شخصیت به عنوان سیستم پویای درونی، روانی- زیستی و به عنوان یک مجموعه تطابقی متشکل از سرشت و منش تعریف میشود که به شخص فردیت میبخشد و موجبات سازگاری وی را با موقعیتهای درونی و بیرونی فراهم میکند (کلونینجر، شوراکیک[48] و پرزیبک[49]، 1993). سرشت اساس ژنتیکی و ذاتی داشته و از بدو تولد و یا حتی قبل از آن وجود دارد (واتسون، گامز و سیمس[50]، 2005). ملاحظات تاریخی بر روی مدلهای مبتنی بر سرشت نشان میدهند که بررسیهای اولیه بر روی ابعاد سرشتی شخصیت با نظریهی اخلاط چهارگانه بقراط آغاز شد و مطالعات در این زمینه توسط نظریهپردازانی چون آیزنک، گری، کلونینجر، واتسون، مک کری و کاستا و … ادامه پیدا کرد. آیزنک (1967؛ به نقل از تاتالوویچ ورکاپیک، 2012)، شخصیت را به عنوان سه صفت سرشتی با مبنای زیستی در نظر گرفت. این سه صفت شامل ثبات- بیثباتی (روانرنجوری[51])، درونگرایی- برونگرایی[52] و روانپریشی[53] است.
به دنبال نظریه سه عاملی آیزنک، جفری گری (1982) با الهام از نظریه آیزنک، تئوری عصب روانشناختی شخصیت خود را تحت عنوان «نظریه حساسیت به تقویت» (RST)[54] مطرح کرد که یک نظریه زیست محور بوده و همانند نظریه آیزنک جهت تبیین تفاوتهای فردی به نقش عوامل زیستی/ عصبی اشاره میکند (متیوس و گلیلند[55]، 1999؛ آتشکار، فتحیآشتیانی و آزاد فلاح، 1387). الگویی زیستی که گری از شخصیت ارائه کرد شامل سه سیستم مغزی- رفتاری است و فعالیت هر یک از آنها به فراخوانی واکنشهای هیجانی متفاوت نظیر ترس و اضطراب میانجامد (فهیمی، علی مهدی، بخشیپور و محمود علیلو، 1390). این سه سیستم عبارتند از: 1- سیستم بازداری رفتاری (BIS)[56]، 2- سیستم جنگ/گریز (FFS)[57]، 3- سیستم فعال ساز رفتاری (BAS)[58]. با توجه به نظریه گری (1982)، پایههای زیستی تکانشگری در سیستم فعالسازی رفتاری و اساس اضطراب در سیستم بازداری رفتاری قرار دارد (جکسون[59]، لوین[60]، فارنهام[61]، 2003).
از دیگر کسانی که نظریه آیزنک را مبنایی برای نظریه خود قرار دادند، مک کری و کاستا بودند. به نحوی که نظریه آنها یکی از کارآمدترین و جامعترین نظریههای مطرح شده در باب شخصیت است. آنها مفاهیم نظریه سه عاملی آیزنک را گسترش دادند و مدل 5 عاملی شخصیت که شامل روانرنجورخویی، برونگرایی، گشودگی به تجربه[62]، باوجدان بودن[63] و توافق[64] است را به وجود آوردند (باگبی[65]، کاستا، مککری و همکاران، 1999).
در ادامه واتسون و کلارک[66] (1991) مدل سه بخشی هیجان را مطرح کردند که متشکل از عاطفه مثبت[67]، عاطفه منفی[68] و برانگیختگی فیزیولوژیکی[69] میباشد. عاطفه مثبت پایین (نداشتن احساس لذت، بیعلاقگی، بیمیلی و …) به عنوان علامت اختصاصی برای اختلالهای افسردگی و عاطفه منفی نیز به صورت علامت غیراختصاصی در اختلالهای اضطرابی و افسردگی در نظر گرفته میشوند. سومین بخش این نظریه، عامل برانگیختگی فیزیولوژیکی، شاخص اختصاصی اضطراب میباشد (بخشیپور رودسری، دژکام، مهریار و بیرشک، 1383).
نظریه پرداز سرشتی دیگر کلونینجر (1986) است که مدل او، جنبههای ژنوتایپی شخصیت را بررسی میکند. در نظریه وی شخصیت متشکل از دو سازهی بنیادی سرشت و منش در نظر گرفته شده است که شامل 4 بعد سرشتی و 3 بعد منشی است. بخش سرشتی عبارتست از: آسیبپرهیزی[70]، نوجویی[71]، وابستگی به پاداش[72] و پشتکار[73]. ابعاد منشی به تفاوتهای فردی در مفهوم خود و روابط شیای اشاره دارد که منعکسکنندهی اهداف و ارزشهای فردی میباشد و شامل سه بعد خود راهبری[74]، مشارکت[75] و خود تعالی بخشی[76] میباشد (زوهر[77]، 2007؛ فریت، وان و هرینگن [78]، 2000؛ عبدالهزاده جدی، هاشمی نصرتآباد و بخشیپور، 1390).
در سالهای اخیر مدلی تحت عنوان مدل ترکیبی سرشت عاطفی و هیجانی (AFECT) توسط لارا و همکاران (2012 الف) ارائه گردیده است که بسیاری از مفاهیم مطرح شده توسط آیزنک، گری، کاستا و مککری، واتسون و کلونینجر را در بر دارد. مدل AFECT تلفیقی از مفاهیم سرشت عاطفی و هیجانی میباشد که شامل ویژگیهای هیجانی خاص و ویژگیهای عاطفی کلی است. ویژگیهای هیجانی به عنوان سیستمی مرکب از فعالسازی، بازداری، حساسیت، مقابله و کنترل در نظر گرفته میشود. تعامل این ابعاد هیجانی مستقل یک الگوی رفتاری و خلقی ثابت را ایجاد میکند. سرشت عاطفی به 12 نوع دستهبندی میشود. افسردگی، اضطراب، بیتفاوتی (انواع درونی شده)، ادوارخویی، ملالت و بیثباتی (انواع بیثبات)، وسواسی، هیجانزدگی، سرحالی (انواع پایدار)، تحریکپذیری، بازداری زدایی و سرخوشی (انواع بیرونی) (فوسکالدو و همکاران، 2013).
در واقع، رویکرد سرشت عاطفی چشمانداز کلیتری از سرشت را فراهم کرده و چگونگی خلق و رفتار را در طول زمان نشان میدهد. به عنوان مثال، سرشت عاطفی ادواریخویی با نوسانات خلقی و واکنشهای عاطفی نامتناسب که فرض میشوند ناشی از تعاملات صفات هیجانی خاص از جمله حساسیت هیجانی، تمایل و خشم بالا در ترکیب با کنترل و مقابله پایین باشد، مشخص میگردد. لذا ارزیابی صفات هیجانی، ارزیابی ا دقیق و خاص را فراهم میکند در حالی که طبقهبندی انواع عاطفه بصورت مقولهای یک چشمانداز کلی از سرشت و خلق را ارائه میدهد که برای ارتباطات آسان میتواند مفید باشد (فوسکالدو و همکاران، 2013).
با توجه به این که مدل AFECT بیانگر صفات سرشتی مبتنی بر هیجانات و عواطف است میتواند بسیاری از اختلالهای روانپزشکی را از منظر بالینی و مبنا تبیین کند. این مدل مطرح میکند که در ابعاد عاطفی همچون وسواس، ملالت و هیجانزدگی میزان کنترل بالاست و به طور مثال در بعد افسردگی کنترل و مقابله پایین، حساسیت و بازداری بالا هستند و یا در سرخوشی بازداری پایین است اما، اراده و تمایل بالا میباشند. مدل AFECT قادر به تبیین بسیاری از اختلالات محور یک و دو راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی میباشد (لارا و همکاران، 2012 الف). از جمله شایعترین اختلالهای روانپزشکی در جمعیت عمومی، اختلالات اضطرابی هستند. که این اختلالها با عوارض زیادی همراهند و اغلب مزمن شده و نسبت به درمان مقاوم میباشند (کاپلان و سادوک، 1392).
اختلالهای اضطرابی به عنوان پنجمین طبقه تشخیصی در DSM- 5 مطرح شدهاند و اختلال اضطراب جدایی، لالی انتخابی، فوبی خاص، اختلال اضطراب اجتماعی (فوبی خاص)، اختلال وحشتزدگی، حمله وحشتزدگی (تصریح کننده)، آگورافوبیا، اختلال اضطرابی فراگیر، اختلال اضطرابی ناشی از مواد یا دارو، اختلال اضطرابی ناشی از سایر شرایط پزشکی، سایر اختلالهای اضطرابی مشخص و اختلال اضطرابی نامشخص را در بر میگیرد (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013). با توجه به سیر مزمن، شیوع بالا و همراهی اختلال اضطراب فراگیر با سایر اختلالهای روانشناختی، این اختلال به عنوان یکی از مهمترین اختلالهای ناتوانکننده برای بزرگسالان مطرح شده است (رومر و اورسیلو، 2002). اختلال اضطراب اجتماعی یکی از سه اختلال روانی شایع بعد از افسردگی اساسی و اعتیاد به الکل است (حسنوند عموزاده، شاعری و اصغری مقدم، 2013). همچنین با در نظر داشتن این نکته که اختلال وحشتزدگی و آگورافوبیا به تازگی در DSM-5به عنوان دو اختلال مجزا مطرح گردیدهاند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013)، در مطالعهی حاضر از میان اختلالهای طبقهی اضطرابی، به بررسی اختلالهای مذکور و اختلال فوبی خاص بر مبنای ابعاد مدل AFECT پرداخته خواهد شد.
به طور کلی، با توجه به این که هدف از ایجاد مدل ترکیبی سرشت هیجانی و عاطفی ارائه تعاریف روشنی از سلامتی و اختلالهای روانی است که بتوان این تعاریف را به آسانی در فعالیتهای بالینی به کار برد (لارا و همکاران، 2012 الف)، بنابراین، میتوان با شناسایی ابعاد هیجانی و عاطفی در اختلالهای اضطرابی و تمایز اختلالهایی که در یک طبقه قرار دارند، به درمان هر چه مؤثرتر این اختلالها پرداخت. با در نظر داشتن این نکته که مدل ترکیبی سرشت عاطفی و هیجانی (AFECT) فاقد پیشینهی پژوهشی در جامعهی ایرانی است و ارزیابی از این مدل تاکنون صورت نگرفته است لذا، هدف تحقیق حاضر رسیدن به پاسخی برای دو سؤال پژوهشی زیر است:
– آیا ابعاد هیجانی و عاطفی مطرح شده در مدل AFECT در جامعه ایرانی از اعتبار و روایی قابل قبولی برخوردار است؟
– آیا مدل AFECT در پیشبینی علائم اختلالهای طبقه اضطرابی در جمعیت غیربالینی از برازش کافی برخودار میباشد؟
3-1 اهمیت و ضرورت تحقیق
شخصیت یک کلیت روانشناختی است که ویژگیهای خاص انسانها را مشخص میسازد. به عبارت دیگر، نظریههای شخصیت بیاناتی در مورد ماهیت انسان هستند. نظریهپردازان شخصیت، دیدگاههای مختلفی پیرامون ماهیت انسان و تفاوتهای فردی مطرح کردهاند. در این راستا، دیدگاههای زیستشناختی و مبتنی بر هدف در مورد ماهیت انسان، بنیادی اساسی برای تفسیر شخصیت تدارک میبینند. نه تنها در شخصیت بلکه در روانشناسی، انسان به عنوان موجودی زیستی تلقی میشود. از این منظر، گسترش درکی روشن از ویژگیهای اساسی انسان و چگونگی بروز این ویژگیها در رفتار انسان، ضروری است (نعمت طاوسی، 1391). رگهها و ابعاد شخصیتی از مهمترین عوامل مداخلهگر در اختلالهای روانشناختی هستند. به منظور تبیین ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و مستعد بودن افراد در برابر اختلالهای روانشناختی، الگوهای نظری مختلفی مانند نظریه آیزنک و گری به کار گرفته شده است (متیوس و گلیلند، 1999).
در سالهای اخیر مدل AFECT به عنوان یکی از کوششهایی که ساختارهای زیربنایی شخصیت را مورد توجه قرار میدهد، جایگاه ویژهای در گسترهی روانشناسی پیدا کرده است. گسترش روزافزون پژوهشهای بینرشتهای در قلمرو علوم زیستی و روانی، ضرورت پرداختن به نظریههایی از این نوع را دو چندان میکند. توجه به مفاهیم این نظریه نه تنها تبیینهای جدیدی را در روانشناسی برجسته میسازد، بلکه چشماندازهای جدیدی را در حیطههای دیگر از جمله آسیبشناسی روانی و جسمانی، ترسیم میکند. در این مدل به جای شرح نشانهها و تشخیص اختلالها و جدا کردن آنها از یکدیگر، امکانی برای درک بیشتر نشانهها و اختلالها و فراوانی همپوشی و ارتباط آنها با یکدیگر فراهم میشود، بنابراین با استفاده از این مدل میتوان برخی از رگههای مهم شخصیت، که به آسانی در چهارچوب مدلهای پیشین قرار نمیگیرند را تبیین میکرد (لارا و همکاران، 2012 الف).
اضطراب بیماری نیست بلکه نشانهای برای وجود یک اختلال روانپزشکی و روانشناختی است، در واقع، درجه بهینهای از اضطراب وجود دارد که سبب عملکرد بهتر میشود (کاپلان و سادوک، 1392). اختلالهای اضطرابی عبارتند از اختلالهایی که در ویژگیهایی از ترس و اضطراب بیش از حد و اختلالهای رفتاری مرتبط مشترک هستند. این اختلالها از جمله شایعترین اختلالهای روانپزشکی در جمعیت عمومی هستند (کاپلان و سادوک، 1392)، بنابراین نیاز است تا ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد. در این میان، با توجه به این که مدل AFECT در برگیرنده ی ابعاد هیجانی و عاطفی است که میتوانند در مورد انواع اختلال های روانی به کار گرفته شوند لذا میتوان از این مدل برای بررسی ابعاد این اختلالها استفاده کرد. این در حالی است که پژوهشی در زمینهی چگونگی ارتباط ابعاد مطرح شده در این مدل با این اختلالها صورت نگرفته است.
از این رو در این پژوهش سعی بر آن خواهد بود که مدل AFECT شرح داده شده و برازش آن در جامعه دانشجویان ایرانی مورد بررسی قرار گیرد تا در نهایت این نتیجه حاصل شود که آیا ابعاد بیان شده در مدل AFECT در جامعهی ایرانی نیز شناسایی میشوند و این که نشان داده شود اختلالهای اضطرابی شامل، اختلال فوبی خاص، وحشتزدگی، اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی و آگورافوبیا با توجه به این مدل کدام ابعاد را در بر گرفته و آیا طبقهبندی آنها به چند اختلال مجزا درست بوده یا با یکدیگر همپوشی دارند؟ در مجموع، با توجه به مطالب ذکر شده در بالا میتوان چنین استنباط نمود که مدل (AFECT) با ارائهی دیدگاه یکپارچهای از ساختارهای ذهنی و کمک به درک ارتباط بین سیستمهای هیجانی/ شناختی با اختلالهای روانی، میتواند ابزاری مفید برای مطالعهی سرشت، هم در زمینههای بالینی و هم پژوهشی فراهم کند.
4 -1 اهداف پژوهش
1- 4 -1 هدف کلی: بررسی نقش مدل AFECT در پیشبینی علائم اختلالهای اضطرابی بر مبنای DSM- 5
2-4-1 اهداف اختصاصی
– تعیین اعتبار و پایایی[79] مدل ترکیبی سرشت عاطفی و هیجانی در جامعهی ایرانی.
– تعیین الگوی ارتباطی بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال فوبی خاص.
– تعیین توان ابعاد مدل AFECT در پیشبینی علائم اختلال فوبی خاص.
– تعیین الگوی ارتباطی بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال وحشتزدگی.
– تعیین توان ابعاد مدل AFECT در پیشبینی علائم اختلال وحشتزدگی.
– تعیین الگوی ارتباطی بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال اضطراب فراگیر.
– تعیین توان ابعاد مدل AFECT در پیشبینی علائم اختلال اضطراب فراگیر.
– تعیین الگوی ارتباطی بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال اضطراب اجتماعی.
– تعیین توان ابعاد مدل AFECT در پیشبینی علائم اختلال اضطراب اجتماعی.
– تعیین الگوی ارتباطی بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال آگورافوبیا.
– تعیین توان ابعاد مدل AFECT در پیشبینی علائم اختلال آگورافوبیا.
5 -1 سؤالات پژوهش
با توجه به فقدان پیشینهی پژوهشی خارجی و داخلی در این زمینه، نمیتوان در مورد ارتباط مدل AFECT با اختلالهای طبقهی اضطرابی فرضیهای مطرح ساخت. لذا در مطالعهی حاضر، سؤالات پژوهشی مطرح گردیده است:
1- آیا مدل AFECT در جامعهی ایرانی از اعتبار و پایایی قابل قبول برخوردار است؟
2- آیا بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال فوبی خاص رابطه وجود دارد؟
3- آیا ابعاد مدل AFECT توان پیشبینی علائم اختلال فوبی خاص را دارند؟
4- آیا بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال وحشتزدگی رابطه وجود دارد؟
5- آیا ابعاد مدل AFECT توان پیشبینی علائم اختلال وحشتزدگی را دارند؟
6- آیا بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال اضطراب فراگیر رابطه وجود دارد؟
7- آیا ابعاد مدل AFECT توان پیشبینی علائم اختلال اضطراب فراگیر را دارند؟
8- آیا بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال اضطراب اجتماعی رابطه وجود دارد؟
9- آیا ابعاد مدل AFECT توان پیش بینی علائم اختلال اضطراب اجتماعی را دارند؟
10- آیا بین ابعاد مدل AFECT با علائم اختلال آگورافوبیا رابطه وجود دارد؟
11- آیا ابعاد مدل AFECT توان پیش بینی علائم اختلال آگورافوبیا را دارند؟
6-1 متغیرهای پژوهش
در تحقیق حاضر، مدل ترکیبی سرشت عاطفی و هیجانی (AFECT) با 6 بعد هیجانی و 12 بعد عاطفی به عنوان متغیرهای پیشبین و اختلالهای اضطرابی (فوبی خاص، اختلال وحشتزدگی، اختلال اضطراب فراگیر، اختلال اضطراب اجتماعی و آگورافوبیا) به عنوان متغیرهای ملاک بررسی شدهاند.
فرم در حال بارگذاری ...