می پردازیم.
1-2) بیان مسأله پژوهش
آسیب های اجتماعی، مقولاتی هستند که همواره به همراه انسان و جوامع انسانی بوده و هستند. جهان امروز ما به دلیل شرایط خاصی که رشد سریع تکنولوژی موجب آن می باشد، با مسائل و مشکلات فراوانی درگیر می باشد.
قتل، اعتیاد، خودکشی،طلاق وغیره نمونه هایی از این دست مشکلات هستند که آسیب های اجتماعی را تشکیل می دهند. اینکه چه آسیب هایی، در چه جوامعی بیشتر روی می دهد و یا اینکه چه شرایط و ویژگی های می تواند موجب بروز کدام نوع از آسیب ها گردد و یا اصولاً در کدام حوزه ها آسیب ها خطرناک ترند همواره به عنوان دست مایه ای برای اندیشیدن می باشد.
خانواده حوزه ای با اهمیت است.سلول بنیادین جامعه که بسیاری از برنامه های آینده یک جامعه لزوماً و تنها از این واحد قابل برنامه ریزی و اجرا می باشد. خانواده ها که از اجرای اصلی جوامع بشری می باشند در تماس با سایر نهادها و اجزاء همواره در معرض آسیب ها و خطرات قرار دارند.
جانبازان جنگ همچنان که بخشی از زندگی خود را دور از خانواده ها و در میادین جنگ گذرانده اند، در جامعه و شهر خود زندگی معمول و متعارفی دارند. در سال های جنگ همه ی نگاه ها به جبهه و جنگ بود . رزمندگان هم در میدان جنگ و هم در پشت جبهه از توجه و اقبال ویژه ای برخوردار بودند و لذا نگاه ها کمتر معطوف به خانه و خانواده بود و در این میان جنگ به همراه همه ی سختی ها و خرابی های مادی و معنوی که از خود بر جای گذاشت، جدای از خرابی خانه ها و زیر ساخت ها و غیره جسم گروهی از رزمندگان را درگیر مشکلات و عوارض و جراحات جنگی نمود، این در حالی است که خانواده نیز دارای نیازها و خواسته هایی می باشد که به نظر می رسد که این جانباز است که باید این نیازها و خواسته ها را برآورده کند، در حالی که با توجه به مشکلات و مسائلی که جانباز با آنها دست و پنجه نرم می کند او در انجام این مهم ناکام می گذارد. بنابراین پدر و مادر خانواده ای که به دلیل شرایط خاص اجتماعی و جسمی خویش اینک بسیاری از کارکردهای تعریف شده ی اجتماعی برای پدر یا مادر خانواده را در خود نمی بیند دچار یأس و سردر گمی می شود.
جانباز انقلاب اسلامی که مسلما در مجموع شخصیتی متمایز از افراد اجتماع دارند حق بزرگی برگردن همه ملت دارند .آنها در میدان عمل ثابت کردن که از ایمان به خداوند متعال بر خوردارند و اهل عمل صالح هستند آنها روحیه نسوهی ومبارزه طلبی خود را با ایثار گری خویش ظاهر کردند بسیاری از ناملایمات که این عزیزان به جهت لطمات وارده در دفاع مقدس تحمل می کنند حتی تصورش برای برخی مشکل است آنها عموما علی رغم مشکلات جهانی شدید براحتی تنیدگی های حاصل از آن را به خوبی پشت سر گذاشته و خود را با وضعیت جدید شان سازگار کرده اند برخی از ایشان به گواهی نوشته هایشان غبطه شهدا را می خورند حتی خود را بدهکار می دانند از سوی دیگر این عزیزان حق بزرگی بر ما دارند .برای انجام وظیفه نسبت به آنها نیازمند شناخت بیشتر مشکلات و مسائل آنها می باشیم.
با توجه به مطالبی که در سطور بالا بیان شد می توان مسئله اصلی پژوهش را این طور بیان کردکه آیا بین عوامل مختلف اجتماعی وآسیب های اجتماعی خانواده های جانبازان ارتباط معنا داری وجود دارد یا خیر ؟به عبارت دیگر آیا می توان چنین ادعایی داشت که بسیاری از مسائل وآسیب های اجتماعی خانواده های جانبازان دارای ریشه اجتماعی هستند ؟ لذا پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به چنین پرسشهایی می باشد.
1-3) ضرورت و اهمیت تحقیق
جهان امروز با سرعتی شگفت انگیز در همه ی بخش های زندگی اجتماعی در حال تغییر و دگرگونی است. برجسته ترین نمونه ی آن تحولات تکنولوژیکی و و صنعتی است که با سرعتی باور نکردنی تمام ابعاد زندگی انسان ها را تحت تأثیر قرار داده است که بسیاری از این پیامدها و نتایج آنها نیز ناخواسته بوده است. به همین دلیل آسیب شناسی در همه ی شئون و جنبه های زندگی اجتماعی، امری مهم و قابل توجه است. شناخت آسیب ها ما را به سوی یافتن حداقل دو راهکار هدایت می نماید، نخست اینکه بدانیم این آسیب چگونه و از کجا پدید آمده و به همین طریق راه های جلوگیری از پیدایش مجدد آن را مورد بررسی و شناسایی قرار دهیم. دوم اینکه این آسیب ها را چگونه می توان کنترل کرد تا اثرات مضر و مخرب آن به حداقل برسد، این در حالی است که خانواده به عنوان یکی از نهادهای اساسی جامعه نیز در معرض این تهدید ها قرار می گیرد، که اگر این تهدیدها باعث آسیب در خانواده شود، باعث اختلالات اجتماعی نیز خواهد شد و اگر با آموزش درست خانواده ها از این آسیب ها حفظ شوند باعث تداوم و تحکیم ثبات اجتماعی خواهند شد. در همین راستا مسائل خانواده های جانبازان به چند دلیل برای جامعه اهمیت دارد.
الف) نقص عضو جسمی
که جانباز را از انجام بسیاری از امور شخصی و کارها معاف کرده، فشار آن بر دوش خانواده می افتد. حتی مسکن جانباز باید با رعایت شرایط خاص وی انتخاب گردد. جانباز نمی تواند به راحتی در هر جمعی و محملی وارد گردد که این نشانگر محدودیت در ارتباطات اجتماعی می باشد.
ب) اعتبار و ارزش ملی و مذهبی
چشم از جانبازان به معنای کنار گذاشتن بخش مهمی از ارزش های بنیادین اجتماعی می باشد که این خود باعث تولید آسیب و ناهنجاری های اجتماعی می شود.
ج) تقویت روحیه ی ملی در جهت همگرایی
جانبازان سمبل های ایثار هستند، توجه به مشکلات آنها و حل آنها موجب تقویت روحیه ی ملی و همبستگی اجتماعی می گردد.
از آنجایی که جامعه ایران همیشه در طول تاریخ یک جامعه ی دین محور بوده و دین به صورتی پیوسته در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نقشی تأثیر گذار داشته، لذا این امر در خانواده های ایرانی همیشه نمودی عمیق و آشکار از خود به جای گذاشته است. با این وجود جانبازان نیز جزء آن دسته از افرادی می باشند که به مراتب نقش پررنگ تری را نسبت به حفظ و تداوم ارزشهای دینی- اسلامی ایفا کرده اند، لذا هر گونه آسیب یا تهدید اجتماعی که متوجه خانواده های جانبازان باشد به نوعی زنگ خطری است برای کم رنگ شدن ارزش ها و اصول دینی. بدیهی است که گروه جانبازان در جامعه انقلابی ایران دارای جایگاه بسیار با ارزشی هستند و خود به خوداین حقیقت به آن ها جایگاهی بس والا در مناسبات اجتماعی داده است . اما باید به این مسأله توجه داشت که هر گونه آسیبی که به این گروه وارد آید مستقیما متوجه اهداف انقلاب خواهد بود و این لزوما منجر به یکسری مشکلات در سطح ملی خواهد شد. در اینجاست که اهمیت بررسی مشکلات جانبازان نمایان می شودکه این یکی از دلایل ما برای انتخاب این موضوع برای تحقیق است .
1-4) اهداف تحقیق
1-4-1) هدف کلی
– بررسی میزان آسیب های اجتماعی در خانواده های جانبازان
-شناخت عوامل موثر بر آسیب های اجتماعی در خانواده های جانبازان
1-4-2) اهداف جزئی
– بررسی تأثیر نوع جانبازی بر آسیب های خانواده های جانبازان.
– بررسی رابطه شدت جانبازی بر آسیب های خانواده جانبازان.
– بررسی رابطه بین پایگاه اقتصادی و اجتماعی جانبازان و آسیب های خانواده
– بررسی تأثیر زمان ازدواج بر آسیب های خانوادگی خانواده های جانبازان.
2-1) خانواده
خانواده در طول تاریخ، تحت تأثیر تحولات گوناگون اقتصادی و اجتماعی، دگرگون شده است، ابتدائی ترین تحول عمده در ساختار خانواده مربوط به فرایند گذار از ساختار اقتصادی مبتنی بر گردآوری و شکار به اقتصاد کشاورزی است که به تعبیر مارکس و پیروان وی، زمینه ساز الگوی غالب خانواده بود که با ویژگی های عصر ماقبل صنعتی تناسب داشت. از ویژگی های خانواده در این دوران می توان به زندگی چند نسل در کنار یکدیگر، برجسته بودن نقش خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی، نداشتن پویایی و تحرک جغرافیایی، وابستگی به خاک و زمین، داشتن فرزند زیاد به عنوان نیروی کار و نگهداری از سالخوردگان اشاره کرد. با ظهور انقلاب صنعتی، نهاد خانواده دچار تغییراتی
شد و رشد شهر نشنی رشته ی خانواده از هم گسست و خانواده ی هسته ای الگوی عام نهاد خانواده شد که در آن بسیاری از کارکردهای خانواده به نهادهای جدید مانند مهد کودک ها، مدارس، خانه های سالمندان و غیره واگذار شده است، البته این تغییر و انتقال نیز در زمینه ی اقتصاد مشهود و برجسته بود که این خود تاثیر زیادی برساخت و کیفیت و کمیت خانواده داشته است(تافلر،1374: 249-240، 1370: 305-290).
انسانها حداقل دو میلیون سال و شاید بیشتر در روی زمین زیستهاند. انسان هوشمند از نوع خود ما، احتمالاً پنجاه هزار سال پیش پدید آمد و همانند همه اسلافش از طریق شکار و گردآوری خوراک امرار معاش میکرد. آنها همواره در جستوجوی حیوانات و نباتات بودند. گروههای کوچکِ تقریبا پنجاه نفره با هم مسافرت میکردند. همه آنها کار مشابهی انجام میدادند و غذای اضافی نبود. معمولاً سه روز در هفته کار میکردند. مردان اکثرا با نیزه و ابزار سنگی دیگر شکار میکردند. در حالی که، زنان به جمعآوری سبزیجات پرداخته و از کودکان و مجروحان یا سالخوردگان مراقبت میکردند. میزان موالید و مرگ و میر بالا بود و هنگامی که توازن میان آن دو به هم میخورد، نوزادکشی شیوه معمول بود(محمدی و دیگران،1383: 88).
به هرحال، با ظهور صنعتی شدن، محل کار هرچه بیشتر به کارخانهها منتقل شد. شوهران و فرزندان آنها در بیرون از خانه کار میکردند اما این کار برای زنان بسیار سخت بود؛ چرا که آنها هنوز باید امور داخل خانه را اداره میکردند. آنها اغلب به خاطر دست مزد به طور نامنظم کار میکردند یا سعی داشتند با کار در خانه یا اجاره دادن منزل به محصلان و مستاجران پول به دست آورند.
با وجود این، وقتی دستمزد واقعی افزایش یافت، بیشتر خانوادهها میتوانستند به مادری که در اقتصاد خانواده سهیم نبوده است، کمک کنند. آثار ادبی بین سالهای 1835ـ 1780 زنان را به عنوان متخصصان مراقبت از نیازهای عاطفی خانوادهها، پاسدار پاکدامنی و پارسایی کودکان و عموما کارگر بدون مزد فعالیتهای داخل خانه توصیف میکنند. این طرز فکر، استفاده از کار زنان را برای مراقبت از نیازهای شخصی نانآور خانواده قانونی ساخت. بدین طریق با فراهم کردن کارهای بیمزد ولی ضروری جهت حفظ نیروی کاری کارمندان مزدبگیر به کارفرمایان یارانه پرداخت میشد، بنابراین، نقش زنان خانهدار، علاوه بر آن موجودیت قبلی خود، در حقیقت توسط نظام سرمایهداری صنعتی تولید شد که بعد از آغاز انقلاب صنعتی به طور فزایندهای زنان را به خانه محدود کرد.
نظام سرمایهداری، تغییرات دیگری را نیز برای خانواده به همراه داشت. اندازه خانواده در دوره قبل از صنعتی شدن عمدتا به وسیله نیاز آن به نیروی کار تعیین میشد. این نیاز همواره تقریبا در طول زمان ثابت بود. بنابراین ثبات در اندازه خانواده هم به همان مقدار مهم بود. هنگامی که فرزندان خانواده برای کار خیلی جوان بودند، کودکان بزرگتر و جوانان به عنوان پیشخدمت به کار گرفته میشدند. وقتی بچهها بزرگتر میشدند تعداد خدمتکاران کاهش یافته و کودکان اضافی برای خدمت در خانوادهای دیگر، فرستاده میشدند. خانواده شهری اغلب بعد از آن که پسرانشان بزرگ شده و خانه را ترک میکردند، جهت کسب درآمد، محصلان را میپذیرفتند. همه اینها نشان میدهد که اندازه خانوار در مقایسه با نظام کنونی تا حدی بدون تغییر باقی مانده است که در آن، افراد دورههای تجرد را سپری میکنند؛ سپس ممکن است در خانواده بزرگ زندگی کنند یا جدا شده و همانند بزرگترها به زندگی تنهایی بازگردند.
در این خصوص در ارتباط با خانواده های جانباز ذکر این نکته ضروری است که هر چند در تعریف اسلامی ازجانباز به عنوان کسی که یکی از اعضای خود را در راه رضای خداوند و در اثر جنگ از دست داده است بیشتر تأکید شده است اما اگر نگاه را از زاویه ی مفهومی جانباز برداشته و توجه خود را به گستره ی مفهومی معلول بیندازیم آنوقت می توانیم ادعا کنیم ریشه تاریخی خانواده هایی که یکی از اعضای آنها دچار نقص عضو بوده اند به آغاز زندگی انسان بر می گردد چرا که این احتمال وجود داشته است که یکی از اعضای خانواده در اثر حوادث طبیعی و یا حوادثی که مخلوق خود بشر بوده اند(جنگ) چنین پدیده ای را تجربه کرده باشند و لذا بعید نیست که در اثر چنین پدیده ای(نقص عضو) در بعضی از کارکردهای اصلی خانواده اختلال بوجود بیاید با این توضیح به تعاریف مربوط به خانواده می پردازیم.
2-2) تعریف خانواده
شاید به نظر برسد که مفهوم خانواده از مفاهیم بسیار روشن عامه فهم است، به گونه ای که همه ی مردم اعم از کوچک و بزرگ، باسواد و بی سواد همه آن را می فهمند و نیازی به تعریف آن نیست این در حالی است که این امر به این سادگی هم نیست. برخی خانواده را یک سازمان اجتماعی دانسته اند، بدین سان تعریف خانواده در طول زمان با تغییراتی همراه بوده است از یک منظر خانواده عبارت است از:«پیوند قانونی دو جنس مخالف بر پایه ی روابط پایا، تقدس مذهبی، روابط عمیق عاطفی که با نوعی قرارداد اجتماعی و آثار مهم فرهنگی همراه است»(Engels,1973: 171-205). از منظری دیگر: «خانواده فرایندی است از کنش متقابل دو فرد که با شرایطی قانونی و طی مراسمی به نام ازدواج بوجود می آید و به طور کلی عمل آنان مورد پذیرش قرار گرفته است(Karlsson,1963:31). آنتونی گیدنز خانواده را گروهی از افراد می داند که با ارتباطات خویشاوندی مستقیماً پیوند یافته و اعضای بزرگسال آن مسولیت مراقبت از کودکان را بر عهده دارند. پیوندهای خویشاوندی ارتباطات میان افراد است که یا از طریق ازدواج برقرار گردیده، یا از طریق تبار است که خویشاوندان خونی(مادران، پدران، فرزندان دیگر، پدربزرگ ها و غیره) را با یکدیگر مرتبط می سازد(گیدنز،1383: 424). همچنان که مشهود است بعضی روابط خویشاوندی و همخونی را اساس تشکیل خانواده قلمداد می کنند؛ عده ای دیگر عامل اقتصادی و گروهی دیگر عوامل روانی و جنسی در تشکیل آن قلمداد کرده اند اما چیزی که در این میان حائز اهمیت است اینکه متفکران اجتماعی هریک براساس نیاز و دغدغه ای که به نوعی نگاه آنها را نسبت به این مسأله تحت تأثیر قرار داده است به تعریف خانواده پرداخته اند.
یونسکو در سال 1992 بین واحد خانواده و اعضای یک خانه تمایز قائل می شود و پنج گونه خانواده را تعریف می کند: خانواده هسته ای- خانواده متشکل از دونسل پدر و مادر و فرزندان یا والدین مجرد و فرزندانشان؛ خانواده بنیادین- خانواده متشکل از سه نسل شامل پدر، مادر، فرزندی که ازدواج کرده، همسر و فرزندان او؛ خانواده عمودی پشت در پشت؛ خانواده مشترک یا بسط یافته و خانواده پیچیده – هنگامی که دو خانواده بعد از طلاق گرد هم می آیند.
از این تعاریف اینگون بر می آید که هر گروهی متناسب با اندیشه ها و باورها، رسوم و اعتقادات خود که در تناسب با فرهنگ بومی یا ملی آن منطقه می باشد، به تعریف خانواده پرداخته است، به گونه ای که بعضی ها تنها خانواده گسترده را به عنوان اصلی پذیرفته اند و برخی دیگر تنها خانواده ی هسته ای را به رسمیت می شناسند. اما با این توضیحات نکته ای که در اینجا لازم به ذکر است تعریف خانواده در پژوهش حاضر است لذا محقق در تعریف خانواده بیشتر به خانواده هسته ای نظر دارد براین اساس خانواده جانباز خانواده ای است که در اثر عوامل مربوط به دفاع مقدس یکی از والدین یا هردو را به لحاظ جسمی و روحی مورد آسیب قرار گرفته و بدین جهت بسیاری از کارکردهای خانواده مختل و اخلاق اجتماعی، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی در این خانواده ها تا حدودی در معرض تهدید قرار گرفته اند.
«الگوی ارتباطات میانفرهنگی در اسلام» بهعنوان یک «سازه» مفهومی، از حداقل سه مفهوم (الگو، ارتباطات میانفرهنگی و اسلام) و حداکثر پنج مفهوم (الگو، ارتباطات، فرهنگ، میانفرهنگی و اسلام) تشکیل شده است. تلاش خواهد شد علاوه بر تعریف این مفاهیم، تعدادی مفهوم دیگر هم که بهصورت شبکه مفهومی در روشن شدن این مفاهیم نقش دارند، مدنظر قرار گیرند.
1-1- الگو
فقدان اجماع درباره تعریف مفاهیم اساسی در علوم اجتماعی نوعی آشفتگی در کاربرد آنها را سبب شده است. الگو، مدل، نظریه، انگاره یا پارادایم، ساخت، نوع، گونه، هنجار و مفاهیمی از این قبیل در برخی منابع، اگر نه بهجای همدیگر، بهصورت توأمان آورده شده و مورد بحث و مقایسه قرار گرفتهاند. بنابراین تعریف «الگو» با بررسی شبکه مفاهیم مرتبط امکانپذیر خواهد بود و بدین لحاظ جمعبندی دیدگاهها و ارائه تعریف قابل قبول برای الگو با دشواریهایی همراه است. بهویژه اینکه «در رشتههای گوناگون علمی، الگو با تفسیرهای مختلفی ارائه گردیده است و هنوز یک تعریف جامع مورد پذیرش همگان از آن وجود ندارد و مناقشات در تعریف نیز به راحتی پایانپذیر نیست.»
واژه الگو معادل لغت انگلیسی «پَتِرن» و لغت عربی «اسوه» و به معانی مختلفی مانند نظریه، مدل، انگاره، شکل، قالب، منوال و نقشه بهکار رفته است. در لغت نامه دهخدا این واژه معادل روبرو، سرمشق، مقتدی، اسوه، قدوه، مثال، نمونه و مانند آن قرار گرفته است. در دهههای اخیر محققان و اندیشمندان فلسفه و تاریخ علم و روششناسی آنگاه که از الگو سخن میگویند منظورشان مجموعهای از مفروضات، مفاهیم، ارزشها و تجربیاتی است که روشی را برای مشاهده واقعیتِ جامعه علمی ارائه میکنند. آنها از واژه «پارادایم» و یا بهتعبیر ما الگو بهعنوان واحد ارائه و ارزیابی تکنظریهها و همچنین مجموع نظریههای علمی یاد میکنند.
در علوم اجتماعی، آلن بیرو الگو را واژهای مصطلح در جامعهشناسی انگلوساکسون برمیشمرد که شباهت معنایی با مدل، گونه و هنجار دارد. الگو امری شکلگرفته در یک گروه اجتماعی است که بهعنوان راهنمای عمل بهکار میرود. بیرو معتقد است الگو شیوههای زندگی است که از صوری فرهنگی منشا میگیرد.
در معنای دیگر، الگو بهمعنای «اسوه» میباشد. اسوه از ماده «ا س و» بهمعنای اقتدا کردن و راضی بودن به رفتار الگو و در احوال مثل او بودن است و در اصطلاح بهمعنای الگویی است که انسان از آن پیروی میکند، چه در زمینه خوب و چه در زمینه بد. این کلمه در اصطلاح اسلامی برای پیروی از الگوهای شایسته استفاده میشود. چنانکه در قرآن همیشه با صفت «حسنه» آمده است. پس، میتوان گفت: «الگو یک وسیله و معیار و میزانی است برای اینکه آن کاری که انسان میخواهد انجام دهد، با آن الگو تطبیق داده شود.»
به این ترتیب، دست کم شش تلقی از الگو وجود دارد: 1) مدل ، 2) نظریه، 3) انگاره یا پارادایم، 4) نوع و ساخت، 5) نقشه راه یا نقشه جامع و 6) اسوه. ابتدا هر کدام از این تلقیها را به اجمال بررسی و در پایان نسبت هر کدام را با تلقی مورد نظر به بحث میگذاریم.
1-1-1- الگو بهمثابه مدل
واژه مدل در ادبیات علوم اجتماعی کاربردهای متعدد دارد؛ گاه در معنایی مترادف با نظریه و گاه بهمعنای بازنمودِ نموداری ریاضیاتی بهکار میرود. در مواردی مقصود از مدل، بیان یک واقعیت در قالب تشبیه و تمثیل است. گاه ممکن است مدل در معنای نمونه و الگوی هنجاری بهکار رود. نیز ممکن است مدل، یک معیار مقایسه یا به اصطلاح وبری تیپ ایدهآل اراده شود. یکی از رایجترین کاربردهای آن نیز که در مباحث روش تحقیق بیشتر مورد توجه است، معنایی است که از آن با عنوان مدل تحلیلی یا مدل نظری یاد میشود. به طور کلی، در علوم اجتماعی، مدل مجموعه فیزیکی، ریاضی یا منطقی است که نشاندهنده ساختهای اساسی یک واقعیت است. مدل میتواند تام یا جزئی باشد بدین معنی که تمام جوانب واقعیت را شامل شود یا بخشی از آن را مدنظر قرار دهد. بهعقیدهی بیرو تلاشهای زیادی برای کاربرد نظریه مدلها در علوم انسانی انجام شده اما بهسبب پیچیدگی و کیفی بودن پدیدههای اجتماعی و انسانی، مدلها جز رهیافت و تخمین درباره آینده سودمند نیستند. هنگامی که از مدل رفتار صحبت میشود بیشتر معنای الگو از آن استنباط میشود.
رویکردهای فلسفی نسبت به مدل نیز قابلتوجه است؛ دایرهالمعارف فلسفهی استنفورد در بررسی مدل، رویکردهای معناشناختی، هستیشناختی، معرفتشناختی و فلسفه علم را در خود گنجانده است.
درباره رابطه الگو و مدل باید گفت که اصطلاح انگلیسی Pattern توسط جامعهشناسان فرانسوی بهشکل Model بهکار گرفته میشود و در بسیاری از موارد و طبق نظر اکثر جامعهشناسان، این دو واژه در یک معنی بهکار میرود. بنظر اشتریان، استفاده از واژگانی چون الگو یا مدل و … بیش از آنکه تعریف دقیق داشته باشد، تابع سلایق پژوهشگران و شرایط خاص هر رشته است.
برخی بین این دو تفاوتهایی را قایل شده و گفتهاند که واژه Model کمی پیچیدهتر از واژه Pattern است. واژه Pattern بیشتر به »ساخت و روابط بین عناصر یک واقعیت» توجه دارد و طرح ساده شدهایی است که خطوط اساسی یک مجموعه اجتماعی و نسبتهای موجود بین آنها را مشخص میکند. واژه Patternبرای سادهتر و قابلفهم کردن پدیدهها، به تنظیم عناصر آن پدیده و ایجاد نظمی در آنها، میپردازد و آنرا بهشکل یک طرح منطقی و یک پیکره در میآورد و بهنوعی یک ابزار توصیفکننده است.
بهسختی میتوان الگو را از مدل تفکیک کرد و میتوان آنها را معادل هم در نظر گرفت. اما اگر بخواهیم تفاوتی میان آنها قائل شویم باید بگوییم الگوها واقعیتهای اجتماعی و خارجی هستند که نظام یافتهاند و ما آنها را مشاهده میکنیم. اما مدل از روی واقعیت ساخته میشود که به تقلیل و سادهشدن آن میانجامد.
1-1-2- الگو بهمثابه نظریه
در برخی زمینهها، الگوها بهمثابه نظریههای ساخته و پرداخته کامل عمل میکنند، که از آنها نتایج خاصی بهدست میآید. در واقع بعضی مولّفان، اصطلاحات الگو و نظریه را مترادف میدانند. اما به عقیده کاپلان، این کاربرد را نمیتوان کاملا موجه دانست. توجه خاص وی در اینباره از این عقیده ناشی است که فقط اقسام بهخصوصی از نظریهها را باید الگو نامید و بهعکس، میتوان گفت که بسیاری از نمونههایی که الگو خوانده میشوند در آزمونهای ویژه نظریههای بیتناسب علمی مردود شناخته میشوند.
پارهای نوشتهها نظریهپردازی را مقدم بر الگو قلمداد کردهاند. «بدون خلق نظریه نمیتوان در حوزه عمل به پیشرفت و توسعه دست یافت. چرا که بر اساس این مدل، ابتدا باید در همه حوزههای مورد نیاز نظریهپردازی کرده و سپس با طراحی الگوهای متناسب با نظریههای تدوینی، زمینههای اجرای آنها را در حوزه عمل از طریق تجربه فراهم آورد.»
در حقیقت نظریه، بدون ارجاع به مدل، بهشکل بیواسطه و مستقیم، امور اجتماعی را تبیین میکند. در حالیکه مدل از طریق تشابه، به شناخت واقعیت کمک میکند و با برجستهکردن عنصر تشابه، درک روشنتری از شباهت میان واقعیت و مدل ذهنی فراهم میسازد. البته باید دانست که مدلِ یک شیء برحسب تعریف، عین آن نیست؛ بلکه به شیء مورد نظر شباهت دارد. مثلا مدل یک کارخانه، صورت کوچک و فرضی از کارخانه ارائه میدهد. در علوم اجتماعی نیز مدلهایی براساس واقعیت میسازند و سپس روی میزان تطبیق آن با واقعیت بحث میکنند. «انسان اقتصادی»، مدلی فردی است که با امور اقتصادی برخوردی منطقی دارد؛ برای چنین مدلی مفروضاتی در نظر گرفته میشود؛ اما ممکن است تمام آن مفروضات، با واقعیت تطبیق نکند. پس در رابطه مدل و واقعیت، باید به وجه تشابه کلّی آنها توجه و از جزئیات صرف نظر کرد.
1-1-3- الگو بهمثابه انگاره
برحسب نظر اکثر جامعهشناسان، اصطلاحات ساخت، نوع، انگاره و الگو کمو بیش یکسان بهکار رفتهاند. لیکن تفاوتهای جزئی و معنیداری مابین این مفاهیم دیده میشود:
بهکارگیری واژه انگاره، کوشش در راه سادهترکردن و آسانفهماندن واقعیت از طریق تنظیم عناصر و داخلکردن نظمی در آنهاست. مثلا میتوان طرح منطقی روابطی را که بین برخی از عناصر یک نظام وجود دارد بهشکل یک پیکره درآورد.
1-1-4- الگو بهمثابه نقشه راه
پارهای اظهارنظرها درباره الگو بهویژه آنچه بعد از تاسیس مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از سوی افراد مختلف ارائه شده است بهگونهای است که الگو را بهمثابه یک نقشه راه در نظر گرفته است. از این اظهارات میتوان برداشت نمود در باور این افراد الگو مجموعهای از برنامههای خرد و کلان و زمانبند برای رسیدن به نقطه مطلوب است. این تلقی بهخصوص در ارتباط با پیشرفت پررنگتر میگردد. با تحلیل اصطلاح «پیشرفت» به این نکته مهم دست پیدا میکنیم که پیشرفت، حرکت از وضعیت موجود بهسمت وضعیت مطلوب (بهسوی اهداف) است. این حرکت باید بهصورت کاملا آگاهانه صورت گیرد و گامهای رو به جلو با توجه به اهداف تنظیم گردد. بنابراین پیشرفت شامل تبیین وضعیت مطلوب، تحلیل وضعیت موجود، و ترسیم راهبرد حرکت خواهد بود و به هر میزان که به اهداف تعریف شده دست بیابیم، بههمان میزان پیشرفت حاصل خواهد شد. پس، پیشرفت یک نقطه نیست؛ بلکه گامهای مثبتی است که در جهت دستیابی به اهداف محقق میگردد. بهعبارت دیگر، پیشرفت نقاط مقبول و نقطه مطلوب دارد و لذا الگوی اسلامی ایرانی باید علاوه بر تعیین اهداف، مسیر یا مسیرهای حرکت بهسوی آن را نیز ترسیم کند. بدین ترتیب، الگو نقشه راه است.
چنین الگویی زمانی مطرح میشود که افراد بهدنبال راهی برای دستیابی به وضعیت مطلوب باشند؛ اینجاست که همواره گروهها و
اندیشههای مختلف سعی میکنند با تصویرسازیهایی از وضعیت مطلوب، وضعیتی را بر اساس مفاهیم ارزشی ترسیم کنند که انگیزۀ حرکت به آن سمت میان مخاطبان ایجاد شود. بنابراین، هر الگویی که مطرح میشود، ناظر به گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است. بههمین سبب، داشتن یک آرمان و مطلوب، امری ضروری برای الگوست که پیروزمند آن را نرمافزار و منطق اداره جامعه مینامد و همایون اسم چنین الگویی را «الگوی خردگرا» نام مینهد. الگوی خردگرا در مقابل الگوی «گام به گام»، که ناظر به رفع اختلالهای بوجودآمده در نظام اجتماعی است، قرار دارد. الگوی خردگرا همواره در پی بهحرکت درآوردن جامعه بهسمت آرمان نهایی است. سیاستگذاری در کشورهایی که ایدئولوژی مشخصی بر آنان حاکم است(مانند کشورهای اسلامی و نظامهای کمونیستی)، در این الگو جای میگیرد. تکیه این الگو بر مجموعهای از اصول و آرمانهاست. احتمالا الگوی مورد نظر شهید صدر هم با الگوی خردگرای مورد نظر همایون، همخوانی داشته باشد. شهید صدر، انسانها (و به تبع آن جوامع) را با توجه به مطلوبها(ایدهآلها)ی خودشان به سه دسته تقسیم میکند: دسته اول انسانهایی هستند که مطلوبهای خودشان را از واقعیتهای عینی و خارجی میگیرند. این انسانها ورای وضع موجود، آرزوی رسیدن به هیچ مقصود دیگری را ندارند و تمام همت آنها بهدست آوردن غذا، مسکن و لباس است. دسته دوم، انسانهایی هستند که علاوه بر نیازهای محدود مادی، از مطلوبهای معنوی بسیار محدود هم برخوردارند ولی محدود را بهجای نامحدود میپندارند. در جوامعی که این انسانها زندگی میکنند، حرکت جامعه تا زمان رسیدن به مطلوب جدید است و بهمحض رسیدن به آن از حرکت باز میایستند. و دسته سوم، انسانهایی هستند که مطلوب و آرمانشان «الله» است. این انسانها ضمن این که به مطلوب نوع اول و دوم توجه دارند، آنها را در جهت و خواست مطلوب مطلق و نامحدود یعنی «خدا» میخواهند؛ زیرا دنیا را مزرعه آخرت میدانند. تحولی که پیامبر اکرم(ص) در جامعه جاهلی ایجاد کرد، تحولی از مطلوب نوع اول به مطلوب نوع دوم بود. تعریف مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از الگو چنین است:
«نقشه راه جامع و کلان فرآیند حرکت تکاملی جامعه از وضعیت موجود بهسوی وضعیت آرمانی مبتنی بر مبانی اسلامی و در چارچوب اصول و احکام اخلاقی و فقهی اسلام».
1-1-5- الگو بهمثابه اسوه
برداشت دیگری از الگو بهمعنای اُسوه است. راغب در مفرداتش در معنای «اسوه» می نویسد: «أسا، الأسوه و الاسوه همانند قُدوه و قِدوه حالتی است که انسان از غیرش متابعت میکند. این متابعت میتواند نیکو باشد یا زشت، مفید باشد یا مضر. نکتهای قابل ذکر در این خصوص این است که واژگان «الگو» و«اُسوه» هر چند استعمال فراوان در متون کتبی و محاورات روزمره دارند؛ ولی تنها واژگان نیستند و در این خصوص واژگانی همچون سرمشق، مثال، قهرمان، قدوه، مراد، پیر طریقت، شیخ و پیر میخانه نیز کاربرد فراوان دارند که بعضاً در زبانهای خاص و حلقات ویژه بهکار میروند. بههرحال وجه مشترک همه واژگان از این دست، همان رهنمون بودن و خط دهی انسانها در راستای حرکت بهسمت و سوی مشخص است. همانطور که سید قطب مینویسد: «عملیترین و پیروزمندانهترین وسیله تربیت، تربیت کردن با یک نمونه عملی و سرمشق زنده است. الگو به مردم عرضه میشود تا هر کس به اندازه ظرفیت و استعدادش از آن شعله فروزان نور برگیرد. اسلام سرمشق دادن را بزرگترین وسیله تربیت میداند.»
از جانب دیگر وجود مترادف و معادل این واژگان در سایر زبانها و فرهنگها حکایت از آن دارد که انسانها طبیعتاً تقلیدگر بوده و در شکلدهی رفتار و سلوکشان، شخص یا اشخاصی را مقتدا، الگو و اسوه قرار داده و مدل رفتاری آنان را سرمشق خویش ساختهاند. چنانکه امروزه هم الگوسازی در زمینههای گوناگون مطمحنظر آنانی است که در صدد معرفی و بعضاً تحمیل فرهنگ و باورشان بر سایر ملل هستند.
1-1-6- الگو بهمثابه نظم
نظم بهمعنای قاعدهمندی، همگونی و هماهنگی، در دو سطح قابل تحلیل است. الف) سطح کلان و ناظر به ساختار که مساوی جامعه است؛ چرا که اساساً تحقق جامعه یا شکلگیری زندگی اجتماعی بدون نظم و انضباط اجتماعی ممکن نمیشود. بدین معنا جامعه همان نظم است و ب) سطح ناظر به تعاملات اجتماعی که عمدتا با انضباط اجتماعی از آن تعبیر میشود. همینطور الگو نیز در دو سطح قابل تحلیل و بررسی است. سطح کلان که ناظر به سیاستگذرای عمومی است و سطح خرد که ناظر به کنشها در عرصههای خاص است.
همینطور هم الگو و هم نظم را میتوان به الگو و نظم موجود و مطلوب تقسیمبندی کرد. آنچه در نظم و انضباط اجتماعی مطلوب از اهمیت شایان برخوردار است، عبارت از مبنا و منطق حاکم بر نظم و انضباط اجتماعی است. از آنجا که هیچ جامعهی بینظم قابل تصور نیست، میتوان از نظم مطلوب و نامطلوب سخن گفت؛ همانطور که میتوان از رفتار بهنجار و نابهنجار سخن گفت. از آنجا که ارتباطات میانفرهنگی معطوف به تعاملات اجتماعی افراد است، الگو در سطح رفتار مطمحنظر خواهد بود. الگو در سطح رفتار به قاعده رفتار (هنجار) اطلاق میگردد. پس رفتار الگومند همان رفتار قاعدهمند یا بهنجار یا منضبط است. چیزی که قاعدهمندی در رفتارهای اجتماعی مطلوب را مشخص میکند، معنامندی رفتار در چارچوب یا معیارهای تعریفشده است. در جوامع دینی و برای پیروان ادیان، منشأ تولید معنا و چارچوبهای رفتاری و همینطور تعریف هنجار و نابهنجار آموزههای همان دین است. ادیان برای پیروان خود چارچوبهایی را در حکم راهنمای کنش در اختیار آنها قرار میدهند. در مواردی که چارچوبهای رفتاری در عمل هم نمود پیدا کند، مفهوم «اسوه» را تداعی خواهد ساخت. بدین ترتیب میتوان از کنش دینی و غیر دینی سخن گفت. کنش دینی مطابق با الگوها و هنجارهای دینی است و کنشی غیردینی انواعی است که خارج از چارچوب و معیارهای برخواسته از دین و یا در مخالفت با آن روی میدهد. در نتیجه، ارتباط کنش دینی با جغرافیا و مرزهای سیاسی کمرنگ و با عقاید و ارزشها پررنگتر خواهد شد. از همینجا با هنجار و قاعدهمندی بهمعنای جامعهشناختی فاصله میگیریم. هنجار در جامعهشناسی چیزی است که در جامعه رایج است و به مرور به الگوی رفتار تبدیل گشته و ممکن است در گذر زمان تغییر کرده و حتی از بین برود. اما قواعد دینی فرازمانی و فرامکانی است گرچه متناسب با اقتضاءات زمانی و مکانی، و در یک کلمه در فرهنگهای گوناگون، ممکن است شکل بروز و ظهورشان متفاوت باشد. بیحجابی، غیبت، تهمتزدن به دیگران و مانند آن ممکن است از نظر جامعهشناختی به دلیل شیوعشان رفتارهای بهنجار باشند اما از نگاه دینی برای همیشه و در همه شرایط نابهنجارند.
نوع خاصی از مفهوم وجود دارد بنام ( construct )که سازه ترجمه شده است و آن عبارت است از مفهومیکه خود از ترکیب چند مفهوم دیگر به وجود آمده است. سازهها انتزاعی تر از مفاهیم هستند(ر.ک: روشهای تحقیق در علوم رفتاری، سرمد و همکاران، 1382). در حقیقت میان سازه، مفهوم و متغیر رابطه طولی برقرار است.
علیاکبری در بررسی چیستی الگو ذیل عنوان فلسفه علم میگوید: «بسیار شاهد بودهایم که الگو را با پارادایم یکی گرفتهاند»(علی اکبری، 1391، ص73)
بررسی تطبیقی نقش توسعه فناوری نوین خدمات ارتباطی و مخابراتی در جذب رضایتمندی مشترکان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و برای مرتفع نمودن چالش های موجود در جذب رضایتمندی مشتریان نیاز به تلاش مضاعف مسئولان، ومتولیان ومتخصصان ارتباطات مخابراتی را در توسعه و ارتقاء زیر ساخت های لازم و بهره گیری از پیشرفته ترین تجهیزات و سیستم های مخابراتی نوین از جمله مراکز دیجیتال، شبکه فیبر نوری، ارتباطات دیتا، تلفن های کارتی، سرویس های تلفن ثابت نسل های جدید ارتباطات سیّار، اینترنت پر سرعت، ارتباطات ماهواره ای، ارتباطات متنوع روستایی و سایر خدماتی جدید با استفاده از تولیدات و صنایع مخابراتی و به کار گیری منابع نسبتاً غنی انسانی در کشور و استان مازندران را می طلبد.
لذا نتایج حاصل از اندازه گیری رضایت مشتری به صورت ملی در بسیاری کشورها، راه را برای یافتن بهترین ها و متعالی ترین سازمان ها هموار ساخته است و معیارهای اتخاذ تصمیمات استراتژیک به منظور ارزیابی و بهبود وضعیت رقابتی را به سادگی فراهم نموده است. ایجاد شاخص ملی رضایت مشتری چه در سطح خرد و چه در سطح کلان مزایای خود را برای کشورهای توسعه یافته به اثبات رسانده است. در سطح خرد هر یک از مشتریان با استفاده از چنین شاخصی قادر به اخذ تصمیم مناسب در امر خرید کالاهای اساسی خویش می باشند و در سطح کلان، این شاخص تبدیل به شاخصی جهت ارزیابی وضعیت اقتصادی کل کشور در کنار سایر شاخص ها از جمله تولید ناخالص ملی شده است. در کشورهای توسعه یافته نیز تلاش فراوان در بخش پژوهش و تحقیقات بمنظور بهبود درک عملی از اندازه گیری رضایت مشتری همواره صورت می گیرد.
2-1-2- مرورى بر ادبیات و پیشینه تحقیق
امروزه و در تمدّن جدید، پیدایى یک حادثه خاص در یک نقطه ، حوادث زنجیرهاى وسیعى را در سطوح مختلف در دیگر نقاط جهان پدید مىآورد که عامل اصلى آن وسعت شعاع ارتباطى از سویى و سرعت ارتباط از سوى دیگر است. باتوجه به بسط دامنه و زمینههاى ارتباط در جهان ما، مىتوان گفت که فرآیند ارتباط در برگیرنده زمینههایى از رفتار انسانى است که از مدتها قبل مورد توجه سیاستمداران ، انسان گرایان و مبلغین بوده است به طوری که بسیاری از دانشمندان عصر کنونی را “عصر ارتباطات واطلاعات” نامیده اند.
بنابراین مىتوان گفت که بشر امروز به همه کره تعلق دارد و هر حوزه جغرافیایى ، منطقه و یا جزء و محلهاى از این سیاره به شمار مىرود. این واقعیت بر همه ابعاد جوامع امروزى مؤثر است و هیچ پدیدهاى نیست که فارغ از آن و بدون تأثیر پذیرى در قبال آن باقى بماند.
به همین جهت است که در دنیاى ما حوادث، خاص جغرافیاى محدود نیستند بلکه در عرصه جهان طنین مىافکنند. از همین روست که مک لوهان (Maclowhan) سخن از «ارتباطات جهانى» مىراند و همسایگى همه ملل را در خانواده امروز جهان مطرح مىسازد.
در دنیاى وسایل ارتباط جمعى همه ساکنان کره زمین در کنار یکدیگرند ، عضو یک قبیله یا یک خانه مى باشند ، دوران فاصله ها پایان یافته است و شاهد انفجار زمان و مکان هستیم.5 (رجوع به جامعه شناسى ارتباطات ، نوشته دکتر باقر ساروخانى ،انتشارات مؤسسه اطلاعات ، چاپ هفتم ، تهران 1377 ، صص 27 و 26)
الوین تافلر جامعه شناس برجسته امریکایى نظریه ارتباطات جهانى مک لوهان را خط بطلان مىکشد و بر این اعتقاد است که نظام نوین رسانه هاى جهانى به جاى همگن سازى سیاره ما، یعنى کارى که رسانه هاى قدیمى موج دومى انجام دادند، تنوع را عمیق تر مىسازد.6 (رجوع شود به کتاب جابجائى در قدرت، ترجمه شهیندخت خوارزمى ،تهران 1370 ، ص 589)
بنابراین جهانى شدن به معناى همگنى نیست. به جاى ارتباطات جهانى واحد، بر خلاف پیشبینى مک لوهان، احتمالا” شاهد چندگانگى کاملا” متفاوت جهانى خواهیم بود. همه آنها به نظام جدید رسانه ها وصل خواهند بود اما همگى سخت مىکوشند تا هویت فرهنگى و قومى و ملى یا سیاسى خود را حفظ کنند یا ارتقاء بخشند. در جاى دیگر هم تافلر تأکید دارد که نخستین و معمولترین انتقادى که امروزه مىشنویم اینست که رسانه هاى جدید جهانى جهان را همگن خواهد ساخت اما شکست نظریه “بازاریابى جهانى ” نشان مىدهد که این نگرانى بى مورد است. رسانه هاى انبوه، قویترین آثار همگن سازى خود را وقتى داشتند که تنها کانالهاى معدود و رسانه هاى مختلف اندکى وجود داشت و لذا پیامگیران حق انتخاب چندانى نداشتند.
5- رجوع به جامعه شناسى ارتباطات ، نوشته دکتر باقر ساروخانى ،انتشارات مؤسسه اطلاعات ، چاپ هفتم ، تهران 1377 ، صص 27 و 26
6- رجوع شود به کتاب جابجائى در قدرت، ترجمه شهیندخت خوارزمى ،تهران 1370 ، ص 589
در آینده وضعیتى عکس آن حاکم خواهد شد، در حالى که ممکن است محتواى هر برنامه خوب یا بد باشد، اما مهمترین محتواى جدید همه برنامه ها وجود خود تنوع است. جابجایى از فضاى رسانهاى با حق انتخاب کم با فضایى با حق انتخاب زیاد، معانى ضمنى فرهنگى و سیاسى دارد.
از سویى، دوره جدید حیات بشرى را عصر انفجار اطلاعات وارتباطات نام نهادهاند. تنوع و کثرت اطلاعات، انسان امروز را در وضعیتى بغرنج قرار داده است. به اعتبارى، بشر در محاصره اطلاعات گرفتار شده است. البته اطلاعات و دادههاى عرضه شده، امکان بهرهورى اساسى تر و تصمیمگیرى منطقىتر را فراهم ساخته است بطوریکه مجریان و کارگزاران جوامع امروزى برنامه ریزى و تصمیمگیرى بدون فناوری اطلاعات وارتباطات را امرى محال تلقى مى کنند. در واقع سهم اطلاعات – به عنوان عنصر و محور اصلى فناوری ارتباطات واطلاعات – بیش از هر عاملى، خود را نشان داده و جزء مهمترین ارکان تصمیم گیرى ها در جوامع جدید خواهد بود.
از سوى دیگر، به واقع مى توان دریافت که پیشرفت حیرتانگیز تکنولوژی هاى ارتباطى و اطلاعاتى همراه با گسترش صنایع کامپیوتر و کاربرد هاى آن در زمینه مخابرات از جمله شبکه هاى اطلاع رسانى وضعیتى را به وجود آورده تا عصر فرداى ما را متفاوت از امروز بسازند به طوریکه هر روز شاهد تحول و دگرگونی توسعه ارتباطات وفناوری اطلاعات باشیم. اندیشمندان علوم انسانى از این فرایند تحت عنوان “انقلاب اطلاعات وارتباطات ” یاد مى کنند.
توصیف همه این ویژگى ها، نشانگر ایجاد یک وحدت و انسجام الزامى میان کلیه افراد بشر با وجود تنوع قومى و فرهنگى خواهد بود که مجموعه علوم ارتباطات پایه گذار، محرک و پشتیبان آن در حال و آینده خواهد بود. بدینسان عنوان دهکده کوچک جهانى، خانه واحد جهانى یا هر مفهومى تقریب با این مفاهیم در جامعه مبتنى بر شبکه هاى منسجم و گسترده اطلاع رسانى همراه با فناورى هاى پیشرفته ماهوارهاى و رایانهاى یک امر دور از ذهن تلقى نمىشود بلکه در حقیقت به مرور زمان با تشدید نیاز به آگاهى و تنوع افکار جهت بهبودى حیات و رفع حوائج روزمره و پیشرفت خیره کننده این تکنولوژى، مفاهیم فوق صحت مىیابند.
شایان ذکر است کلیات موضوع تحقیق مورد نظر سابقه ای نسبتاً طولانی در سازمانها به ویژه شرکت مخابرات ایران دارد و طی دهه اخیر در شرکت مخابرات استان مازندران نیز انجام پذیرفت لیکن یک پژوهش جامع دانشگاهی هنوز در این خصوص به عمل نیامد.
2-1-3- چارچوب نظری(تئوریک)
این تحقیق انجام گرفته مبنی بر توسعه و رضایتمندی مشتریان را نگارنده به صورت تطبیقی اسنادی و کتابخانه ای مورد بررسی قرار می دهد. و با استفاده از دید گاه های متخصصان، صاحبنظران و مدیران ارشد و کارشناسان خدوم حوزه ارتباطات کشور و استان مازندران و نیز از طریق جمع آوری اسناد وفیش برداری و داده های شرکت مخابرات بوده به طوریکه طی سال های اخیر با توسعه زیر ساخت های فناوری ارتباطات و اطلاعات سیستم آنالوگ به تکنولوژی سیستم دیجیتال مبدل گشته و کیفیت این خدمات تاثیرات اجتماعی و رضایتمندی مشتریان آن از اهداف اولیه این اثر می باشد.
بررسی تطبیقی و اسنادی می توان توسعه کیفیت خدمات نوین مخابراتی استان در جذب رضایتمندی مشترکان را متغیًرمستقل و رضایتمندی را متغیّر وابسته نام برد.
متغیّر های مخابراتی شامل فناوری های نوین ارتباطات و اطلاعات از جمله بخش های زیر ساختی فیبر نوری، تلفن همراه، ثابت و دیتا مانند اینترنت و اینترانت به عنوان کارکرد آنها در حوزه های اجتماعی و مشتری مداری مورد بررسی قرار می گیرد. تغییر و تحول در زندگی بشر راه پر پیچ و خمی را پیموده و یکی از ویژگی های دنیای جدید، شدت و سرعت در تحول است، و تفاوت عمده جهان پیشرفته با جهان در حال توسعه در همین معنا نهفته است. وجود رقابت های سخت در عرصه های گوناگون بقای جوامع و سازمان ها را متلاطم و نیازمند توانمندی های خاص آن کرده است. ارائه دائمی و فزاینده کالاها و خدمات نو نتیجه این رقابت ها و نشان دهنده تلاشی مستمر برای این بقاست.
مشتریان با ارزیابی چهار آرایه به سراغ آن سازمان می آیند و یا دور می شوند ؛ قیمت، کیفیت، زمان و نوآوری بهتر در محصولات و خدمات. هرچه توان سازمانی در ارائه این مولفه ها بیشتر باشد، به همان میزان بازار بیشتری در دست آن سازمان خواهد بود و خدمات آن سازمان برای مشتریان زیباتر و جذاب تر خواهد بود، تبلور بخشیدن به این آرایه ها تلاشی سنگین در همه فرآیندها را می طلبد. نقطه آغاز این بنا درک صحیح نیاز بازار و مشتریان است و نقطه پایان آن تامین خواسته ها و برآوردن این نیازها و روند رو به کمال آن است.
شاید سختی رقابت و غلبه بر پیچیدگی های بازار با جلب همدلی و رضایت مشتریان بسیار ساده خواهد شد و این یعنی موقعیتی که همه سازمانها و شرکت ها به دنبال آن می باشند یعنی سهم بازار بیشتر و حاصل اقتصادی بالاتر، اما جذب این همدلی و تامین رضایت مشتریان نیازمند استراتژی، برنامه ریزی و کاربرد تکنیک ها و مدل های عملیاتی کارآمد می باشد که می بایست از اساسی ترین امور سازمان ها و شرکت ها باشد.
در سال های اخیر، توجه زیادی به نیاز های مشتریان در رابطه با سطوح کیفیت خدمات شده است. سطوح بالای ارائه خدمت به مشترکان به عنوان ابزاری در جهت نیل به مزیت های رقابتی استفاده می شود. و خدماتی دارای کیفیت است که بتواند نیازها و خواسته های مشتریان با آنچه که مشترکان خواهان آنند و به آن علاقه دارند و آنچه که احساس می کنند ارائه دهنده خدمات باید به آنها عرضه کند، در ارتباط است.
بنابراین کیفیت را مشتری قضاوت و تعیین می کند. اگر خدماتی انتظارات مشتریان را برآورده کند و یا فراتر و مطلوبتر از آن باشد، دارای کیفیت است . بسیاری از صاحبنظران در مورد اجزای تشکیل دهنده کیفیت خدمات اظهار نظر کرده اند. عوامل مشترکی که این افراد به آنها اشاره کرده اند، عبارتند از:
– کیفیت فرآیند یا کیفیت عملیاتی . عبارت است از کیفیت فرآیند ها و رویه های تولید و ارائه خدمات به مشتریان . با توجه به ماهیت همزمانی تولید و مصرف خدمات ، کیفیت خدمات اغلب در جریان انجام خدمات ارزیابی می شود .
– کیفیت ستاده یا کیفیت فنی بعد از ارائه و شکل گیری خدمات ارزیابی می شود . ستاده آن چیزی است که مشتری از سازمان خدماتی دریافت می کند یا چیزی که بعد از پایان تعاملات برای مشتری باقی می ماند.
– کیفیت فیزیکی عبارت است از محصولات یا حمایت ها و پشتیبانی هایی که از محصولات و خدمات به عمل می آید .
– کیفیت تعاملات به رابطه و تعامل بین مشتری و ارائه دهنده خدمات اشاره دارد .تعاملات ممکن است به شیوه های مختلفی باشند .
– کیفیت سازمان به تصویر و ادراک عمومی از سازمان اشاره دارد . کیفیت سازمان یک جنبه ناملموس از کیفیت است . پس، برداشت و تصویر کلی از کیفیت سازمان شاید بر مبنای تمامی عوامل مذکور بالا صورت گیرد .
بدین منظور شرکت مخابرات استان مازندران به عنوان یکی از مراکزی که جمع کثیری از مردم در شبانه روز چندین بار به نوعی با خدمات آن در ارتباطند، نیز نیازمند شناسایی خواسته های مشتریان خود در بازار رقابتی امروز می باشد. در این مسیر اولین قدم شناسایی مفاهیم مرتبط با مشتریان واجرای توسعه خدمات نوین ارتباطی ومخابراتی برای راه حل چالش ها و شکاف ها، روش های تعیین نیازها و خواسته ها، روش های اندازه گیری رضایتمندی آنان و راهکارهای بهبود آن است که در این پژوهش به آنها پرداخته می شود.
2-1-4- مفهوم رضایت مشتری
رضایت مشتری از جمله اقدامات داخلی سازمان ها محسوب می شود که نمود جهت گیری ها به سمت ارضای خواسته های مشتری است و جهت ارتقای کیفیت محصولات، خدمات را نشان می دهد.
به نظر ژوران رضایت مشتری حالتی است که مشتری احساس می کند که ویژگی های محصول منطبق بر احساسات اوست. نا رضایتی نیز حالتی است که در آن نواقص و معایب محصول موجب ناراحتی، شکایت و انتقاد مشتری می شود.
در یک تعریف، رضایت مشتری حالت و واکنشی است که مصرف کننده و مشتری از مصرف یا خرید محصول ابراز می کند.
لینگفیلد، رضایت مشتری را از لحاظ روان شناختی، احساسی می داند که در نتیجه مقایسه بین محصولات دریافت شده با نیازها و خواسته های مشتریان و انتظارات اجتماعی در رابطه با محصول حاصل می شود.
بنابر تعریف راپ، رضایت مشتری به عنوان یک دیدگاه فردی تعریف می شود که از انجام مقایسه های دائمی بین عملکرد واقعی سازمان و عملکرد مورد انتظار مشتری ناشی می شود.
تاپفر بیان می دارد که رضایتمندی مشتری به نوع فعالیت تجاری یک سازمان یا به موقعیت سازمان در بازار بستگی ندارد بلکه به توانایی و قابلیت سازمان در تامین کیفیت مورد انتظار مشتری بستگی دارد.
ریچارد الیور اعتقاد دارد که رضایتمندی مشتری یا عدم رضایت او از تفاوت بین انتظارات مشتری و کیفیتی که او دریافت کرده است حاصل می شود. به این ترتیب برای اندازه گیری رضایت مشتری می توان از رابطه زیر استفاده کرد:
رضایت مشتری= استنباط مشتری از کیفیت = انتظارات مشتری
در نظریه بازاریابی بر مبنای مشتری گرایی در دهه ی 1960 هدف تمرکز بر شناسایی خواسته های یک گروه از مشتریان و سپس بیشینه سازی میزان رضایت آنان از طریق عرضه محصولات یا خدمات مناسب مطرح شده بود.
مطابق این رویکرد، رضایت مشتری هدف نهایی اقدامات بازاریابی سازمان می باشد. متاسفانه به نظر می رسد که در دهه ی 1990 بازاریابان در راستای تحقق اصل مشتری گرایی به نوعی نزدیک بینی دچار گشته و به جای تمرکز بر تامین منافع مشتری، توجه خود را بر مشخصات فیزیکی محصولات عرضه شده معطوف کرده اند.
هرجا که که این جهت گیری نادرست وجود داشته باشد احتمال دارد که رضایت مشتری اولویت اصلی خود را در میان سیاست های کلیدی سازمان از دست بدهد. به طوری که یکی از بزرگان صنعت خودرو ، هنری رویس، مؤسس کارخانجات خودروسازی رولز- رویس که کیفیت محصولاتش زبانزد خاص و عام است در سال 1906 طی بیاناتی پایبندی سازمانش را به اصل رضایت مشتری اینگونه اعلام کرد:
“رغبت و اشتیاق ما برای جلب رضایت مشتری در شرکت خودرو سازی رولز-رویس در لحظه ای که مشتری، خودرو را خریداری نموده و سند آن را تحویل می گیرد پایان نمی پذیرد. هدف نهایی ما آن است که خریدار محصولات رولز- رویس در حین استفاده از خودرو، رضایتمندی را هر لحظه بیشتر از لحظه قبل با تمام وجود احساس کند.”
فلسفه به حداکثر رساندن رضایت مشتری، برد- برد:
رضایتمندی مشتریان، تأثیری شگرف بر حیات حال و آینده یک سازمان خواهد داشت. اشلسینگر و هسکیت (1991) با ارایه یک نظریه تحت عنوان «چرخه خدمت مطلوب » اعتقاد خویش را مبنی بر وجود رابطه ما بین مشتریان رضایتمند و کارکنان رضایتمند در سازمان به صراحت بیان کرده اند (شکل 1-4-1) را ملاحظه نمایید.
مطابق نظریه مذکور، احساس رضایتمندی، موجب افزایش آستانه تحمل برای پرداخت بهای بیشتر در قبال محصول مورد نیاز خواهد شد که می توان از این طریق، میزان مزایا و سطح دستمزد پرداختی به کارکنان سازمان را افزایش داد. این امر، خروج و جایگزینی نیروهای کار را کاهش می دهد. علاوه برتأمین رضایت شغلی کارکنان و بهبود روحیه کاری، احتمال تأمین رضایت مشتری نیز بیشتر می گردد. سازمانی که این فلسفه را دنبال می نماید، موفق تر و در نهایت دارای سود بیشتری می شود. در این وضعیت منافع کارکنان، مشتریان و صاحبان سازمان تأمین می شود، فلذا وضعیت برد ـ برد حاکم می گردد. اگرچه به عقیده تعدادی از منتقدان، تئوری چرخه خدمت مطلوب به دور از واقعیت و بر مبنای شرایطی کاملاً آرمانی عنوان شده است، ولی با وجود این هدف ارزشمندی است که باید دنبال شود. اصلی ترین انتقاد در این زمینه رابطه مفروض میان رضایت کارکنان و رضایت مشتری را مورد تردید قرارمی دهد. به نظر اغلب ما، رفتارهایی که منجر به حداکثر رساندن رضایت کارکنان می شود، می تواند رضایت مشتریان را کاهش دهد. به اعتقاد متخصصین منابع انسانی از جمله دکتر بن اشنایدر (2000)، حمایت کامل از کارکنان و توانمندسازی آنان از طــریق روش هایی اجرایی مناسب (جهت درک و پذیرش هر چه بهتر سیاست ها و کارکردهای مدون سازمان، در راستای ارایه خدمات مطلوب به مشتریان) بهترین رویکرد برای حفظ تعادل میان رضایت کارکنان و رضایت مشتری می باشد.
روش های اندازه گیری رضایت مشتری
برای اینکه یک سازمان قادر باشد اندازه گیری رضایت مشتری را انجام دهد باید مدل و روشی در این رابطه طرح ریزی نماید، به نحوی که از زیر بنای نظری مستحکم و ساخت یافته ای برخوردار باشد و شاخص هایی برای این منظور تنظیم نماید تا بتواند با استفاده از ان به اندازه گیری و ارزیابی بپردازد.
اى پیرامون اوضاع عمومى در قرن چهارم هجرى دوران پیش از غیبت کبرى امام مهدى (عج) براى شیعیان بحرانى و دشوار بود. مهمترین علمای شیعه در آن دوران علامه کلینى و پس از وى شاگردش شیخ صدوق بود.در سال 329 قمرى حوادث مهمى روى داد. ستارگان آسمان دین و فقاهت غروب کردند. على بن محمدالسمرى وفات یافت و غیبت صغرى به پایان رسید و غیبت کبرى امام مهدى (ع) آغاز شد. رهبر فقهاى شیعه در زمان المقتدر عباسى در بغداد یعنى علامه کلینى ملقب به ثقه الاسلام درگذشت و شاگرد وى یعنى شیخ صدوق ملقب به حجت الاسلام به جاى وى برکرسی صدارت در علوم حدیث تکیه زد و تا سال وفاتش یعنى سال 381 قمرى مرجع شیعیان بود.یکی از برجسته ترین شاگردان شیخ صدوق، شیخ مفید بود که در زمان حکومت آل بویه زندگى می کرد. خلفاى عباسى منصبى براى بزرگترین فقیه مسلمانان تعیین کرده بودند که منصب «یگانه زمان» نامیده میشد. شیخ مفید نزدیک به سى سال یعنى از زمان درگذشت شیخ صدوق در سال 381 قمرى تا در گذشت خودش در سال 413 قمرى عهده دار این منصب بود.شریف رضى و برادر بزرگترش شاگرد این دانشمند و فقیه بوده اند و در مهد دانش و تقوی پرورش یافتهاند و در فقه و ادبیات استاد موثق بودند.
1-2- بیان مسأله :
خانواده، هسته اولیه شکل گیری جامعه و مهمترین نهاد آن می باشد. آینده هر جامعه و نقش آفرینی
آن در گرو بالندگی و قوام تک تک خانواده های آن است. از نگاهی دیگر، خانواده سنگ بنای جامعه
و موجب موفقیت و نقش آفرینی جامعه است. اما بی تردید خانواده آن گاه قادرخواهد بود که نقش آفرینی خود در پیشرفت و تعالی جامعه را ایفا نماید که بنیانی محکم و قوامی در خور شأن داشته باشد؛ چرا که بر بنیان متزلزل و سست نمی توان بنایی عظیم بنا نمود. ازاین رو باید به آنچه قوام و استحکام خانواده منحصر به آن است، توجه ویژه ای نمود و راه کارهای مؤثر در آن را موردتوجه قرار داد تا خانواده در پرتو شناخت و به کارگیری آنها بتواند به ایفای نقش خود بپردازد.
مهمترین راه شناسایی و کشف این راه کارها، تأمل و تمرکز بر خانواده نمونه و الگوهای موفق در
این زمینه و استفاده از تجارب نمونه و به کاربستن آن ها است. بی تردید سیره خانوادگی معصومین
علیهم السلام به عنوان انسان های کامل و الگوهای برتر، می تواند مطمئن ترین شاخص در این عرصه باشد و در این میان سیره خانوادگی حضرت علی علیه السلام و رهنمودهای بی بدیل وگرانمایه ایشان که بیش از همه، در کتاب ارزشمند نهج البلاغه به عنوان ناب ترین چشمه معرفت علوی به چشم می خورد به لحاظ شرایط و امتیازهای ویژه سخنان پندآور و حکمت آمیز ایشان می تواند منبعی مطمئن برای شناسایی و کشف این راه کارها در خیل نظام اجتماعی اسلامی باشد.
به طور کلی، اصول متعددی توسط امام علی برای نظام خانواده و زندگی مشترک به عنوان راهبردهای مؤثر در نهج البلاغه نام برده شده است؛ که به عنوان مثال، نمونه هایی از آن عبارتند از:
10-یار و غمخوار و مایه نشاط اعضای خانواده بودن
11-همکاری در امور منزل
12- شناسایی و رعایت حقوق و تکالیف هرعضو خانواده توسط وی و التزام به آن ها.
ما در این پژوهش در صددیم با نگاه جامعه شناختی به رهنمودهای امام در نهج البلاغه، ضمن واکاوی نظریات ایشان درخصوص جنبه های مختلف این عنصر اصلی و بنیادین جامعه، در راستای تطبیق مبانی آن با نهاد خانواده در نظام اجتماعی امروزی به تجزیه وتحلیل مسائل مربوط به آن بپردازیم.
1 – 3 – اهمیت و ضرورت انجام تحقیق :
از جمله موارد حیرت، برای صاحبان بصیرت و ارباب علم و معرفت، درک ظرایف و لطایف کلام
امیرالمؤمنین علی علیهم السلام در نهج البلاغه و نیز دست یابی به عجایب متن در فصاحت و بلاغت
و در این کتاب ارزشمند و دریافت واقعی بطن به لحاظ وصول به حقیقت آن است.
دشواری دریافت این مسأله، بمثابه سنگینی درک و شناخت ابعاد وجود ایشان، همواره منشأ تفکر و
تحیر و موجب تأمل و توقف و مباحثه و محاوره بین اهل نظر و خبرگان علوم بوده و کاوشگران
فراوانی را به تلاش علمی و کنکاش جدی واداشته است.
از جمله مهم ترین ابعاد مدنظر امام در نهج البلاغه، ارکان خانواده است که به طور جداگانه در مورد آنها حکمت هایی را ارائه فرموده اند که هریک از لحاظ اجتماعی جای بس کنکاش وتحلیل دارد. بر این اساس، در اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق حاضر همین بس که موضوع خانواده در نهج البلاغه به ضم مسائل و متفرعات آن چون تربیت کودکان، حقوق زن و شوهر ونظام مالی خانواده، به موازات کراتی که مورد اشاره قرار گرفته است از غنای بسیار بالایی نیز برخوردار می باشد و لذا بی شک تدقیق در ابعاد جامعه شناختی این مساله بسیار رهگشا و رهنمای مسائل اجتماعی مربوط به خانواده در جهان امروز خواهد بود.
1 – 4 – اهداف تحقیق :
– بررسی رویکردها و رهنمودهای جامعه شناختی و رفتاری امام علی نسبت به نهاد خانواده و کارکردهای
مختلف آن در نهج البلاغه؛
– تجزیه و تحلیل جامعه شناختی اصول اجتماعی و رفتاری امام علی در نهج البلاغه در رابطه با نهاد
خانواده و مقایسه و تطبیق آن ها با مبانی اجتماعی خانواده در جوامع امروزی.
1 – 5 – سؤالات تحقیق:
– اصول اساسی مدیریت ابعاد مختلف جامعه شناختی خانواده از دیدگاه جامعه شناختی درنهج البلاغه چیست و راه های نیل به عملیاتی کردن آن ها در جوامع امروزی از جمله نظام اجتماعی ایران کدامند؟
– ارتباط بین حکومت خانواده و اجتماع در سیره جامعه شناختی و رفتاری امام علی چیست وتفکیک و کاربردی ساختن وجوه این امر چه تاثیری بر ابعاد جامعه شناختی خانواده در جوامع امروزی و ارکان مختلف آن در ارتباط با جامعه دارد؟
چارچوب نظری تحقیق :
-2–تعریف مفاهیم اساسی :
خانواده :
خانواده در لغت به معنای خاندان، دودمان، خیلخانه و تبار آمده است، اما در معنای اصطلاحی آن اختلاف نظر وجود دارد و اندیشمندان گوناگون علوم اجتماعی، تعریف های متنوعی برای آن ذکر کردهاند. هر کدام از این تعاریف به بُعدی از خانواده توجه نموده است. با توجه به هدفی که از نگارش این مقاله وجود دارد و با توجه به منابع اسلامی میتوان خانواده را چنین تعریف کرد: خانواده کوچکترین و سادهترین و عمومیترین واحد اجتماعی است که بر اساس ازدواج رسمی بین یک مرد و حداقل یکزن تشکیلمیشود و با تولد فرزندانتوسعه مییابد.خانواده در بیشتر جوامع نهاد اصلی جامعه پذیری کودکان است.انسانشناسان به طور کلی نهاد خانواده رااین طور طبقه بندی می کنند: مادرتباری(مادر و فرزندان او) زناشویی(زن وشوهر وفرزندان که خانواده هسته ای نیز خوانده می شود) و خانواده گسترده یا هم خونی که در آن پدر ومادروفرزندان با دیگران مثلا خویشاوندان در مکان مشترکی زندگی می کنند .هم چنین در برخی جوامع مفاهیم دیگری از خانواده وجود دارد که روابط سنتی خانواده را کنار گذاشته اند.خانواده به عنوان یک واحد اجتماغی جامعه پذیری در جامعه شناسی خانواده مورد بررسی قرار می گیرد تبارشناسی رشته ای است که دودمان های خانوادگی را در تاریخ مطالعه می کند
نهج البلاغه :
نهج البلاغه گزیده ای از خطبه ها نامه ها و سخنان کوتاه علی ابن ابیطالب (ع) است که شخصی به نام سید رضی در قرن چهارم هجری قمری بر اساس ذوق ادبی شخصی خود فراهم آورده است .سخنان علی ابن ابیطالب در این کتاب در سه باب آمده است :
*باب اول : خطبه ها و اوامر
*باب دوم :نامه ها و رسائل و وصایا
*باب سوم : کلمات قصار حکمت آمیز و مواعظ
ترجمه های متفاوتی از این کتاب در دسترس است که از آن میان می توان به ترجمه های سید جعفر شهیدی علی نقی فیض الاسلام جواد فاضل محمد تقی جعفری حسینعلی منتظری حسین انصاریان ومحمد دشتی اشاره کرد و نهج البلاغه منظوم (خطبه ها)به اهتمام علی توکلی گنابادی مهمترین اثر منظوم فارسی بر اساس نهج البلاغه است .
حضرت علی (ع)
علی بن ابیطالب (۱۳ رجب سال سیام عامالفیل – ۲۱ رمضان سال ۴۰ ه.ق)، امام اول تمامی شاخه های مذهب شیعه – که آنها از وی با عنوان امام علی یاد میکنند و خلیفه چهارم از خلفای راشدین اهل سنت، پسرعمو و داماد محمد پیامبر اسلام است. وی همسر فاطمه و پدر حسن، حسین و زینب است. محمد پس از مهاجرت از مکه به مدینه و ایجاد عقد اخوت بین مسلمانان، او را به عنوان برادر خویش انتخاب نمود.
مسئله حق وی در خلافت پس از محمد، منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. محمد در بازگشت از حجهالوداع عبارت «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است.» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر میکنند.
پس از مرگ محمد و در ماجرای انتخاب جانشین او، جمعی از انصار در سقیفه بنیساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر سرانجام تصمیم بر خلافت ابوبکر گرفتند. علی بن ابیطالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد.
علی در دوران خلافت سه خلیفه اول در جنگها شرکت نمیکرد و جز در انتخاب خلیفه سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سهگانه میخواستند، در امور دینی، قضایی و سیاسی به آنها مشورت میداد.
پس از کشته شدن عثمان، او به عنوان چهارمین خلیفه مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با جنگهای داخلی میان مسلمانان و شورش ایرانیان هم زمان بود. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی کشته شد.
نهج البلاغه و آثار تربیتی آن
نهج البلاغه این اثر جاودانه، بر گرفته از بیانات و انوار گهربار امیرالمؤمنین حضرت على (علیهالسلام) آن بزرگ مرد تاریخ است که هیچ گاه غبار زمان پرده کهنگى و فراموشى بر سیماى پرفروغ او نیافکنده، و از جلوه و شکوه او نکاسته، و تقوا و عدالت و جهاد و دیگر صفات برجسته او را از یاد نبرده، و در برابر عظمت دانش و حکمت او سر تعظیم فرود آورده، و از مرز تعصب و فرقهگرایى در گذشته، تا بدانجا که دوست و دشمن زبان به ستایش او گشوده و به تالیف کتب و سرایش اشعار پرداخته و با زبان اندیشه و سوز دل فضیلت او را بیان کردهان .روایات اسلامى و متون تاریخى در شان و منزلت امیرمؤمنان على علیهالسلام فراتر از شهرت و تواتر است تا بدانجا که از حقایق مسلم و ضرورتها بشمار مىآید .
اسناد، شروح، ترجمه ها
آفتاب آمد دلیل آفتاب. اگر سخن شناسی بخواهد به دید تحقیق و خالی از تعصبات، با این پرسش که صاحب سخن در این کتاب کیست، بنگرد؛ قطعا تصدیق خواهد کرد که او شخصیتی بزرگ است که به سرچشمهای جوشان و منبعی بی پایان متصل است به گونهای که نمیتوان پس از قرآن نظیری برای آن پیدا کرد.
اگر هیچ سند معتبری هم برای آن پیدا نشود باز هم میتوان اذعان کرد که این سخن، از اوست و سخنی عادی با محاسبات دنیوی نیست؛ زیرا حقایق ومعارفی که در این مجموعه در قالبهای گفتاری بسیار بدیع و جذاب مطرح شده است از عهده بشر عادی خارج است. این کلام با زبان بی زبانی از عظمت و شرافت صاحبش سخن میگوید.
شخصیتهای زیادی تلاش خویش را در جهت بررسی مصادر نهجالبلاغه صرف کردهاند که اجمالا ذکر اسامی برخی از آنها بی تناسب نیست:
1. مدارک نهجالبلاغه، علامه کاشف الغطاء 2. استناد نهجالبلاغه، امتیاز علی عرشی
.3 نهجالسعاده فی مستدرک نهجالبلاغه، محمد باقر محمودی(در 8 جلد)
نهجالبلاغه در طول حدود هزار سال عمر خود در دسترس دانشمندان، طلاب و اهل علم بوده است و به مطالعه و حفظ آن مىپرداختند و در خطبهها و خطابهها بدان استناد و تبرک مىجستند و اندیشمندان و محققان بر آن شرح و تفسیر مىنوشتند و به ترجمه آن اقدام مىکردند .
همه شارحان و مترجمان نهجالبلاغه که بیش از سیصد [1] نفر مىباشند بالاتفاق معتقدند که این کتاب از تالیفات علامه [2] شریفرضى است و او این توفیق را یافته که سخنان امام امیرالمؤمنین على (ع) را با سبک و شیوهاى جالب گردآورى و تنظیم نماید
اجازاتى که علما و محدثان بزرگ به اصحابشان مىدادند [3] دلیل روشن و قاطعى بر صحت این انتساب است.
علامه شریفرضى – کسى که در دنیاى علم و ادب به پارسایى و دقت در راستگویى مورد قبول همگان است . [4] – نیز در کتابهاى متعدد خود این امر را تصریح کرده است .
نهج البلاغه مانند قرآن کریم کتاب زنده است و هم چنان میدرخشد و نظر دانشمندان را به خود جلب میکند و به اکثر زبان های زنده دنیا چون: فارسی، ترکی، اردو، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیائی و اسپانیایی و غیره ترجمه شده است.[5]
نام نهجالبلاغه
نامى که شریفرضى براى این کتاب برگزیده «نهجالبلاغه» یعنى «راه و روش بلاغت» است زیرا این کتاب درهاى بلاغت را به روى خواننده مىگشاید و طالبان بلاغت را بدان نزدیک مىسازد و نیاز دانشمند و دانشجو را برمىآورد، و گمشده و خواسته بلیغ و زاهد است و از آن روز که این کتاب گام به عالم فرهنگ و ادب نهاد و توسط شریفرضى به بار نشست، در میان دانشمندان و خطبا و اهل ادب جا باز کرد و بلند آوازه شد و شهره آفاق دانش گردید و ستاره آن در شام و عراق و نجد و تهامه درخشید، و هرکجا که رفتبا استقبال مردم مواجه گردید و در مراکز علمى به درس و بحث از آن پرداختند زیرا علاوه بر معناى ارزنده و محتواى علمى و عمیق همهجانبه و درهاى حکمت و دانش، داراى
الفاظ و نگارشى بسیار بدیع و زیبا و سبک و شیوهیى هماهنگ و عالى است که در اوج نثر عربى قرار گرفته است . [6]
ویژگی های نهج البلاغه
نهج البلاغه این اثر ماندگار و بی نظیر را می توان از جهات مختلفی مورد دقت ، شناخت و بررسی قرار داد. اوصاف و ویژگی های این مجموعه بی بدیل را در این نوشتار مختصر نمی توان شناخت، اما به لحاظ اختصار، به شاخص ها و ویژگی های مهم آن اشاره می شود:
محتوای نهج البلاغه
نهجالبلاغه اثری است که باید با آن زیست و تنفس کرد. روح را با آن همدم ساخت و با آن نبض و قلب را به تپش در آورد، تا معانی آن در عمق جان بنشیند و بتوان دنیاهای آن را وارد شد و سرزمینهایش را فتح کرد. هرچند رسیدن به قلهی رفیع معرفت علی(ع) حتی در حوزه نهجالبلاغه بر کسی میسّر نیست و ضعف ما حکم میکند که نمیتوان تمام دنیاهای زهد و تقوا و عبادت و عرفان و حکمت و فلسفه و پند و موعظه و ملاحم و مغیبات و سیاست و مسؤولیتهای اجتماعی، حماسه، شجاعت و دیگر زوایای نهج البلاغه را وارد شد و این اقیانوس بیپایان را شناخت.
نهجالبلاغه از نظر محتوایی به مسائل گوناگون اعتقادی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی پرداخته است و در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها به پرسشها و مسائل عرصههای مذکور پاسخ داده است.
نهجالبلاغه در مسائل اعتقادی به آفرینش جهان و انسان و جانوران، هدفدار بودن خلقت انسان،[7] معرفت حق تعالی[8] وحدت حق تعالی[9]، هدف فرستادن پیامبران[10]، هدف بعثت پیامبر اکرم(ص) [11]، استمرار رسالت با قرآن و عترت[12] و فرجام و رستاخیز،[13] پرداخته است.
امام علی(ع) در نهجالبلاغه، به مسائل اقتصادی نیز پرداخته است و مسئولیّت انسان را نسبت به سرزمینها و چهارپایان[14] و ارج نهادن به کار و تلاش انسان و بهرهمندی از حاصل دسترنج خویش[15] و ضرورت آبادانی سرزمینها[16] و ذخیرهسازی ثروت[17] و توصیههایی مربوط به بیتالمال و عدالت اجتماعی و فقر زدایی و رهنمودهای اخلاقی به ثروتمندان و برنامههای اقتصادی و وظایف فردی نیازمندان و وظایف دولت و جامعه را بیان کرده است.[18]
بخش دیگری از فرمایشات امام علی(ع) به مسائل سیاسی و حکومتی اختصاص دارد. امام(ع) در این ساحت، به وظایف کارگزاران و استانداران، نویسندگان، ارتش و نیروها و سران نظامی، روشهای دریافت مالیات و اصول کشورداری پرداخته است.[19]
ساحت دیگر نهج البلاغه، مسائل اخلاقی و تربیتی است. که امام(ع) بر مبنای جهانبینی توحیدی، آنرا استوار ساخته است. اخلاق فردی در نهجالبلاغه، دانش اندوزی توأم با عمل، بی اعتنایی به زخارف دنیوی، آزادگی و ظلم ستیزی، نظم و حسابرسی در امور را تبیین نموده است و اخلاق اجتماعی نیز به خوش خلقی و انسان دوستی، انصافورزی با مردم و مانند اینها اشاره کرده است.[20]
مسائل عبادی و معنوی مانند سیمای عابدان شب زندهدار، انگیزههای گوناگون در عبادت، حالات و مقامات عابدان و تأثیر عبادت در زوال گناه نیز در نهجالبلاغه مورد توجه جدی قرار گرفته است[21]. رویکرد علی(ع) در سراسر سخنانش بر مبنای عدالت است؛ همانگونه که فرمود: عدالت، زندگی است. [22]
علی(ع) از آن بسیار افرادی نبود که در سخن، از حق دم میزنند، ولی در عمل از آن سرمیپیچند؛ [23] زیرا حق، در مقام سخن گستردهترین پهنا را داراست ولی در مقام اجرا و عمل بدان، در تنگنایی بیمانند است؛[24] یعنی در مقام سخن، به آسانی میتوان حق و عدل را ستود و از آن دم زد، ولی عمل کردن بدان، بسیار دشوار و مشکل است.
امروزه اغلب کشورها برای دستیابی به توسعه پایدار ” توانمندسازی” را کارآمدترین روش ها دانسته اند، که در برنامه چهارم توسعه جمهوری اسلامی ایران نیز به خصوص در مورد اقشار آسیب پذیر، به عنوان یک راهکار مهم بدان اشاره شده است زنان سرپرست خانوار هم بخشی از اقشارآسیب پذیر در نظر گرفته شده اند. (کیمیایی،63:1390). توسعه وگسترش برنامه های تأمین رفاه اجتماعی از جمله عوامل مؤثر در ارتقای توانایی های بالقوه یک جامعه در تحقق اهداف توسعه آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور به حساب می آید. از این رو، در این برنامه یعنی برنامه ی چهارم توسعه «توانمندسازی» هدف نهایی برنامه های رفاه و مددکاری اجتماعی است (کیمیایی،64:1390).
هدف توانمندسازی کمک به افراد ضعیف است تا تلاش نمایند بر ضعف هایشان غلبه، جنبه های مثبت زندگیشان را بهبود بخشیده، مهارتها و توانایی هایشان را برای کنترل عاقلانه بر زندگی افزایش داده و آن را در عمل پیاده نمایند (مک رایتر، 1994). که دارای 5 بعد رفاه، دسترسی، افزایش آگاهی، مشارکت و کنترل می باشد(لانگه به نقل از زوئی و همکاران،1997: 28). کلر(1991) توانمندسازی زنان را فرایندی تعریف می کند که به وسیله ی آن زنان برای سازمان دهی خودشان توانمند می شوند و اعتماد به نفس خودشان را افزایش می دهند و از حقوق خود برای انتخاب مستقل و کنترل بر منابع، که منجر به از بین رفتن جایگاه فرودستی ایشان می گردد، دفاع می کنند.
طرفداران نظریه ی زنانه شدن فقر معتقدند که؛ خانوارهای زن سرپرست نه تنها در همه کشورهای جهان گسترش یافته اند، بلکه به طور فزاینده بر تعداد خانوارهای زن سرپرست که در جمعیت کم درآمد قرار می گیرند افزوده می شود)همان، 64).این گروه از زنان اغلب با عوامل آسیبزایی همچون ضعف دسترسی به فرصتهای شغلی، بیسوادی یا کمسوادی، نداشتن درآمد مستمر و مشکلات روحی و روانی مواجه هستند که در صورت فقدان حمایتهای همه جانبه هزینههای آسیبزایی را به جامعه تحمیل خواهند نمود (بختیاری، 1385). با زنانه شدن فقر و نگرانی از پیوستن زنان سرپرست خانوار به گروه” فقیرترین فقرا” آن دسته از متخصصان توسعه که نسبت به مسائل جنسیتی آگاهی بیشتری دارند با مطالعات گسترده تر و نقد برخی تجربیات گذشته، درصدد ارائه رویکردهای متفاوت و راهکارهای عملی برآمده اند(مالهوترا و همکاران به نقل از شادی طلب و همکاران،1383: 50).
آن چه که در خصوص فقر و تبعیض جنسیتی مهم تلقی می شود و سبب دغدغه فراوان برنامه ریزان و صاحب نظران شده، پیامدهای نامطلوب آن در مورد رشد مهارت ها و قابلیت های زنان است. به زعم بسیاری از آن ها، فقر زنان به معنی محروم ماندن آنان از توانمندی های شناختی و پرورش قابلیت های اساسی و در پی آن ناتوانی آن ها در رویارویی با مشکلاتی هم چون گرسنگی و بیماری است. غالبا استدلال می شود که زنان به دلایل تاریخی، از قبیل حاکمیت و تداوم نگرش های سنتی، باورهای تبعیضی در زمینه واگذاری نقش به آن ها و هم چنین اجرای سیاست های سوگیرانه (مردمحور)، به مالکیت منابع محدودتر، سطح پایین آموزش و مهارت های فنی و حرفه ای دسترسی دارند و در نتیجه بیشتر از مردان در معرض فقر قرار دارند و به این ترتیب از امکانات و قابلیت های لازم برای مبارزه با فقر محروم اند (شکوری، 1387: 30).
در کشور ما نیز به منظور مبارزه با فقر و کاهش محرومیت، سازمان ها و نهادهای رفاهی متعددی در قالب راهبردهای حمایتی ایجاد شده اند. یکی از نهادهای عمده کمیته امداد امام خمینی (ره) است که با هدف شناخت محرومیت های مادی و معنوی افراد جامعه و خانواده های محروم و حمایت از آنان به منظور فقرزدایی از طریق اجرای خدمات مالی، بهداشتی، آموزشی و خودکفایی به نیازمندان از جمله زنان تشکیل شده است. یکی از فعالیت های مهم کمیته امداد در این باره، اجرای طرح خودکفایی زنان سرپرست خانوار است که مشتمل بر اقداماتی چون پرداخت وام خودکفایی، تهیه و واگذاری مواد اولیه و وسیله کار، ارائه آموزش های فنی و حرفه ای، کاریابی برای مددجویان و ایجاد زمینه های لازم برای جذب مددجویان آموزش دیده در بازار کار و تامین فضای خودکفایی است(همان، 131-2).
در سطح جهانی، برنامه ی توسعه ی سازمان ملل «ارتقاء برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان در سطح گسترده را (به عنوان) یکی از اهداف کلیدی اعلامیه ی هزاره ی سوم» اعلام کرده اند و به تبع آن درکشور ما نیز، توانمندسازی زنان و مشارکت آنها در فرایندهای مختلف زندگی در عین حال خود، به عنوان یکی از نشانگرهای مهم موفقیت مبارزه با فقر تلقی شده است (شکوری و همکاران،1386 : 4-3).
از این منظر توانمندسازی سبب ایجاد قابلیت در افراد و گروه های محروم برای مشارکت فعال و آگاهانه درتامین رفاه فردی و اجتماعی می شود. اگرچه برنامه ی توانمندسازی افراد و جوامع در قلمرو حمایت های اجتماعی است اما با توجه به این که هدف نهایی آن منجر به فقر زدایی می شود، نیازمند طراحی و اجرای برنامه های توانمندسازی است (وزارت رفاه و تأمین اجتماعی، 1384).
نتایج تحقیق انجام شده توسط بلداجی و همکاران تحت عنوان کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور و زنان شاغل خدماتی حاکی از آن است که زنان سرپرست خانوار با مشکلات بسیاری روبرو بوده و آسیبهای جسمی، روحی و روانی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری را تجربه میکنند. تحقیق حاضر نیز به دنبال بررسی جامعه شناختی عوامل و علل اجتماعی مؤثر بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و ارائه راهکارهایی در جهت ارتقای توانمندی زنان سرپرست خانوار است و استفاده در زمینه برنامه ریزی ها در این زمینه باشد. بر این اساس می توان سؤالات اصلی تحقیق را چنین مطرح کرد:
2- چه رابطه ای بین متغیرهای زمینه ای (سن، تحصیلات، درآمد، شغل، وضعیت تاهل و نوع مسکن) و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز وجود دارد؟
3- چه رابطه ای بین مشارکت و حضور فعال در جامعه و میزان توانمندی زنان سپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی شهر تبریز وجود دارد؟
4- چه رابطه ای بین سطح سلامت زنان و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی شهر تبریز وجود دارد؟
5- چه رابطه ای بین میزان برخورداری از حمایت های اجتماعی و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی شهر تبریز وجود دارد؟
6- چه رابطه ای بین شیوه جامعه پذیری جنسیتی و میزان توانمند ی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی شهر تبریز وجود دارد؟
می توان چنین جمع بندی نمود از آنجایی که آمار زنان سرپرست خانوار به دلایلی چون، افزایش امید به زندگی، طلاق، فوت همسر، در جامعه ما در حال افزایش است اغلب این خانواده ها دارای مشکلات فراوان هستند، به گونه ای که فزونی این گروه از زنان به صورت یک مساله اجتماعی مطرح می شود. داده های آماری حاکی از روند رو به افزایش تعداد و نسبت زنان سرپرست خانوار در سه دهه ی اخیر است، به طوریکه در سالهای 1355، 65 و 75 خانوارهای زن سرپرست به ترتیب، 1/3، 7/4 و 7/7 درصد از کل خانوارهای ایرانی را تشکیل داده اند. این نسبت در سال 1385 به 4/9 رسید که در مقایسه با سال 1375 یک درصد رشد داشته است (فروزان،10:1387 به نقل از بلداجی و همکاران). این زنان با مشکلات فراوانی برای ادامه و اداره زندگی خویش روبرو هستند و آسیب های ناشی از آن موجب مشکلات بسیاری برای جامعه چون فقر و بزهکاری برای این گروه از زنان دامن گیر است و از آنجا که توانمندسازی به عنوان راهکاری برای حل مشکلات زنان سرپرست خانوار مطرح است مسئله اصلی این است که چه عواملی می تواند موجب توانمندسازی این گروه از زنان شود.
3-1- اهمیت موضوع و ضرورت تحقیق
پژوهش انجام گرفته توسط خسروی پور و همکاران تحت عنوان مشارکت زنان و توسعه پایدار روستایی در سال 1390 و پژوهشی دیگر تحت عنوان نقش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در فرآیند توسعه انسانی انجام گرفته در سال 1383 نشان داده است که دستیابی به توسعه پایدار بدون مشارکت فعال زنان در تمامی عرصه ها اعم از خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر نیست. بررسی هایی که در زمینه مشارکت زنان در امور جامعه انجام گرفته نشان داده است که عوامل اجتماعی، فرهنگی و انتظارات متفاوت جامعه از مرد و زن موانع مهمی بر سر راه مشارکت زنان است. از این رو، در دهه 1980، به جای اصطلاح زن در توسعه اصطلاح «جنسیت و توسعه» به کار گرفته شد و در پی آن، در بسیاری از کشورهای جهان سوم، راهبردهایی برای بالا بردن مشارکت عملی زنان در توسعه و برطرف شدن موانع اتخاذ شد (کتابی و همکاران،6:1382).
محرومیت زنان جامعه از دسترسی به فرصتهای برابر، ناامنی اقتصادی زنان و فقر می تواند توسعه یافتگی را تحت تاثیر قرار دهد و آسیب های مختلف اجتماعی ممکن است زندگی زنان و (زنان سرپرست خانوار) را تهدید کند (قلی پور و همکاران،33:1388).
یکی از راهبردهای توانمندسازی زنان تأکید بر این نکته است که مشارکت زنان صرفا به منظور بهره مندی آنان از مزایا و نتایج برنامه های توسعه نیست، بلکه آنان باید در اجرای برنامه ها و طرح های توسعه مشارکت فعالانه داشته باشند(کتابی و همکاران،1382: 6).
با این وجود، وفاق عمومی که بر سر مساله ی آسیب پذیر دانستن زنان سرپرست خانوار وجود دارد موجب شده که بسیاری از دستگاه های محلی، ملی و جهانیخود را دست اندرکار گره گشایی از مسائل این زنان و خانواده های آن ها بدانند و در جهت توانمندسازی آنها و حمایت از ایشان تا رسیدن به سطح توسعه ی اقتصادی و اجتماعی مطلوب فعالیت کنند (محیط فر و همکاران،1386: 132).
امروزه در مباحث توسعه در سطح بین المللی بر حضور شهروندان در فرآیند تدوین سیاست ها و اجرای آنها تاکید می شود. مسلما شهروندانی می توانند مشارکت داشته باشند که ظرفیت، قابلیت و توانمندی لازم را داشته باشند. با توجه به نقش محوری زنان در تحقق توسعه ی پایدار و با علم به آن که اغلب زنان سرپرست خانوار زیر خط فقر قرار دارند در این تحقیق این گروه از شهروندان مورد توجه قرار گرفته اند.
بر اساس مطالعات پژوهشگران، زنان بیشتر از مردان در معرض خطر فقر قرار دارند زیرا از قابلیتها و امکاناتی که برای توانمندی و کاهش فقر لازم است، محرومند (شادی طلب و همکارانش،38:1384).
زنان سرپرست خانوار به دلیل شرایط ویزه ای که دارند، یکی از اقشار آسیب پذیر جامعه به حساب می آیند، شرایطی که سبب می شود این گروه از زنان آسیب پذیر به نظر آیند عبارتنداز:نبود فرصتهای شغلی و مشاغل مناسب، دستمزدهای پایین نسبت به مردان در فرصت های شغلی برابر، بالا بودن میزان بزهکاری در میان نوجوانان (مطیع، 1378: 20 به نقل از جوان و همکارانش).
برای اینکه یک جامعه در روند توسعه گام بردارد و پیشرفت کند نیاز به مشارکت همه ی اعضای جامعه می باشد. بنابراین، برای اینکه بخواهیم به فکر پیشرفت و توسعه جامعه باشیم بایستی به قشر زنان نیز توجه کرده و موانع و یا عواملی که باعث پیشرفت آنان می شود را مطمح نظر داشت. زنان سرپرست خانوار بالقوه دارای ویژگی هایی هستند که می توانند جهت دستیابی به توسعه انسانی پایدارموثر باشند. برخی از این ویژگیها به تایید مطالعات ملی و بین المللی عبارتند از: زنان سرپرست خانوار درآمدشان را صرف بهبود وضعیت خانواده خود میکنند بنابراین، افزایش درآمد آنان به صورت مستقیم به بهبود وضعیت خانواده می انجامد. در حالیکه در مورد مردان وضعیت چنین نیست و به ضرورت، افزایش درآمد مرد به بهبود وضعیت خانواده منجر نمیشود. یک پژوهش انجام شده در گواتمالا (با نتایج مشابه در شیلی، جامائیکا، کنیا و مالاوی) نشان داد که میزان افزایش درآمد زن که منجر به بهبود وضعیت تغذیه کودک می شود،معادل 15/1 برابر میزانی است که درآمد مرد باید افزایش یابد تا نتایج مشابه به دست آید(قلی پور و همکارش،1388: 35).
در این پژوهش سعی بر آن است که عوامل مرتبط با توانمند شدن زنان سرپرست خانوار تا حدی شناسایی شوند و زنانی که تحت عنوان زنان سرپرست خانوار در کمیته امداد امام خمینی تبریز عضو هستند عوامل یا موانع توانمندیشان شناسایی و برای توانمندشدن هر چه بیشترشان از سوی مسئولین از طریق کمک گرفتن از این پژوهش اقداماتی انجام گیرد.
4-1-اهداف تحقیق
اهدافی که در این پژوهش دنبال می شود شامل هدف کلی و اهداف اختصاصی است :
هدف کلی یا اصلی در این پژوهش عبارت است از : بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
اهداف اختصاصی در این تحقیق عبارتند از :
– شناخت رابطه بین متغیرهای زمینه ای (سن، تحصیلات، درآمد، شغل، وضعیت تاهل ونوع مسکن) و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
– شناخت رابطه بین مشارکت و حضور فعال درجامعه و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
– شناخت رابطه بین سطح سلامت زنان و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
– شناخت رابطه بین میزان برخورداری از حمایت های اجتماعی و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
– شناخت رابطه بین شیوه جامعه پذیری جنسیتی و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
1-2- چارچوب نظری
1-1-2- نظریه توانمند سازی
یکی از نظریه های مهم در رابطه با مسایل زنان نظریه ی توانمندسازی لانگه (1998) است که از نظر طرفداران این نظریه، برآورده ساختن نیازهای اساسی از حقوق اولیه ی تمام افراد است و هر فردی باید امکان این را داشته باشد که از تمام توانایی ها و خلاقیت های خود استفاده کند. بنابراین زنان باید بیاموزند که با خودباوری و اعتماد به نفس در پذیرش و توزیع مسئولیت ها چه در خانواده و چه در جامعه شرکت کنند. در چارچوب این نظریه ترویج تفکرات نوین برای تولید بیشتر و آموزش برای ایجاد کار در بخش های رسمی و غیررسمی و تمرین حضور در سازمان های اجتماعی، هدف های کوتاه مدت در نظریه ی تواناسازی تلقی می شود، این نظریه که ترکیبی از نظریه ی رفاه، برابری و فقرزدایی است تلاش می کند با تواناسازی زنان از طریق ترویج فکرهای نو، آموزش های مهارتی برای فعالیت در بخش های اقتصادی، ارتقای آگاهی همه ی اعضای جامعه از نقش های زنان(مخصوصا زنان سرپرست خانوار) و بهبود سطح رفاه آن ها پایه های استواری برای اقدامات بعدی در تامین نیاز های راهبردی و حذف نابرابری- ها در همه ی عرصه ها فراهم شود برای این منظور پنج مرحله توانمندسازی مشخص شده است :- رفاه: در این مرحله به امکانات رفاهی و اولیه و کمبود هایی که در این زمینه وجود دارد توجه می شود مانند تامین آموزش – دسترسی: منظور دسترسی به منابع و تسهیلاتی برای بهبود وضعیت زندگی است مانند دسترسی به اعتبارات –افزایش آگاهی: مرحله ای است که زنان به مشکلات ازجمله نابرابریهای جنسیتی و به دلایل بروزآن حساس شوند – مشارکت: مرحله ای است که زمینه ی حضور فعال برای زنان فراهم شده و آمادگی برای مشارکت داوطلبانه به وجود آید- کنترل: مرحله ای که زنان قدرت تصمیم گیری پیدا می کنند و علاوه بر این که در مورد مشکل فکر می کنند، بهترین راه حل را پیشنهاد می کنند و بر اجرای راه حل تسلط می یابند(اشتری،1382: 7-126). سطح نهایی از توانمندسازی، برقراری تعادل قدرت میان زنان و مردان و نه تسلط زنان است. در اینجا منظور این است که زنان قادر به تصمیم گیری در مورد زندگی خود و زندگی فرزندان خود و بازی نقش فعال در فرآیند توسعه باشند(لانگه، 1997: 26 به نقل از زوئی).
براساس مطالب فوق می توان استنباط نمود که مجموعه ای از عوامل هستند که می توانند بر توانمندسازی تاثیر داشته باشند که عبارتند از سطح رفاه (تامین حداقل رفاه)، دسترسی به منابع و امکانات، آگاهی سازی یا افزایش آگاهی و توجه به مسائل و مشکلات، مشارکت وحضور فعال، کنترل و قدرت تصمیم گیری در امور مختلف.
2-1-2- نظریه فمنیستی
بر اساس نظریه فمینیستی دو مانع عمده توسعه ای و غیر توسعه ای بر توانمندسازی زنان مؤثر می باشد که در ذیل به آنها اشاره می شود :
1- موانع توسعه ای که شامل
الف – موانع فرهنگی
ب – موانع اجتماعی
موانع فرهنگی
با وجود اینکه عامل اقتصادی در اشتغال زنان، دارای بیشترین اهمیت می باشد، ولی مطالعات و بررسیهای صورت گرفته نشان داده است که ارزشها و باورهای فرهنگی رایج در یک جامعه، تأثیر مستقیمی بر میزان اشتغال زنان داشته است. در مورد ایران، فرهنگ پذیرفته شده در جامعه این باور را به وجود آورده است که در صورت عدم موافقت شوهر با کار زن حتی در صورت تمایل او به ادامه کار، زن باید از کار خود چشمپوشی نماید. از مهمترین موانع فرهنگی بر سر راه اشتغال زنان در ایران میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
4- بالا بودن نرخ بیسوادی زنان نسبت به مردان
5- پایین بودن درصد متخصصین و دارندگان مدارج علمی در بانوان نسبت به مردان (ساعی ارسی و همکاران،1388: 24).
موانع اجتماعی
در بررسی موانع مشارکت زنان، جنبه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آنان را نمی توان کاملاً از هم تفکیک کرد و موانع اجتماعی اشتغال زنان از موانع فرهنگی، اقتصادی آنان جدا نیست، ولی با این حال مهمترین راه دستیابی به توسعه فرهنگی را آموزش و پرورش زنان می دانند که در این زمینه دو نهاد مدرسه و خانواده را مهمترین عامل در آموزش، تربیت و جامعه پذیری زنان ارزیابی می کنند. ناکافی بودن آموزش در مورد زنان نسبت به مردان، فرصت رشد و ارتقاء شخصیت وجودی زنان را دچار مشکل می نماید و شرایط سختی برای اشتغال آنان ایجاد می کندکه باعث می شود زنان در زمینه های شغلی، یا شرایط مساوی با مردان را نداشته و اگر هم در شرایط مساوی با آنان باشند، کارفرمایان و مدیران با ابهاماتی که برای آنان نسبت به زنان وجود دارد و تصورات و پیشداوریهای منفی نسبت به کار زنان، مردان را بر آنان ترجیح خواهند داد (همان: 75).
2-موانع غیر توسعه ای
از جمله این موارد که مربوط به ویژگی های زنان می باشد می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف) وجود استعداد سرشار زنان ایرانی
ب) تمایل و علاقه مندی بانوان ایرانی جهت مشارکت در فعالیتهای اجتماعی
ج) وجود نظر مساعد مسئولان مبنی بر گسترش میزان مشارکت زنان
د) امکان دستیابی به مسئولیت های مهم مملکتی توسط بانوان
به طور کلی، مشارکت و برنامه ریزی برای رفع تدریجی موانع و محدودیت ها با شناخت دقیق مسائل زنان در ابعاد منطقه ای و ملی می توان در رشد و توسعه مشارکت تاثیر بسزایی داشته باشد (زنجانی، 1381: 20-18 به نقل از ارسی و همکارش).
یکی از حوزه های مورد توجه فمنیستها، آثار توسعه اقتصادی و اجتماعی بر زندگی زنان بوده است. به نظر تیانو، سه دیدگاه در این زمینه با هم رقابت می کنند. در نظریه « ادغام» گفته می شود توسعه، با درگیر کردن هر چه بیشتر زنان در اقتصاد و زندگی عمومی، به رهایی زنان و برابری جنسی می انجامد. در نظریه « حاشیه ای شدن» گفته می شود توسعه سرمایه داری، زنان را بیش از پیش از ایفای نقش های تولیدی باز می دارد و به قلمرو خصوصی و خانه محدود می کند. در این توسعه، زنان کنترل خود را بر منابع مادی از دست می دهند و از نظر مالی به مردان وابسته می شوند. در نظریه « بهره کشی» نیز گفته می شود نوسازی به پیدایش نوعی نیروی کار ارزان زنانه منجر می شود. زنان در بخش تولید صنعتی نقش مهم تری پیدا می کنند، اما از آنجا که نیروی کار درجه دوم محسوب می شوند، در معرض بهره کشی قرار می گیرند(کتابی و همکاران،1382: 9-10).
به عبارتی دیگر توانمندسازی در نظریات فمنیست های لیبرال یعنی اینکه زنان موقعیت پایین تری نسبت به مردان به لحاظ فرصتهای اجتماعی دارند، فقدان سرمایه های اجتماعی نظیر پایین بودن سطح آموزش و پرورش، محدودیت های خانوادگی، عدم مالکیت قانونی، عدم تناسب جهت اشتغال و نگاههای قالبی جامعه به زنان از جمله تبعیض های اجتماعی- فرهنگی است (مقدس جعفری و همکاران، 1385: 3).فمنیستهای مارکسیست نیز به ستمگری های اجتماعی علیه زنان صحه می گذارند و معتقدند مالکیت مردانه همواره منجر به تابعیت زنانه شده است. در این تئوری طبقه ی اقتصادی بیش از جنسیت میتواند ایجاد نابرابری کند. عدم استقلال مالی موجب ظلم علیه زنان می شود. بر طبق نظریه ی فمنیستهای مارکسیست بهره مند بودن از وضعیت مالی مناسب جدا از جنسیت می تواند نقش یک عنصر موثر را جهت ارتقای توانایی های بالقوه داشته باشد(ریتزر،1382: 477).
فمنیستهای اصلاح گرا نیز بر ایجاد فرصت های برابر تأکید می کنند. به اعتقاد این گروه از فمنیستها مشغولیت زنان به اموری چون خانه داری، بچه داری مانع از مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنان می شود تغییر چنین نگرشهایی توانمندسازی را تسهیل و تسریع می کند (سارجنت، 1385: 4 به نقل از مقدس جعفری و همکاران).
فمینیسم اگزیستانسیالیسم: اگزیستانسیالیسم نظریه ای فلسفی است که افراد را آزاد و مسئول می داند که تا از فراز نقش های اجتماعی خود فراتر روند و رشد خود را تعیین کنند. فمنیسم اگزیستانسیالیسم از گرایش های فمنیستی معاصر است که مبتنی بر تفسیر سیمون دوبوار و سارتر از رابطه زن و مرد است این گرایش به دنبال ارائه تبیینی اگزیستانسیالیستی و از منظری فمنیستی در باب موقعیت زنان است و با اظهار ناخرسندی از تبیین های مرسوم زیست شناختی، روان شناختی و اقتصادی در باب ستمدیدگی زنان با تکیه بر بینش فلسفی اگزیستانسیالیسم، تبیینی زیستی فرهنگی ارئه می کند که پایه آن را موجودیت زن تشکیل می دهد. ویژگی بارز این گرایش فمنیستی این است که به تقسیماتجنسیتی رایج در جامعه توجه کرده و چنین تقسیماتی را سیاسی می پندارد نه طبیعی و خواستار تغییر مناسبات نابرابر میان زنان و مردان است. سیمون دوبوار بر آن است که این طبیعت نیست که باعث محدودیت های نقش های زنان می شود بلکه این نقش ها زائیده مجموعه ای از پیش داوری ها، سنت ها و قوانین کهنی هستند که خود زنان نیز کم و بیش در پیدایش آن شریکند(دوبوار،1380: 340).