اثر بخشی آموزش مبتنی بر ذهن اگاهی بر افسردگی، پرخاشگری و اضطراب کودکان (11 – 6) سال خانواده های طلاق
در طول قرن بیستم وضعیت انسان از نظر شیوه های زندگی، روابط اجتماعی و مسائل بهداشتی و پزشکی بیش از تمام تاریخ دستخوش دگرگونی شده است. تلاش شتابزده برای صنعتی شدن و گسترش سریع شهر نشینی و زندگی ماشینی که لازمۀ آن قبول شیوه های نوین برای زندگی است، اثر معکوس بر سلامت انسان گذاشته و مسائل بهداشتی تازهای را به بار آورده است. اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نابسامان جهان و بار مشکلات اجتماعی و محیطی و روانی، واکنشهای بیمارگونۀ بسیاری در افراد و جوامع به وجود آورده که خود سبب وخیم شدن اوضاع و نامساعد شدن شرایط محیط زیست شده است. گذشته نشان داده است که بسیاری از بیماریهای شایع غیر واگیر و بیماری های روانی در کشورهای پیشرفته ودر حال توسعه زاییدۀ عواملی هستند که خود انسان آنها را به وجود آورده و گرفتار آن شده است. بنا براین قابل پیشگیری است (نریمانی، زاهد و گل پور، 1391).
سلامت روان یکی از موضوعات و مباحث بسیار مهمی است که توجه به آن الزامی است. امروزه در مورد عوامل موثر بر سلامت روان، شامل عوامل جمعیت شناختی مانند سن، جنسیت، قومیت، عوامل روانی اجتماعی و محیطی مانند شرایط زندگی، تحصیلات، درآمد، کار، دستیابی به منابع اجتماعی، حمایت اجتماعی و شایستگی های فردی، عوامل زیستی و نیز اثر بخشی انواع مداخلات بر سلامت روان در نظر گرفته میشود (شیرازی و غلامرضایی، 1395).
یکی از مسائل مهمی که تاثیری مستقیم بر سلامت روان افراد بخصوص کودکان دارد، امر طلاق می باشد. خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی که ثبات یا ناپایداری اش بر اعضای خانواده و جامعه اثر می گذارد و فروپاشی این واحد کوچک گاه چنان اثر عمیقی بر فرزندان دارد که باور کردنی نیست. گذشته از اثراتی که طلاق بر زوجین می گذارد، در مواردی که زوجین دارای فرزندانی هستند، اثرات آن گریبان آن ها را نیز می گیرد، حتی می توان گفت فرزندان از این پدیده بیشترین ضربه را متحمل می شوند (یحیی زاده و حامد، 1394).
علائم زیادی هستند که سلامت روان فرزندان طلاق را با مشکل مواجه می کنند و از میان آن ها افسردگی، اضطراب و پرخاشگری به عنوان مهمترین عامل بشمار می آیند. یکی از شایع ترین مشکلات این کودکان افسردگی است که شیوع آن در کودکان و نوجوانان خانواده های متقاضی طلاق، بیش از سه برابر این جمعیت در خانواده های غیر متقاضی است. افسردگی در واقع یک تاثیر ثانوی است که به دنبال اندوه، احساس تنهایی، و طرد شدگی به وجود می آید. حالت غمگینی که از عوارض اولیه جدایی است معمولا تا شش ماه پس از جدایی ادامه دارد و باعث می شود کودکان علاوه بر از دست دادن اشتیاق به امور روزمره و تکالیف مدرسه، نسبت به بازی و سایر فعالیت ها هم بی علاقه شوند. آن ها اغلب اشتهای خود را از دست می دهند و از معده درد، سردرد، احساس کسالت رنج می برند. کودکان افسرده نظرات منفی تری نسبت به خود، دنیا و آینده دارند ( کامیاب نژاد و همکاران، 1390).
بدون تردیـد یکی از زمینه هایـی که اخیراً در آسیب شناسی روانی مورد توجه محققان قرار گرفته و تحقیقات مبسوطی را به خود جذب نموده، پرخاشـگری است. پرخاشگری عبارت است از حالت منفی ذهنـی همراه با نقص ها و انحرافات شناختی و رفتارهای ناسازگارانه و همچنین به رفتار آشـکارا اعم از فیزیـکی و کلامی اطلاق می شود که منجر بـه آسیب به شخص، شـیء و یـا سیستم دیـگری می شود و از سه مؤلفه تشکیل شده است: احساس پرخاشگرانه؛ حالت هیجانی که زیربنای پرخاشگری و خصومت است و «خشم» نامیده می شود. افـکار پرخاشگرانه؛ نـگرش پرخاشگرانه فراگیری است که فـرد را بـه سوی رفتارهای پرخاشـگرانه سوق می دهد و «خصومت» نامیده می شود. رفتار پرخاشگرانه؛ عبارت است از رفتار قابل مشاهده که با قصد آسیب رساندن انجام می شود (سینگ، لانسیونی، سینگ جوی، وینتون، ساباوی و واهلر[3]،2007). اضطراب عبارت است از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است (سوویسلو و اورت[4]، 2013). وقوع مجدد موقعیتهایی که قبلاً استرس زا بودهاند یا طی آنها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب در افراد میشود (زادباقر، بیرشک و زاده محمدی، 1394). همه انسانها در زندگی خود دچار اضطراب میشوند، ولی اضطراب مزمن و شدید غیرعادی و مشکلساز است. اضطراب به معنای واکنش فرد در مقابل یک موقعیت تهدیدآمیز، یعنی موقعیتی که در آن فرد توانایی مهار محرکات بیرونی یا درونی را ندارد، است. اضطراب یک حالت احساسی- هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن، ایجاد حالت بی قراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط مکان تناسب ندارد (غیور، سپهری، مشهدی و غفایی، 1394). اگر اضطراب عکس العمل نسبت به شرایط زمان و مکان باشد نه تنها بیماری نبوده، بلکه ممکن است سازنده باشد؛ مانند دلهره امتحان و یا اضطراب در رسیدن به فرودگاه و … .تحقیقات و بررسیها نشان میدهند که اضطراب در خانمها، طبقات کم درآمد و افراد میانسال و سالخورده بیشتر دیده میشود (محسنی و آهویی، 1395). اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرایط استرسزا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا بهطور مکرر رخ دهد، و یا اینکه دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحله مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند. در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماریهای جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیبپذیر میشود (نیدام، مزوک، باریس، لین، بلکبرن و اپل[5]، 2015).
یکی از مهمترین مسائل بشری، که از دیرباز مورد توجه ادیان، مکاتب و اخیراً اندیشمندان روانشناسی بوده، شناخت «خود»، و آگاهی از مفهوم و ساختار آن است. این موضوع، به دلیل اهمیت آن در جنبههای مختلف روانشناسی، بهویژه در حوزه آسیبشناسی که مشکلات رفتاری و اختلالات روانشناختی را به «خود» به منزله هسته مرکزی شخصیت نسبت میدهد، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. در سال های اخیر درمانگران به استفاده از رویکردهای نوین روانشناختی برای افزایش سازگاری و سلامتی روان در افراد تمایل زیادی نشان داده اند. یکی از رویکردهای موثر در زمینه کاهش سلامت روان، برنامه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی است (شریفی
درآمدی، 1393).
ذهن آگاهی[6] به معنی توجه کردن به زمان حال به شیوه خاص، هدفمند و خالی از قضاوت است (کابات[7]، 1990). ذهن آگاهـی یعنی بودن در لحظه با هر آنچـه که اکنون است، بدون قضاوت و بدون اظهار نظر درباره آنچه اتفاق می افتد، یعنی تجربه واقعیت محض بدون هیچ گونه توضیح است. ذهن آگاهی یـک روش یا فـن نیست، اگر چه در انجـام آن روش ها و فنون مختلف زیادی به کار رفته است. ذهن آگاهـی را می توان به عنوان یـک شیوه «بودن» یا یـک شیوه «فهمیدن» توصیف کـرد که مستلزم درک کـردن احساسات شخصی است.(بایر[8]، 2003) حوزه تجربه ذهن آگاهی بسیار وسیع است و شامل احساس ها، ادراک ها، تکانه ها، هیجان ها، افکار، گفتار، عملکرد و ارتباط است و بنابراین می تواند به کسی که مبتلا به مشکلات هیجانی است کمـک کند. بـه نظر تیزدل، ویلیامز، سـگال و سلسبی مهارت های آموختـه شـده کنترل توجـه در مراقبه ذهن آگاهـی می توانند در پیشگیری از عود دوره های افسردگـی، اضطراب و ناسازگاری سودمند باشند (ویلیام[9]، 2002).
کاویانی، جواهری و بحیرایی ( 1384) برای اولین بار پژوهشی تحت عنوان بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افکار خودآیند منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی و اضطراب را در ایران انجام دادند. و به این نتیجه رسیدند که ذهن آگاهی بر کاهش نگرش ناکارآمد و خودآیند منفی و کاهش اضطراب و افسردگی اثر داشته است.
مسئلهای که این پژوهش به دنبال آن است این است که: آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر افزایش سلامت روان فرزندان خانواده های مطلقه اثربخش است؟ آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی و پرخاشگری و اضطراب کودکان خانواده های مطلقه تاثیر دارد؟
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
می توان اذعان داشت که خانواده های مطلقه به دلیل موقعیت اجتماعی و روانی که دارند عموماً در حال تنیدگی قرار دارند و به موازات آن، زندگی فرزندان این نوع خانوده ها به دلایل مختلف چالش برانگیز است.. شناسایی و آسیب شناسی عوامل زیر بنایی و بنیادی مشکلات روانشناختی فرزندان والدین مطلقه موجب می گردد که در حل و درمان این مشکلات راهکارهای مناسبی با توجه به عوامل بیان شود که در نهایت منجر به سلامت روان این افراد میشود.
نسبت بزه کاری در خانواده های متلاشی شده خیلی بیشتر از خانواده های بادوام است و بی سرپرستی در فرزندان، عقده های روانی ایجاد می کند و جنبه منفی طلاق خیلی گسترده است. امروزه شاخص آمار طلاق بسیار قابل توجه است به طوری که براساس آمار سازمان ثبت احوال از هر ۵٫۵ ازدواج، یک ازدواج به طلاق می انجامد و این رقم در تهران وضعیت بدتری را نشان می دهد، به طوری که در تهران از هر 9/2 ازدواج، یک مورد به طلاق می انجامد. بر اساس آمار منتشره از سازمان ثبت احوال کشور تعداد طلاق در سال 1394 163 هزارو 765 مورد می باشد و متاسفانه آمار دقیقی از کودکان طلاق در دسترس قرار ندارد اما با توجه به نرخ سالیانه طلاق تعداد آنها کم نخواهند بود. بر این اساس، آمارها نشان دهنده نرخ بالای طلاق و به دنبال آن ازدیاد فرزندان طلاق است (یحیی زاده و حامد، 1394).
طلاق به هر دلیلی، درست یا نادرست، پیامدهایی دارد، هم برای افراد خانواده و هم برای جامعه. برای زن و مرد مشکلات اقتصادی، روانی، عاطفی و اجتماعی ایجاد می کند و زوج های متارکه کرده را به انزوا می کشاند. تاثیر طلاق برفرزندان بسیار پیجیده است، فرزند تک والد، ناخواسته درگیر تضادهایی می گردد که نه توان درک آن را دارد و نه تاب کنار امدن با آن ها را. فرزندان حاصل از چنین ازدواج هایی علاوه بر اینکه نیازهایی ویژه دارند در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی فراوانی قرار می گیرند. به طوری که یکی از پیامدهای طلاق در جوامع امروز، افزایش میزان و نوع رفتارهای انحرافی است. طلاق از مهمترین و بدخیم ترین آسیب ها و معضلات خانواده های جوامع صنعتی و یا در حال گذار، مانند ایران است. باید توجه داشت که یکی از عوامل مؤثر در بزهکاری نوجوانان نابسامانی خانواده است (شکر بیگی، ۱۳۸۵: ۷۵). دنیای تنهایی این کودکان بس غم انگیز و عذاب آور است و روابط اجتماعی آنها دچار اختلال می شود و همین امر، بیشتر آنها را به سوی افسردگی، پرخاشگری و کج روی های اجتماعی سوق می دهد. نمی توان روابط بین طلاق و آسیبهای روانی کودکان و نوجوانان را نادیده گرفت؛ بایست قبول کرد که طلاق و جدایی اثرات نامطلوبی بر کودکان بر جای می گذارد. بررسی کودکانی که والدین آنها از هم جدا شده اند نشان می دهد که آسیب های روحی وارد شده به این کودکان و نوجوانان بسیار شدید است.
پژوهشهای مختلف نشان می دهد در بیشتر آسیب های اجتماعی رد پایی از فرزندان طلاق به چشم می خورد، همچنین مطالعات روان شناختی بر تاثیرات مختلف طلاق بر سلامت روان این افراد، مهر تایید می زند. آبراهامسون در پژوهش های خود دریافت خانواده های افراد بزه کار نسبت به خانواده های افراد غیر بزه کار در شرایط عاطفی نا مطلوبی به سر می برند که ” فشار خانواده” نامیده می شود. این فشار با خصومت، تنفر، پرخاشگری، عصبانیت، افسردگی، اضطراب و آشفتگی های عاطفی به وجود آمده و حفظ شده است، که هم در والدین و هم در فرزندان آشکار می شود. “شاو و مک کی” نیز اثر فزاینده فشار درونی و اختلاف را عامل تبیین کننده بزه کاری می دانند. لذا استدلال می شود عدم روابط گرم و عاطفی در خانواده با افزایش احتمالی گرایش فرد به بزه کاری رابطه مستقیم دارد (چلبی، ۱۳۸۶: ۹۶).
بنابراین با توجه به مطالب ارائه شده اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش معلوم می شود. همچنین؛ اگر ذهن آگاهی در سلامت روانی افراد تأثیرگذار است یا دست کم رابطه معناداری میان این دو متغیر مزبور برقرار است، بر سیاست گذاران فرهنگی، نهادهای پرورشی و پزشکی و …است که شهروندان و افراد انسانی را به طور کلی ترغیب و تشویق نمایند تا از قابلیتهای ذهن آگاهی به نحو شایسته استفاده کنند و از این طریق هم ساحت فردی و روانی خویش را آبادان و هم حیات اجتماعی را قابل تحمل و پرنشاط گردانند و به عبارت دیگر پژوهش های صورت گرفته در زمینه آموزش ذهن آگاهی می تواند بر مشکلات اثرگذار باشد ،لذا پژوهش در این زمینه ضروری و مهم تلقی می شود.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 اهداف کلی
هدف کلی این تحقیق تعیین میزان اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت روان می باشد.
1-4-2 اهداف جزئی
۱- تعیین میزان اثر بخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی
۲- تعیین میزان اثر بخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر پرخاشگری
3- تعیین میزان اثر بخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب
1-5 فرضیه های پژوهش
1- شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی کودکان خانواده های مطلقه تاثیر دارد.
2- شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر پرخاشگری کودکان خانواده های مطلقه تاثیر دارد.
3- شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب کودکان خانواده های مطلقه تاثیر دارد.
فرم در حال بارگذاری ...