امروزه در آزمایشگاههای مجهز بیومکانیکی، به جنبههای مختلف عوامل تأثیر گذار در کنترل پاسچر و راه رفتن پرداخته میشود تا درک بهتری از تأثیر این عوامل بر پارامترهای راه رفتن پیدا کنند. راه رفتن یکی از وظایف پیچیده انسان است که به ترکیبی از عملکرد سیستمهای اسکلتی و عصبی_عضلانی نیاز دارد. وقتی عملکرد این سیستمها آسیب ببیند و یا هماهنگی آنها مختل شود، باعث تغییراتی در بیومکانیک راه رفتن و کنترل حرکتی انسان میشوند (winter,1991,1994). همگان بر این اعتقادند که بسیاری از آسیبهای پا از انحرافات پاسچری، “انحرافاتی که در ساختار پا باعث بیشتر یا کمتر شدن دامنه حرکتی و متعاقب آن جلوگیری از از ایجاد ثبات و حرکتپذیری مناسب در زمان لازم در راه رفتن میشوند” ناشی میشود. بهطور مثال ساختار پا، اغلب بهعنوان یک ریسک فاکتور برای گسترش بعضی از آسیبهای رایج پا و مچ مانند، استرس فراکچرها در اندام تحتانی، تندونیت خلفی درشت نئی، درد مرکزی پاشنه، تندونیت آشیل و التهاب نیام کف پایی از دیگر عوامل، شناخته میشود.
ارتباط بین ساختار و پاتولوژی پا هنوز دقیقا مشخص نشده است، با این حال به روشنی اثبات شده است که پا قابلیت و پتانسیل ابتلا به صدمات و انحرافات ساختاری را دارد. پای انسان تنها محل تماس بدن با زمین در هنگام حرکت میباشد و پاسچر پا میتواند در نحوه تقسیم شدن نیروی عکسالعمل زمین در اندام ها نقش اساسی ایفا کند. خستگی عضلانی در طی کارهای روزمره و یا فعالیتهای ورزشی و بازتوانی اتفاق میافتد (Cifrek et al,1999).
عضلات چهار سر رانی از بزرگترین عضلات بدن محسوب شده و در طی فعالیتهای حرکتی نقش اساسی برای تولید حرکت و جذب نیروهای تماسی در طی تماس پا با زمین دارند (Hamil & Knutzen,2009). انحرافات از پاسچر طبیعی، نقش اصلی پا که انتقال مناسب نیروهای عمل و عکس العمل بین بدن و زمین میباشد را تحت تاثیر قرار داده و میتواند باعث عدم کارآیی پا و متعاقبا آسیب اندام تحتانی شود. در این پژوهش محقق بر آن است تا با اعمال خستگی، کینماتیک این تغییرات آسیبزا را مشخص نماید.
1-2. تعریف مساله و بیان نکات اصلی
از آنجا که پا مهمترین وسیله تعامل بین زمین و بدن انسان است، ساختار و نوع آناتومی پا بر راه رفتن عاملی تاثیر گذار است (Ledoux and Hillstrom ,2002). به طوریکه هرگونه انحراف در پا ها اثر خود را به شکل زنجیروار به مفاصل و اندام فوقانی انتقال میدهد. راستای غیر طبیعی پا به طور نظری باعث حرکت غیرطبیعی پا هنگام راه رفتن میشود.از این رو، بروز ناهنجاری در این ناحیه به لحاظ بیومکانیکی حائز اهمیت است(Zifchockand,2008). یکی از شایعترین ناهنجاری ناحیه پا، کف پای صاف میباشد(Lee, Vanore et al. ,2005). عوامل زیادی بر بیومکانیک راه رفتن اثر میگذارند مانند بیماریهای عصبی-عضلانی، ضایعات مغزی-نخاعی، آسیبدیدگی رباطی-مفصلی و خستگی، که میتوانند کنتیک، کینماتیک، الگوی فعالیت عضلانی و مصرف انرژی را در حین راه رفتن تغییر دهند (Winter,1991;Yoshino,2004). حرکت یکی از جنبههای اصلی زندگی است و راه رفتن به عنوان مهارت پایه، بیشترین بخش فعالیت حرکتی روزمره انسان را به خود اختصاص داده است (Winter,1991,1995). خستگی یکی از خواص عضلات است که نتیجه آن کاهش عملکرد سیستمهای متابولیکی و عصبی- عضلانی برای استمرار فعالیت است. خستگی باعث کاهش قدرت ارادی و ظرفیت عملکردی عضلات، اختلال در فعال سازی همزمان عضلات آگونیست و آنتاگونیست، و در نهایت کاهش عملکرد و کارایی سیستم عصبی عضلانی میشود. خستگی عضلات پیرامون یک مفصل (خستگی موضعی) میتواند باعث تغییر الگوی حرکت، تغییر در هم انقباضی عضلات آن مفصل، تغییر در حس وضعیت مفصل و در نتیجه افزایش ریسک آسیبدیدگی شود Paillard, 2012(Walsh et al,2011;Davidson,2009). این عضلات در تولید توان اندام تحتانی برای پیشروی و انتقال بدن بسیار مهم بوده و ممکن است در طی فعالیتهای مختلف، در معرض استفاده بیش از حد و در نتیجه خستگی موضعی قرار گیرند (Pincivero et al,2006; Hamil & Knutzen,2009). خستگی این گروههای عضلانی میتواند باعث بروز تغییرات کنتیکی و کینماتیکی اندام تحتانی در حین راه رفتن شود (Parijat & Lockhart, 2008). صافی کف پا وضعیتی است که در آن قوس طولی داخلی، که تمام قسمت داخلی پا را در بر میگیرد از بین رفته یا کاهش مییابد(Chen, et al. ,2010). صافی کف پا باعث حرکت و فعالیت عضلانی اضافی شده و نه تنها باعث افزایش بار اعمال شده بر ساختار پا میشود، بلکه باعث ازبین رفتن عملکرد طبیعی پا میشود(Levinger, et al. ,2010). افراد دارای صافی کف پا نسبت به افراد عادی دو برابر بیشتر در معرض شکستگی ناشی از فشار و شکستگی ناشی از خستگی قرار میگیرند( Hajilou,2012). حال این سؤالها مطرح هستند که اولا آیا خستگی عمومی عضلات اندام تحتانی و بطور کلی خود فرد، باعث تغییر در کینماتیک اندام تحتانی در طی راه رفتن میشود و ثانیا آیا اثر خستگی در افراد کف پای صاف، بیشتر از اثر آن در افراد سالم است؟
1-3. ضرورت انجام پژوهش
پاسچر پای انسان عموما بوسیله راستای اسکلتی پا توصیف میشود. در حالیکه ارتباط بین پاسچر تغیییر یافته پا و آسیب دیدگی هنوز
نامعلوم است، مطالعات زیادی شرح دادهاند که پاسچر پا روی فعالیت EMG عضلات اندام تحتانی ( Murley, et al.2009) و کینماتیک مفاصل ( Hunt, et al. 2004; Houck, et al. 2008; Cobb, et al. 2009) در طول راه رفتن اثر میگذارد. راه رفتن به عنوان یکی از مهمترین حرکتهای پایه انتقالی و تحرک عمومی است که پارامترهای بیومکانیکی آن در دورههای مختلف زندگی توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است و امروزه تحقیقات بسیاری عوامل اثر گذار بر روی پارامترهای بیومکانیکی راه رفتن را بررسی کردهاند و به عقیده این محققان هنوز جنبههای بسیاری از عوامل اثر گذار بر روی بیومکانیک راه رفتن مشخص نشده است (Winter,1989, 1990). خستگی موجب کاهش قدرت ارادی و ظرفیت عملکردی عضلات، اختلال در فعال سازی همزمان عضلات آگونیست و آنتاگونیست، و در نهایت کاهش عملکرد و کارایی سیستم عصبی عضلانی میشود. خستگی باعث به وجود آمدن تغییرات در حس عمقی عضلات و در نتیجه کاهش تعادل استاتیک و دینامیک میشود (Walsh et al,2011). خستگی عضلات پیرامون یک مفصل (خستگی موضعی) میتواند باعث تغییر الگوی حرکت، تغییر در هم انقباضی عضلات آن مفصل، تغییر در حس وضعیت مفصل و در نتیجه افزایش ریسک آسیبدیدگی شود Paillard, 2012(Walsh et al,2011;Davidson,2009). مطالعات زیادی وضعیت تعادل دینامیک و استاتیک را پس از اعمال خستگی موضعی عضلانی اندام تحتانی و چگونگی عملکرد سیستمهای پایداری انسان بعد از شتاب ناگهانی و جلوگیری از سقوط را بررسی کردهاند (walsh et al,2011;Davidson,2009).
این تحقیقات با خستگی موضعی گروههای عضلانی پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی سعی در کشف مکانیسمهای درگیر در تعادل و چگونگی مشارکت این مکانیسمها در جلوگیری از افتادن بوده است. ولی مطالعات اندکی بر روی خستگی موضعی عضلانی و کنترل پاسچر و پارامترهای بیومکانیکی راه رفتن انجام شده است.
مطالعات اندک پیشین در زمینه خستگی و اثرات آن بر پارامترهای راه رفتن منحصراً با استفاده از دوربینهای آنالیز حرکتی و صفحه نیرو بوده و اکثراً بر روی افراد غیر ورزشکار و یا بزرگسال انجام شده بود. تحقیقات کنتیکی انجام شده با استفاده از روش دینامیک معکوس، شبکههای گشتاوری ایجاد شده بعد از خستگی موضعی عضلات چهار سر رانی را مطالعه کرده بودند و تحقیقات کینماتیکی شامل سرعت راه رفتن و تغییر در زوایای مفاصل اندام تحتانی بعد از اعمال خستگی موضعی عضلانی بوده است. عارضه صافی کف پا به تغییرات بیومکانیکی در هر سه صفحه پا و مچ پا منجر میشود و به ویژه بر عملکرد مفصل قاپی_پاشنهای تاثیر گذار است. کف پای صاف، بطور ویژه با عملکرد تغییر یافته پا شامل اورژن طولانی مدت پاشنه، افزایش چرخش داخلی تیبیا، افزایش آبداکشن جلوی پا، کاهش کارآمدی راه رفتن و کاهش جذب ضربه در ارتباط است ( Tweed, et al. 2008; Williams, et al. 2001) ، در نتیجه فشار بیشتری ممکن است به ساختارهای درگیر در کنترل این حرکات در طول فاز استانس وارد آید. بعلاوه حرکت غیر نرمال پا میتواند به دلیل جفت شدن بین پاها و زانو منجر به اعمال فشار بزرگتری روی ساختارهای پروگزیمال مثل مفصل زانو شود ( Williams et al, 2001) . مطالعات کینماتیکی متعددی به مقایسه افراد با پای صاف و پرونیت با افراد با پاسچر پای نرمال پرداختهاند ( Hunt, et al. 2004; Houck, et al. 2008; Cobb, et al. 2009) . با این حال نتایج این مطالعات به دلیل تغییرات در موجود در طبقه بندی پاسچر پا و روشهای مدل سازی بیومکانیکی مورد استفاده متناقض هستند. روشهای طبقه بندی قبلی شامل مشاهده دیداری ( Hunt et al. 2004 ) ، ارزشیابی گونیومتریک ( Houck et al. 2008) ، اندازهگیری نسب قوس (Cobb, et al.2009) ، و ترکیب روش استاتیک و دینامیک دو بعدی قوس طولی داخلی میباشد ( twomey, et al. 2010) .
اثرات پاسچر پا بر عملکرد دینامیک اندام تحتانی نامعلوم باقی مانده است. هنوز بطور گستردهای گمان میشود که تغییرات ساختاری و عملکردی پا نظیر پای صاف، باعث یک جهتگیری جبرانی میشود و در نتیجه، باعث انحراف مکانیکی کل اندام تحتانی در طول راه رفتن میگردد. بوسیله خصوصیات مکانیکی پا میتوان انرژی جابه جا شده در اندام تحتانی را تعیین نمود و نیز میتوان الگوی بارگذاری در حرکات انتقال وزن را بدست آورد ( Twomey , et al. 2010). از آنجایی که تحقیقات مرتبط با تفاوتهای کینتیکی و کینماتیکی در زمینه خستگی محدود هستند، مطالعه تغییرپذیری پارامترهای راه رفتن میتواند منجر به شناخت مهمی در خصوص راه رفتن شود ( Stergiou, et al. 2002 ) .
پایایی و اعتبار الگوهای نیروی عکس العمل زمین در طول راه رفتن قبلا در جامعههای آماری متفاوت و موقعیتهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است (Stergiou, et al. 2002 ) ، اما تحقیقات اندکی در مورد خستگی و اثر آن بر کینتیک و کینماتیک راه رفتن موجود میباشد. در عارضه کف پای صاف، اورژن پاشنه، چرخش داخلی درشت نی و افزایش ابداکشن جلوی پا باعث کاهش جذب ضربه و کاهش کارآمدی راه رفتن میشود، بنابرین در این پژوهش محقق بر آن است تا اثر خستگی را بر پارامترهای کینماتیکی راه رفتن دو گروه نرمال و دارای کف پای صاف مشخص نماید. بنابرین سوالاتی که مطرح میشوند عبارتند از:
1-4 اهداف پژوهش
.1-4-1 هدف کلی
بررسی تاثیر متقابل بین عاملهای ساختار کف پا، خستگی و متغییرهای بیومکانیکی راه رفتن
1-4-2. اهدف جزیی
*مقایسه دامنه حرکتی مفاصل مچ، زانو و ران هنگام راه رفتن
*تعیین اثر خستگی بر متغیرهای زوایای مفصل و پارامترهای سری-زمانی راه رفتن
1-5. فرضیههای تحقیق
* دامنه حرکتی مچ، زانو و ران در افراد کف پای صاف بیشتر از افراد نرمال تغییر میکند.
* بین عاملهای کف پای صاف و خستگی، تاثیر متقابل معنیداری وجود دارد.
– Postural Deviation
ادراک به معنی دانستن یا تفسیر اطلاعات است. ادراک فرایند سازماندهی اطلاعات ورودی با اطلاعات ذخیره شده است که منجر به تولید یک الگوی پاسخ اصلاح شده میگردد. چرخه ادراکی – حرکتی را میتوان به صورت فرایند کسب مهارت و قابلیت عملکردی افزایش یافته با استفاده از ورودی حسی، یکپارچگی حسی، تفسیر حرکتی، فعال سازی حرکت و بازخورد توصیف نمود ( گالاهو، 1383). بنابراین این دو جنبه مکمل همدیگر هستند و با ادامه رشد هر کدام و تاثیر متقابل بر همدیگر به مرحله ای می رسند که وجودی یکپارچه (روانی- حرکتی) میشوند (دپره، 1925). بنابراین توجه به جنبه های حرکتی کودکان از مهم ترین حوزه های رشدی است که از همان ابتدا توجه بسیاری از نظریه پردازان رشد کودک را به خود جلب کرده است. اهمیت رشد حرکتی به گونهای است که پیاژه شناخت شناس معروف و نظریه پرداز در حوزه رشد شناختی کودکان، براین اصل وفادار مانده است که زیربنای ساخت ذهنی کودک فعالیت حرکتی است که در دو سال اول زندگی انجام میدهد (لرا، 1994).
تحقق استقلال در زندگی یکی ازچشماندازهای مهم آموزش به افراد دارای ناتوانی ذهنی است تا از طریق آموزش، مهارتهای زندگی مستقل و امکان زندگی در اجتماع را پیدا کنند (بهراد، 1384). وجود مشکل در قابلیتهای تعادلی و راه رفتن خطرات پایداری برای افتادن و سقوط در افراد کم توان ذهنی است ( انکلار،2012). تعدادی از پژوهشها بیان میکنند که میزان افتادن در افراد کم توان ذهنی زیاد است که این افتادن خود میتواند منجر به آسیب در این افراد شود (هسی و همکاران، 2001)،(کوکس و همکاران، 2001 ). برای مثال افراد مبتلا به کم توانی ذهنی بیشتر درمعرض خطر شکستگیهای مربوط به افتادن به دلیل تراکم کم مواد معدنی در استخوانها هستند (ژافه و همکاران، 2005). میزان بستری شدن در بیمارستان به دلیل آسیب در افراد کم توان ذهنی دو برابر افراد عادی است که بسیاری از این صدمات ناشی از افتادن و سقوط است (شراد و همکاران، 2001). با وجود نقش مرکزی قابلیت های تعادل و راه رفتن در تحرک تعجبآور نیست که میزان تحرک در افراد مسن کم توان ذهنی در مقایسه با گروه همسالان عادی کمتر باشد (کلاور و همکاران، 2009). برنامه مداخله ای مناسب می تواند این دو قابلیت مهم را در این افراد افزایش و امید به زندگی را در آنها بالا ببرد (دی،1987). شواهد قابل قبولی برای موثر بودن برنامههای ورزشی در بهبود تعادل و راه رفتن در افراد عادی وجود دارد (گیلیسپی و همکاران،2009). همچنین بررسیهای متعدد نشان میدهد که مداخلات مختلف در بهبودی تعادل و قدرت در اشخاص کم توان ذهنی موفقیت آمیز بوده است (آنجلو-بارسو و همکاران، 2008)، (کارملی و همکاران، 2005). نتایج پژوهش (آلبرت و پتیپس، 2008) نشان داد که حرکات موزون باعث افزایش تعادل حرکتی در کودکان7 تا 11 ساله کم توان ذهنی می شود. در پژوهشی یوکسالان(2008) نشان داد تمرینات جسمانی بر تعادل کودکان 3 تا 6 ساله کم توان ذهنی تاثیر دارد. وانگ(2002) تاثیر شش هفته تمرینات پلومتریک را بر میزان تعادل افراد کم توان ذهنی مثبت دانسته است. همچنین اجرای هشت هفته تمرینات ایروبیک باعث افزایش میزان تعادل این افراد شد (بوسول، 1991).به طور کلی با توجه به تحقیقات حاضر و بنا به اهمیت آموزش مهارتهای ادراکی –حرکتی و کمبود میزان تعادل در کودکان کم توان ذهنی این تحقیق در پی پاسخگویی به این سوال می باشدکه آیا تمرینات ادراکی- حرکتی میتواند بر روی تعادل ایستا و پویای کودکان کم توان ذهنی موثر باشد.
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
بر اساس آمار منتشر شده توسط سازمان سلامت جهانی حدود 3 درصد جمعیت جهان را افراد کم توان ذهنی تشکیل می دهند که از این تعداد درصد بالایی از آن در کشورهای جهان سوم به سر میبرند. به گفته سازمان بهزیستی کشورمان 4/5 میلیون نفر کم توان ذهنی در کشورمان وجود دارد همچنین سازمان آموزش و پرورش استثنایی استان کرمان تعداد دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس استان کرمان را در سال تحصیلی (91-90)حدود 3200نفر اعلام کرد.
بر اساس بررسی کارملی و همکاران (2005) افراد کم توان ذهنی خفیف به دلیل اختلال در یکپارچگی حسی –حرکتی، در آزمونهای ادراکی حرکتی نمره کمتری نسبت به افراد عادی دریافت کرده و وضعیت تعادلی آنها بیثباتتر از افراد سالم است. همچنین کودکان کم توان ذهنی در مهارتهای حرکتی درشت از جمله تعادل پرتاب کردن و پریدن عقبتر از کودکان عادیاند (پهلوانیان، 1391). این کودکان از نوباوگی کمبودهایی در نواحی حرکتی همخوان با فرایندهای حسی ـ عصب شناختی، رشد حرکتی، کشش در مقابل جاذبه، جهت یابی ،تعادل بدن، جابه جایی وزن و تحمل وزن نشان می دهند(شپرد،1980).
ورزشکاران معلول با چالشهای زیادی در طول تمرین و مسابقه روبرو هستند. ورزشکاران دارای جسم توانا یا بدون معلولیت در طول حرفه خود اغلب با موانع بسیاری روبرو هستند. با این حال تعداد کمی از این ورزشکاران قابل ملاحظهای در طول سالها افزایش یافته است، به طور مثال بازی پاراالمپیک تابستانی افزایش تعداد ورزشکاران از400 نفر در سال 1960 به 3806 ورزشکار در پارالمپیک آتن در سال 2004 را نشان میدهد. این موضوع خود میتواند دلیل قانعکنندهای برای اهمیت افزایش قابلیت های حرکتی این افراد باشد.
با توجه به توسعه روز افزون ورزش معلولین به ویژه افراد کم توان ذهنی که بعنوان بخشی از افراد فعال جامعه در رشتههای مختلف ورزشی مشارکت دارند، اما تا کنون تحقیقی با اهداف اختصاصی مذکور با استفاده از دستگاه بایودکس بر روی افراد کمتوان ذهنی انجام نشده است، تحقیق حاضر به دنبال این است که تاثیر تمرینات ادراکی- حرکتی را به عنوان یک استراتژی مداخلهای جدید برروی تعادل ایستا وپویا افراد کم توان ذهنی بررسی نماید. امید است که با انجام این پژوهش گامی در جهت بهبود یکی از مشکلات این افراد برداشته شود.
1-4 اهداف تحقیق
1-4-1 هدف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات ادراکی- حرکتی بر تعادل ایستا و پویای دانش آموزان پسر11 تا 14 سال کم توان ذهنی آموزش پذیر شهرستان کرمان می باشد.
1-4-2 اهداف اختصاصی
1- بررسی تاثیر تمرینات ادراکی-حرکتی بر شاخصهای تعادل ایستای (شاخص کلی، قدامیخلفی، داخلیخارجی) دانش آموزان پسر کم توان ذهنی
2- بررسی تاثیر تمرینات ادراکی-حرکتی بر شاخصهای تعادل پویای (شاخص کلی، قدامیخلفی، داخلیخارجی) دانش آموزان پسر کم توان ذهنی
3- مقایسه میزان تعادل ایستای دانش آموزان پسرکم توان ذهنی در دو گروه کنترل و تجربی قبل و بعد از اعمال پروتکل تمرینی ادارکی-حرکتی.
4- مقایسه میزان تعادل پویای دانش آموزان پسرکم توان ذهنی در دو گروه کنترل و تجربی قبل و بعد از اعمال پروتکل تمرینی ادارکی-حرکتی. 1- 5 فرضیه های تحقیق
فرضیه اول: بین شاخصهای تعادل پویا گروه کنترل در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین میزان تغییرات شاخصهای تعادل پویا بعد از دوره مداخله در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه سوم: بین شاخصهای تعادل ایستا گروه تجربی در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه چهارم: بین شاخصهای تعادل ایستا گروه کنترل در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه پنجم: بین میزان تغییرات شاخصهای تعادل ایستا بعد از دوره مداخله در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
1-6 پیش فرض های تحقیق
پیش فرض های تحقیق حاضر به شرح ذیل می باشد:
1-7 محدودیت های تحقیق
1- عدم کنترل خصوصیات ژنتیکی و ویژگی های خلقی که ممکن است در اجرای افراد مؤثر باشد.
2- عدم کنترل کامل خصوصیات محیطی مانند: تغذیه، فعالیت روزمره، استراحت، وضعیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بهداشتی.
3- احتمال تمرین ذهنی برخی از آزمودنی ها خارج از چارچوب تمرین.
mentally retarded Syndrome
Gambta& Gary
psychomotor
Youkslen
Wang
World Health Organization
Carmeli
گردن درد یکی از بیماری های شایع (بالغ بر 67 %) بویژه در کشورهای صنعتی می باشد که اکثر گروه -های سنی حتی افراد جوان را شامل می شود (صالح پور و همکاران 2011). شیوع این عارضه به صورت نگران کننده ای، باپیشرفت جوامع، در حال گسترش است. مدت ابتلا به این عارضه در اغلب موارد طولانی شده (حداقل تا 12 هفته ) و بیش از 12 هفته وارد مرحله مزمن می شود که در چنین مواردی به عنوان گردن درد مزمن به تشخیص می رسد (اکبری و همکاران 1388). در 70 درصد از بیماران گردن دردی تشخیص تعریف شده ای بر اساس ساختار درگیر وجود ندارد و علت پاتولوژیک
خاصی برای گردن درد این بیماران یافت نمی شود، در چنین مواردی به عنوان گردن درد غیر اختصاصی شناخته می شود (سلیمی و همکاران 1392).
گردن درد غیراختصاصی مزمن شایع ترین گردن دردی است که بیماران در اثر آن به کلینیک ها مراجعه می کنند، که بدون علت پاتولوژی مشخص مثل فتق دیسک، فشار روی ریشه عصب و تغییرات تخریبی استخوان تعریف می شود. تغییرات عملکرد حسی-حرکتی در این نوع گردن درد شامل: درد و التهاب، افزایش واسطه های التهابی، خستگی، تغییر الگوهای حرکت واختلال در عملکرد عضلات است که باعث تغییر در کمیت و کیفیت اطلاعات حس عمقی این ناحیه و بی تعادلی می شود (سعادت و همکاران 2012).
سیستم کنترل وضعیت وتعادل یک مکانیزم مرکب و پیچیده است، که هماهنگی سه سیستم تعادلی شامل سیستم بینایی، سیستم دهلیزی و سیستم حسی پیکری در آن نقش بسزایی دارد. همکاری این سیستم ها با یکدیگر منجر به کنترل قامت و تعادل می شود (صادقی و همکاران 2009). مرور مقالات نشان می دهد که به دنبال ناراحتی های گردنی، اختلال در حفظ قامت و کنترل تعادل بوجود می آید (صالح پور و همکاران 2011). گردن شامل مکانیسم هایی است که مستقیما در کنترل تعادل دخالت دارند و اتصالات خاصی بین گیرنده های گردن، سیستم بینایی، دهلیزی و سیستم عصبی سمپاتیک وجود دارد. از این رو سیستم حس عمقی گردن نقش مهمی در حفظ تعادل بدن ایفا می کند (کرنیل 2002).
حس عمقی متشکل از حس وضعیت، حس حرکت وحس اعمال نیرو است که به درک آگاهانه ازوضعیت اندام در فضا اطلاق می شود (فیل پیج 2006). گیرنده های حس عمقی همراه با پیامهای حس بینایی و دهلیزی در تعامل با هم از طریق رفلکسهای گردنی- چشمی، سری-گردنی، تونیک گردنی و دهلیزی- نخاعی، باعث هماهنگی بین سر و چشم و ثبات وضعیتی فرد می شوند (سعادت 2012، تریلیون 2008) و شامل گیرنده های مکانیکی موجود در مفاصل بین مهره های گردن،گیرنده های مکانیکی موجود در عضلات گردن، دوک های واقع در عضلات می باشد (توانای 2013) .
عضلات ناحیه گردن بیشترین میزان دوک عضلانی در بدن ( ۲۰۰ دوک در هر گرم) درمقایسه با تعداد دوک عضلانی ناحیه کف دست( ۱۶ دوک در هرگرم) را دارا هستند. از طرفی طرز قرارگیری دوک -ها درعضلات گردن متفاوت از دیگر عضلات بدن است. دوک ها در عضلات به صورت موازی یا در امتداد هم قرار می گیرند، دوک ها در ناحیه گردن اکثرا در امتداد هم قرار می گیرند. عقیده بر این است که این نوع دوک ها برای افزایش اطلاعات ایستا از این عضلات هستند، بنابراین تراکم بالا و شکل خاص دوکهای عضلانی گردن، اهمیت اطلاعات حس عمقی و نقش کلیدی این ناحیه را در وضعیت سر، تعادل بدن و کنترل حرکت چشم آشکار می سازد (تریلیون 2008).
مطالعات انجام شده نشان داده اند که، شیوع گردن درد در خانم ها بیشتر از آقایان است. 15درصد جمعیت زنان و 10درصد مردان در مقطعی از زندگی خود به گردن درد مزمن مبتلا می شوند(جوانشیر 1389). علیرغم مساوی بودن وزن سر زنان و مردان، قدرت عضلات گردن زنان حدودا نصف مردان است که احتمالاً عضلات نسبتا ضعیف زنان، منجر به بروز سندرم خستگی عضلانی و در نتیجه شیوع بالاتر گردن درد می گردد (معروفی و همکاران 1390). بطوریکه در ناحیه گردن، تقریباً % 20 وزن سر توسط ساختمان استخوانی–لیگامانی کنترل می شود و بقیه آن، یعنی قسمت اعظم وزن سر توسط عضلات پارااسپاینال تحمل می گردد. بدیهی است باضعف این عضلات، ثبات ستون فقرات گردن مختل و باعث درد می شود (چا 2010). دردهای عضلانی می توانند اثرمهاری بر عضلات کنترل کننده ثبات داشته باشند و چون عضلات گردن در ارتباط با سیستم وستیبولار و چشم نقش عمده ای در حفظ و نگهداری راستای عمودی بدن دارند، دچار مشکل شده و این امر بر روی عضلات ضدجاذبه به ویژه عضلات ساق پاو نیز در استراتژیهای کنترلی(استراتژی مچ پا) سرایت میکند (صالح پور 2011 ). در حضور درد، کنترل و ثبات ستون فقرات گردنی به خطر می افتد (سلیمی و همکاران 1392).
بنابراین از آنجایی که عضلات ثبات دهنده گردن در ایجاد وضعیت مناسب در سرو گردن اهمیت دارند، بدیهی است که این عضلات در ایجاد ثبات در طی یک فعالیت دینامیک نیز تاثیر داشته باشند. در صورت وجود درد این عضلات آتروفی شده وکارایی مناسب را ندارند. از طرف دیگر ، سندی مبنی بر وجود نگرش درمانی استاندارد برای درمان بیماری وجود ندارد، هیچ کدام ازنگرش های محافظه کارانه فعال و غیرفعال ، اگرچه به صورت گسترده ای تجویز می شوند؛ موثر نبوده اند اخیراً محققان نشان داده اند که روش های چندعاملی (روش های اصلاح وضعیتی ، درمان های دستی ، روانشناسی ، روش های آرام سازی) نسبت به روش های قدیمی (امواج ماورای صوت و تحریک الکتریکی ) در بیماران با درد مزمن گردن باعث کاهش بیشتر درد و برگشت سریع به کارمی شود (اکبری و همکاران 1388). با توجه به اینکه تمرین درمانی بعنوان روشی موثر همواره مورد توجه محققین بوده است روش تمرین درمانی ثباتی در مورد اختلالات ستون فقرات موضوع بسیاری از مطالعات جدید در زمینه درمان عوارض اسکلتی-عضلانی این ناحیه بوده است و تمرین ثبات دهنده گردن روشی است که برای بهبود مکانیسم های درونی ستون فقرات طراحی شده است و سبب ثبات فقرات گردن و آسیب ناپذیری آن می گردد (اکبری 1388). بنابراین از آنجایی که تحقیقات کمی در این زمینه صورت گرفته و زنان بیشتر از مردان در معرض مبتلا به گردن درد هستند، هدف از تحقیق حاضر تاثیر 8 هفته تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت گردن در دختران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی دانشگاه شهید باهنر کرمان خواهد بود.
1-2 تعریف مسئله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق
گردن درد یکی از شایع ترین و دردناک ترین شرایط اسکلتی عضلانی است. محدوده شیوع آن در طول عمر از 14درصد تا 71 درصد می رسد (تساکیدزیدیس 2013). گردن درد می تواند حاد، تحت حاد یا مزمن باشد. درد یا ناتوانی تا 4 هفته حاد، 12-4 هفته تحت حاد و بیشتر از 12 هفته مزمن نامیده می شود (پالمگرین و همکاران 2009).
در مطالعات نشان داده شده که 30% از مردان و 43% از زنان گردن درد را یکبار در طول زندگیشان تجربه می کنند. یکی ازعلل افزایش شیوع گردن درد در زنان ممکن است بعلت قدرت کمتر عضلات در زنان نسبت به مردان باشد (احسانی 1390).
در مطالعه هاکالا و همکاران در سال 2005 بر روی ارتباط استفاده از کامپیوتر و افزایش درد گردن و شانه، بیان شده که استفاده بیش از دو ساعت در روز از کامپیوتر به عنوان حد آستانه برای بروز گردن درد می باشد. (افتخار سادات 2013)
همچنین برای اکثر گردن دردها، یک بیماری زمینه ای و یا ساختار غیر طبیعی وجود ندارد این نوع گردن درد،گردن درد غیر اختصاصی نامیده می شود (تساکیدزیدس 2013). ساختارهای متعدد گردن و مناطق اطراف مثل عضلات، ساختارهای مفصل، لیگامنت، رباط ها و ساختار عصبی ممکن است منبع گردن درد غیراختصاصی باشند (اکبری و همکاران 1388). دلیل گردن درد غیراختصاصی همچنان نامشخص است در حالیکه اغلب خود محدود شونده است ولی به شدت می تواند عملکرد روزانه را محدودکند و در طولانی مدت باعث درد، مرخصی استعلاجی و ناتوانی قابل توجهی شود (تساکیدزیدیس 2013). کاهش دوره های استراحت نسبی عضلات باعث تغییرات گردش خون، اختلال در هدایت اکسیژن ، دفع مواد زائد و درد عضله می شود. اکثر این تغییرات در فیبرهای نوع یک وعضلات تونیک اتفاق می افتد که به طور مداوم فعالند (لیدرمان 2010).
در مطالعه ای شیوع درد گردن در افراد در حال تحصیل 46% بوده است ، از آنجا که استفاده از لپ تاپ در بین دانشجویان افزایش یافته است ، سبب خم شدن بیشتر گردن به جلو و درد گردن می شود ( افتخار سادات 2013).
بعد از درد، بی ثباتی و مشکلات قامت در میان شایع ترین نشانه های مواجه بیماران با گردن درد مزمن است.کنترل قامت و تعادل شامل حس عمقی، وستیبولار و سیستم بینایی است (لافوند2008). مکانیسم هایی که قامت را کنترل می کنند بسیار پیچیده هستند و شامل طیف گسترده ای از ساختارها،آوران محیطی(یعنی حس عمقی، محرک خارجی و آوران بصری)، سیستم عصبی مرکزی و عضلات موثر هستند. تغییرات در هریک از این مولفه ها، (مثل حس عمقی گردن)، می تواند باعث اختلال در تعادل شود. تخریب حس عمقی گردن اغلب با گردن درد مزمن ارتباط دارد. چندین مطالعه نشان دادند که اختلال در حس عمقی گردن باعث مختل شدن پایداری و کنترل قامت در بیماران مبتلا به گردن درد مزمن می شود(یاهیا 2009).
حس عمقی گردن نقش مهمی را در کنترل قامت بوسیله فراهم کردن اطلاعات مربوط به موقعیت سر و جابجایی نسبی تنه فراهم می کند. بعبارت دیگر دیده شده است که بین گیرنده های حس عمقی ریشه خلفی نخاع گردن و هسته های دهلیزی، ارتباط وجود دارد این رابطه در هماهنگی چشم و دست، درک تعادل و تنظیم وضعیت بدن نقش ایفا می کند(لافوند 2008).
شکایت های مربوط به عدم تعادل بیماران گردن دردی به صورت بی ثباتی، عدم امنیت و سبکی سر است. این افراد بجز موارد شدید که سرگیجه را تجربه می کنند، از اختلال در تعادل ایستای خود، آگاه نیستند. دلیل احتمالی اختلال در تعادل در مطالعات، نقص اطلاعات حسی در این ناحیه و پدیده عدم انطباق حسی در تعامل باسیستم بینایی ودهلیزی بیان شده است(کریستجانسون 2009).
با توجه به مطالعات موجود بنظر منطقی می رسد که وقتی عملکرد گردن به هر دلیلی مختل شود،کنترل وضعیت بدن نیز متاثر شده و علائمی مثل سرگیجه و عدم تعادل بوجود آید (توانای 2013). بطوریکه عملکرد ثباتی عضلات ضدجاذبه گردن در افراد با درد گردن متاثر می شود. فیبرهای تونیک این عضلات نقش حمایتی پاسچرال ضدجاذبه دارند. این فیبرها تحت تأثیر عدم استفاده و مهار رفلکسی و درد قرار می گیرند، ماهیت این اختلال عملکرد در تعیین نوع تمرین برای بازگرداندن ثبات یا نقش حمایتی مهم است. یکی از این تمرینات، تمرینات اختصاصی ثبات دهنده گردن است، تمرین های ثبات دهنده با تقویت ایزومتریک عضلات مالتی فیدوس، روتاتورها وفلکسورهای عمقی سبب استحکام ستون فقرات گردنی می شوند و سبب تقویت عضلات موضعی اطراف گردن می شوند، این تمرین ها مشابه تمرینات ثبات دهنده کمر برای بهبود مکانیسم های ذاتی ستون فقرات طراحی شده اند، از نقطه نظر زمان و تجهیزات تمرین های ساده ای هستند ولی از لحاظ فیزیولوژیک پیچیده می باشند. (اکبری و همکاران1388).
در مطالعه اکبری و همکاران که به مقایسه اثربخشی تمرینات ثبات دهنده و دینامیک در بهبود ناتوانی و درد مزمن گردن پرداخته بود، اثربخشی بیشتر تمرینات ثبات دهنده در مقایسه با تمرینات دینامیک را در بهبود درد و ناتوانی افراد گردن دردی مطرح کرد(اکبری و همکاران 1388).
بنابراین از آنجایی که هرگونه برنامه ریزی به منظور پیشگیری، درمان یا توانبخشی گردن درد در افراد مستلزم آگاهی از علل آن به همراه معرفی تمریناتی برای بهبود گردن درد می باشد، محقق در صدد پاسخ دادن به این سوال است که تاثیر 8 هفته تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت گردن در دختران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی مزمن دانشگاه باهنر چگونه بود؟
1-3 اهمیت و ضرورت اجرای تحقیق
گردن درد، دومین ناتوانی شایع عضلانی- اسکلتی بعد ازکمر درد است که در سال های اخیر به دلیل پیشرفت تکنولوژی و کار با رایانه میزان آن رو به افزایش است. (سعادت 2012)، که علاوه بر ناراحتی های جسمی و ذهنی، باعث غیبت از کار می شود (تیمیلا 2000). لذا این درد تاثیر ویژه ای بر فعالیت های زندگی، اشتغال و تفریح دارد و باعث کاهش کیفیت زندگی می شود و هزینه های مستقیم و غیر مستقیم، هزینه های قابل توجه بهداشتی و درمانی را دربردارد. (فیلیپ راو 2008). گردن درد منجر به بروز اختلال در خواب و فعالیت های داخل و خارج از منزل می شود. در افراد گردن دردی انجام بسیاری از فعالیت ها از جمله رانندگی و کار با کامپیوتر مشکل داشته و اغلب مشارکت های اجتماعی و ورزشی در این افراد کاهش می یابد و اختلال در این فعالیت ها در نتیجه گردن درد، روابط شخصی، خانوادگی، سیستم سلامت و اقتصاد را به میزان قابل ملاحظه ای متاثر می سازد. (احسانی 1390) بطوریکه بخش بزرگی از مراقبت های سلامتی به مراقبت از مشکلات گردن اختصاص داده شده و سالانه میلیون ها دلار صرف درمان می شود و خسارت جبران ناپذیری را به بار می آورد. (برانفورت 2001)
در مطالعه ماکلا و همکاران بر روی 8000 نفر از جمعیت عمومی5/13% زنان و 5 /9% مردان درد گردن را ذکر کردند. (افتخار سادات 2013) که احتمالاً زنان بار اسکلتی عضلانی بیشتری در مقایسه با مردان برای انجام فعالیت های خود بکار می گیرند و علائم بالینی خود را بیشتر از مردان گزارش می- کنند، به همین دلیل بررسی و درمان ضایعات گردنی در خانم ها ضروری تر به نظر می رسد . (احسانی 1390)
بنابراین با توجه به مطالب ذکر شده ضرورت انجام یک تحقیق برای مشخص نمودن تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت افراد گردن درد وجود دارد.
1- 4 اهداف تحقیق
1-4-1 هدف کلی: هدف کلی تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت گردن در دانشجویان دخترمبتلا به گردن درد غیر اختصاصی دانشگاه شهید باهنرکرمان بود.
1-4-2 اهداف اختصاصی:
1- 5 فرضیه های تحقیق:
1-6 پیش فرض های تحقیق:
1- شرکت کنندگان انگیزه کافی برای جواب دادن به پرسشنامه را داشته اند.
2-آزمودنی ها، حداکثر تلاش خود را در انجام آزمون ها و اجرای برنامه بکار برده اند.
3-آزمودنی ها از هیچ دارویی برای تسکین درد استفاده نکرده اند.
4-اندازه گیری از آزمودنی ها به طور یکسان و هماهنگ انجام شده است.
1-7 قلمرو تحقیق (محدوده تحقیق):
1- افراد شرکت کننده در تحقیق از دانشجویان خوابگاهی دانشگاه باهنر بودند.
2- دامنه سنی دانشجویان بین28- 18 سال در نظر گرفته شد.
3-وجود هر کدام از موارد عنوان شده در زیر، با تشخیص پزشک، باعث حذف نمونه از شرکت در مراحل اجرای آزمون گردید.
1-8 محدودیت های تحقیق
– کنترل شرایط روحی روانی و میزان دقت شرکت کنندگان هنگام پاسخ به پرسشنامه.
– آزمون گیری از تمام شرکت کننده ها در یک روز.
– عدم کنترل عواملی نظیر ترس از درد، میزان انگیزش و سایر عوامل روانی.
_ عدم کنترل تفاوت های فردی بین شرکت کننده ها.
-عدم درک یکسان مفهوم درد.
. Corneil
. Phil Page
. Treleaven.
. Chae
2 . Palmgren
1 . Tsakitzidis
. Lederman
. Lafond
. Yahia
. Kristjansson
1 . Taimela
2 . Philip Rowe
3 . Bronfort
[16] . Schieppati
[17]. Korthals
[18]. Teng
[19] . Lee
[20] . Pinsault
پژوهشی
جهانی شدن از جمله مسائل مهم جهان حاضر است که ابعاد گوناگون فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی دارد. این پدیده، بسیاری از دانشمندان را به تفکر پیرامون خود واداشته و هریک از آنها تلاش کرده اند تفسیر وتبیین علمی از این روند ارائه دهند. در سالهای اخیر اندیشمندان بسیاری از این مفهوم به شکل گسترده استفاده کرده وآن را مفهومی کلیدی نه تنها در علوم سیاسی یا روابط بین الملل بلکه در کل علوم اجتماعی می دانند. برای نمونه مالکوم واترزجهانی شدن را مهمترین موضوع ومفهوم دهه 1990قلمداد می کند که نشان دهنده گذار جامعه انسانی به هزاره سوم است.( واترز، 1379: 9) جهانی شدن هر چند به تازگی به شیوهای نوین مطرح شده است، چیز تازهای نیست و سابقهای بس طولانی دارد؛ به گونهای که از نظر رابرتسون نیز فرآیند کلی جهانی شدن دستکم به پیدایش دینهای جهانی در بیش از دو هزار سال پیش می رسد ( رابرتسون، 1385: 31). نویسندگان و صاحب نظرانی مانند مزروعی نیز نخستین نشانههای فرآیند جهانی شدن را در تمدن اسلامی و شرق باستان شناسایی میکنند( گل محمدی ، 1386 : 23). فرآیند جهانی شدن و ریشههای آن در نوع سنتی با ادیان جهانی مخصوصاً اسلام آغاز گردید و تا آغاز دوره رنسانس ادامه داشت. از این تاریخ به بعد، نوعی دیگر از جهانی شدن که میتوان از آن به جهانی شدن مدرن و یا به تعبیر «شولت»، جهانی شدن سکولار یاد کرد، آغاز شد(شولت،1382: 73).
نکته مهم دیگر درباره ماهیت این فرآیند، پروسهای پروژهای و یا ترکیبی بودن آن است. عدهای ماهیت آن را یک فرآیند طبیعی و برخاسته از جوامع پسا صنعتی غرب میدانند(سجادی ، 1387: 31) و آن را یک پروسه طبیعی قلمداد میکنند. در دیدگاه دیگر، جهانی شدن امر تصنّعی و هدایت شده است که غرب، آن را در راستای خواستها و منافع خویش تعقیب و هدایت مینماید( سجادی ، 1387: 31). از این رو آن را یک پروژه کاملاً غربی برای استعمار دیگران میدانند. در نگرش سوم که مورد نظر این پایان نامه است، جهانی شدن، پدیدهای مرکب از هر دو جنبه پروسهای و پروژهای میباشد. بر این مبنا، این پدیده مانند هر پدیده دیگر فرصتها و چالشهایی را به وجود میآورد. لذا جهانی شدن در کنار چالشها، فرصتهایی نیز ایجاد نموده است که در این پایان نامه به فرصتهای جهانی شدن برای امت سازی پرداخته خواهد شد.
یکی از نتایج اساسی جهانی شدن، برداشتن فاصلههاست: افزایش فزاینده اطلاعات و رسانههای گروهی، مفهوم مرز در واحدهای سنتی همچون، دولت ـ ملت را بیاثر میسازد و مرزهای جغرافیایی، جای خود را به مرزهایی با تواناییهای اطلاعاتی میدهد. با روند جهانی شدن، عمل سیاسی نیز جهانی میشود( لسناف ،1385: 220). در این وضعیت، در کنار تهدیدها و پیآمدهای سوء جهانی شدن، به دلیل طرح فرا جامعه ظرفیتها و قابلیتهایی نیز برای جهانی شدن واقعی و مورد نظر ادیان فراهم می شود(قوام ،1382: 361 ).
جهانیشدن، با پشت سر گذاشتن و در نوردیدن مرزهای جغرافیایی ملی در مناسبات و روابط فرهنگی، سیاسی، اجتماعی منجر به نزدیکتر شدن مسلمانان در ورای ملّیت و قومیت آنان میشود و فنآوری نوین ارتباطی و اطلاعاتی از جمله «اینترنت»، امکان تغییر و تحول در باورها، ارزشها فراهم نموده و در نتیجه، تصویر ذهنی مخاطبین را در حد بالایی افزایش داده است(افروغ 1387 : 40) و این مسئله به این معناست که جهانی شدن باعث تضعیف بنیانهای دولت- ملت و شکل گیری افق های جدیدی برای امت سازی شده است.
کمرنگ شدن نقش قومیت وملیت میتواند ذهنیت مسلمانان را فراتر از جامعه ملّی به سمت ایجاد تصویری مثبت از زیست مشترک، سرنوشت و آینده مشترک سوق دهد و محیط ذهنی ـ روانی بسیار خوبی ایجاد کند تا زمینهساز انسجام اسلامی شود ودر نتیجه نوعی امت سازی رخ دهد.
بر اساس آنچه واترز گفته است، جهانی شدن، فرآیندی است که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود و مردم به طور فزایندهای از کاهش این قید و بندها آگاه میشوند. کاهش قید و بندهای جغرافیایی، منجر به کمرنگتر شدن تصویر مثبت ناسیونالیستی در بین مسلمانان میشود و زمینههای واگرایی ناشی از ناسیونالیسم را کم میکند. همچنین تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، فرصتی است که تصاویر ذهنی غیر واقعی متقابل بین نخبگان حاکم بر کشورهای اسلامی را کاهش و آنان را به سمت نگرش واقعبینانهتر از یکدیگر سوق دهد. این وسایل در دوره ما قبل اخیر جهانی شدن، بیشتر در اختیار قدرتهای بزرگ بود که بر اساس منافع خود به اختلاف بین حاکمان کشورهای مسلمان و منفیسازی بین آنها اقدام مینمودند. از طرفی اکثر قریب به اتفاق دول کنونی ممالک اسلامی بر پایه الگوی “دولت – ملت ” غرب بنا نهاده شده است و با خاصیت سکولار یا نیمه سکولار و غیر مردمی و انحصاری خود هرگونه پیوستگی و وحدت را از روزنه منافع ملی و طایفهای و قومی و از دیدگاه فلسفه سیاسی مسلط امروز غرب و سیستم حاکم بر جهان آن مینگرند. بحران مشروعیت سیاسی در ممالک و دنیای اسلام در عصر حاضر در تغییر وتحولات وارده به الگوی دولت – ملت نیست بلکه در اصل وجود وتعارض با چنین نظامی است(مولانا، 1388 : 117). در بسیاری از کشورهای اسلامی فاصله میان مردم وجامعه و دولتهای حاکم بر سرزمین های اسلامی در حال افزایش است. از طرفی اسلامگرایان( امت اسلامی ) تنها جامعه و گروهی هستند که به طور جدی خواستار یک نظام فرامرزی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میباشند. امتسازی به گونهای در واکنش به جریان جهانشمولی اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژی امروزی که ادامه سلطه گرایی گذشته است شکل میگیرد و با اتحادو وحدت و شناخت واقعیت به جای واکنشهای آنی و پروژه های پراکنده و متفرقه و تزئینی که این روزها اغلب از طرف برخی از دولتها و ممالک اسلامی دیده می شود، مأموریت تاریخی خود را انجام داده و با درایت کامل مدلولات فکری و عملی خود را در چارچوب جهانشمولی اسلام به دنیا ارائه خواهد کرد. همانگونه که ملت سازی و فراهم کردن زمینه برای ایجاد دولت ملی پروسه چندان آسانی نبوده است، امتسازی نیز آسان نخواهد بود.
Post – society
با توجه به تغییراتی که در یک صد سال اخیر در جوامع بشری رخ داده است و چالشهایی که پیش روی انسان معاصر مطرح شده است شاید لازم است به چند پرسش اساسی پیش روی تمدن های بشری پاسخی مناسب داده میشد ،یعنی چیستی انسان و چیستی هویت انسان ،رابطه میان انسان اجتماع و تاریخ و تاثیرات اینان بر هم و ….
در تعریف های جدیدکه منبعث از فلسفه نو حاکم بر قرن حاضر بود مفاهیمی چون نسبیت ،شک ،عدم قطعیت و … وارد ساحت فکری و نظری شد وخدا حذف شدو هیچ تکیه گاه یا ثابتی برای انسان باقی نماند چنان انسان مدرن درگیر شک بود که میزان حیثیت وجودی خود را از میزان تشکیک به جهان اطراف وام میگرفت و تنها میزان ما بین او و جهان اطراف خردگرایی و عقل گرایی او بوداین نوع برخورد خالی از آفات وآسیب ها نبود که در ادامه به آن خواهیم پرداخت .
این تعارض در غرب با توجه به این که زاده ی یک فرایند طولانی مدت از بعد از رنسانس بود پذیرفتنی تر و قابل هضم تر بود تا در جوامعی با پیشینه تاریخی بیشتر چرا که تمام آنچه را که از سر انسان غربی گذشته بود را تجربه نکرده بود و پیوندی عمیق با گذشته وهویت تاریخی خویش داشت در جوامعی که عقبه تاریخی قابل توجهی داشتند این فرآیند نو را نه تحت عنوان یک فرایند که آغاز و انجامی دارد
بلکه محصول آن را به عنوان یک محصول وارداتی و مصرفی وارد کردند که از یک سو حاصل هوس سلاطین و امرا ونوعی نیاز که منبعث از مقایسه فرهنگ وطنی با فرهنگ غرب و ناکارآمدی ساختار های موجود در این ممالک از دیگر سو بود.
در جوامعی چون ایران تعارض اساسی آنجا شکل گرفت که روشنفکران جامعه ایرانی که حکم چشم و گوش جامعه ایرانی را داشتند بر سر دو راهی تجدد و سنت ماندند و یک دعوای صوری را یک صده ادامه دادند گروهی سخن از تسلیم محض در برابر فرهنگ بیگانه را میزدند و گروهی با نمود های شکلی گذشتگان زلف گره زده بودند سر آن را نداشتند تا زایش و رویشی را تجربه کنند..از طرفی هم نیروی هاضم فرهنگی ایران زمین چنان رو به کاستی و سستی نهاده بود که یارا و توان هضم فرهنگ های بیگانه ای را که وارد حریم فرهنگی ما شده بودند را نداشت در صورتی که روزگارانی این توان در فرهنگ این سرزمین بود که آنچه مورد نیاز فرهنگی خودش بود را از فرهنگهای هم خانواده میگرفت و بومی میکرد و به کار میگرفت ، دیگر چالش پیش رو این بود که روشنفکران جامعه ایرانی کمر به حذف جامعه رقیب بستند و در هر دوره که هر کدام از این دو گروه عنان گیر جامعه ی ایرانی میشد با تندروی ها و کند روی ها کمر به حذف گروه مقابل می بست . البته نباید این نکته ی ظریف را از نظر دور داشت که وجود این دو گروه که دو سر یک طیف محسوب میشوند برای هم در حکم ترمز خطر عمل می کردند چنان که هرگروه که قصد تند روی بیش از حد را داشت گروه دیگر اورا به تعادل کشانده است وجود چنین قطبیتی جامعه را در حالت تعادل حفظ میکند و این در حالی است که در جوامع اروپایی به علت عدم وجود نیرویی قوی که قدرت مقابله داشته باشد سنت و تجدد وارد فرایندی شدند که نتیجه آن از پیش مشخص بود (بر نگارنده پوشیده نیست که تنشهای میان سنت و تجدد در روزگارانی چنان بالا بود که کسی را یارای سخن گفتن بر ضد سنت کلیسا نبود وگرنه تکفیر میشود )در هر صورت اگر چه میتوان این ویژگی اجتماعی را در بهبود وضعیت جامعه بکار گرفت اما حقیقت آن است که جامعه ی ایرانی قدر آن را ندانسته و تنها تنشهای زاییده از تماس این دو موجب کند شدن و گاه گم شدن در مسیر گشته است . این در حالی بود که انتخاب راه حلهای میانه و طراحی و ایجاد راه حل های ایرانی که با ساختار های موجود نهایت هماهنگی را داشته باشد ممکن بود.گذار از آنچه هستیم و رفتن به سمت آنچه باید باشیم از مسیری که مختص به ویژگی های فرهنگی این مرز و بوم باشد نه تنها که یک فسانه نیست بلکه ممکن است .