و از طرف دیگر خود میتواند به عنوان یکی از عوامل تشویقکننده تقلب محسوب شود.
شواهد پژوهشی (دیویس، گروور ومک گریگور1992؛ مک کاب و تریون،1997) حاکی از آن است که 80/0 الی90/0 درصد دانشآموزان قبل از این که از دبیرستان فارغالتحصیل شوند مرتکب تقلب تحصیلی شدهاند. پژوهش مک کاب و بوورس(1994) نیز نشان داده است که 70/0 درصد دانشجویان دانشگاه حداقل یک بار تقلب کردهاند. به نظر میرسد این مشکل با ورود فناوریهای جدید بیشتر نیز شده است.
کولبی و دامون (1972) در بررسی الگوهای اخلاقی بزرگسال )افرادی با تاریخچه طولانی عملکرد اخلاقی، مثل اقدامات خیرخواهانه و تلاش در جهت استیفای حقوق مدنی( به سطوح بالای هماهنگی میان خود و گرایشهای اخلاقی پی بردند. این گروه از الگوهای اخلاقی، شاخصهایی دال بر تواناییهای استدلال اخلاقی سطح بالا بر اساس مقیاس قضاوت اخلاقی کلبرگ را نشان ندادند. در نقطه مقابل، با رفتار ضد اجتماعی روبه رو هستیم. در اینجا نیز شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه هویت، نقش میانجی ایفا میکند. دامون و هارت (1988) شواهدی را گزارش کردهاند که حاکی از تأخیر تحولی در ادراک خود جوانان بزهکار میباشد. اویسرمن و مارکوس (1990) دریافتند که نوجوانان بزهکار، در مقایسه با همتایان غیر بزهکار خود، کمتر میتوانند آیندهای را برای خود در نظر بگیرند که منعکسکننده ارزشهای مثبت یا منفی باشد. این ویژگی یکی از شاخصهای هویت اخلاقی رشد نایافته است.
مرور مطالعات انجامشده نشان میدهد که میتوان عوامل مؤثر بر تقلب تحصیلی را به دو دسته عوامل بافتی و عوامل فردی تقسیم نمود. متغیرهای بافتی از قبیل محیط کلاس، ویژگیها و روشهای معلم و همین طور روشهای پیشگیری، با پدیده تقلب تحصیلی ارتباط دارد (هستون، 1986؛ مک کاب و تروینو، 1993). متغیرهای فردی از قبیل جنس (نونیسوسویف، 2001؛وایتلی ،2001؛ رابینسون و همکاران، 2007)، ویژگیهای انگیزشی (ماردوک و آندرومن ،2006؛ هاردینگ و همکاران، 2007) و صفات شخصیتی (دی اندرا ، 2009، ویلنام، ناتنسون و پائولوس ،2010) نیز با تقلب تحصیلی مرتبط است.
اسکالنون و نیومن (2002)، به عوامل تأثیرگذاری نظیر ناآگاهی، نگرشهای شخصی، در دسترس بودن منابع اینترنتی، نبودن توانایی و صلاحیت لازم برای انجام دادن کارهای علمی، عامل فشار نظیر اخذ نمره و نبود قوانین مؤسسهای و سازمانی در ارتکاب دانشجویان به تقلب اشاره میکنند. چند عامل دیگر از عوامل محیطی که ممکن است برای تعیین نگرش دانشجویان به تقلب مهم است، ولی کمتر در مطالعات تجربی حضور داشتهاند، ماهیت هنجارهای کلاس نسبت به تقلب است. تمرکز برخی از پژوهشها بر تفاوتهای جمعیت شناختی (مانند جنسیت، موفقیت، سن)، عوامل روانشناختی (مانند استدلال اخلاقی، نگرش نسبت به تقلب) و تمرکز برخی دیگر از پژوهشها بر عوامل محیطی و بافتی (مانند اندازه کلاس و سهولت تقلب) بوده است (اسمیکین، گیلبرت، اسپنسر، پنگوس و سیلوا،2008). به نظر میرسد که عوامل درونی بیش از عوامل بیرونی بر تقلب تحصیلی تأثیرگذار باشد، یکی از این عوامل درونی هویت اخلاقی است.
دانشجویان از قضاوتهایشان در مورد نمرات خودآگاهی دارند. (نمرات)آن قدر مهم هستند که آنها حاضر به فدا کردن یکپارچگی خود به منظور ایجاد یک تصور خوب هستند (اسلوبوگین، 2002). اگر چه بسیاری از دانشجویان بر این باورند که با تقلب به شخصیت خود لطمه می زند، ولی اغلب سه نفر از هر چهار نفر از دانشجویان دوره کارشناسی تقلب میکنند. شیوع تقلب در میان دانشجویان نشاندهنده
مشکل در اندیشه و عمل و توضیح شکافهای روانی بین درک اخلاقی و عمل اخلاقی میباشد (بلازی، 1980، نارواز، 2004). بسیاری از دانشجویان کالج به دلیل نگرانیهای خود از ساخت یک تصور خوب، نیاز خود را برای تمامیت خود (صداقت) نادیده میگیرند، سپس اقدام به تقلب مینمایند )اسکات، 2007).
دانشجویان با هویت اخلاقی درونی به نظر میرسد در رابطه با ارزیابی اخلاقی مخاطبان داخلی (وجدان) از اخلاق خود نگران هستند. دانشجویان با هویت اخلاقی بیرونی به نظر میرسد، فاقد مخاطب برجسته داخلی اخلاقی فرا من و یا وجدان که آنها را از در گیر شدن در اعمال غیراخلاقی مانند تقلب علمی جلوگیری کند میباشند.
یکی دیگر از عوامل درونی که بر تقلب تحصیلی دانشجویان تأثیر میگذارد انگیزش است. از آنجایی که بروز تقلب روزبهروز بیشتر میشود، ممکن است تمرکز روی عوامل رفتاری یک رویکرد مهم برای کشف تقلب و نیز یک عامل پیشگیرانه باشد. به عبارت دیگر، وقتی موضوع تقلب عنوان میشود، باید به طور ناگزیری عوامل انسانی نیز مطرح شود . نیاز است تا از یک دیدگاه علم رفتاری انگیزههای این مجرمان با ناخنهای تمیز را درک کرد، کسانی که به آسانی و بدون سلاح دستبرد میزنند (رامامورتی و اولسن، 2007).
تحقیقات اخیر از این ادعا حمایت میکند دانشجویانی که تمایل به یادگیری و یا مهارت در بخش خاصی از اطلاعات هستند، کمتر احتمال دارد نسبت به دانشجویانی که دارای انگیزه بیرونی و یا عملکردی، مانند جایگاه علمی، نمرات، و یا برخی از ارزیابی عملکردی دیگر هستند، تقلب کنند.
به طور کلی در طول 20 سال گذشته، تحقیقات انجامشده در چارچوب نظریه خود تعینی نشان میدهد که جهتگیریهای انگیزشی افراد، تأثیر عمدهای روی فعالیتها و پیامدهای آنها دارد بدین معنی که جهتگیری انگیزشی افراد، تعیینکننده نوع فعالیت افراد و نتایج آن میباشد (دسی رایان، 2008). بنابراین هدف از این پژوهش پیشبینی تقلب دانشجویان بر اساس مؤلفههای انگیزش تحصیلی و هویت اخلاقی میباشد. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا بین مؤلفههای انگیزش تحصیلی و هویت اخلاقی با تقلب رابطه وجود دارد یا نه؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
پدیده تقلب در تمام دنیا در حال گسترش است، و یکی از دلایل گسترش آن ظهور فناوریهای جدید اطلاعات و ارتباطات است. شکی وجود ندارد که وجود فاوا و عصر فناوری سرقت علمی را راحت کرده است (تورموند 2010). و این در حالی است، که نرخ رشد مقالات و پژوهشهای علمی و به تبع آن رشد علوم گوناگون با ظهور فناوریهای اطلاعات و ارتباطات به شدت در حال افزایش است (لاتروپ، فوس 2000 و پارک 2003). تقلب تحصیلی یک مشکل فراگیر در نهادهای ثانویه به ویژه بعد از دوران متوسطه میباشد. اکثر دانشجویان بیش از یک بار آن را انجام میدهند. فراوانی بالای تقلب علمی یک مشکل جدید نیست، اما شواهد نشان میدهد که آن در طی زمان افزایش یافته است (اسکات2007).
در بیشتر کشورهای پیشرفته دنیا قوانین و راهکارهای گوناگونی برای مبارزه با این آفت علمی پیشبینی شده است و غالباً دانشگاهها (به منزله مراکز علمی) خط مشیهای روشنی در این زمینه اتخاذ کردهاند. این در حالی است که در کشور ایران گر چه گامهای کوتاهی برداشتهشده، ولی هنوز خط مشیهای روشن و دقیقی در این زمینه اتخاذ نشده است. از طرفی، آموزشهای مستقیم بسیار کمی هم در برنامه درسی مدارس و دانشگاهها ارائه میشود تا حداقل از گسترش سرقت علمی در جامعه دانشگاهی جلوگیری شود.
از سوی دیگر، نرخ تقلب درسی به طور منظم در حال افزایش بوده و با پیشرفت فناوریهای جدید به حدی شایع شده که میتوان آن را معضلی همهگیر در مراکز آموزشی دانست (مورداک و آندرمن، 2006).
برخی از محققان پدیده تقلب دانشجویان را ناشی از عدم تعهد و بلوغ و یا به ویژگیهای جمعیت شناختی (جوان، مجرد و بیکاری) میدانند.
تقلب سنجش دقیق تواناییهای دانشآموزان را مشکل میسازد و حتی میتواند به شکل یک عادت دربیاید. مطالعات نشان دادهاند دانشجویانی که در کالج مرتکب تقلب تحصیلی میشوند احتمال بیشتری دارد که در مقاطع بالاتر و یا دورههای شغلی نیز تقلب نمایند (بالدوین، دوفرتی، رودلی و شواتزر، 1996). از این رو شناسایی متغیرهای مرتبط با تقلب تحصیلی و ویژگیهای متقلبین ضروری به نظر میرسد. به دلیل شیوع فزاینده و اهمیت تقلب تحصیلی پژوهشهای زیادی در خارج از کشور برای بررسی علل و عواقب تقلب تحصیلی انجام شده است، اما در ایران پژوهشهای علمی بسیار اندکی پیرامون رابطه پدیده تقلب تحصیلی با هویت اخلاقی و مؤلفههای انگیزش تحصیلی انجام شده است. با توجه به پژوهشهای علمی اندک پیرامون تقلب و فریبکاری تحصیلی در ایران، عدم پژوهش پیرامون شیوع و نگرش به تقلب در دانشگاههای دولتی، عدم توجه به دو نوع اصلی تقلب در امتحانات و تکالیف درسی به طور همزمان و عدم پرداختن به انواع جدید تقلب با توجه به شیوع فزاینده فناوری اطلاعات، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین مؤلفههای انگیزش تحصیلی و هویت اخلاقی با پدیده تقلب میباشد. بنابراین این پژوهش با بررسی ارتباط دقیق انگیزش تحصیلی و هویت اخلاقی با پدید تقلب میتواند تلویحات علمی مهمی در برنامهریزی برای شناسایی عوامل تأثیر کار بر پدیده تقلب داشته باشد. نتایج این پژوهش دانش نظری ما را در زمینه پدیده تقلب و عوامل تاثیر گذار بر آن را افزایش داده و افراد مستعد به ارتکاب تقلب را شناسایی کرده و گامهای لازم در جهت پیشگیری یا اصلاح این اقدام نادرست را در اختیار ما قرار میدهد.
فرم در حال بارگذاری ...