وبلاگ

توضیح وبلاگ من

ارزیابی سیاست‌های فرهنگی کنونی ایران

­ای باشد تا بر اساس آن به ابعاد دیگر سیاست­های فرهنگی که کمتر پیدا هستند و یا کمتر به صورت رسمی به آنها اشاره می­شود بپردازیم.

 

 

 

1-2- ضرورت تحقیق

 

فرهنگ موضوع بسیاری از گزارشات و مقالات و کتاب‌ها و همایش‌هاست. بسیاری از سیاست‌‌گذاری‌ها و مصوبات و قوانین کشور مربوط به فرهنگ است. کارکردهای فرهنگ از جمله انسجام‌بخشی، قالب‌ریزی شخصیت، سازگاری با محیط و هویت‌بخشی باعث شده است که  بسیاری کشورها برنامه‌هایی برای مدیریت فرهنگ داشته باشند، هر چند تعریف، دامنه و گستره‌ی فعالیت‌های فرهنگی با هم متفاوت هستند. در چند سال اخیر بحث مهندسی فرهنگ در ایران مطرح است که بر ضرورت بازنگری و بازسازماندهی برنامه‌ها و فعالیت‌ها در عرصه فرهنگ تاکید می‌کند. بنابراین سیاست‌گذاری فرهنگی در ایران به صورت یک ضرورت شناخته شده است.

 

در همین راستا نیاز به تحقیقات متنوعی است که از ابعاد مختلف به بررسی سیاست‌های فرهنگی بپردازد. لازم است که به اهداف و سیاست­های رسمی که از طرف مسئولین و نهادهای سیاست­گذار فرهنگی ابلاغ می­شود پرداخته شود و بررسی شود که عواملی که این سیاست­ها را شکل داده چه بوده است. همچنین سیاست­های غیررسمی و غیرمستقیم که از خلال عملکرد مدیران و سازمان­های فرهنگی قابل شناسایی است و لزوما در هیچ سند رسمی مکتوب نمی­شود باید مورد مطالعه قرار گیرد. همینطور باید تاثیر سیاست­های فرهنگی بر روی جامعه و نتایج پیش­بینی نشده آن و به علاوه تحقق اهداف کمی و کیفی سیاست­ها بررسی شود. امر دیگری که به شفاف کردن سیاست­های فرهنگی کمک می­کند نگاه تطبیقی و تاریخی به مقوله سیاست­گذاری فرهنگی است که تاثیر رقابت­های سیاسی و مناسبات قدرت، منافع حاکمان و طبقات بالای جامعه، دغدغه­های غیرفرهنگی، شرایط جهانی و مناسبات بین­المللی را بر سیاست­های فرهنگی آشکار می­کند.

 

تحقیق پیش رو، بر آن است که با مفهوم­بندی و شاخص­گذاری دقیق به ارزیابی سیاست­های رسمی فرهنگی کشور بپردازد. توصیفی که از سیاست­های فرهنگی با این روش بدست می­آید دقیق و قابل ملاحظه خواهد بود و همچنین از دل آن سنخ­شنایی­ها و چهارچوبی در می­آید که می­تواند برای تحقیقات آتی در این زمینه مفید واقع شود. ضرورت این تحقیق مخصوصا از آنجا بر می­خیزد که تا کنون تحقیقی که با مقوله­بندی و شاخص­گذاری دقیق به بررسی سیاست­های فرهنگی کشور پرداخته باشد وجود نداشته است. معمولا نوشته­هایی که در این زمینه موجود است بدون روش­شناسی دقیق و صرفا حاصل تجربه یا نگاه انتقادی نویسندگان و با توجه به شرایط روز بوده است. از سوی دیگر متون مختلفی وجود دارد که صرفا به بحث نظری پیرامون سیاست فرهنگی پرداخته است و جای خالی یک کار تجربی در این میان کاملا به چشم می­خورد.

 

 

 

1-3- تحدید موضوع و اهداف تحقیق

 

موضوع این تحقیق محدود به سیاست­های فرهنگی دولتی است که به صورت مکتوب و مصوب در دسترس است و در حال حاضر در حال اجراست. در مورد قید «کنونی» که در عنوان تحقیق آمده است، ذکر این نکته ضروری است که آوردن این قید ناظر به سیاستها و متون سیاستگذاری است که در حال حاضر منشاء برنامهریزی و قانونگذاری و مدیریت در عرصه فرهنگ است و منسوخ نشده است. در واقع از یک سو، هدف آن بوده که به سیاستها پرداخته شود (و وارد جزئیات برنامههای و قوانین در حوزهی فرهنگ نشویم) و از سوی دیگر خود را محدود به دورهی اخیر سیاستهای فرهنگی کنیم. سال 1389 و برنامهی توسعهای که توسط دولت وقت و مجلس وقت تصویب شده است، به علاوهی قانون اساسی و سند سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که اصلیتری رویکردهای نظام جمهوری اسلامی ایران را در عرصهی فرهنگ نشان دادهاند.

 

ناگفته پیداست که ارزیابی سیاست­های فرهنگی دولت، جدای از مکتوبات و مصوبات، نیاز به پیگیری و دقت­نظر در برنامه­ها، مدیریت­ها، سخنرانی­ها، و اعمال و برخوردهای خاص نهادها و سازمان­های مختلف دولت دارد. اما بنای این تحقیق آن است که به حد کافی موضوع خود را محدود و مشخص کند که در قالب یک پایان­نامه قابل بررسی باشد.

 

قبل از اینکه بگوییم اهداف این تحقیق چیست، لازم است بگوییم که این تحقیق چه اهدافی را در نظر ندارد. در این تحقیق به فعالیت‌های عملی نهادهای فرهنگی و تدابیر مدیران فرهنگی پرداخته نمی‌شود، همچنین نگاهی تاریخی و تطبیقی به سیاست‌های فرهنگی ایران در طول دهه‌های گذشته از اهداف این تحقیق نیست. به همین ترتیب ارزیابی سیاست‌های فرهنگی در این تحقیق از خلال مواردی مثل دستیابی اهداف، تامین منابع و تامین رضایت گروه‌های ذی‌نفع صورت نمی‌گیرد. همچنین این تحقیق بر آن نیست که مسائل و مشکلات فرهنگی کشور را شناسایی کند و بر مبنای آن سیاست‌های جدیدی را ارائه کند یا به ارائه رهنمودهایی برای تدوین سیاست‌های فرهنگی نمی‌پردازد، هر چند این امر خود به تبع حاصل می‌آید.

 

به طور کلی دو هدف برای این تحقیق در نظر گرفته شده است:

 

    • به دست آوردن چارچوبی برای ارزیابی سیاست­های فرهنگی

 

  • به دست دادن توصیفی از سیاست‌های فرهنگی ایران در حال حاضر

این تحقیق بر آن است که اولا با طرح مباحث نظری پیرامون مجادلاتی که بر سر تعریف فرهنگ به ویژه در ادبیات جامعه‌شناسی وجود دارد و

پروژه دانشگاهی

 تاثیر هر یک بر سیاست­گذاری فرهنگی، و ثانیا بررسی ادبیات موضوع سیاست‌گذاری فرهنگی و ثالثا شناختن مناقشات واقعی موجود در شرایط کنونی جامعه­ی ایرانی که خود را در قالب جریان­های فرهنگی مختلف نشان می­دهد  و از خلال همه اینها به دست آوردن چهارچوب ارزیابی سیاست‌های فرهنگی، به ارزیابی سیاست‌های رسمی فرهنگی ایران بپردازد. شمای کلی این پایان­نامه را در تصویر زیر مشاهده می­کنید:

 

1-4- پرسش‌های تحقیق

 

پیش از اینکه به پرسشهای تحقیق بپردازیم، در مورد واژهی «ارزیابی» در عنوان این تحقیق، باید بگوییم که اصلیتری خصلت این تحقیق، اکتشافی بودن آن است؛ بنابراین ارزیابی سیاستهای فرهنگی بر مبنای یک نگاه پیشینی و با معیارهای از پیش تعیین شده نیست (مثلا اینکه چقدر سیاستهای فرهنگی ایران به دموکراسی فرهنگی توجه داشته است). بلکه خصلت اکتشافی تحقیق، از دل مطالعه گستردگی ادبیات این موضوع و نهایتا نظم و نسق بخشیدن به اصلیترین موضوعات مطرح پیرامون موضوع سیاستهای فرهنگی بر آمده است. این چنین تحقیقی میتواند خود مبنایی باشد برای ارزیابیهای آتی از سیاستهای فرهنگی به اساسا مبنا یا معیار ویژهای مثل دموکراسی فرهنگی.

 

سوالات این تحقیق در چهار بخش عبارتند از:

 

بخش اول – تعریف سیاست­گذاری فرهنگی چیست و چه تعاریف مختلفی در این مورد وجود دارد؟ تاریخچه سیاست­گذاری فرهنگی در ایران و جهان چیست؟ چه تعاریفی از فرهنگ موجود است؟ تاثیر هر کدام بر سیاست­گذاری فرهنگی چیست؟ تعاریف متعدد و متفاوت از فرهنگ هر کدام به تاکید بر چه وجهی از فرهنگ تمایل دارند؟ ویژگی مشترک فرهنگ در این تعاریف چیست؟ مناقشات و دوگانگی‌هایی که پیرامون تعریف فرهنگ در ادبیات جامعه‌شناسی به وجود آمده است کدامند؟

 

بخش دوم – ویژگی­های اجتماعی فرهنگ کدام است؟ فرهنگ و هویت چه رابطه­ای با هم دارند؟ نیاز به چه چیزهای موجب تدوین سیاست­گذاری فرهنگی شده است؟ چه الگوها و سرمشق‌هایی برای سیاست‌گذاری فرهنگی موجود است؟ مراحل و اجزای سیاست­گذاری فرهنگی چیست؟

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

بخش سوم – چه مجادلات و مناقشات واقعی پیرامون تعریف فرهنگ و نحوه برخورد با آن از سوی حاکمیت وجود دارد؟ جریان­های فرهنگی کنونی ایران کدامند؟ هر کدام از آنها به دنبال چه نوع سیاست فرهنگی و بر مبنای چه اصولی هستند؟

 

بخش چهارم – سوالاتی که از دو بخش اول برمی‌خیزد و ارزیابی سیاست‌های فرهنگی را ممکن می‌کند، از جمله: سیاست­های فرهنگی ایران شامل چه ترکیبی از ارزش­ها، اهداف و سیاست­هاست؟ چه تعریفی از فرهنگ بر سیاست‌های فرهنگی ایران حاکم است؟ چه الگو و سرمشقی در سیاست‌گذاری فرهنگی ایران در نظر گرفته شده است؟ چه کارکردهایی از سیاست­های فرهنگی مورد انتظار است؟ چه حوزه­هایی مورد سیاست­گذاری قرار گرفته­اند؟ در سیاست­هایی فرهنگی، آیا فرهنگ محدود و مستقل در نظر گرفته شده یا فراگیر و گسترده؟ چه ویژگی­هایی از فرهنگ مورد تاکیده بوده است؟ ابزار اجرا یا نهاد متولی سیاست­ها چیست؟ چقدر نگاه دولتی در سیاست‌های فرهنگی ایران به چشم می‌خورد؟

 

1-5- روش‌های تحقیق

 

1-5-1- روش اسنادی

 

در ابتدا که بخش نظری تحقیق است با مطالعه نظریات مختلف و کتاب‌های مختلف که درباره سیاست­گذاری فرهنگی، مهندسی فرهنگی، برنامه‌ریزی و مدیریت فرهنگی وجود دارد، به سوالات اساسی پیرامون تعریف فرهنگ و ویژگی‌هایی که باید در سیاست‌گذاری فرهنگی رعایت شود پاسخ داده می‌شود. در این تحقیق به یک چارچوب نظری پیشینی تکیه نمی‌شود بلکه بخش نظری تحقیق اکتشافی در ادبیات مربوط و جمع‌بندی و نقد آنها در راستای رسیدن به شاخص‌ها و تدوین چهارچوبی نظری برای تحلیل سیاست‌های فرهنگی به منظور ارزیابی تجربی در بخش دوم تحقیق خواهد بود.

 

 1-5-2- روش تحلیل محتوی

 

در بخش تجربی تحقیق، با تحلیل محتوای سیاست‌های فرهنگی مصوب نهادهای سیاست‌گذار فرهنگی، به نقد و بررسی آنها می‌پردازیم. این امر با شاخص‌ها و معیارهایی که در قسمت نظری تحقیق به دست آمده است صورت می‌گیرد. شاخص‌هایی مربوط به تعریف فرهنگ، الگوها و سرمشق‌های سیاست‌گذاری فرهنگی و همچنین ویژگی‌هایی که هر سیاست‌گذاری برای فرهنگ می‌تواند شامل آن باشد.

 

1-5-3- جامعه‌ی آماری سیاست‌های فرهنگی

 

آنچه در این تحقیق تحت عنوان سیاست­های فرهنگی رسمی ایران به آنها پرداخته می­شود عبارتند از:

 

    • قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (اصولی که مربوط به فرهنگ است – پیوست 1)

 

 

  • برنامه پنجم توسعه (فصل فرهنگ – پیوست 3)

الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی و راهکارهای تقویت آن در جامعه

دومی می دانند و برای به وجود آمدن تمدن، شکل گیری فرهنگی متناسب با آن ضرورت دارد. رضا داوری اردکانی در باب ارتباط فرهنگ و تمدن می گوید:

تمدن صورت خاص زندگی مردم بر مبنای فرهنگ و تفکر است.به عبارت دیگر تمدن مجموعه ی آداب و رسوم و سنن و رفتار و کردار و فنون و صنایعی است که با تعلق به اصول و مبانی است، نه آنکه بسط و تحول تمدن به خودی خود بتواند موجب تفکر تازه باشد (داوری،64:1380).

لذا همان طور که تمدن غرب بر پایه فرهنگ و تفکر خاصی بنا شده و اکنون در همه شئون اجتماعی نفوذ کرده است، برای برپا کردن تمدنی متفاوت در مقابل این تمدن نسبتا فراگیر امروز، می بایست فرهنگی متفاوت و تفکری متزاحم با فرهنگ و تفکر مدرنیته بنا کرد. اکنون ارائه تعریفی از فرهنگ نیز می تواند زوایایی از بحث را روشن تر نماید. مفهوم فرهنگ از آن دسته از مفاهیم و واژه هاست که تعاریف بسیار متعدد و متنوعی از آن ارائه گردیده است و شاید ارائه یک تعریف فراگیر و مورد اتفاق همه اندیشمندان از این واژه و مفهوم امکان پذیر نباشد. اما معروف ترین و پر استفاده ترین تعریف برای مفهوم فرهنگ، تعریفی است که «ای.بی.تایلور» مردم شناس انگلیسی از این مفهوم ارائه داده است. این مردم شناس در تعریف فرهنگ می گوید: «فرهنگ آن کل پیچیده ای است که دانش ها، عقاید، هنرها، اخلاقیات، قوانین، آداب و رسوم و قابلیت ها و عاداتی را که انسان به عنوان عضوی از جامعه کسب می کند در بر می گیرد» (ترنر،89:1371). فرهنگ فارسی معین نیز در یک تعریف دیگری فرهنگ را «مرکب از دو واژه فر و هنگ به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم» تعریف کرده‌ است (معین،345:1381).
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

حال با این تعریف از فرهنگ می توان به این نکته پی برد که یکی از محورهای ایجاد و تمایز یک فرهنگ از دیگری، به سبک های مختلف زندگی افراد و نظام های رفتاری آنان برمی گردد. شیوه های رفتاری و سبک های زندگی مردم یک جامعه در طول سالها و قرن ها به شکل گیری تمدن های کهن می انجامد. لذا برای بازیابی و تمایز یک فرهنگ خاص از دیگری، یکی از راهکارهای آن مراجعه به شیوه های رفتاری و سبک های زندگی مردم آن جامعه است.

امروزه گسترش تعاملات جهانی و برخوردهای فرهنگ ها و سبک های زندگی با یکدیگر از یک سو، و تمرکز قدرت های رسانه ای و تبلیغاتی در دست متولیان و حامیان فرهنگ و تمدن غرب از سوی دیگر، باعث شده است که سبک زندگی دنیای مدرن به فرهنگ غالب دنیا تبدیل شود. فرهنگی که پایه های اصلی آن بر تفکر اومانیستی و لیبرالیستی انسان مدرن بنا شده است و شاید ضرورتا سنخیتی با زمینه های اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف از جمله جامعه ما نداشته باشد (زرشناس،76:1381). امروزه دیگر این بشر نیست که فکر می‌کند چگونه بپوشد، چگونه بخوابد و چگونه زندگی کند؛ بلکه این رسانه‌های جهانی هستند که این برنامه‌ریزی‌ها را به عهده گرفته‌اند و هر روز با دستور کمپانی‌های اقتصادی و سرمایه‌داری نظام سلطه به تغییر ذائقه‌های مخاطبان خود می‌پردازند (بودریار،127:1389).
عکس مرتبط با اقتصاد

از این منظر چیزی که در نگاه یک اندیشمند اجتماعی بدیهی می نماید آن است که برای رسیدن به تمدن دینی که مولفه های اساسی آن بر مبنای خدامحوری و دین محوری پایه ریزی می شود، راهی جز گذر از فرهنگ و تمدن انسان محور و سکولاریستی دنیای متجدد وجود ندارد و برای درانداختن طرح تمدنی جدید و متناسب با مولفه های دنیای دینی، نیازمند تبیین و ارائه مدل های دینی از شیوه ها و سبک های زندگی و نظام های رفتاری و احساسی و هنجاری در جامعه خودمان می باشیم. از منظر دیگر مقوله تفاوت های جنسیتی در یک جامعه از بدیهیات است و به نظر می رسد برای تبیین مدل های رفتاری و فرهنگی متناسب با هر جامعه اهتمام به تفاوت های جنسیتی مورد نیاز است.

باید در نظر داشت که مسئله زنان در دنیا هر چه که باشد موضوع سخن در اینجا زن ایرانی است. زن ایرانی و مسئله آن، با زنان دیگر سرزمین ها تفاوت عمیقی دارد گو اینکه دغدغه ها و اصول مشترکی نیز میان زنان وجود دارد. زن ایرانی و مسئله آن ریشه در فرهنگ و رسوم سرزمینی با تاریخ چند هزار ساله دارد و قریب 14 قرن است که دارائی های تمدنی زن ایرانی با یکی از فربه ترین ادیان جهان آمیزش یافته و در بروز خارجی آن با موجودی مواجه هستیم به نام ” زن ایرانی مسلمان” که برای تبیین نظام رفتاری و سبک زندگی آن باید به هر سه جزء این عنوان توجه کرد و غفلت یا تغافل از یکی از این سه جزء و یا فروکاستن هر کدام به دیگری به حل مسئله زنان چندان کمکی نمی کند (کرمی،23:1385).

امروزه به دلیل غلبه فرهنگ و سبک زندگی مدرن بر نظام رفتاری افراد جامعه ما، تفاوت های معناداری میان الگوی سبک زندگی زنان نسل حاضر جامعه با الگوی اسلامی نظام رفتاری زن مسلمان ایرانی مشاهده می گردد که نیازمند آسیب شناسی و ارائه راهکار به منظور حل این مساله است. لذا این تحقیق بر آن است تا به این پرسش اساسی پاسخ دهد:

الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی دارای چه مولفه ها و ویژگیهایی بوده و راهکار تقویت آن در جامعه چگونه خواهد بود؟

ب- اهمیت و ضرورت تحقیق

1- فواید نظری

1-1- فایده نظری این تحقیق عبارتست از ارائه مولفه هایی هر چند محدود از یک مدل و الگوی اسلامی – ایرانی از نظام رفتاری زن بعد از انقلاب اسلامی.

1-2- بسط دانش نظری در حوزه سبک زندگی زنان مسلمان

2- فایده عملی

2-1- ارائه راهکارهایی پیرامون چگونگی تقویت یک نظام رفتاری متعادل برای زن مسلمان ایرانی در جامعه امروز ایران

پ- اهداف تحقیق

1- هدف اصلی

  • شناخت الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی و ارائه راهکارهای تقویت آن در جامعه پس از انقلاب اسلامی

2- اهداف فرعی

  • شناخت مبانی نظری الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
  • شناخت مولفه های الگوی نقش اجتماعی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
  • شناخت مولفه های الگوی مصرف زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
  • شناخت مولفه های الگوی پوشش زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
  • بررسی راهکارهای تقویت این الگوها در میان زنان جامعه پس از انقلاب اسلامی

ت- سوالات تحقیق

1- سوال اصلی

  • الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی و راهکارهای تقویت آن در جامعه چگونه است؟

2- سوالات فرعی

  • مبانی نظری الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی چیست؟
  • مولفه های الگوی نقش اجتماعی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی کدام است؟
  • مولفه های الگوی مصرف زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی کدام است؟
  • مولفه های الگوی پوشش زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی کدام است؟
  • راهکارهای تقویت این الگوها در میان زنان جامعه پس از انقلاب اسلامی کدام است؟

ث- تعریف مفاهیم

1- الگو: در ادبیات اسلامی آنچه در تعریف الگو به کار برده شده است واژه «اسوه» است که به معنای مقتدا است و یا در فارسی به معنای «در پی رفتن» را می رساند (یاحقی،63:1372). در قران کریم در آیه 21 سوره احزاب پیامبر اکرم(ص) به عنوان اسوه حسنه معرفی شده است. لذا به نظر می رسد در ادبیات قرانی، اسوه به کسی اطلاق می گردد که در عمل، حالات، سلوک و روش مورد اقتدا و پیروی قرار می گیرد (سبحانی،80:1386). توماس کوهن، در تعریف الگو می نویسد: «الگوها نمونه‌های قابل قبول تمرینات علمی می‌باشند، نمونه‌هائی که در خود، قانون، تئوری، کاربرد و ابزار را دارا می‌باشند» (کوهن،73:1386).

2- سبک زندگی: در تعریف سبک زندگی تنوع بسیاری به لحاظ تعریفی در میان اندیشمندان علوم اجتماعی وجود دارد. مهمترین تعاریف موجود از این مفهوم عبارتند از: فرهنگ رندوم هاوس چنین می نویسد: «عادات یا منش ها، رویکردها، ذوقها و قرایح، استانداردهای اخلاقی، سطح اقتصادی و… که همه اینها در مجموع روش زیستن فرد یا گروه را می سازند (Random House Dictionary, 1987).

3- نقش اجتماعی: نقش اجتماعی دربرگیرنده طرز تلقین ها، ارزش و رفتارهایی است که جامعه برای یک فرد و تمامی افراد یک پایگاه مشخص در نظر می گیرد (بیرو،374:1384).

4- مصرف: مصرف کردن در معنای عادی و هنجار آن یعنی استفاده درست و به اندازه از منابع طبیعی برای زنده ماندن و زندگی کردن (خادمیان،125:1388).

5- پوشش: منظور از پوشش در این تحقیق نمود اجتماعی لباس زن است.

6- زن مسلمان ایرانی: منظور ما از زن مسلمان ایرانی در این تحقیق زنان مسلمان و شیعه ی اثنی عشری ساکن کشور ایران است.

ج- پیشینه تحقیق

1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور

باقر ساروخانی (1386) در مقاله ای با عنوان «زن، قدرت و خانواده» هدف خود را از نگارش این مقاله که به روش اسنادی و فراتحلیل انجام شده است، شناسایی قدرت و ساز و کارهای آن، بحث از قدرت در اندیشه‏های اساسی، شناسایی مدل‏های کاربردی در حوزه زن، قدرت و خانواده و بررسی نتایج پژوهش انجام شده در باب هرم قدرت و خانواده و جایگاه زن در آن می داند و نتیجه گیری می کند که روابط قدرت با افزایش پیچیدگی جامعه از سیطره قدرت جسمانی بیرون آمده متغیرهای نوینی چون جایگاه فرد در مناصب اجتماعی اهمیت یافته است. در حوزه نظری ملاحظه می شود تفکیک نقش‏های زن و مرد در خانواده، آن طور که در اندیشه کارکردگرایان به نمایندگی پارسونز مطرح می‏شود، نمی‏تواند پاسخگوی درست مسائل خانواده در جامعه معاصر باشد. دیدگاه‏های تضاد منابع و فمینیسم نیز، هر یک با کاستی‏هایی مواجه است. در نتیجه تحولات اجتماعی قدرت مبتنی بر اجبار در خانواده جایگاهی ندارد، از این‏رو یا باید از مضمون جدید آن به تعبیر اقتدار یاد کرد و یا قدرت را در معنای انسانی آن در نظر آورد. اندیشه تقریب زن و مرد و تأکید بر ابعاد انسانی آنان تا آنجا ضروری است که از مردیت استعلایی از یکسو و مرد ـ زن یکسانی از سوی دیگر اجتناب شود. تصمیم‏گیری در خانواده از یک سو امری مشارکتی و از سوی دیگر کاربردی است. تمایز تحقیق مذکور با پایان نامه حاضر نیز در تدوین الگو و ارائه مدل سبک زندگی زن مسلمان ایرانی است.

تقی آزاد ارمکی (1386) در مقاله «الگوی سبک زندگی در ایران» ضمن اشاره به تفاوت های اساسی سبک زندگی در جوامع غربی و ایران، معتقد است الگوی سبک زندگی در جامعه غرب کاملاً طبقاتی است و مقولاتی همچون نسل، ساماندهی جامعه، جنسیت، شهری بودن و شهری شدن در جامعه غربی به صورت طبقاتی است اما در ایران این مقولات بدون سیر طبیعی خود از جامعه سرمایه‌داری، خود را نشان داده است و سبک زندگی ایرانیان به شدت از دین و خانواده تاثیر پذیرفته است. تمایز این تحقیق با پایان نامه حاضر در ارائه الگوی سبک زندگی زنان مسلمان ایرانی است که در تحقیق مذکور به آن پرداخته نشده است.

یوسف اباذری و حسن چاوشیان (1387) در مقاله ای با عنوان «از ”طبقه اجتماعی” تا ”سبک زندگی”/ رویکردهای نوین در تحلیل جامعه شناختی هویت اجتماعی» می نویسند: مفهوم «طبقه اجتماعی» اصل بنیادین تبیین‏های اجتماعی در سنت تفکر جامعه شناختی است. هم پویش‏های اجتماعی و هم هویت اجتماعی اعضای جوامع مدرن به کمک این مفهوم تحلیل و درک می‏شود. اما جهت‏گیری همگرای نظریه‏های اجتماعی اخیر به سمت پذیرش اهمیت فزاینده‏ی حوزه‏های مصرف و فعالیت‏های سبک زندگی در شکل دادن به هویت شخصی و اجتماعی است. وی همچنین هدف از نگارش این مقاله را تحلیل چگونگی تغییر شالوده ی اجتماعی هویت در جوامع امروزی است. وی تحلیل خود را بر محور سه استدلال مجزا و در عین حال همبسته مبتنی می داند که عبارتند از: 1) تحول در رابطه‏ی میان کار و فراغت 2) چند پارگی ساختار طبقاتی در جوامع مدرن 3) پیدایش فرهنگ مصرف. وی در پایان به این نتیجه گیری می رسد که نتیجه‏ی این استدلال‏ها، پذیرش اولویت فرهنگ بر ساختار اجتماعی تولید و پذیرش باز تابندگی شکل‏گیری هویت‏ها در برابر جبرگرایی تبیین‏های ساختاری است. در تحقیق ایشان نیز ارائه الگوی سبک زندگی هدف نبوده و محقق هیچ اشاره ای به آن نکرده است و این از تمایزات تحقیق ایشان با پایان نامه حاضر است.

محمدرضا زیبایی نژاد (1389) در کتاب «هویت و نقش های جنسیتی» به یکی از مولفه های سبک زندگی زنان یعنی نقش اجتماعی آنان پرداخته است. وی در این کتاب ضمن بررسی تفاوت ها و تمایزات تکوینی و تشریعی زن و مرد به ارائه دیدگاه اسلام در خصوص تفکیک جنسیتی نقش های خانوادگی و اجتماعی میان زن و مرد می پردازد. ایشان همچنین دیدگاه های علوم اجتماعی و روانشناسی را در باب نقش های جنسیتی زنان مورد بررسی قرار می دهند. تمایز اصلی این کتاب با تحقیق حاضر در گستردگی ابعاد مورد بررسی در مقوله سبک زندگی زنان توسط این پایان نامه است.

فریبا علاسوند (1390) در کتاب «زن در اسلام» به بررسی وجوه مختلف شخصیت و زندگی زن مسلمان پرداخته است. وی در جلد اول این کتاب به بررسی مبانی دینی نگاه به زن و مقایسه آن با دیدگاه های غربی پرداخته و در جلد دوم به تبیین مولفه های نقش جنسیتی زنان در خانواده و اجتماع مبادرت ورزیده است. ایشان نقش های مادری و همسری و وظایف زن در درون خانه و خانواده را از دیدگاه اسلامی دارای اولویت و اهمیت بسیار بالایی دانسته اند و معتقدند که نقش های اجتماعی و سیاسی زنان در درجه دوم اهمیت و با شرط عدم تعارض با نقش ها اولیه زنان موضوعیت می یابند. تفاوت اصلی این کتاب با تحقیق حاضر در آن است که این کتاب تنها به یکی از مولفه های سبک زندگی زنان پرداخته است و تحقیق حاضر قصد دارد به ارائه الگوی سبک زندگی زنان بپردازد.

تحقیق دیگری که در این زمینه انجام شده است متعلق به زهرا آیت اللهی (1386) است که با عنوان «زن، دین، سیاست» به چاپ رسیده است. این کتاب نیز به یکی از مولفه های سبک زندگی زن مسلمان تحت عنوان مشارکت سیاسی پرداخته است. ایشان با بررسی تاریخی حضور اجتماعی زنان مسلمان در عرصه های گوناگون، مشارکت سیاسی زنان را یک وظیفه و تکلیف می داند و معتقد است که در مسائل سیاسی و اجتماعی بدون در نظر گرفتن نقش تاثیرگذار زنان نمی توان راه به جایی برد. این تحقیق نیز از این جهت با پایان نامه حاضر متمایز است که قصد ارائه الگوی جامع سبک زندگی زنان را ندارد و فقط به بررسی تاریخی الگوی مشارکت سیاسی زنان پرداخته است.

نزهت احمدی (1387) در مقاله ای با عنوان «پیش درآمدهائی بر حضور اجتماعی زن» پس از بررسی تاریخی از حضور اجتماعی زن ایرانی از دوران مشروطه به این سمت نتیجه گیری می کند که ورود زنان به عرصه‌های اجتماعی نه‌ پدیده‌ای آنی و ناگهانی بلکه نتیجه تلاشی مستمر و دراز مدت بود که ابتدا از سوی مردان آغاز شد و سپس برخی زنان آن را دنبال کردند. این تلاشها از سوی افراد مختلف با اندیشه‌ها و گرایشهای متفاوت، در راه رسیدن به هدفی واحد صورت پذیرفت. بی‌شک در آغاز راه هیچ‌کس نمی‌توانست به خوبی و روشنی مسیر را مشخص کند و یا الگوهای مناسب برای زن ایرانی و چگونگی ورود او به جامعه را در اختیار گذارد. این کار نه‌تنها به زمان نیاز داشت، مستلزم ورود زنان، آزمون ‌و خطا و در نهایت یافتن راه منطقی و مناسب با شرایط و مقتضیات جامعه بود. این حرکت ابتدا با آگاه‌کردن مردان و زنان به لزوم تربیت زنان آغاز شد، سپس مساله حقوق زنان مطرح گردید و در نهایت گروههایی از زنان شکل گرفتند که نه‌ تنها کم ‌و بیش به حقوق خود واقف بودند بلکه برای اعاده حقوق سایر زنان و به‌ ویژه زنان محروم طبقات پایین تلاش می‌کردند. اگرچه در این تحقیق به مولفه حضور اجتماعی زنان پرداخته شده است اما تمایز آن با پایان نامه حاضر در جامعیت و ابعاد مورد بررسی و نیز نظام وارگی مولفه های مورد بررسی در پایان نامه حاضر است.

سمیه ‌سادات شفیعی (1384) پایان نامه ای با عنوان «مطالعه جنسیتی اوقات فراغت؛ به سوی تبیین سبک زندگی» نگاشته است. وی در پایان نامه خود به این نکته اشاره می کند که جایگاه اوقات فراغت در زندگی انسان امروزی به خصوص قشر کارمند و کارگر بسیار حائز اهمیت است و از سوی دیگر زنان نیز با این مقوله سروکار دارند که پرداختن به امر فراغت در زندگی زنان شاغل دارای موانع و محدودیت هایی است. ایشان در این تحقیق قصد پرداختن به نحوه و میزان گذران اوقات فراغت در زندگی زنان ایرانی در داخل و خارج از خانه و نیز

پروژه دانشگاهی

 میزان رضایتمندی آنان از گذران اوقات فراغت را دارند که نتیجه گیری ایشان حاکی از آن است که میان عوامل غیر مادی موجود در عرصه زندگی خصوصی زنان از یک سو و عوامل اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر با گذران اوقات فراغت زنان، چه از لحاظ میزان اوقات فراغت و چه به لحاظ گذران اوقات فراغت در درون یا بیرون از خانه، میزان پرداختن زنان به فعالیت های گذران اوقات فراغت و رضامندی آنان از گذران اوقات فراغت رابطه‌ وجود دارد و بر این اساس بهبود فراغت زنان همواره دستخوش عوامل محسوس و نامحسوس انکارناپذیری است و در نتیجه بیشتر از اختصاص درآمد، نیازمند بسترسازی فرهنگی خاص خود است. وجه تمایز این تحقیق نیز با پایان نامه پیش رو در ارائه الگو است.

لیلا سادات زعفرانچی (1389) در کتاب «اشتغال زنان» به تدوین و جمع آوری مقالات متعددی پیرامون اشتغال زنان مبادرت ورزیده است. در این کتاب مجموعه مقالاتی پیرامون علل و پیامدهای اشتغال زنان در جامعه اسلامی و مدرن نگاشته شده است که هر کدام از زاویه دید خود به بررسی و آسیب شناسی این مقوله در جامعه پرداخته اند. تفاوت این کتاب با پایان نامه حاضر در این است که این کتاب از یک سو فقط به بررسی آسیب شناسانه و راهبردی مقوله اشتغال زنان در جامعه اسلامی پرداخته است و از سوی دیگر صرفا به یک مقوله از مولفه های سبک زندگی زنان پرداخته است اما پایان نامه حاضر قصد بررسی ابعاد بیشتری از سبک زندگی زن مسلمان ایرانی را دارد.

از دیگر کارهای صورت گرفته شده در این زمینه، کتاب «سبک زندگی و مصرف فرهنگی» است که توسط طلیعه خادمیان (1388) به رشته تحریر در آمده است. این کتاب که در حوزه جامعه شناسی فرهنگی است به بررسی سبک زندگی فرهنگی مردم ایران می پردازد. خانم خادمیان با بررسی نظری مفهوم سبک زندگی و مصرف فرهنگی و نیز مطالعه موردی مصرف فرهنگی در ایران به این نتیجه    می رسد که مصرف فرهنگی در ایران در سطح بسیار پایینی قرار دارد و با این نتیجه گیری به آسیب شناسی این امر می پردازد. این تحقیق نیز از آن جهت که تنها به بررسی یکی از ابعاد سبک زندگی یعنی مصرف فرهنگی می پردازد با پایان نامه حاضر که قصد تبیین الگوی سبک زندگی را دارد متمایز است.

از دیگر کارهای صورت گرفته در این زمینه می توان به کتاب «زن و هویت یابی در ایران امروز» نوشته گیتی عزیززاده (1387) اشاره کرد که به مساله هویت اجتماعی زن در جامعه ایرانی می پردازد. وی در این کتاب به مباحثی از قبیل نقش جنبش جهانی فمینیسم در شکل دهی به هویت اجتماعی زنان امروز و نیز بررسی رابطه میان تخصص های حرفه ای و هویت اجتماعی می پردازد. تفاوت عمده تحقیق حاضر با پیشینه تحقیقات و کارهای صورت گرفته در این حوزه، آن است که اولا هیچکدام از این تحقیقات در جایگاه یک مطالعه بنیادی و با هدف شناخت و ارائه­ی الگوی اسلامی از سبک زندگی زن نبوده و در بهترین حالت یک توصیف دقیق از وضعیت حال حاضر سبک زندگی زنان در جامعه ارائه داده­اند. اما تحقیق حاضر برآن است تا با مطالعه و تتبع در متون دینی و روایی معتبر، به ترسیم یک الگوی نظام مند از سبک زندگی زن مسلمان ایرانی ارائه دهد.

از دیگر تحقیقات صورت گرفته در ارتباط با سبک زندگی زنان می توان به کتاب «تاملی در هویت زن ایرانی» اشاره کرد که توسط مریم رفعت جاه (1387) تالیف گردیده است. اگر چه این اثر به طور مستقیم به مقوله سبک زندگی نپرداخته است اما مانند دیگر تحقیقات این حوزه به طور اختصاصی به یکی از مصادیق عینی سبک زندگی یعنی مقوله هویت اجتماعی زنان پرداخته است. وی با بررسی روند تاریخی تحول مفهوم هویت و نظریه های مربوط به آن، به تحلیل تاثیرات مکتب فمینیسم در شکل دهی به هویت اجتماعی زن ایرانی در دوران معاصر  می پردازد و اینگونه نتیجه گیری می کند که زن ایرانی می بایست به بازنگری در جایگاه و نقش اجتماعی خود پرداخته و بسیاری از عرفها و سنتهایی که ارتباطی با دین اسلام ندارند را در مورد خود مورد تامل قرار دهد. تمایز پژوهش مذکور با این پایان نامه نیز در جامعیت موضوع مورد بررسی و گستردگی ابعاد مورد مطالعه است.

2- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور

یکی از مهمترین تحقیقات خارجی صورت گرفته در زمینه سبک زندگی را سایمون دیورینگ (2007) در کتاب خود به نام «مطالعات فرهنگی» انجام داده است. ایشان در این کتاب به بررسی زمینه ها و عناصر فرهنگی سبک زندگی مدرن از قبیل مصرف فرهنگی، اوقات فراغت، سرمایه اجتماعی و… می پردازد. تفاوت اصلی این کتاب با تحقیق حاضر در نوع نگرش این دو به مقوله سبک زندگی است. در این تحقیق سبک زندگی از یک منظر دینی و با رویکرد تبیینی مطالعه می شود اما سایمون دیورینگ صرفا به توصیف و تحلیل فرهنگی سبک های زندگی در جامعه مدرن پرداخته است.

از دیگر تحقیقات صورت گرفته در خارج از کشور می توان به کتاب «درآمدی بر نظریه های فرهنگ عامه» که توسط دومینیک استریتانی (2005) نگاشته شده است اشاره نمود. این کتاب اگر چه به طور مستقیم به مقوله سبک های زندگی نمی پردازد اما پژوهشی نظری و عمیق در زمینه اندیشه ها و دیدگاه های موجود در بحث مطالعات فرهنگی می باشد که به طور مشخص به مقوله فرهنگ و سبک زندگی عامه می پردازد. تفاوت مهم موجود میان این کتاب با تحقیق حاضر در این است که تحقیق حاضر به دنبال ارائه الگوی سبک زندگی زنان مسلمان است که کتاب مذکور به این مقوله نمی پردازد.

پیر بوردیو(1984) در کتاب «تمایز» به تحلیل انتخابهای سبک زندگی پرداخته و آن را از این جهت با اهمیت دانسته که تمایزات اجتماعی و ساختاری در دهه اخیر مدرنیته به طور روزافزونی از رهگذر صور فرهنگی بیان می شوند. کلیه اعمال مصرف، یعنی استحصال و دخل و تصرف باید به منزله نمایشی از تسلط بر یک رمز ارتباطی در نظر گرفته شود و نیز باید به منزله یک «گرایش زیباشناختی» درک شود «که پر تقاضاترین عنوانی است که دنیای فرهنگ (همیشه به طور ضمنی) تحمیل می کند. می توان دید که سبک و سیاق استفاده از کالا بخصوص آن دسته از کالاها که ممتاز قلمداد می شوند، تشکیل دهنده یکی از نشانه های کلیدی هویت و نیز سلاحی ایده آل در استراتژیهای تمایز است. بوردیو در دومین بحث اصلی کتاب تمایز نقدی اجتماعی درباره سلایق ارائه می کند و مشخص می سازد که ذوق و سلیقه در وهله اول و قبل از هر چیز بی میلی و اکراه نسبت به سلایق دیگران است، دلیل این امر آن است که اعمال و رویه های فرهنگی بازی گلف یا فوتبال، بازدید از موزه یا نمایشگاه اتومبیل، گوش کردن موسیقی جاز یا تماشای سریالهای کمدی و کارهایی نظیر آن معنی اجتماعی خود، و قابلیت مشخص ساخت تفاوت و فاصله اجتماعی را از برخی ویژگیهای ذاتی خود نمی گیرند، بلکه آن را از موقعیتی که این عمل و رویه فرهنگی در نظام اهداف و رویه های مطلوب وی دارد، کسب می کنند. از این رو آشکار ساختن منطق اجتماعی مصرف نه با برقرار ساختن ارتباطی مستقیم بین رویه و عملی خاص، بلکه از طریق تطابقهای ساختاری که بین دو مجموعه از روابط، یعنی سبک زندگی و موقعیت اجتماعی که به وسیله گروههای مختلف اشغال شده عملی می شود.

 

بازنمایی گفتمان انقلاب اسلامی در ویژگی‌های هویتی شهدای دفاع مقدس

قرن بیستم شاهد پیدایش انواع ایدئولوژی‌های هویت‌ساز بوده است. سوسیالیسم کوشید با ایجاد چارچوب‌های تازه‌ای برای هویت بخشی به کردارها و زندگی سیاسی- اجتماعی مردمان تحت سیطره خود معنا و شکل ببخشد. ایدئولوژی‌های مذهبی نیز کوشیده‌اند انسان‌های مکتبی خاص خود را بسازند و به همین ترتیب، ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی نیز در همه جا در پی حذف حواشی و تقویت مرکز برای هویت سازی بوده‌اند.(بشیریه، 1391)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

همه ایدئولوژی‌ها چون غیریت پردازند، هویت‌ساز نیز هستند. به تعبیر دیگر، ایجاد هر هویتی در عین حال به معنای ایجاد مرز و حصار نیز است. به لحاظ تاریخی چون تجدد مرزها و حصارها را می‌شکند به یک معنا همگان را بی خانمان می‌سازد و به این وسیله همگان را دچار نوعی دلتنگی برای گذشته می‌کند؛ که تنها در یک بعد یا بخش ایدئولوژیک خاص تبلور می‌یابد؛ و به این معنا خودیابی و بازگشت به خویشتن به معنی تأسیس خود و خویشتن جدید است تا “غیر” و “دشمنی” از آنِ خود بیابد و در تقابل با آن “غیر” به “خود” هویت ببخشد. در عصر جهانی شدن، لیبرالیسم “غیر” و دشمن مشترک برای بسیاری از ایدئولوژی‌های هویت‌پرداز بوده است که البته همه این‌ها ذیل مدرنیته تعریف می‌شوند، به جز انقلاب اسلامی که در پی ساختن گفتمانی فراتر از گفتمان تجدد بوده و آن را “غیر” و دشمن اساسی خود می‌داند و جنس این انقلاب قابل مقایسه با انقلاب فرانسه بوده که تاریخی متفاوت را نوید می‌دهد و افقی جدید در تاریخ باز می‌کند.

 

به سخن دیگر، هویت سازی‌ها و غیرسازی‌ها، محصول ساختارهای قدرت گفتمانی‌اند که در هر زمان ضلعی از منشور پیچیده هویت را بر می‌سازند و مثلاً در پی ایجاد انسان ناب، ایران ناب، مسلمان ناب و جز آن هستند؛ که این کار با تصویر شبکه پیچیده‌ای از خطوط هویت بخش و غیرساز به قالب‌بندی انسان‌ها منجر می‌شود. به بیان دیگر، هویت‌ها فرآورده دستگاه گفتمانی هویت بخشند و ایدئولوژی‌های مختلف به عنوان دستگاه‌های گفتمانی، از لیبرالیسم گرفته تا سنت‌گرایی، ناسیونالیسم، سوسیالیسم، مذهب‌گرایی و … همواره در پی تأسیس هویتی خالی از تعارض، یکپارچه و ناب و خالص بوده‌اند.

 

در ایران قرن بیستم، دو گفتمان مسلط سیاسی، هر یک در دوران خود در پی یکسان سازی هویت عمومی بوده‌اند. گفتمان مدرنیسم مطلقه پهلوی در پی تشدید هویت تک شالوده‌ای ایرانی مدرن برآمد و برعکس آن پس از انقلاب اسلامی شاهد گفتمان سنت‌گرایی اسلامی بوده‌ایم که در پی بازسازی هویتی اسلامی بوده است. هر دو گفتمان به دلایلی در متن دغدغه‌های عصر تجدد و یا در واکنش به آنها پدید آمده‌اند.

 

در واقع گفتمان انقلاب اسلامی، جهان مدرن را به عنوان “غیر” و دشمن اصلی خدا قلمداد کرده و هدف اصلی آن در حوزه هویت، گسترش بخشیدن سراسری به هویت اسلامی و تحقیر یا تضعیف هویت ملی (به مفهوم مورد نظر در گفتمان مدرنیسم مطلقه پهلوی) بوده است. (بشیریه، همان) از دیگر عناصر این گفتمان می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

 

    • تأسیس حکومت جمهوری اسلامی در معنای شیعی آن(بر طبق نظریه سیاسی تشیع)؛

 

    • تأکید بر هویت فردی و اجتماعی برای ایجاد مسلمانی مطیع و تابع اقتدار مرجعیت شیعی؛

 

    • وحدت و یگانگی در هویت اسلامی و نفی دیگر هویت‌های موجود؛

 

    • اسلامی کردن سراسری جامعه و تشکیل تمدن اسلامی؛

 

    • تهذیب اخلاقی و فرهنگی؛

 

    • سامان دادن به شیوه زندگی عمومی و خصوصی بر حسب ارزش‌های ایدئولوژیک خود؛

 

    • تعریف و بازسازی انسان خاص این گفتمان بر اساس ارزش‌های سنتی و دینی و به شیوه ضد تجددی؛

 

    • کوشش در راه پوشش اجباری برای زنان (حجاب) و نیز نظارت و کنترل بر مدارس و دانشگاه‌ها (گزینش ایدئولوژیک)؛

 

  • سعی در بسط هویت اسلامی به سایر ملت‌ها.

بر طبق این گفتمان، هویت اسلامی در تقابل با “غیر” آن یعنی “غرب” تعیّن خاص خود را پیدا می‌کند. از این رو تداوم و کشمکش نظری با غرب یا غرب ستیزی لازمه تداوم هویت برساخته گفتمان انقلاب اسلامی بوده است.

 

گفتمان انقلاب اسلامی در پی تداوم و بسط خود با محدودیت‌‌های اساسی مواجه بوده و می‌توان مراحلی را در سیر پیشرفت آن مشخص نمود. مرحله اول که همان مرحله اساسی در تأسیس این گفتمان بوده و بنیانگذار انقلاب نیز حضور داشته است در دهه اول انقلاب و در دوران جنگ تداوم یافت و به نظر می‌رسد که از اواسط دهه دوم بواسطه محدودیت‌های ساختاری از قبیل برخی فرایندهای جهانی، ضرورت بازسازی کشور پس از جنگ و ترمیم وجهه بین المللی ایران، استفاده از مدل‌های تجددی، تهاجم فرهنگی و پیدایش هویت‌های متکثر و متعارض، این گفتمان کم رنگ شد.

 

حکومت جمهوری اسلامی به عنوان دولتی مکتبی از آغاز استقرار خود با طرح مفهوم ایده‌آل ” انسان متعهد و مکتبی” در پی پرورش انسانی بود که همه هویت‌هایش در پرتو هویت اسلامی و دینی او محو و بی رنگ شود. این انسان ناب و خالص انقلاب اسلامی “بسیجی” نام گرفت که همان انسان ایده‌آل انقلاب اسلامی بود که تجلی و نقش آفرینی او در دوران 8 سال دفاع مقدس بارز بود. بسیجی ویژگی‌هایی دارد همچون:

 

    1. باور به ضرورت دفاع موثر از انقلاب؛

 

    1. وحدت عقاید و احساسات؛

 

    1. ارتباط عقیدتی و روحی ویژه با امام خمینی(ره)؛

 

  1. شهادت باوری یا مرگ آگاهی(طاهایی،1381: 87).

بسیجی نبرد خود را همچون مرگ خود، استمرار مجاهدات مندرج در نهضت‌های انبیاء و نیز به همان اندازه نبردی واقع گرایانه و عینی می‌داند. این تصور در وصایای آنان نیز منعکس است. آنچنان که شهید ابراهیم همت در وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «شهادت در قاموس اسلام، کاری‌ترین ضربه را بر دشمن ظلم و جور و شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد، تاریخ اسلام این را اثبات کرده است».

 

به هر حال از آنجا که بسیجی با تجربه مرگ به خوبی آشناست و آن را به یک میزان به تاریخ، وضع حال خود و امیدهایش برای آینده می‌گسترد (همچنان که شهید اسماعیل بهاری از نوشهر امید به آینده را با تعبیر «از خون سرخ ما تا حکومت سبز مهدی» بیان می‌کند)، می‌توان گفت که بسیجی را از طریق آمادگی‌اش برای مرگ نیز می‌توان شناخت. در برابر مرگ همچون هر انسانی، بسیجی نیز در تمامیتش جلوه‌گر می‌شود و همه امکانات و درونیات خود را آشکار می‌سازد. لحظه مرگ، اساسی ترین امکانات حیات را آشکار می‌سازد. لحظه مرگ اوج راستی و صداقت، اوج عمق و ژرفانگری و اوج رهایی از شرایط محدودکننده زندگی است (طاهایی، همان: 101).

 

اما از چشم انداز دیالکتیک تاریخی، هویت‌ها سیالند و هیچگاه خالص نمی‌مانند و ناخالص، مرکب، آمیخته و ناتمام دائماً در حال تغییر و بازسازی هستند و به نظر می‌رسد که امروزه ساختارهای هویتی و خودفهمی‌ها به واسطه عوامل گوناگونی همچون تحولات ساختاری در جامعه و اقتصاد و فرهنگ از جمله گسترش شهرنشینی، مهاجرت، گسترش سرمایه داری تجاری، گسترش آموزش و تحرک طبقاتی و تحولات اجتماعی و فرهنگی ناشی از انقلاب ارتباطات و اطلاعات و فرایند جهانی شدن و… کم رنگ شده‌اند.

عکس مرتبط با اقتصاد

این پژوهش در پی آن است که بازنمایی گفتمان انقلاب اسلامی را در ویژگی‌های هویتی انسان‌های خاص خود یعنی همان بسیجیان دوران دفاع مقدس دنبال نماید و به این سوال پاسخ دهد که آن انسان‌های مکتبی و ایده‌آل دستگاه گفتمانی انقلاب اسلامی، “خود” را چگونه تعریف می‌کنند؟ خودفهمی آنها چگونه است؟ و یا به سخن دیگر، تجلی هویت برساخته گفتمان انقلاب اسلامی در نزد بسیجیان شهید این انقلاب چگونه بوده است؟

 

اهمیت و ضرورت تحقیق

 

هشت سال دفاع مقدس از مهم ترین اتفاقاتی است که برای انقلاب اسلامی رخ داده است و البته خیلی کمتر از آنچه اهمیت دارد مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران قرار گرفته است، این در حالی است که فرهنگ جبهه و کلاً دفاع مقدس تأثیرات عمیقی بر جامعه ما گذاشته است و فهم جامعه ما و نسخه پیچیدن برای آن، بدون فهم این دوران و مسایل آن امکانپذیر نمی باشد.

 

همچنین مسأله اینجاست که انسانی که در هر مرحله از مراحل انقلاب اسلامی در صحنه حاضر و زمینه و زمانه را در کشور، منطقه و حتی جهان از حضورِ تب آلود آکنده کرده و در هر تحول یا واقعه ای در انقلاب اسلامی، موضوع و در عین حال عامل بوده، از تیررس تأمل به دور مانده است. عملکرد این انسان و نتایج عملی باورهای او را پیاپی دیده ایم اما از خودش غافل مانده ایم.

 

ظهور انسانیتی جدید پس از انقلاب، مختص انقلاب اسلامی نیست، همچنان که پس از انقلاب فرانسه نیز چنین بود و … . اگر بپذیریم که انقلاب آغاز عصر جدید است، پس بنابراین جهان مفهومی و ارزشی جدید می‌آفریند و برای درک و مفهوم بندی آن، به علم سیاست جدید (توکویل) و حتی فلسفه تاریخ جدیدی (آرنت) نیاز است، لذا ضرورت خلق انسان تازه‌ای مطرح می‌شود که آن ملاحظات، یعنی نظریه انسانیت جدید را تحقق بخشد. (طاهایی، همان: 157). و این پژوهش در پی فهم بیشتر چنین انسانی است. همچنین با توجه به‌ اینکه گفتمان انقلاب اسلامی و انسان خاصی که بر خاسته از آن می باشد، جدای از هم نیستند بنابراین با فهم انسان انقلاب اسلامی و نوع نگاه وی به عالم و آدم، می توان به درکی عمیقتر و کاملتر از انقلاب و آرمان‌ها و اهداف و ماهیت آن رسید.

 

ضرورت نظری

 

    1. بسط مباحث نظری در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی

 

    1. فهم انسان ویژه گفتمان انقلاب اسلامی

 

    1. فهم عمیق‌تر و کامل‌تر نسبت به گفتمان انقلاب اسلامی

 

  1. فهم بیشتر و عمیق تر نسبت به دوران دفاع مقدس و کمک به شناسایی انسان ایده‌آل انقلاب اسلامی

ضرورت عملی

 

    1. کمک به سیاستگذاران و متولیان امور فرهنگی در جهت فهم عمیق‌تر جامعه و ارائه راه‌کارهای مناسب برای اشاعه ویژگی‌های انسان ایده‌آل انقلاب اسلامی

 

  1. کمک به ارائه الگوی انسانِ گفتمان انقلاب اسلامی برای کسانی که دوران دفاع مقدس را درک نکرده‌اند.

اهداف تحقیق

 

الف) هدف اصلی:

 

  1. شناخت و تبیین عناصر گفتمان انقلاب اسلامی و بازنمایی آن در آثار شهدای دفاع مقدس

ب) اهداف فرعی:

 

    • شناخت گفتمان انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی(ره)؛

 

    • شناخت عناصر گفتمانی انقلاب اسلامی در وصیت‌نامه‌ها و سایر آثار شفاهی و مکتوب شهدای دفاع مقدس؛

 

    • شناسایی ویژگی‌های انسان خاص انقلاب اسلامی بر اساس ارزش‌های سنتی و دینی؛

 

  • شناخت گفتمان تجدد به عنوان “غیر” و “دیگری” در تضاد با گفتمان انقلاب اسلامی؛

 

 

سؤالات تحقیق

 

سوال اصلی:

 

  1. عناصر و گزاره‌های اصلی گفتمان انقلاب اسلامی چگونه در آثار شهدای دفاع مقدس بازنمایی یافته است؟

سوالات فرعی:

 

    • گفتمان امام خمینی(ره) دارای چه عناصری می باشد؟
    • پروژه دانشگاهی

    •  

 

    • بازنمایی عناصر گفتمان انقلاب اسلامی در آثار شفاهی و مکتوب شهدای دفاع مقدس و تغییرات احتمالی آن در طول هشت سال چگونه است؟

 

    • انسان خاص و متولد گفتمان انقلاب اسلامی دارای چه ویژگی‌هایی است؟

 

  • گفتمان تجدد یا مدرنیسم به عنوان گفتمان متضاد انقلاب اسلامی دارای چه ویژگی‌هایی است؟

پیشینه تحقیق

 

بررسی پژوهش‌های مرتبط با موضوع کنونی که تاکنون صورت گرفته‌اند، یکی از گام‌های اولیه و مقدماتی تحقیق است. مطالعه و تحلیل پیشینه پژوهش به منظور پرهیز از کار تکراری، استفاده از تجربیات و یافته‌های سایر پژوهش‌گران برای صورت‌بندی بهتر پژوهش حاضر، استفاده از یافته‌های تحقیقات پیشین در تحلیل‌های ثانویه برای یافتن پاسخ پرسش‌های جدید و دستیابی به نتایج نو و نیز امتداد مسیر پژوهش‌های قبلی برای تکمیل کاستی و بررسی زوایای مغفول در آنها صورت می‌گیرد.

 

ترکمن‌زاده، در رساله کارشناسی خود به ” تحلیل محتوای وصیت‌نامه‌های شهدای دانش آموز شهرستان نیشابور” پرداخته است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش اسنادی بوده و از تکنیک تحلیل محتوا استفاده شده و واحد اندازه‌گیری هم جمله و مضمون در نظر گرفته شده است. محقق در این پایان‌نامه پس از طرح برخی آیات و روایات در باب شهید و شهادت به بررسی زندگی‌نامه و وصیت‌نامه 42 نفر از شهدای دانش‌آموز شهرستان نیشابور پرداخته و به تناسب عباراتی از هر وصیت‌نامه استخراج نموده و در پایان آنها را در 4 مقوله کلی (آیات استفاده شده، دیدگاه شهید نسبت به اسلام، دیدگاه شهید نسبت به امام (ره) و پیام شهید) طبقه‌بندی نموده و پس از شمارش جملات هر مقوله آنها را تبدیل به نمودار کرده است و باید گفت در نهایت تحلیل خاصی صورت نگرفته و صرفاً به تحلیل محتوای کمی پرداخته که یک کار آماری و اولیه است. شایسته بود محقق پس از استخراج اطلاعات به جمع‌بندی مطالب پرداخته و نتیجه‌گیری کار خود را ارائه می‌نمود.

 

کوثری نیز در رساله کارشناسی خود به “تحلیل محتوای وصیت‌نامه‌های دانشجو‌یان شهید استان خراسان” پرداخته است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش اسنادی بوده و از تکنیک تحلیل محتوا استفاده شده و واحد اندازه‌گیری هم جمله و مضمون در نظر گرفته شده است.

 

از نکات برجسته این پایان‌نامه تعریف ابتدایی مقولات کلی و جزیی می‌باشد؛ لکن تعاریف ارائه شده و مقایسه آنها با نتیجه‌گیری‌ای که محقق در انتهای طرح بیان کرده است این سوال را مطرح می‌کند که آیا واقعاً محقق به تحلیل محتوای صرف وصیت‌نامه‌های شهدا پرداخته یا اینکه نظریات خود را در قالب برخی مسایل اعتقادی و اجتماعی به واسطه تحلیل محتوای وصیت‌نامه شهدا اثبات کرده است.

 

همچنین محقق در قسمت نتیجه‌گیری ذکر می‌کند که وصیت‌نامه‌های ذکر شده که در قالب جداول دو صفحه‌ای می‌باشد، از پایان‌نامه خانم قویدل استخراج شده که احتمال می‌رود ناقص باشد چون عبارات آغازین و پایانی و خواسته‌های شخصی شهید را ندارد و گویی گزینش شده است. با توجه به این مطلب به نظر می‌رسد اعتبار نتایج محقق خدشه‌دار شده و محقق می‌بایست به اصل وصیت‌نامه‌ها مراجعه می‌کرده است.

 

پژوهش دیگر “تصویرپردازی از آینده بر اساس اندیشه‌های شهدای دانشجو و روحانی کشور” می‌باشد که توسط مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع) صورت گرفته است. در این پژوهش با توجه به اینکه همواره حرکت آگاهانه سالک مستلزم داشتن طرحی از مسیر و تصویری از مقصد در اندیشه اوست بر این اساس، سوال اصلی پژوهش این است که “شهدا چه تصویری از آینده در ذهن خویش داشتند که جان خود را این‌چنین مشتاقانه در راه تحقق آن فدا کرده‌اند؟”

 

روش تحقیق مورد استفاده در این تحقیق، نظریه‌پردازی داده بنیاد است؛ به گونه‌ای که با تدوین مجموعه‌ای از گزاره‌های مفهومی فرازمانی و فرامکانی بتوان برای ترسیم آینده‌ای مطلوب از نظر شهیدان همت گماشت. پژوهشگر تصویر شهیدان از آینده مطلوب را، تصویری فوق فعال، حق مدار، عینی و معرف “نمونه اعلی جامعه بشری” می‌داند.

 

این پژوهش در پی تولید نظریه است چرا که نظریات موجود در این عرصه مشکل مورد نظر پژوهشگران را برطرف نمی‌کند. از محدود کارهایی که درباره شهدا  با تحلیل گفتمان صورت گرفته است می‌توان به کار موسی افضلیان سلامی در دانشگاه شاهد اشاره کرد. ایشان در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود به “مولفه‌های اساسی گفتمان ایثار و شهادت در فرایند انقلاب اسلامی” می‌پردازد.

 

روش پژوهش توصیفی و تاریخی می‌باشد و پژوهشگر با استفاده از مباحث نظری ون دایک و روبرت وسنو، مولفه‌های مورد بررسی در گفتمان ایثار و شهادت را مشخص می‌کند و این مولفه‌ها یعنی تولیدکنندگان، مخاطبان، منابع فرهنگی، موضوع و کنش‌ها می‌باشند که در فصول بعدی پایان‌نامه به بررسی آنها می‌پردازد.(افضلیان سلامی، 1388)

 

البته شایسته ذکر است که در این زمینه اقدامات شایسته تقدیری توسط نهادهای مختلف جهت بررسی و جمع‌آوری خاطرات و زندگی‌نامه‌های شهدای انقلاب اسلامی انجام شده است که از بار علمی اندکی برخوردار است.

 

همانطور که ملاحظه شد اکثر کارهایی که در زمینه شهدا و شهادت انجام شده است بر اساس تکنیک تحلیل محتوا می‌باشد که علاوه بر نقدهایی که در بالا اشاره شده می‌توان به ناقص بودن این روش به نسبت تکنیک تحلیل گفتمان اشاره کرد. روش تحلیل گفتمان علی‌رغم شباهت‌هایی که با روش تحلیل محتوای کیفی دارد، تفاوت‌هایی نیز با این روش نیز دارد. به عنوان مثال، در حالی که تحلیل محتوای کیفی خود را تنها محدود به متن نوشتاری می‌کند، تحلیل گفتمان اولاً متن را فراتر از متن نوشتاری، شامل متن اجتماعی و به طور کلی هر نوع متن نمادینی می‌داند، ثانیاً گزاره‌ها را به صورت مستقل تحلیل نکرده بلکه آنها را در نسبت با متن کلی اجتماعی به بررسی می‌کشد، ثالثاً عامل قدرت را در تحلیل‌های خود وارد کرده و با تجزیه و تحلیل سایر فرایندهای نهادی و گفتمانی روند بازتولید و یا تغییر گفتمان‌ها را در طول زمان نشان می‌دهد و نهایتاً در حالی که تحلیل محتوای کیفی سوژه محور بوده و بر نیت مولف تأکید دارد، تحلیل گفتمان با عمق بخشیدن به سطح تحلیل خود، سوژه و مولف را از محور تحلیل‌های خود خارج کرده و بر گفتمان تأکید دارد ( کلانتری، 1390: 29).

 

علاوه بر این موارد هیچ یک از پژوهش‌هایی که در این عرصه انجام شده است  عناصر گفتمانی انقلاب اسلامی را به هویت شهدای دفاع مقدس گره نزده است و لذا پژوهشگر با توجه به دغدغه‌های خود و کم کاری‌هایی که در این عرصه صورت گرفته است بر خود لازم می‌داند که به پرسش‌های خود طی این پژوهش پاسخ دهد.

بررس عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر رضایت شغلی کارمندان

این فصل از تحقیق حاضر به 5 بخش تقسیم شده است. در بخش نخست برخی مبانی نظری موجود در مورد شغل و رضایت شغلی،  در بخش دوم، به مبانی نظری مروبط به سرمایه اجتماعی اشاره شده است. بخش سوم، به بررسی پیشینه داخلی و خارجی در خصوص موضوع مورد نظر اختصاص یافته است. در بخش پایانی نیز، چارچوب نظری ، مدل تحقیق و فرضیاتی که از این چارچوب و مدل استخراج شده است. ارائه می گردد.

 

1- شغل و رضایت شغلی

 

  • تعریف «شغل»

«شغل» از نظر لغوى، به معناى به کار واداشتن کسى است و آنچه مایه مشغولیت مى باشد. از طریق اشتغال، فرد فعّالانه در جریان تولید و خدمات مشارکت مى کند و پاداشى نقدى یا جنسى دریافت مى دارد. (شفیع آبادی، 1386). کار و شغل فعالیتى بدنى یا فکرى در جهت تولید و خدمت است. به طور کلى، کار فعالیتى است که از کسى خواسته شده و در مقابل آن، به وى مُزد پرداخت مى شود(زندی پور، 1389). به طورخلاصه، مى توان گفت: شغل یعنى کارى که فرد، مشغول به انجام آن است و از طریق آن، هم انجام وظیفه مى کند و هم امرار معاش مى نماید.

 

در تعریفى دیگر، «­­شغل»عبارت است از گروهى ازموقعیت هاى مشابه دریک مؤسسه، اداره یا کارگاه که افراد واجد شروط خاص، مى توانند این موقعیت ها رااحراز کنند و وظایف محوّله را انجام دهند(شفیع آبادی، 1386).

 

.Hellriegel

 

.Chandraiak

 

. Michelle                  

 

. Robbins

 

. Job

بررسی ابعاد و مؤلفه های جامعه پذیری سیاسی در کتب علوم اجتماعی متوسطه

     جامعه پذیری سیاسی به منزله فرایندی که توسط آن افراد جهت گیری های نسبتاً پایداری به سیاست به طور کلی و به نظام های سیاسی ویژه خودشان به طور خاص پیدا می کنند در دهه های 1960 و1970 میلادی بسیار مورد توجه صاحب نظران علوم اجتماعی و سیاسی قرار گرفت . در سراسر این دوره انبوه آثار تالیفی و تحقیقات انجام گرفته در خصوص جامعه پذیری سیاسی نشانگر سهم عمده آن در فهم ایستایی شناسی و پویایی شناسی نظام های اجتماعی و سیاسی محسوب می شود ولی به تدریج آن روزگار خوش به سر رسید و از دهه 1980 میلادی به بعد آثار تالیفی و پژوهش در این خصوص دچار کاهش قابل ملاحظه شد. در واقع پس از دو دهه تلاش و فعالیت متداوم نظری و تجربی هنگامی که کوشش بنیان های غربی مستحکم تری بر آن با مشکلات عدیده ای روبرو گردید موضوع جامعه پذیری سیاسی به صورت موضوعی برای مجادله و انتقاد درآمد تا جایی که برخی منتقدان صریحاً اظهار کردند که این حوزه پژوهش همچون پیگیری نیمه جان در حال احتضار است، چون پس از سپری شدن سالهای متمادی هنوز هم در همان گزاره های اولیه و مقدماتی خود مانده و فاقد هرگونه منطق تئوریک مجاب کننده یا منطق عملی و کاربردی است.(Merelman,1986 and Renshoan,1990) به نقل از طالبان(18:1383)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

      برخی صاحب نظران معاصر این حوزه در موضعی مخالف اظهار می داند که کاهش تالیف و تحقیق در خصوص جامعه پذیری سیاسی نشانگر موفقیت علمی این حوزه است نه شکست آن، زیرا اگر یکی از ملاک های رشد و ترسیم یک حوزه علمی را میزان انتقال مفاهیم و گزارش هایش به سایر حوزه ها در نظر بگیریم برخی از مفاهیم و گزاره های نظری در این حوزه به جرگه «اصول مسلم» در رشته های علوم اجتماعی و سیاسی پیوسته است. همچنین امروزه جامعه پذیری سیاسی به مثابه یک حوزه مطالعاتی به مرحله ای از رشد رسیده است که درباره هر کدام از موضوعات ویژه اش دارای الگوهای تئوریک رقیب است.(Renshon,1990) به نقل از طالبان(19:1283)

 

      ازسوی دیگر اظهار شده است که موضوع جامعه پذیری سیاسی امروزه به بیش از هر زمان دیگر از اهمیت برخوردار شده است زیرا ابزارهای نظارت بر مردم به طور فزاینده با شکست روبرو شده است، یا مشروعیت سابق خود را از دست داده است. امروزه با اشاعه ارزش های انسانی تر در سراسر گیتی و فشارهای دموکراتیک، کنترل های سرکوبگرانه مردم – از تنبیه بدنی در مدارس گرفته تا غیر علنی برگزار شدن محاکمات قضایی – به چالش کشیده شده است. با افول قدرت سرکوب و اجبار عریان حکومت ها و عدم ثبات و نابسامانیهای اقتصادی دولت ها حتی کشورهای پیشرفته صنعتی، جامعه پذیری سیاسی نقش بارزتری را در استقرار ثبات سیاسی رژیم ها ایفا می کند. لذا مطالعه جامعه پذیری سیاسی امروزه  بیش از هر زمان دیگر حائز اهمیت است. (Merelman,1986) به نقل از طالبان (19:1383) 

عکس مرتبط با اقتصاد

     با این حال در سالهای اخیر کمتر به این موضوع پرداخته شده و حتی در کشورهای غربی نیز سالهاست کتابی مستقل و جامع در این خصوص تالیف نشده و چند عنوان کتاب موجود نیز عمدتاً به شکل مجموعه مقالات (ادیتوریال ) است. آیا تمام زوایا و پیچیدگیهای فرایند جامعه پذیری سیاسی کشف شده و از حیث تئوریک و پژوهش این حوزه به تکافور رسیده است؟ اطلاعی نداریم ! ولی صاحبنظران معاصر این حوزه مخالف این عقیده اند و ابراز می دارند: این یکی از طنزهای تلخ علوم اجتماعی و علوم سیاسی معاصر است. در هنگامی که فرایندهای جامعه پذیری سیاسی برای جوامع جدید اهمیت وافر و منحصر به فردی یافته، درک نظری و پژوهش از زوایا و پیچیدگی های آن تیره و تار شده است. جای تعجب دارد که چرا این دو رخداد همزمان اتفاق افتاده است. هرچند خیلی از اوقات با این مسئله روبرو می شویم که ناگهان در مورد خبرهایی که بیشتر از همه نیاز به درک و فهم آن داریم، خود بیش از هر وقت دیگر آشفته و سردرگم می یابیم. (همان)

 

 

 

2-2- تعاریف جامعه پذیری و جامعه پذیری سیاسی :

 

دانشمندان علوم اجتماعی بر حسب تعریفشان از جامعه پذیری به سه دسته تقسیم می شوند :

 

الف: گروهی جامعه پذیری را فرایندی می دانند که طی آن فرد آگاهانه یا ناآگاهانه عناصری از محیط اجتماعی خود اخذ می کند. این گروه در مورد این عناصر اتفاق نظر دارند. لذا هر یک صاحب نظران عناصر خاصی را مورد تاکید قرار داده اند که که مجموعاً عبارتند از: ارزشها، ایستارها، الگوهای سمت گیری و رفتار، اطلاعات، احساسات، نقش ها – شناخت، دانش و فرهنگ سیاسی. از جمله دانشمندان که روی این عناصر تاکید کرده اند می توان دنیس،1 هس و تورنی،2 گرینشتاین،3 ایستون و دنیس،4 کلمن،5 سیگل،6 آلموند و پاول و نولی7 را نام برد. (چیلکوت ،1387: 358-357)

 

     به عنوان مثال، کلمن جامعه پذیری را فرایندی تلقی می کند که افراد از طریق آن عناصری را از محیط اجتماعی خود به دست می آورند این عناصر عبارتند از :

 

 

پروژه دانشگاهی

 

 

    • شناخت: یعنی دانسته ها یا باورهای فرد در مورد نظام سیاسی، موجودیت و روش کار آن.

 

    • احساسات: یا نحوه احساس فرد در قبال نظم ،از جمله حس وفاداری ،احساس تکلیف مدنی و…

 

  • احساس شایستگی سیاسی: یا نقش بالقوه فرد در نظام سیاسی .(همان :358 )

آلموند نیز جامعه پذیری سیاسی را فرایندی می داند که طی آن فرهنگ سیاسی به فرد ترزیق می شود. فرهنگ سیاسی نیز از نظر وی عبارتست ازنظام سیاسی آنگونه که در شناخت ها، احساسات و ارزیابی مردم درونی شده است. (پالمر و همکاران، 151:1372)

 

ب) برخی از صاحب نظران علوم اجتماعی جامعه پذیری را به عنوان فرایندی در نظر می گیرند که دربردارنده کارکردهای اجتماعی است، به عبارت دیگر این گروه جامعه پذیری را برحسب کارکردهایش تعریف می کنند. برخی از اندیشمندان متعلق به این گروه معتقدند که جامعه پذیری فرایندی است که طی آن شخص و شخصیت و ابعاد و جوانب آن شکل می گیرد. در واقع این گروه در تعریف جامعه پذیری بر اثرات و کارکردهای جامعه پذیری در سطح فرد تأکید می کنند بعنوان مثال یان رابرتسون1 معتقد است که «یکی از مهمترین نتایج جامعه پذیری عبارتست از ایجاد شخصیت فردی و الگوهای نسبتاً ثابت فکر، احساس و عمل که همگی ویژگیهای نوعی فرد محسوب می شوند. بنابراین شخصیت شامل سه عنصر اساسی می باشد که عبارتند از : عنصر ادراکی شامل: تفکر، اعتقاد، درک، حافظه و سایر استعدادهای فکری. عنصر عاطفی شامل: عشق، تنفر، حسد، ترحم یا دلسوزی. خشم و سایر احساسات و عناصر رفتاری شامل: مهارتها، استعدادها، رقابت ها و سایر توانایی ها. »  (رابرتسون،112:1373)

 

     مایکل راش2 نیز در این گروه جای می گیرد و تعریفی مشابه این تعریف ارائه کرده است. از نظر مایکل راش جامعه پذیری سیاسی «فرایندی است که بوسیله آن افراد در جامعه های معین با نظام سیاسی آشنا می شوند و تا اندازه  قابل توجهی ادراکشان از سیاست و واکنش هایشان نسبت به پدیده های سیاسی تعیین می شود. (راش،102:1377)

 

 

 

     برخی دیگر از این دانشمندان بر کارکردها و پیامدهای جامعه پذیری در سطح کلان توجه نموده اند و آن را فرایندی می دانند که واجد کارکردهایی برای کل جامعه است. به نظر عده ای این کارکرد عبارت است از انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر و به نظر عده ای دیگر این کارکرد عبارتست از همنوایی یا همسازی گروهی، بعنوان مثال اگ برن و نیم کف3 معتقدند که همنوایی دارای دو مرتبه عمده است، مرتبه ساده یا صوری و مرتبه پیچیده یا ژرف. هم نوایی نوع اول، جامعه پذیری (socialization) و هم نوایی نوع دوم فرهنگ پذیری (Acculturation)خوانده شده است . به عبارت دیگر جامعه پذیری همنوایی فرد است با هنجارهای گروهی، به این معنی که هر یک از اعضای تازه وارد گروه به حکم جامعه پذیری، دانسته یا ندانسته راه و رسم زندگی را آموخته و بر اساس مقتضیات جامعه آن را به کار می بندند. فرد جامعه پذیر شده کسی است که بر اثر همنوا شدن با هنجارهای گروه یا جامعه، وظایف و راههای همکاری را شناخته و دارای رفتار گروه پسند شده است. اما فرهنگ پذیری جریانی است که فرد تازه وارد به گروه تحت تاثیر آن خود را عمیقاً و از هر لحاظ با فرهنگ گروه یا جامعه همانند می کند، این فرایند عمیق تر و بادوام تر از جامعه پذیری بوده و افراد جامعه را از جهات مختلف به هم شبیه می گرداند. (برن، اگ و نیم کف،123:1352)

 

ج ) برخی از صاحب نظران تعریفی از جامعه پذیری ارائه کرده اند که دربردارنده تمام یا بخشی از عناصر موجود در تعاریف مذکور در بالا است؛ بعنوان مثال، بلوم و سلزنیک1 معتقدند که اجتماعی شدن به معنای همسازی و همنوایی فرد با ارزشها، هنجار و نگرش های گروهی و اجتماعی است و یا به عبارت دیگر، اجتماعی شدن فراگردی است که به واسطه آن، هر فرد، دانش و مهارتهای اجتماعی لازم برای مشارکت موثر و فعال در زندگی گروهی اجتماعی را کسب می کند. (علاقه بند،73:1374)

 

     همچنین رس2، محقق امریکایی در قرن نوزده، جامعه پذیری را به عنوان روندی تعریف کرد که در آن احساسها و خواست های افراد به گونه ای شکل می گیرد که با نیازهای گروه (جامعه) دمساز و هماهنگ باشد. این دو تعریف از تعاریفی هستند که بخشی از عناصر تعاریف بالا را بر دارند، ولی برخی جامعه پذیری را به جامع ترین شکل تعریف کرده اند؛ از جمله گی روشه3 معتقد است، جامعه پذیری جریان کنش متقابل اجتماعی است که از طریق آن مردم شخصیت خود را بدست می آورند و شیوه زندگی جامعه خود را می آموزند .

 

   جامعه پذیری یک نقطه اتصال ضروری بین فرد و جامعه است، نقطه اتصال آن چنان حیاتی است که فرد در جامعه بدون آن نمی توانند ادامه حیات دهد، جامعه پذیری فرد را به آموختن هنجارها ، ارزش ها، زبانها، مهارتها، عقاید و الگوهای فکر و عمل که همگی برای زندگی اجتماعی ضروری می باشند، قادر می سازد، جامعه پذیری جامعه را به بازسازی خود از لحاظ اجتماعی قادر می سازد، همچنان که از لحاظ زیستی و بدین ترتیب استمرار آن را از نسلی به نسل دیگر تضمین می کند به همین لحاظ گی روشه سه وجه اساسی برای جامعه پذیری قائل می شود که عبارتند از :

 

 

    • خذ فرهنگ : اجتماعی شدن روند اخذ الگوها، معارف، ارزش ها، نهادها و بطور خلاصه شیوه های عمل، تفکر و احساس جامعه و گروهی است که فرد درون آن زندگی می کند.

 

    • یگانگی فرهنگ با شخصیت: طی روند اجتماعی شدن عناصر جامعه و فرهنگ جزو مکمل ساخت شخصیت گشته و به اصول اخلاقی، قواعد اگاهی، شعور و همچنین به شیوه های عمل، تفکر و احساس طبیعی یا بهنجار تبدیل می شوند. به نحوی که فرد احساس فشار کنترل اجتماعی را به دوش خود احساس نکرده و فکر می کند که آگاهانه و داوطلبانه از هنجارها تبعیت کرده و از سوی جامعه چیزی بر او تحمیل نمی شود.

 

  • تطابق با محیط: تطابق با محیط اجتماعی به معنی داشتن عقاید و ویژگیهای مشترک با اعضای آن جامعه است، این تطابق به شدت شخصیت انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. زیرا در آن واحد شامل سه مرحله زیستی یا حرکتی –روانی، عاطفی و فکری است. از نظر زیستی و روانی –حرکتی، شخصیتی که در فرهنگ و جامعه ای اجتماعی شده است احتیاجات فیزیولوژیک، سلیقه و رفتار بدنی را پرورش داده است که مستلزم شرطی شدن ارگانیسم دستگاه عصبی، فیزیولوژیک و دستگاه حسی حرکتی او است. بعنوان مثال می توان سلیقه ها و الگوهای غذایی کشورها و جوامع مختلف را ذکر کرد که دارای تفاوت های فاحشی است. ( روشه، 1367: 153-148 )
 
مداحی های محرم