اقتصاد دانان تشکیل سرمایه را در پیشرفت و توسعه اقتصادی ضروری و موثر می دانند. تشکیل سرمایه که از طرف دولت یا بخش خصوصی صورت می گیرد در برنامه ریزی دولت جهت دستیابی به اهداف ملی و اقتصادی و حتی غیر اقتصادی جامعه، سیستم بازار و عملکرد آن اهمیت زیادی دارد.
بازارهای کارای سرمایه تمایل به تخصیص منابع کمیاب به مؤسساتی را دارند که آن منابع را بطور کارا مورد استفاده قرار می دهند. بدون شک ساده ترین اقدام جهت تشویق مردم به سرمایه گذاری در سهام شرکت های تولیدی ایجاد تعامل بین بازدهی و ریسک اینگونه سرمایه گذاری ها و سایر سرمایه گذاریهای غیر مولد در جامعه می باشد. لذا ایجاد محیطی مناسب برای سرمایه گذاریهای سالم جهت تقویت بازار سرمایه از مهم ترین اقداماتی است که می تواند توسط دست اندرکاران اقتصادی کشور انجام گیرد. فعالیت سازمان بورس اوراق بهادار تهران می تواند سهم عمده ای در نیل به اهداف فوق داشته باشد.
معمولاً سرمایه گذاری به منظور دستیابی به رفاه بیشتر در شرایط کنونی وآینده صورت می گیرد. در واقع مقوله سرمایه گذاری با تنوع وسیعی روبرو می باشد. سرمایه گذاری در گواهی سپرده اوراق قرضه، سهام عادی، صندوق مشترک سرمایه گذاری و … می تواند نمونه های از سرمایه گذاری بشمار آید. کارکرد سرمایه گذاری به مفهوم خاص آن یعنی تبدیل وجوه مالی به یک یا چند نوع از دارایی که آن هم برای مدت نامشخص قابل نگهداری باشد. از اینرو سرمایه گذاری فرآیند پذیر و نیازمند مدیریت است. زیرا دستیابی به ثروت و سود ناشی از سرمایه گذاری که به مجموع درآمدهای فعلی و درآمدهای آتی آن معطوف می شود، همواره با مقوله ای به نام مخاطره یا ریسک توام است.
2-2- رفتار مالی؛ پارادایم حاکم بر بازارهای مالی
به نظر می رسد می توان تاریخچـه نظریههای مالی پنجاه سال گذشته را در دو انقلاب و دگرگونی اصلی، خلاصه کرد. ابتدا انقلاب نئوکلاسیک در علوم مالی بود که با مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایهای[1] و نظریه بازارهای کارا[2] در دهه 1960 و مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای میانمدت و نظریه قیمتگذاری آربیتراژی [3] در دهه 1970، آغاز شد. دومین دگرگونی اساسی، انقلاب رفتاری در مباحث مالی بود که در دهه 1980 با طرح پرسش پیرامون منبع نوسان در بازارهای مالی و با کشف ناهنجاریهای بی شمار و نیز تلاش در جهت یکپارچه کردن نظریه انتظار کاهنمن و تورسکی و دیگر نظریههای روانشناسی با نظریه مالی شروع شد علت اصلی این تغییر و دگرگونی ها را شاید بتوان در یک جمله آقای اندرلو خلاصه کرد که معتقد است: به موازات تغییر بازارها و بروز و ظهور نیروهای تکاملی جدید برای ایفای نقش، دیگر برندگان و بازندگان امروز، برندگان و بازندگان دیروز و فردا نیستند.
بنابراین ضرورت همه دگرگونیهای نظری و عملی حفظ ماندگاری در این اقتصاد جهانی است به دیگر سخن نظریههای نو ابزاری جدید برای رویارویی با مسائل و مشکلاتی هستند که نظریات قدیمی از پاسخگویی به آنها عاجز بودند و در صورت استفاده نکردن از این ابزار و پارادایم های نو، اقتصاد یک کشور، در خوشبینانهترین حالت، موفق به حل مشکلات قدیمی خود خواهد شد و سهمی از بازارهای جهانی و البته آینده نخواهد داشت. پارادایم حاکم بر مباحث مالی امروز که ما قصد توضیح، تشریح و مقایسه آن را داریم، رفتار مالی نام دارد، که به زبان ساده عبارت است از یک الگوی فکری که در آن بازارهای مالی با استفاده از الگوهای مرکب از علوم اجتماعی، روانشناسی، مالی و چند رشته دیگر مطالعه می شوند و به عبارت بهتر عاملان اقتصادی درالگوهای رفتاری بر خلاف نظریههای نئوکلاسیک منطقی نیستند، بلکه یا به خاطر ترجیحاتشان و یا به دلیل سوگیریهای شناختی نرمالاند. این پارادایم نوبنیاد به اعتقاد رابرت شیلر یکی از حیاتیترین برنامههای تحقیقاتی بوده و آشکارا در رد نظریه بازار کارا قرار گرفته است.
در بخش دوم این مقاله به تشریح و توضیح مفهوم رفتار مالی و عناصر سازنده آن خواهیم پرداخت و در پایان پس از بحث و نتیجه گیری، جدولی از توصیهها ارائه خواهد شد.
- رفتار مالی: در ادبیات اقتصاد غرب، ماهیت وجودی انسانها به عنوان موجودی منطقی که تحت شرایط کاملاً شفاف تصمیمگیری میکند، تعریف میشود. این موجود کامل که اغلب از آن به عنوان انسان اقتصادی یاد میشود، همواره در بهینهسازی منافع دلخواهش کامیاب است و تمام اطلاعاتی را که بر زمینهها و تصمیماتش تأثیر دارند، جمعآوری میکند و موقعیتی آرمانی را که مطمئنا ً در دنیای واقعی بسیاری از سرمایهگذاران یافت نمیشود خلق میکند (فورمل[4] ،2009، 31).
اما هربرت سایمون[5] – پیشرو در رفتار مالی – انسان اقتصادی را موجودی غیرواقعی در نظریههای اقتصادی تشخیص داد. میراستمن نیز در مقالهای با عنوان: بازبینی تخصیص دارایی با استفاده از چالش رفتار مالی بیان کرد که افراد در نظریههای سنتی منطقی هستند در حالی که رفتار مالی افراد را نرمال فرض میکند، یعنی یک سرمایهگذار ممکن است تصمیمی اتخاذ کند که از نظر اقتصادی توجیه نداشته باشد .فتار مالی، به عنوان نوعی نظریه مطرح است که مباحث و مسائل مالی را با کمک گرفتن از نظریات روانشناسی شناختی تشریح میکند. این نظریه نه تنها پیش بینیهای نظریههای مدرن مالی نظیر بازارهای کارا را مورد تردید قرار میدهد بلکه در سطح خرد نیز در مورد نظریاتی مانند: بیشینهسازی مورد انتظار و انتظارات عقلایی تردید دارد.
بنابراین نظریههای رفتار مالی در دو سطح خرد و کلان تأثیر گذار هستند:
1 .رفتار مالی خرد[6]: به بررسی رفتارها یا سوگیریهای سرمایهگذاران میپردازد و آنها را از عاملان اقتصادی منطقی که در نظریه اقتصاد کلاسیک متصوریم، بازمیشناساند.
- رفتار مالی کلان[7]: شناسایی و تشریح ناهنجاریهایی در نظریه بازارهای کارا که الگوهای رفتاری، احتمالاً قادر به توضیح آن باشند.
رفتار مالی شامل دو عنصر سازنده است که عبارتاند از: روانشناسی شناختی (افراد چگونه فکر میکنند) و محدودیتهای آربیتراژ (چه زمانی بازار کارا خواهد بود)، ما در ادامه به تشریح این دو عنصر میپردازیم ( دولت آبادی، 1389، 24 ).
1-2-2- روانشناسی شناختی
همانگونه که پیشتر گفته شد، این متغیربه بررسی طرز تفکر سرمایهگذاران می پردازد. رفتار مالی بر این باور است که تفکر افراد متأثر از ترجیحات و سوگیریهای شناختی آنهاست. تفاوت اصلی بین این دو، در این است که در الگوهای رفتاری ترجیحات باید منعکس و لحاظ شوند، ولی سوگیریها باید توسط الگوها حذف و یا کنترل شوند.
یکی از اجزای اصلی هر الگویی که برای ارائه درک بهتر از رفتار قیمتها و معاملات تلاش میکند، مفروضات ترجیحی سرمایهگذار است. اکثر سرمایهگذاران هشت ترجیح مهم دارند که عبارتاند:
- زیان گریزی:
یکی از اصول اساسی رفتار مالی، این ایــده است که سرمایه گذاران ریسک گریز نیستــند، بلکه زیان گریزند. به عبارتی: نفرت افــراد از عدم اطمینان چندان شدید نیست، بلکه آنها بیش از هر چیز از زیان کردن متنفـرند. افراد اغلب برای زیان بیشتر از سود، حساسیت نشان میدهند، یعنی مجازات ذهنی که افراد برای یک سطح معین زیان در نظر میگیرند، بیشتر از پاداش ذهنی است که برای همان سطح سود(یک دلار سود) در نظر میگیرند.
این پدیده برای نخستین بار در نظریه انتظار دانیل[8] کاهنمن[9] و آموس[10] تورسکی مطرح شد و مبین این اصل بود که افراد زیان را قوی تر از سود درک میکنند و افراد زیان گریز حتی برای فرار از موقعیت زیانده حاضر به ریسک بیشتر هم هستند (نویس[11] 2008،85).
- محاسبه ذهنی:
محاسبه ذهنی، اصطلاحی است که معرف گرایش طبیعی افراد به سازماندهی اطرافشان در قالب حسابهای ذهنی جداگانه است. به فرایندی که از طریق آن تصمیم گیرندگان مسائل را برای خودشان فرمولبندی میکنند محاسبه ذهنی گفته میشود. یکی از مفاهیم محاسبه ذهنی شکلگیری کوتهبینانه است، یعنی سرمایهگذاران تمایل دارند تا به هر یک از عناصر سبد داراییهای خودشان، به طور جداگانه بپردازند که همین میتواند منجر به اتخاذ تصمیم ناکارآمد شود. با اندکی توجه میتوان دریافت که محاسبه ذهنی، به معنای داشتن نگرش چندگانه نسبت به ریسک است، همانگونه که استمن[12] معتقد است ما داراییهایمان را به داراییهایی با ایمنی بالا و داراییهایی با ایمنی پایین تقسیم میکنیم. به عنوان نمونه بسیاری از افراد به هزینههای آموزشی فرزندان خود راحتتر (و شاید غیر اقتصادیتر) بودجه تخصیص میدهند، در حالی که همین افراد برای برخی فرصتها حساب جداگانهای دارند و به دنبال کسب بالاترین بازده از آن فرصتها هستند (نویس[13] 2008،85).
- سوگیری های شناختی:
روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که، زمانی که عاملان اقتصادی باورهای ذهنی خود را به کار
میگیرند، در معرض برخی اشتباهات سیستماتیک هستند. همانگونه که پیشتر گفته شد، الگوهای فتاری در جهت کاهش تأثیر این سوگیریها هستند و باعث کارآمد تر شدن بازارها می شوند. شرح برخی از ین اشتباهات سیستماتیک در زیر می آید:
- بیشنمایی:
این اشتباه را می توان به عنوان تمایل افراد به دادن اهمیت بیشتر به برخی گزارشها، پیشرفتها و اظهارات تعریف کرد، از اینرو به یک رویداد بیش از اندازه شایستگیاش اهمیت داده میشود. به دیگر سخن، فرد در بیشنمایی، رویدادها را نماینده و نمونه یک طبقه ویژه بداند و به
این ترتیب الگویی را که وجود خارجی ندارد، برای خودش متصور باشد. پیامد مهم این اشتباه برای بازارهای مالی این است که سرمایه گذاران تمایل به این فرضیه دارند که رویدادهای اخیر در آینده نزدیک ادامه خواهد داشت، از اینرو در جستجوی خرید سهام چشمگیرند و سهامی را که به تازگی عملکرد ضعیفی داشتهاند، نمیخرند (همان منبع،86).
- اطمینان بیش از اندازه:
این اشتباه قطعاً پر تکرارترین الگوی رفتار مالی است که تا کنون بحث شده است. شیلر این الگو را به زبان ساده اینگونه بیان می کند : مردم فکر میکنند که آنها بیشتر از آنچه که انجام میدهند، میدانند این اشتباه مربوط به حالتی است که در آن افراد برای اطلاعات محرمانه خود بیش از اندازه اهمیت قائلاند. سرمایهگذارانی که اعتماد به نفس بیش از اندازه دارند، در مواجهه با رویداد عمومی جدید، ارزیابی های شخصی خود را کندتر بازبینی و تجدید نظر میکنند. اما جالب اینجاست که این سوگیری به هیچ وجه مختص سرمایهگذاران غیرحرفهای یا فردی نیست (همان منبع ،86 ).
- اثر قالبی:
پژوهشها درباره چگونگی تصمیمگیری حاکی از این است که یک تفاوت کوچک در روش ارائه پرسش منجر به پاسخهای متفاوت میشود. روزکوسکی این اثر را اینگونه توضیح میدهد:
تحقیقی را در نظر بگیرید که در آن یک گروه از افراد مطلع میشوند که در یک سرمایهگذاری ویژه50 درصد احتمال موفقیت دارند.
به گروه دیگر گفته میشود که در همان سرمایهگذاری 50 درصد شانس شکست دارند. از نظر منطقی، باید تعداد برابری از افراد هر گروه علاقهمند به تحمل این ریسک باشند. اما این موضوع در این مورد صادق نبود. وقتی ریسک بر اساس احتمال موفقیت توصیف میشود، نسبت به حالتی که ریسک بر حسب احتمال شکست توصیف شود، افراد بیشتری متمایل به تحمل ریسک میشوند. این سوگیری بدین مفهوم است که پرسشهای مربوط به ریسک باید خیلی با دقت بیان شود. حتی تخمینهای دقیق از میزان تحمل ریسک، میتواند منجر به استراتژی انتخابی ضعیفی شود (نویس[14] 2008،86).
- اثر تمایلی:
اثر تمایلی در نظریههای مدرن بخوبی شناخته شده است. این اشتباه بیانگر میل طبیعی به فروش سریع سهام برنده (سودآور) و نگهداشتن بیش از اندازه سهام سهام بازنده (زیانده) است. توجه داشته باشید که بخش دوم اثر تمایلی میتواند موجبات زیانهای کلانی را فراهم کند (اجتناب از قطع زیان و معاملات نامطلوب). این اثر خودش را در سودهای کوچک پرتعداد و زیانهای کوچک کم تکرار نشان میدهد. در واقع حجم معاملات تحت تأثیر این اثر است بر این اساس، در بازار رو به رشد، حجم معاملات صعودی، و در بازار راکد، حجم معاملات نزولی است (همان منبع ،87).
- محافظهکاری:
این اشتباه که به اصرار بر باور نیز معروف است، مؤید این مطلب است که افراد برای تغییر عقاید خود حتی زمانی که اطلاعات جدیدی به دست میآورند، بی میل هستند. بر اساس مطالعات بارباریس و ثلر دو اثر در این زمینه تأثیرگذارند: اول اینکه افراد برای تحقیق در جهت یافتن شواهدی که مغایر با باورهایشان است، بی میلند و دوم اینکه اگر هم چنین شواهدی یافتند با شک و تردید مضاعفی به آن شواهد مینگرند نکته جالب توجه اینکه در بعضی اوقات محافظهکاری نقطه مقابل الگوی مکاشفه ای بیشنمایی است .فهرست سوگیریهای شناختی تنها به این فهرست کوتاه محدود نمی شود و براحتی میتوان به آن افزود، اما قدر مسلم این است که رفتار مالی، تنها در پی فهرست کردن اشتباهات نیست و سعی دارد بعد از شناسایی چرایی و چگونگی شکلگیری چنین سوگیری هایی، راهکارهایی برای اجتناب از آنها و در نتیجه کاراتر شدن بازارهای مالی ارائه کند (همان منبع ،87).
فصمعاملات:
یعنی مقدار معاملهای که در یک زمان مشخص انجام میشود. در واقع همان میزان تقاضا ومعاملاتی است که در خرید سهام یک کالا انجام شده و سپس واگذار میگردد (تقاضا-عرضه). حجم معاملات غالباً به طور روزانه و هفتگی مورد توجه است. توجه به این نکته ضروری است که هر اندازه قیمت سهام بالاتر رود، باید حجم معاملات آن نیز افزایش یابد و بر عکس، هر اندازه قیمت سهام پایین تر بیاید باید حجم معاملات در جهت منفی (فروش) بیشتر شود.
حجم معیاری است که قدرت یا ضعف بازار را میسنجد. اگر حجم روبه بالا باشد و در آن حال، قیمتها روند افزایشی را نشان دهند، نشان دهنده ی ثبوت روند جاری است ولی زمانی که حجم کاهش یابد، نشانه تغییر مسیر روند خواهد بود هر اندازه حجم معاملات بیشتر باشد، بیانگر تقاضا برای خرید سهام است. با بررسی حجم معاملات تحلیگران میتوانند درک کنند که رشد قیمت سهام واقعی و متناسب با حجم است، یا حرکت قیمت، کاذب میباشد. در روندهای صعودی حجم معاملات همراه با صعود قیمت بالا میرود و در روندهای نزولی با کاهش قیمت کم میشود. نکته مهم این است: زمانی که الگو ادامه یابد، حجم معاملات، روند قیمت را تأیید میکند. بنابراین حجم معاملات نشانه تأیید قیمت است. از لحاظ تکنیکی حجم معاملات جلوتر از قیمت اتفاق میافتد و بعد، قیمت سهام شروع به افزایش یاکاهش میکند. پس با اندک دقت، قبل از اینکه قیمت سهام بالا و پایین رود، میشود، از طریق حجم معاملات پیش بینی کرد که قیمت چه زمانی بالا و پایین میرود. انواع چارتها و نمودارها : نمودار چیست و چند نوع دارد؟ قیمت سهام بطور تصادفی حرکت نمی کند، بلکه بین حرکت سهام در گذشته و آنچه در آینده اتفاق میافتد رابطه وجود دارد. برای پیش بینی روند آینده نیازمند ابزار هستیم که ابزار آن نمودارها میباشند.
انواع نمودار عبارتند از : 1- خطی 2- میله ای 3- شمعی 4- نقطه و رقم، هر وقت میخواهیم در تک تک لحظات روز قیمت را بدانیم از نمودار خطی استفاده میکنیم چون هر نقطه روی نمودار خطی در یک زمان خاص معرف یک قیمت خاص است. ولی نمودار میلهای، کلّ تغییرات قیمت در یک روز را نشان میدهد. یعنی در نمودار میلهای چهار قیمت در روز مشخص است. یکی کمترین قیمت روز یکی بیشترین قیمت روز سوّم خط سمت چپ که نشانه قیمت باز شده روز است و آخری، خط سمت راست که نشان دهنده قیمت بسته شده نمودار در روز است. توجه: قیمت بسته شدن نمودار در روز قبل همان قیمت باز شدن نمودار در روز بعد است. در نمودار شمعی قیمتها به صورت روزانه مشخص میشود و کل تغییرات قیمت روز در یک ستون به صورت شمع مشخص میشود. اگر قیمت باز شده نمودار در روز کمتر از قیمت بسته شده باشد، شمع سفید رنگ خواهد بود. اگر قیمت باز شده نمودار روز بیشتر از قیمت بسته شده باشد شمع سیاه رنگ خواهد بود. نکته: از نمودار میله ای و شمعی بیشتر دربازههای طولانی (هفتگی- ماهانه ….) استفاده میشود.
فرم در حال بارگذاری ...