مطالعه و بررسی تاریخچه توسعه و تحول جوامع صنعتی و پیشرفته نشان میدهد که نیروی انسانی ماهر علاقهمند و تعلیمیافته در جوامع صنعتی پیشرفته، تأثیر انکارناپذیری داشته است. از دیدگاه سیستمی، سازمانها دارای دو زیرسیستم (فنی- مادی) و (اجتماعی- انسانی) هستند. این دو زیرسیستم درونی سازمانها در رابطهای موازی و متقابل تأثیر شایانی روی دستیابی به اهداف سازمان دارند. ازآنجاکه زیرسیستم (فنی- مادی) بدون زیرسیستم (اجتماعی- انسانی) منفعل است، لذا توجه به زیرسیستم (اجتماعی- انسانی) یعنی کارکنان در تمام سازمانها امری حیاتی محسوب میشود. عوامل درونسازمانی، عواملی هستند که محیط پیرامون سازمان در آن نقشی نداشته و خواستگاه آن موضوعات، رویدادها و ساختار سازمانی است. در این تحقیق عوامل درونسازمانی مؤثر بر عزتنفس کارکنان چون سیستم حقوق و مزایا، سیستم ارتقای شغلی، کار با محتوا، نحوه ارزیابی عملکرد کارکنان، شرایط کاری، میزان توجه مافوق به کارکنان، آموزش و … شناسایی میشوند. این امر به کارفرمایان کمک خواهد کرد که محیط کاری مناسبتر برای کارکنان ایجاد نمایند و منابع لازم برای رشد و ارتقای نیروی کار و متعاقب آن رشد و شکوفایی سازمان خود را در اختیار قرار دهند.
بررسی کارایی کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران نشاندهنده روحیه ضعیف کاری، عدم اطمینان به خود در محقق ساختن وظایف محوله، نارضایتی از سیستمهای ارتقای شغلی، عدم وجود تمایل در بهبود کارایی، آثار افسردگی کاری در کارکنان و عدم وجود نشاط و وجود استرسهای فیزیکی در محیط کار است. ازاینرو بر آن شدیم فاکتورهای مؤثر درونسازمانی تأثیرگذار بر کارکنان در سازمان آب و فاضلاب شهر تهران را شناسایی و رتبهبندی نماییم و در این راه به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که چرا عزتنفس در بین کارکنان شرکت آب و فاضلاب پایین است؟ آیا فاکتورهای نامبرده بر عزتنفس سازمانی در شرکت آب و فاضلاب استان تهران تأثیر دارد؟ این تأثیر به چه میزان است؟ کدامیک تأثیر بیشتری دارد؟ در این تحقیق برای شناسایی عوامل از نتایج تحقیقات پیشین و برای بررسی میزان اثرگذاری از روشهای کمی تصمیمگیری چند معیاره (MCDM) استفاده خواهد شد.
.2.1اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
تلاطم، بینظمی، رقابت شتابان و عدم اطمینان از ویژگیهای مهم محیط کار در قرن بیست و یکم هستند. درنتیجه این وضعیت، امروزه بسیاری از سازمانها با تغییری بیسابقه یک سیستم کاری مشارکتجو را به کار بستهاند. این نگرش مشارکتجو شامل سپردن قدرت به کارکنان، تصمیمگیری مشارکتی و دموکراسی در محیط کار است. برنامههای مشخص این نگرش برای جلب مشارکت کارکنان عبارتاند از توسعه شغلی، غنای شغلی، دوایر کنترل کیفیت، کیفیت برنامههای زندگی کاری، کمیتههای مشترک کارکنان و مدیریت، برنامههای مدیریت کیفیت جامع، طرحهای مشارکت کارکنان و گروههای خودگردان. هریک از برنامههای فوق، به طریقی، بر سازمان اثری مثبت داشته که در سطوح فردی و سازمانی، دارای پیامدهای سودمندی بوده است. سیستمهای کاری مشارکتجو در صورتی میتوانند موفق شوند که کارکنان مایل باشند انرژیهای بالقوه خود را برای انجام کار آزاد ساخته و خود هدایتگری و خودکنترلی فراوانی را اعمال کنند. متأسفانه بسیاری از سازمانهایی که از مدل سنتی به مدل مشارکتجو تغییر مییابند متوجه میشوند که کارکنانشان نمیتوانند بلافاصله بهطور مستقل و مسئولانه کار کنند. این امر موجب طرح دو پرسش مهم میگردد: این کارکنان خود هدایتگر و خودکنترل چه کسانی هستند؟ و سرپرستان چگونه میتوانند موجد این رفتارها باشند؟ پاسخ سؤال اول در مفهوم عزتنفس نهفته است. اساساً، نحوه نگرش کارکنان به خودشان در محیط کار میتواند قویاً طرز تلقی، انگیزش و رفتارهای کاری آنها را تحت تأثیر قرار دهد. سرپرستان، این مسئولیت رادارند تا این نگرش را درک کنند و آن را جهت ارتقا سطح عزتنفس کارکنان در محیط کار مورداستفاده قرار دهند. پاسخ سؤال دوم این است که سرپرستان میتوانند عزتنفس کارکنان را از طریق شناخت مجموعهای از شرایط سازمانی (مانند ساختار و منابع) و رفتارهای سرپرستی (مانند سپردن قدرت، آموزش و تشویق) و استفاده از آنها ارتقا دهند. عزتنفس افراد در طول زندگی، چندین تصور مختلف از خود پیدا میکنند. عزتنفس یک خودآگاهی مهم و یک عامل قوی در ترغیب شخص به کار، تعیین ظرفیت خود هدایتگری و خودکنترلی و تمایل به رفتارهای کاری سودمند است. عزتنفس یک ارزیابی از خود است که میزان اعتقاد فرد به قابلیت، اهمیت، موفقیت و ارزش خویش را منعکس میکند. عزتنفس یک قضاوت شخصی در مورد باارزشمندبودن خویش است، عزتنفس یک طرز تلقی از مقبولیت یا عدم مقبولیت خویش است که نهایتاً خود را بهصورت میزان علاقهمندی (بیعلاقگی) شخص به خویشتن نشان میدهد. افراد دارای عزتنفس کم، شکست بزرگتری را برای خود پیشبینی میکنند، سریعتر تسلیم میشوند، توان مقابله با شرایط سخت را ندارند و برای کسب مهارتهای لازم، بهمنظور عملکرد شغلی موفقیتآمیز، کمتر تلاش میکنند. بهطور خلاصه، کارکنان دارای عزتنفس سازمانی دقیقاً همان کارکنانی هستند که یک سازمان مشارکتجو، اگر طالب رقابت در بازار جهانی تلاطم و غیرمطمئن امروزی است، به آنها نیاز دارد. این کارکنان فعالترند، در شرایط بی اطمینانی احتمالاً مسائل پیچیده بیشتری را حلوفصل میکنند، مسئولترند و خود هدایتگری و خودکنترلی بیشتری دارند. مسلماً عزتنفس بالای کارکنان شرکت آب و فاضلاب استان تهران باعث راندمان کاری بالاتر و بهرهوری از نیروی کار به شکل مطلوب خواهد شد که متأسفانه برخلاف تحقیقات فراوان خارجی کمتر موردتوجه مدیران و پژوهشگران داخلی قرارگرفته که محقق در این تحقیق به دنبال پر کردن این خلأ پژوهشی است.
1. 1. سؤالات تحقیق
سؤال اصلی
-عوامل موثر برعزت نفس کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران چیست؟
.- کدام یک از عوامل تاثیر بیشتری بر عزت نفس کارکنان در شرکت آب و فاضلاب شهر تهران دارد؟
1. 2. اهداف مشخص تحقیق
هدف اصلی
شناسایی و رتبه بندی عوامل درون سازمانی موثر بر عزت نفس
اهداف فرعی
بالا بردن میزان راندمان کاری و بهره وری در بین کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران
بالا بردن میزان رضایت شغلی کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران
بالا بردن اعتماد به نفس در میان کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران
1. 3. قلمروی تحقیق
یکی از ویژگیهای هر تحقیق، تحدید کردن آن است تا معلوم گردد تحقیق بهجای نگرش کلی، به حل یک مسئله خاص در یک موضوع و مکان خاص میپردازد. لذا این تحقیق نیز در قلمروهای زیر تحدید گردیده است:
قلمروی موضوعی تحقیق: این تحقیق جز تحقیقات منابع انسانی بهحساب میآید که متغیرهای آن بر اساس مدل عزتنفس کارکنان که از 6 بعد حمایت و احترام مافوق، ساختار سازمان، حمایت همکاران، منابع کافی، عوامل روانشناختی و کار با محتوا تشکیلشده است.
- قلمروی مکانی تحقیق: این تحقیق در بین کارکنان شرکت آب و فاضلاب شهر تهران انجامشده است.
- قلمروی زمانی تحقیق: این تحقیق در بازده زمانی نیمه اول سال 1393 انجام گردیده است.
1. 4. تعریف متغیرهای تحقیق
تعریف مفهومی متغیرهای تحقیق
عزتنفس کارکنان
میزان ارزشی است که فرد برای خود قائل است. عزتنفس به چگونگی احساس فرد درباره ویژگیهای مختلف خود مرتبط میشود (وگفیلد و کارپاتین، 1991)
ساختار سازمان
ساختار سازمانی، راه یا شیوهای است که بهوسیله آن، فعالیتهای سازمانی تقسیم، سازماندهی و هماهنگ میشوند. سازمانها ساختارهایی را به وجود میآورند؛ تا فعالیتهای عوامل انجام کار را هماهنگ کرده و اعمال اعضا را کنترل نمایند. ساختار سازمانی در نمودار سازمانی نمایان میشود. نمودار سازمانی نیز یک نماد قابلرؤیت از کل فعالیتها و فرایندهای سازمان است (اعرابی، 1385).
حمایت و احترام مدیر: در سازمان، کارمندانی که مدیر با آنها رابطه بیشتری دارد، در امور مختلف نظر آنان را جویا میشود، آنان را حمایت میکند، در امور سازمانی آنان را مشارکت میدهد و… در بین سایر کارکنان، ارزشمند، قابلاعتماد و دارای احترام به نفس سازمانی بالایی هستند
کار با محتوا: مشاغلی که غنی هستند و تواناییهای فکری و خلاقیت را به چالش میکشانند و به کارمندان کمک میکنند تا مهارت جدید بیاموزند و کارهای خود را به بهترین روش انجام دهند، عزتنفس سازمانی بالایی را به وجود میآورند
منابع کافی: کارکنان میتوانند بالاترین سطح انگیزش و توانایی را داشته باشند، اما اگر منابع لازم جهت انجام کارشان را در اختیار نداشته باشند، این انگیزش و توانایی به هدر خواهد رفت و درنتیجه نمیتوانند موفقیت کسب کنند، چنین تجاربی اغلب به سطوح پایینی از عزتنفس سازمانی منجر میشود.
حمایت همکاران: عضویت در یک گروه ناهماهنگ، عزتنفس سازمانی اعضای گروه را به نحوی منفی تحت تأثیر قرار میدهد. برعکس اگر همکاران یک کارمند حامی او باشند، فرصت برای موفقیت شغلی بیشتر خواهد بود.
1.
کاوش پیشینه و ادبیات تحقیق، نهتنها پژوهشگر را یاری میکند تا تمام متغیرهای مربوطه را در تحقیق خود بگنجاند بلکه آمیزش زیرکانه اطلاعات بهدستآمده از طریق ابزارهای گردآوری اطلاعات با آنچه در مطالعات پیشین، توسط دیگران، ارائهشده است را آسان میکند. بهبیاندیگر، بررسی پیشینه، چارچوب بنیادی خوبی برای ادامه پروژه تحقیقی، فراهم میآورد. ازاینرو، پیشینه کاوی خوب، پایههای ایجاد یک چارچوب نظری جامع که از محل آن فرضیههایی برای آزمون به دست میآید را مهیا میسازد (سکاران، 1391). علاوه بر این، ادبیات مناسب میتواند بستری را ایجاد نماید تا استفادهکنندگان از تحقیق، بتوانند با بررسی روند و خاستگاه تحقیق به درک بالاتری ازآنچه انجامشده است برسند. ازآنجاکه در این تحقیق به مباحثی چون عزتنفس در بین کارکنان پرداخته میشود مباحث مطرحشده در این فصل، حولوحوش مفاهیم تئوری موجود و مرتبط با اجزای عزتنفس و رابطه آن با اعتمادبهنفس و طبقهبندی انواع اعتمادبهنفس، ابعاد عزتنفس پرداخته میشود. بهگونهای که در ابتدا به تعاریف مختلفی که از نام عزتنفس در دست است پرداخته میشود سپس شرح مختصری از روند عزتنفس ارائه میشود و اجزای آن نیز، تشریح میگردد. با ورود به مبحث عزتنفس، تعاریف، رویکردها و تئوریهای مربوط، مطرح میشود و در ادامه بحث، منابع انسانیو متغیرهای چند شاخصه MCDM ها بهعنوان بخشی از ادبیات تحقیق، موردبررسی قرار میگیرد.
1. 1. چارچوب نظری تحقیق
تعریف عزتنفس:
عزتنفس، عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموعهی افکار، احساسات، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی میشود. میاندیشیم که فردی باهوش یا کودن هستیم ، احساس میکنیم که شخصی منفور یا دوستداشتنی هستیم، موردقبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خود را دوست داریم یا نداریم؟
مجموعه این برداشتها و ارزیابیها و تجاربی که از خویش داریم باعث میشود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن، یا برعکس احساس ناخوشایند بیکفایتی داشته باشیم. همهی افراد، صرفنظر از سن، جنسیت، زمینهی فرهنگی و جهت و نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند عزتنفس هستند. عزتنفس، برابر است با خودباوری واقعی؛ یعنی: خود را آنگونه که هستیم باور کنیم و برای خشنودی خودمان و دیگران تلاش نماییم. عزتنفس واقعاً بر همه سطوح زندگی اثر میگذارد. در حقیقت، بررسیهای گوناگون حاکی از آن است که چنانچه نیاز به عزتنفس ارضاء نشود، نیازهای گستردهتری نظیر نیاز به آفریدن، پیشرفت و یا درک و شناسایی استعدادهای بالقوه محدود میماند. به خاطر بیاورید هنگامیکه کاری را به بهترین نحو به پایان رساندهاید چه احساس خوشی به شما دست داده است. افرادی که احساس خوبی نسبت به خوددارند، معمولاً احساس خوبی نیز نسبت به زندگی خواهند داشت. آنها میتوانند با اطمینان به خود و اطرافیان، با مشکلات و مسئولیتهای زندگی مواجه شوند و از عهده آنها برآیند(بیابانگرد، 1373).
عزتنفس
تجاربی که انسان در راستای هر مؤلفه به دست میآورد، نقش اساسی را در ارزیابی از خود ایفا میکند. این فرایند ارزیابی یا قضاوت، توصیفهای درونی از خود را میسر مینماید که عزتنفس نام میگیرد و بهمنزله بیانیهای در چگونگی احساس فرد درباره خویش محسوبمیشود. «عزتنفس سالم» را میتوان مورد تقویت قرارداد و یا اینکه آن را از مسیر اصلی منحرف ساخت. شخص با عزتنفس قویتا حدودی قادر است که در خود جنبههای مثبت پنج مؤلفه عزتنفس را تحقق بخشد. در صورت فقدان مؤلفههای مزبور شخص دچار ناپایداری، بیهودگی و ناتوانی میشود (میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
پنج مؤلفه عزتنفس از دیدگاه جامعنگر «اینرونر» (۱۹۸۲)، در ارتباط با نظریه خود نشأتگرفته است. در اینجابهاختصارتوصیفهایی در رابطه با هر مؤلفه عرضه میشود. توصیف موارد توسط «بربا» (۱۹۸۹)، مطرحشده است:
امنیت: احساس اطمینان قوی است که شامل این نکات میشود: احساس راحتی و ایمنی، وقوف در آنچه از وی انتظار میرود، توانایی وابستگی به افراد و موقعیتها و درک قواعد و محدودیتها.
دارا بودن احساس قوی امنیت (میتوانم از پشتیبانی دیگران برخوردار شوم)، پایهای است که ساختار مؤلفههای دیگر بر آن اساس پایهریزی میگردد. ازاینرو کودکان باید قبل از انجام هر عملی نسبت به آن اطمینان خاطر حاصل نمایند. چنانچه کودک احساس
-
ناامنی و خطر نماید (نسبت به آنچه از من انتظار میرود، مطمئن نیستم) در جذب مؤلفههای دیگر عزتنفس با مشکل مواجه خواهد شد. (میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
- خود پذیری: خود پذیری احساس فردیتی است که اطلاعات درباره خود را دربرمی گیرد توصیف دقیق و واقعبینانه از خویش برحسب نقشها، اسناد و ویژگیهای جسمانی. فردی که واجد خود پذیری قوی باشد (من خودم را دوست دارم)، خویشتن را میپذیرد، احساس فردگرایی، شایستگی، کفایت و تحسین از خود دارد. ولی فردی که احساس خود پذیری ضعیفی دارد (من خود را دوست ندارم)، در پذیرش خود، فاقد اراده است.(میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
- پیوند جویی: پیوند جویی احساس پذیرش با مقبولیت است بهویژه در روابطی که مهم قلمداد میشوند. همچنین به معنای احساس پذیرفته شدن و مورداحترام قرار گرفتن از سوی دیگران به کار میرود. افرادی که دارای احساسات پیوند جویی قوی باشند (احساس تعلق داشتن)، رابطه راحت و رضایتمندی با دیگران برقرار میکنند. حالآنکه احساس پیوند جویی ضعیف در فرد (کسی نمیخواهد با من باشد)، منجر به انزواطلبی و احساس بیگانگی وی خواهد شد.
- رسالت: در این مؤلفه، دارا بودن هدف و انگیزه در زندگی موردنظر است. بهطوریکه به خویشتن رخصت دهد تا اهداف واقعبینانه و قابل حصولی داشته باشد و در قبال پیامدهای تصمیمات خود، احساس مسئولیت نماید. فرد برخوردار از احساس تعهد قوی (من اهداف مهمی دارم)، قادر است عملی را آغاز کند و بر اساس طرح و نقشه، آن را پی گیرد؛ اما کسی که حس تعهد ضعیفی دارد (من گیج هستم و نمیدانم چه باید بکنم)، در قبال اعمال خود مسئولیتی احساس نمیکند و در هنگام مواجهه با مشکل راهحلهای مختلف را مورد کاوش قرار نمیدهد.
- شایستگی: این مؤلفه به احساس موفقیت و فضیلت در کارایی اشاره دارد که مهم و ارزشمند به نظر میرسد و شامل وقوف بر نیرومندیها و تواناییها و پذیرش ضعفها نیز میشود. افرادی که واجد احساس شایستگی میباشند (من احساس توانایی میکنم، بنابراین میتوانم با هر خطری مواجه شوم)، در بیان تصورات و عقاید خود در ارتباط با دیگران بیپروا میباشند؛ اما افرادی که از شایستگی لازم برخوردار نیستند (نمیخواهم کوشش کنم)، خود را ناتوان میانگارند و موفقیتهای خویش را به بخت و اقبال نسبت میدهند و نمیخواهند فرصتهایی در جهت نیل به موفقیت داشته باشند. آنها رفتارهای خود مغلوباند دارند و احساس کفایت شخصی نمیکنند. در پرتو تجارب فزایندهای که در آموزش عمومی و عالی به دست آمد، مهمترین عامل را در تعیین احساس رضایت و موفقیت فردرا به احساسات درونی در مورد خویش نسبت دادهاند.
رابطه عزتنفس و اعتمادبهنفس:
باوجوداینکهاعتمادبهنفسمیتواند در عزتنفس شرکت داشته باشد اما این دو با یکدیگر مترادف نیستند، بلکه عزتنفس، اشاره به قضاوت ارزشی فرد نسبت به خود دارد درحالیکه اعتمادبهنفس به اثربخشی (خودکار آیی) و اطمینان نسبت به عملکرد خود مربوط میشود (ولز، 1373). بین این دو رابطه مستقیمی وجود دارد بهطوریکه اگر در انسان اعتمادبهنفس درستی وجود داشته باشد، عزتنفس نیز وجود خواهد داشت (به نقل از اسلامی نسب، 1373).
1. 1. 1. 1 دیدگاه اسلام و قرآن:
ازنظر اسلام، انسان موجودی شریف و باارزش است. انسان جانشین خداوند درروی زمین است.
چنانچه در آیه شریفه سوره بقره آمده:
(انی جاعل فی الارض خلیفه فی ذل)
مردن باعزت از زندگی با ذلت بهتر است (مطهری،1391).
علی (علیهالسلام) در وصیتنامهای که به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی (ع) مینویسد، میفرماید: پسرکم! نفس خود را گرامی و محترم بدار از اینکه به پستی دچار بشود زیرا اگر از نفس خود چیزی را باختی و از دست دادی دیگر هیچچیز نمیتواند جای آن را پر کند. نیز وقتی امام سجاد (ع) میپرسند: از همه مردم بااهمیتتر کیست؟ میفرمایند: کسی که در مقابل نفس خودش برای هیچچیز اهمیت قائل نباشد و تمام دنیا را با خودش برابر نمیکند (مطهری،1391).
همچنین در دعای ابوحمزه ثمالی که از امام سجاد (ع) واردشده آمده است که:
((الحمدالله الذی و کلنی الیه فاکرمنی و لم یکلنی الی الناس فیهینونی)): ستایش خدا را که کار مرا به حضرتش واگذاشت و گرامی داشت و به غیر (مردم) وانگذاشت تا خوارم گرداند (هیئت تحریریه انتشارات نبوغ، 1378).
1. 1. 1. 2 نظریه راجرز:
راجرز معتقد است که احساس عزتنفس در اثر ((نیاز به نظر مثبت[5])) به خود به وجود میآید. نیاز به نظر مثبت دیگران شامل برخوردها، طرز برخورد گرم و محبتآمیز، احترام، صمیمیت، پذیرش و مهربانی از طرف محیط و بخصوص اولیاء کودک میشود. راجرز معتقد است که کودک از آغاز همان زندگی احتیاج به محبت و مهربانی دارد، لیکن اولیاء به کودک بهطور مشروط مهر و محبت کنند و یا نظر مثبت بدهند، کودک تجربههایی را با خود پندارش هماهنگ نباشد طرد و انکار میکند (شاملو، 1374).
همچنین راجرز عقیده دارد که نیاز به قدردانی دیگران و نیاز به قدردانی خویشتن با شدتی که ممکن است داشته باشند سبب میشود که آدمی معتقد گردد به اینکه دارای ارزشی هست که او را در فراز و نشیب زندگی یاری میکند (شاملو، 1374).
1. 1. 1. 3 دیدگاه آلپورت:
آلپورت این نظریه را قبول کرد که هر مردی یک نوع حس جدایی از دیگران دارد که مربوط به عزتنفس و اعتماد به خود است که یک حس درونی است. همچنین او عقیده دارد که در طی 3 سال اول زندگی، کودک شروع به شکل دادن حس خود جسمانی حاکی از هویت خود در عزتنفس هست. آلپورت نیز یکی از صفات پخته نسبتاً کامل را چنین بیان میکند، بر نفس (تمایلات و هیجانات) خود مسلط باشد. خویشتن را آن چنانکه هست قبول داشته باشد (سیف، 1377).
فرم در حال بارگذاری ...