ابهامات گوناگونی در زمینه عوامل موثر بر رضایت زناشویی وجود دارد که اینگونه ابهامات را به راحتی نمیتوان مرتفع ساخت. با این وجود، در شناسایی عوامل موثر در رضایت زناشویی میتوان به رویکردهای متفاوتی توجه نموده و سازه رضایت زناشویی را از ابعاد گوناگون بررسی نمود. یکی از این ابعاد که در هالهای از ابهامات قرار دارد به ویژگیهای شخصیتی و عوامل مذهبی در رضایت زناشویی معطوف است.بنابراین، با توجه به اینکه ابهامات گوناگونی در زمینه اثرات ویژگیهای شخصیتیو عوامل مذهبی در رضایت زناشویی وجود دارد و به خوبی نمیتوان به شناسایی وضعیت رضایت زناشویی زنان و مردان ویا زوج و زوجه دست یافت تحقیق حاضر به عنوان گام مقدماتی در راستای پاسخگویی به ابهام فوق بوده و مسئله تحقیق را در حیطه خلأ نظری دانش عنوان میکند. ادبیات مربوط به حوزه هوش مورد مباحثه است، عدم توافق متخصصان حوزه در تعریف مفهوم و ابعاد تشکیل دهنده و روش اندازه گیری هوش است. مفهوم هوش دردهه های گذشته متغیر و بر طبق ارزش های رایج در هر دوره دیدگاهی که سنجش درباره هوش اتخاذ کرده وسیله برای اندازه گیری آن به کار می برد، هم چنان در حال تغییر است (شلکتون و پلیمز[1]،1984،ترجمه کریمی وجمهری،1376). یکی ازعواملی که موجب تفاوت هایی در تعریف های هوش و نحوه ابراز آن شده تأثیرات فرهنگی است. در تمامی مراحل تحول فرد بین عوامل ارثی و محیطی تعامل برقرار می شود و رفتار فرد نتیجه تمامی تماس های او با محیط زیر سلطه فرهنگی خاص که مشخصاً در آن، پرورش یافتهاند تنیده می شود. پس تأثیرات فرهنگ در میزان آزمون منعکس خواهد شد. ساخت آزمون به کل مستقل از تأثیرات فرهنگ بیهوده است، هر فرهنگ یا خرده فرهنگی موجب رشد برخی استعدادها و سرکوب استعدادهای دیگر می شود. هدف فعلی سنجش های بین فرهنگی تهیه آزمون هایی است که به تجارب مشترک میان فرهنگ ها استوار است(آناستاری[2]، 1975؛ ترجمه بهرامی، 1383).برای آنکه جامعه ای سالم و کارآمد داشته و افراد انسانی در آن سرشار از شوق و نشاط همراه با انگیزه و هدف در زندگی باشند ممکن است برخورداری از یک گرایش روحی از رفتار ناسازگارانه و نامطلوب تر جلوگیری کند. امروزه مطالعات مربوط به معنویت با مفهوم هوش عمیقاً گره خورده و بررسی و تحقیق در این حوزه از مفاهیم چالش برانگیز می باشد به گونه ای که بسیاری از نظرپردازان معاصر، هوش را در قالب روحی تعریف می نماید. اگرچه واژه هوش روحانی ظاهراً آشنا به نظر میرسد، اما واقعیت آن است که چنین علمی هنوز برای بسیاری از افراد ناشناخته است این خود نشان از پیچیدگی بشر و ذهن و اندیشه او دارد (ابراهیمی، 1389).ماهیت و مؤلفه و نحوه ابراز هوش روحانی تحت فرهنگ، با توجه به تفاوت های افراد در ویژگی های شخصیتی- علاقه مندی زمینه ای واعمال مذهبی/ روحانی- مهارت وظریفت های وابسته به هوش روحانی متفاوت است. هوش روحانی به عنوان یک ویژگی آشکار جهانی دیده می شود که به طور بالقوه درهمه گروه های مذهبی نمایان است و نحوه ابراز آن در بین گروه ها و بافت های مذهبی و روحانی مختلف، متفاوت است (امونز[3]، 1999؛ مک هاوک[4]، 2003). هوش روحانی همان توانایی است که به افراد قدرت تحقق رویاها و تلاش و کوشش برای بدست آوردن آن رویاها را می دهد. این هوش زمینه تمامی آن چیزهایی است که وی به آنها معتقد است و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزشها را در فعالیت هایی که به عهده می گیرید، دربر می گیرد. هوش با آن سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی ومهم در زندگی می پردازد و باعث تغییر در زندگی خود می شود. با استفاده از هوش روحانی به حل مشکلات با توجه به جایگاه معنا و ارزش آن مشکلات می پردازد. با آن به کارها و فعالیت معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن به معنای عملکرد فرد آگاه می شود و در می یابد که کدامیک از اعمال و رفتارهایش از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگی اش بالاتر و عالی تر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازد (ابراهیمی، 1386). علاقه و توجه روان شناسان به حوزه دینی و معنویت باعث پیدایش مفاهیم جدید در ادبیات روان شناسی شده است اما جامعه دانشگاهی ایران با این مفهوم جدید آشنایی کمتری دارند. بنابراین پژوهش حاضرتلاش برای بررسی ارتباط بین هوش معنوی با ویژگیهای شخصیتی و شیوههای فرزندپروری دارد.در زمینه متغیرهای مرتبط با هوش معنوی، میتوان به ویژگیهای شخصیتی و شیوههای فرزندپروری اشاره نمود که با باورهای دینی یا مذهبی بودن و به خصوص هوش معنوی مرتبط است. در زمینه ویژگیهای شخصیتی افراد به صراحت میتوان مطرح نمود، افراد با ویژگیهای متفاوت، رفتارهای متعددی را نیز در برخورد با موقعیتهای محیطی از خود بروز میدهند؛ یا افرادی که از لحاظ شخصیتی باثبات بوده و رفتارهای خاصی را نشان میدهند با افرادی که از لحاظ شخصیتی بیثبات بوده و رفتارهای گوناگونی را بروز میدهند، به گونه متفاوت عمل کرده و هوش معنوی در آنها نیز به مراتب متفاوت است. ابهامات گوناگونی پیرامون ارتباط بین هوش معنوی، ویژگیهای شخصیتی و رضلیت زناشویی وجود دارد. عدهای از کارشناسان خانواده، مددکاران اجتماعی و بخصوص روانشناسان اجتماعی، از جمله کورت لوین[5] که پدر روانشناسی اجتماعی آمریکا نام گرفته، معتقد است که عدم تغییر و تحول در زندگی و پیروی از بیمسئولیتی و بیتعهدی، منجر به بروز حالتهایی متفاوت میشود(حمیدی و صداقت، 1391).عدهای دیگر از روانشناسان شخصیت بیان میکنند چنانچه موقعیتهایی که یک زوج باید در زندگی با آن مواجه شوند، بسیار پراضطراب و پرفشار باشند، روابطشان مخرب میشود. اما وجود آن دسته از افرادی که با وجود مشکلات طبیعی به زندگیشان ادامه میدهند و روابطشان نه تنها تضعیف نشده بلکه تقویت هم میشود، نشان میدهد که همیشه مسائل محیطی به تنهایی مطرح نیستند، بلکه به چگونگی درک فشار توسط افراد نیز بستگی دارد؛ این افراد از هوش معنوی بالایی برخوردارند (معلمی، بخشانی و رقیبی، 1389).به عبارت دیگر، انتظاراتی که از افراد میرود، از ارزشهای فرهنگی و تجربههای فردی سرچشمه میگیرد و همیشه به عنوان جزئی از اعتقادات شخصی است. وقتی افراد رفتارهای متفاوتی را از خود نشان میدهند، گویی توقعات، جانی تازه میگیرند و این توقعات که ناشی از تعامل بین هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی میباشد، از هر زمان دیگری نیرومندتر میگردند. تعامل هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی، منجر به بروز رفتارهای متفاوت میشود؛ به خصوص اگر انتظارات، ناکام مانده و موجب سرخوردگی شود (معلمی، بخشانی و رقیبی، 1389).بنابراین، میتوان اینگونه عنوان نمود که هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی، رابطه معنوی با یکدیگر را نشان داده و حتی ارتباط نزدیکی با رضایت زناشویی دارند. پژوهشهای متعددی نیز در این زمینه صورت گرفته است که در حیطه رابطه بین ارزشهای مذهبی و هوش معنوی انجام شده که مطرح میکند که هوش معنوی و تعامل آن با ویژگیهای شخصیتی منجر به بهبود رابطه بین فردی در خانواده میشود. همچنین، مطرح شده است که باورهای مذهبی منجر به حل تعارضات زناشویی شده و میتواند باعث رشد و تحول نگرشهای مذهبی گردد که در نهایت، احساس رضایت زناشویی را افزایش و تعارضات زناشویی را کاهش دهد (هادیتبار، نوابینژاد و قدسیاحقر، 1390).با این وجود، هنوز هم ابهامات گوناگونی در زمینه ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی وجود دارد که به عنوان منبع اصلی و خلاء نظری محسوب میگردد که پژوهشگر را بر آن داشته تا با بررسی ارتباط بین متغیرهای فوق، بتواند پس از تعیین ارتباط بین سه متغیر مذکور، میزان تأثیر هر یک از متغیرها را بر روی یکدیگر تعیین نماید. بنابراین، سؤال اصلی تحقیق به این شرح مطرح میشود که: آیا بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی رابطه معنیداری وجود دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
هوش معنوی قدرت تحولآفرینی دارد. این هوش در صدد تغییر موقعیت خود و خلق موقعیت جدید میباشد. پس به یک موقعیت خاص محدود نمیشود و اجازه میدهد تا موقعیت را تحت کنترل درآورد و فرایند را تحت کنترل موفقیت قرار داد. روح طبیعتاً ذهنی و شخصی است، در حالی که هوش جهت حل مسائل عینی و در دنیای بیرون است. بنابراین، معنویت ذهنی وهوش عینی است، در نتیجه هوش روحانی، جنبه های ذهنی روحی را با کاربرد عینی هوش ترکیب کرده است. در واقع هوش معنوی، دنیای درون و بیرون را به هم متصل میکند و معنایی فراتر از روح دارد (ساغروانی، 1389)هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و در حیطه شهودی و متعالی دیدگاه خود به زندگی میگردد. شایان ذکر است که مطالب بسیاری در متون دینی ما در باب هوش معنوی و مؤلفههای آن وجود دارد که شاید تنها تفاوت عناوین این مطالب باعث غفلت و عدم تعمق شایسته و کافی در مورد آنها گردیده است (کوئینک[6]، 2002).یکی از مفاهیمی که در نتیجه توجه پژوهشگران به این حوزه مطالعاتی مطرح گردیده است، ارتباط بین هوش معنوی با متغیرهای دیگری همچون ویژگیهای شخصیتی و متغیرهای خانوادگی همچون رضایت زناشویی است؛ چرا که هوش معنوی از یک منظر، سازگاری و انطباق فرد در محیط زندگی روزمره و از طرف دیگر، احساس و تجربههای معنوی را در زندگی انسان تداعی میکند و این قابلیت را دارد که همچون ساز وکاری برای برخورد و یافتن راه حل برای مشکلات وسختیهای زندگی به کار رود (احمدی، 1385). به دلایلی جامعه ایران و ادبیات دانشگاهی آشنایی کمی با این بعد و واژه دارند و این واژه مفهوم جدیدی در روانشناسی میباشد، لذا ضروری است، ارتباط متغیر مذکور با دیگر متغیرها بر روی افراد مختلف از جامعه صورت پذیرد. بنابراین، با توجه به اهمیت رشد و پرورش مهارتهای اجتماعی و تواناییهای شناختی در جوانان، به عنوان فرایندی پویا که عوامل بسیاری میتوانند در آن دخیل باشند، مطرح میشود که رضایت زناشویی، یکی از مهمترین و ضروریترین مسائلی است که میتواند در مهارتهای اجتماعی و همچنین تواناییهای شناختی از قبیل هوش معنوی و هوش شناختی مؤثر واقع شود و یا حتی در شکلگیری آن نقش بسزایی را ایفا نماید. از طریق اجرای اینگونه تحقیقات بستر مناسبی برای شناسایی عوامل مناسب در رضایت زناشویی پدید میآید و به راحتی میتوان ماهیت این سازه را مدنظر قرار داد. اینگونه تحقیقات بعنوان اقدامات اولیه در راستای بررسی رضایت زناشویی و پس از آن ارایه راهکارهای روانشناختی در زمینه ارتقاء سطح کمی و کیفی دانش نسبت به حیطه رضایت زناشویی با تاکید بر ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی است.از اینرو، رضایت زناشویی میتواند از عوامل گوناگونی همچون رشد اجتماعی و مهارتهای اجتماعی و به خصوص هوش معنوی تاثیر بگیرد که شخصیت نیز در این میان بیتاثیر نیست. تحقیق حاضر نیز با توجه به ضرورت ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی تدوین شده است. بنابراین، میتوان مهمترین فایده تحقیق حاضر را شناسایی ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی مطرح نمود. در نهایت، اهمیت تحقیق حاضر ایجاب میکند تا به بررسی ارتباط بین متغیرهای ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان داننشگاه آزاد اسلامی پرداخته شود.
1-4- اهداف تحقیق
الف) هدف اصلی
– تعیین رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان
ب) اهداف فرعی
– تعیین رابطه بین ویژگیهای شخصیتی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان
– تعیین رابطه بین هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان
-تعیین قدرت پیشبینی رضایت از زندگی از طریق ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی
1-5- فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی
– بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی دانشجویان رابطه وجود دارد.
فرضیه های فرعی
– بین ویژگیهای شخصیتی با رضایت زناشویی دانشجویان رابطه وجود دارد.
– بین هوش معنوی با رضایت زناشویی دانشجویان رابطه وجود دارد.
– ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی قدرت پیشبینی رضایت زناشویی را دارند.
فرم در حال بارگذاری ...