:
فارابی به اعتقاد اکثر دانشمندان مسلمان، مبدع فلسفه اسلامی است(داوری اردکانی،1377). وی اگرچه شاگرد افلاطون و ارسطو است و به خوبی آرا و اندیشه های آنها را شناخته، شرح نموده و حتی به هم نزدیک کرده است ولیکن به هیچ روی مقلد صرف فلسفه یونان نیست بلکه با دید نظام ساز خود، اقدام به ابداع و تدوین نظام فلسفه اسلامی می نماید. اندیشه بلند او در علوم، تدوین نظریه مدینه فاضله، ارایه نظریه فیض در فلسفه و مهارت در تمام علوم نظری و عملی عصر خویش از وی یک فیلسوف و اندیشمند تمام عیار می سازد، به گونه ای که لقب معلم ثانی بعد از ارسطو به حق شایسته اوست(میرزا محمدی،1383).
فارابی، به استثنای رساله درباره عقل، هیچ مقاله و اثر مستقلی در علم النفس فلسفی و فلسفه ذهن از خود به جای نگذاشته است. دیدگاه وی در این مسائل بیشتر در آثار مابعدالطبیعی و سیاسی وی مطرح شده است. مفصل ترین بیان در باب نظریات وی در مورد نفس آدمی کتاب «مبانی آراء اهل مدینه فاضله» است(فارابی،1379).
دیدگاه فارابی در مورد قوا و مراتبی که شناخت عقلانی را تشکیل می دهند درباره نفس، از عقلی که «واجد همه اشیاء» می شود و عقلی که «همه اشیاء را می آفریند» با اصطلاحات عقل بالقوه و عقل فعال نام برده شده است. عقل بالقوه به عنوان قوه ای در نفس یک شخص معرفی شده است؛ ولی عقل فعال جوهر مجرد ازلی و ثابتی است که به عنوان علت محرک و مؤثر عقل انسان عمل نموده و امکان انتزاع تصورات کلی از صور حسی خیالی را میسر می سازد. علاوه بر عقل بالقوه و عقل فعال، این سنت فلسفی مراتب مختلف دیگری را میان قوه و فعلیت در عقل انسان معرفی نموده و هر کدام را با اصطلاح خاصی نام برده است. در علم النفس فارابی، اصطلاح «عقل» دارای چهار معنای متفاوت است: 1- عقل بالقوه، 2- عقل بالفعل، 3- عقل بالمستفاد، 4- عقل فعال(فارابی،1379).
در دوره معاصر دو نگاه به عقل مشاهده می شود عقلانیت ابزاری در اثر غلبه آمپریسم و حس گرایی، مبادی غیر حسی دانش تجربی را انکار کرد و روش های استقرایی را جایگزین روش های قیاسی نمود و پس از آن به نقش گزاره های غیر حسی در دانش تجربی واقف شد و ارزش معرفتی و جهان شناختی این گزاره ها را انکار کرد.به نظر هابرماس کنش های افراد درگیر در کنش ارتباطی، نه از طریق حسابگری خودخواهانه موفقیت، بلکه از طریق کنش های تفاهم آمیز هماهنگ می شود. به نظر هابر ماس عقل ارتباطی بارزترین و فراگیر ترین پدیده بشری است. همین کنش است که بنیاد زندگی اجتماعی و فرهنگی همه علوم انسانی را تشکیل می دهد(هابر ماس،1380).
مخالفت با نسبیت گرایی افراطی و تأکید بر ویژگی جهانشمولی عقل از دیگر مضمونهای مشترک عقل ابزاری و عقل ارتباطی به شمار میرود. این نظریات در عین حال که ویژگیهای خاص اجتماعی و حتی فردی و شخصی انسانها و جوامع را میپذیرند، بر همسانی، تعامل و تناسب میان انسانها و اجتماعات و حتی زبانهای مختلف تأکید میورزند. به نظر عقل ابزاری افراد و جوامع انسانی در عین حال که در صورت کثرت دارند، دارای بنیادهای حداقل و مشترکی به صورت ثابت و عام نیز هستند؛ بنیادهایی که مبنای فهم و مفاهمه و ارتباطات و تبادلات را تشکیل میدهند. این نظریه عقل را اساس فهم و مفاهمه بهشمار آورده و معتقد است که چون اصول و بنیادهای نخستین عقل ثابت و عاماند، این مفاهمه و تبادل یافتهها و برداشتها ممکن و قابل ارزیابی است. هابرماس به عنوان بیان کننده عقل ارتباطی نیز با پذیرش هماهنگی دانش و شناخت به لحاظ اجتماعی و اینکه در هر لحظه تجربۀ تاریخی ما آنها را مشروط میسازد، بر ویژگی عام و جهانشمول عقل تأکید میکند. وی در عین حال که زمینهمند بودن عقل را میپذیرد، ولی برخلاف پست مدرنیستها معتقد است که معیارهای خود عقل مستقل از زمینۀ خاص آن است(هابرماس،1380).
تحقیقات بسیاری در زمینه عقل و انواع و ملازمات عقل انجام گرفته است برخی از تحقیقات مانند محقق داماد (1388) در تحقیقی تحت عنوان نظریه عقل در فلسفه فارابی نظریه عقل فارابی را اینگونه بیان می کند نظریه فیلسوف مسلمان یعنی فارابی در خصوص عقل به مبانی روانشناختی مابعدطبیعی آن مربوط می شود، مهاجرنیا (1390)در تحقیقی تحت عنوان شناخت عقلی در نظرفارابی نظریه عقل فارابی را چنین عنوان می کند عقل منبع شناخت حسی از محسوسات است زیرا صور محسوسات در حس منقش می گردد و ایجاد معرفت می کند.خادمی (1385)در تحقیقی تحت عنوان چگونگی پیدایش کثیر از واحد از دیدگاه فارابی فیض را باقیود متعدد سلبی تبیین می کند و اولین مصادیق را عقل نخستین معرفی می کند.اما تحقیقی که بتوان به درستی روشهای عقلی مناسب را مقایسه و وجوه افتراق و اشتراک آنها را مطرح کند شاید کمتر وجود دارد که باعث شده محقق در پی آن برآید تا تحقیق حاضر را ارایه دهد و با توجه به نظریات عقلی حاضر دلالت های تربیتی را نیز استخراج کند. به این گونه که با معرفی مفهوم عقل ابزاری و عقل ارتباطی و در نتیجه استخراج افتراقات و اشتراکات و در آخر استنتاج دلالت های تربیتی به ما کمک می کند تا به شناخت مناسب از نظریات عقلی جدید دست یابیم. با توجه به این هدف سعی برآن داریم تا به این سوال پاسخ دهیم که مفهوم عقل ابزاری و ارتباطی به چه معناست عقل از دیدگاه فارابی در کدام یک از حوزه های عقل ابزاری و عقل ارتباطی قرار می گیرد و وجوه افتراق و اشتراک آن کدامند و چه دلالت های تربیتی را می توان با توجه به این نظریات مرتبط با عقل استخراج کرد؟
1-2- اهمیت و ضرورت پژوهش:
1-2-1- اهمیت و ضرورت نظری
- توسعه شناخت از نظریات عقل ابزاری و عقل ارتباطی
- توسعه شناخت از جایگاه نظریه عقل فارابی و نسبت آن با نظریات عقل جدید
1-2-2- اهمیت و ضرورت کاربردی
1.کمک به دانشجویان رشته های مرتبط (علوم تربیتی، فلسفه،الهیات) با نظریه عقل فارابی
2.کمک به اساتید رشته های مرتبط (علوم تربیتی، فلسفه، الهیات)برای تدریس درس فلسفه اسلامی در خصوص نظریه عقل فارابی.
1-3- گزاره های پژوهش
1-3-1- هدف کلی و اهداف جزئی پژوهش :
هدف کلی این پژوهش مقایسه نظریه عقل فارابی با نظریات عقل ابزاری و ارتباطی و دلالت های تربیتی آن می باشد .
- شناسایی مفهوم عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارتباطی
- شناسایی عقل از دیدگاه فارابی
- شناسایی وجوه اشتراک و افتراق عقل فارابی با عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارتباطی
- شناسایی دلالت های تربیتی عقل فارابی با توجه به عقل ابزاری و عقل ارتباطی
برای رسیدن به هدف کلی تحقیق ، اهداف جزئی زیر تدوین شده است:
1-3-2- فرضیه ها و سوالات پژوهش:
بر اساس هدف های جزئی، سوال های پژوهشی زیر تدوین گردیده است:
- مفهوم عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارتباطی چیست؟
- مفهوم عقل از دیدگاه فارابی به چه معناست؟
- وجوه اشتراک و افتراق عقل فارابی با عقلانیت ابزاری و ارتباطی چیست؟
- دلالت های تربیتی عقل فارابی با توجه به عقل ابزاری و عقل ارتباطی چیست؟
1-4- تعریف مفاهیم تحقیق
تعریف مفهومی از یک پدیده بیانی است که آن پدیده را در موقعیت های مختلف تعریف می کند. تعریف مفهومی در همه جا کاربرد دارد و اکثرا باید آن را در نظریه های تربیتی و سابقه های علمی بررسی کنیم .
بررسی مقایسه ای (تطبیق) : شناخت یک پدیدار یا دیدگاه در پرتو مقایسه به عبارت دیگر توصیف و تبیین مواضع وفاق و خلاف(قراملکی،1385؛294).
عقل: معناى اصلى عقل در لغت عرب، منع، نهى، امساک، حبس و جلوگیری است(غزالی،1412) معانى دیگر عقل نیز از همین معنا اخذ شده،با آن مناسبت دارد. مثلا که به وسیلهاى که شتر را با آن مىبندند «عقال» گفته مىشود، چون شتر را از حرکت بازمىدارد. به عقل انسان نیز عقل گفته مىشود چون او را از جهل و کردار زشت باز مىدارد. خلیل نحوى مىگوید:«عقل نقیض جهل است (دیلمی،1398). فارس بن زکریا نیز وجه تسمیه عقل را این مىداند که انسان را از گفتار و کردار زشت بازمىدارد. جرجانى هم معتقد است عقل صاحبش را از انحراف به راه کج منع مىکند) ابن سینا،1403). مىبینیم که لغت شناسان،گذشته از بیان معناى اصلى عقل که منع است،به ابعاد یا کارکردهاى مهم عقل یعنى دو جنبه معرفتى و ارزشى عقل نیز اشاره کردهاند.
عقل ابزاری:جهت گیری اصلی عقلانیت ابزاری تسلط آدمی بر طبیعت است. فرانسیس بیکن با رویکرد به این معنا در کتاب نو ارغنون گفت که دانایی توانایی است. ماکس وبر رفتارهای انسان غربی را که متاثر از غلبه عقلانیت ابزاری است، کنش های عقلانی معطوف به هدف می داند، یعنی رفتارهای که متوجه هدف های دنیوی قابل دسترس است.تکنولوژی، صنعت و بروکراسی ازآثار و نتایج غلبه این معنای عقلانیت شمرده شده است(جهانگیری،1369).
عقل ارتباطی: عقلانیت ارتباطی به ارتباط رها از سلطه و آزاد و باز می انجامد. عقلانیت در اینجا مستلزم رهاسازی و رفع محدودیت های ارتباط است.هابرماس مشروع سازی و ایدئولوژی را دو عامل اصلی تحریف ارتباط می داند(بشیریه،1372).
نظریه عقل فارابی: به نظر فارابی، استعدادی که تمام آدمیان از ابتدا در آن شریکند عقل بالقوه نامیده می شود، زیرا درک عقلانی بالفعل جوهری غیر مادی نیست بلکه نوعی قوه در ماده است نظیر مابقی نفس سافل. بنابراین در می یابیم که، بنظر او، عقل بالقوه نوعی نفس یا نیروی نفس یا چیزی همانند آن است(فارابی،1384).
comparative investigation
فرم در حال بارگذاری ...