شناخت آن دسته از اختلالات روانی که تحت عنوان اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه معرفی می شوند، توجه بسیاری از روان شناسان، روان پزشکان و پژوهشگران را به خود جلب کرده است. این اختلالات در طول تاریخ بشر همواره وجود داشته اند و امروزه نسبت قابل ملاحظه ای از روانرنجوری ها را به خود اختصاص داده اند. شدت و تداوم این اختلالات گاه به حدی می رسد که نیرو وکارآیی افراد را کاملا از بین می برد و اثری فلج کننده در زندگی شخصی و اجتماعی بیمار بر جای می گذارند(قاسم زاده ،1376). به طور کلی همه نظریات و تحقیقات بر این عقیده اند که تمام اختلالات اضطرابی دارای سطوحی از هیجان پذیری منفی یا روانرنجورخویی هستند(منیکاو همکاران،1998). و از جهتی دیگر عوامل شناختی خاص مسؤل گسترش و تداوم اختلالات اضطرابی خاص هستند(استارسیویک و بیرلی،2006). مثال هایی از این عوامل خاص شامل حساسیت اضطرابی، نگرانی و مشکل در تنظیم هیجان در اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه می باشد. لذا حساسیت اضطرابی، نگرانی و مشکل در تنظیم هیجان از جمله عوامل شناختی هستند که بایستی نقششان را در شروع و تداوم اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه مورد بررسی قرار داد.
عامل آسیب پذیری در مورد اضطراب و اختلالهای اضطرابی که امروزه توجه علمی بسیاری به سوی آن معطوف شده است. حساسیت اضطرابی است، این سازه در دو دهه قبل در مورد روششناسی، ارزیابی و درمان اختلالات اضطرابی توجه گسترده ای به دست آورده است (تیلور، 1999).
مطالعات زیادی ارتباط بین حساسیت اضطرابی با اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه را نشان داده اند. حساسیت اضطرابی (AS) (ریس و مک نالی،1985؛ ریس،1991) به عنوان ترس از احساس های مربوط به اضطراب تعریف می شوند که از باور به اینکه این احساسات تهدید اجتماعی، جسمانی یا روانشناختی برای فرد دارند ناشی می شود. مفاهیم رایج از حساسیت اضطرابی و ابعاد آن یک سازه چند بعدی رتبه ای با یک عامل کلی (مانند حساسیت اضطرابی عمومی ) و سه عامل مرتبه ای پایین را مطرح می کند :1- ترس از احساسات بدنی (نگرانی های جسمانی) 2- ترس از نشانه های قابل مشاهده عمومی (نگرانی های اجتماعی) و 3- ترس از عدم کنترل شناختی. حساسیت اضطرابی به عنوان عامل خطری برای رشد اختلالات اضطرابی فرض می شود و تحقیقات انجام شده با افراد بزرگسال و نوجوانان نشان داده است که حساسیت اضطرابی افراد با اختلال اضطرابی، بالاست، علی رغم این که، در مطالعات طولی برای اختلال پانیک نقش آغازین دارد (مالرو ریس ،1992).
مطالعات همبستگی نشان داده اند که سازه حساسیت اضطرابی در چندین اختلال اضطرابی دیگر نیز بالاست (کوکس، بورگر، و اینس، 1992). برای مثال، تیلور، کوخ،و مک نالی (1992) دریافتند که نمرات شاخص حساسیت اضطرابی (ASI ؛ ریس، پترسون، کارسکی، و مک نالی،1986) در تمام گروه های اختلالات اضطرابی به جز فوبی ساده در مقایسه با گروه کنترل، بالا بود. همچنین مطالعات سطوح بالایی از حساسیت اضطرابی را در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر در مقایسه با گروه کنترل یافتند(دیاکون وآبراموویتز،2006). برای مثال شواهد اخیر نشان می دهد که بین حساسیت اضطرابی و سطوحی از نگرانی رابطه وجود دارد، به خصوص ترس از عدم کنترل شناختی در حساسیت اضطرابی به طور معناداری در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر نسبت به افراد مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی دیده می شود. علاوه بر این، تجربه عدم کنترل که یکی از ویژگی های نگرانی است، درافرادی که حساسیت اضطرابی بالایی دارند، سهیم است(دیاناورابین،2008). رودریگویز وهمکارانش(2004) نشان دادند که نمرات عامل عدم کنترل شناختی، به طور قوی با اختلال اضطراب فراگیر در ارتباط است که همسان با ارزیابی های شناختی تجربه شده در نگرانی است و افکار خودکار و خودانگیخته « فاجعه ذهنی» را که بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر در طی انگیختگی ناشی از اضطراب تجربه می کنند، را نشان می دهد. در حقیقت علایم و نشانه های اضطرابی در افراد دارای اختلال اضطراب فراگیر به شدت سایر اختلالات اضطرابی مانند اختلال پانیک نیست و مطالعات مختلف نشان می دهند که افراد دارای اختلال اضطراب فراگیر علایم فیزیولوژیکی کمتری، (از قبیل ضربان قلب، فشار خون، میزان تنفس) نسبت به افراد مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی تجربه می کنند؛ به همین دلیل افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، سرکوبگر خودمختار نامیده شده اند. بورکوویک و همکاران (1990) نشان می دهند که اگرچه برانگیختگی پیرامونی خودمختار در افراد دارای اختلال اضطراب فراگیر محدود شده است، اما فرایند های شدیدی در لوب پیشانی، خصوصا در نیمکره چپ این افراد وجود دارد که این عمل موجب سرکوبی خودمختار می شود که این موضوع می تواند با عامل ترس از عدم کنترل شناختی در حساسیت اضطرابی مرتبط باشد(بارلو ودوراند،2002). همچنین چندین مطالعه ارتباط بین حساسیت اضطرابی و اختلال استرس پس از سانحه را مطالعه کرده اند. برای مثال تیلور و همکاران (1992) به این نتیجه رسیدند که حساسیت اضطرابی در تمام اختلالات اضطرابی وجود دارد و بیشترین میانگین نمرات حساسیت اضطرابی در افراد مبتلا به اختلال پانیک و اختلال استرس پس از سانحه است و نمرات این دو گروه به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بودند. در مطالعه دیگری که حق شناس و همکاران (1384) پس از زلزله بم در ایران انجام دادند، بین حساسیت اضطرابی بالا و اختلال استرس پس از سانحه در میان گروهی از نجاتگران رابطه یافتند، آن ها گزارش کردند که در میان گروهی از نجاتگران آموزش ندیده، دانشجویانی که نمرات بالاتری در حساسیت اضطرابی داشتند، سطوح بالاتری از اثرات روانی را نشان دادند.
افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی اغلب بیان می کنند که در بیشتر مواقع زندگیشان نگران بوده اند. نگرانی به صورت رشته ای از افکار منفی که غالبا کلامی اند و هدفشان حل مسئله است تعریف شده است(بورکوویک، رابینسون، پروزینسکی، و دپری1983). تحقیقات رابطه قوی مستقیمی بین نگرانی و تولید اضطراب و همچنین اضطراب و تولید نگرانی را ثابت کرده اند (کانا، مارتین، و کانوت،2001). نگرانی شایع و به صورت بالقوه ای ناتوان ساز ویژگی تعداد زیادی از افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی است (کسلر وهمکاران،2005). اگرچه نگرانی شدید درباره مشکلات اخیر نمی تواند بین اختلال اضطراب فراگیر و دیگر اختلالات اضطرابی تفاوت بگذارد، اما نگرانی شدید درباره رخدادهای آینده ممکن است ویژگی مرکزی اختلال اضطراب فراگیر باشد(دوگاز و همکاران،1998).
با این حال تحقیقاتی وجود دارند که مطرح می کنند نگرانی در میان تعداد زیادی از اختلالات اضطرابی مشترک است و فقط مطالعات نسبتا اندکی واقعا وابستگی نگرانی به اختلال اضطراب فراگیر را ثابت کرده اند (تلیزو همکاران،1994). برای مثال دوگاز، فریستون، لدوسرو همکاران (1998) اختلال اضطراب فراگیر و دیگر اختلالات اضطرابی را در تفاوت بین نگرانی شان مقایسه کردند، وقتی که ابعاد نگرانی مانند نگرانی در مورد کار، نگرانی مالی، نگرانی در مورد تهدید جسمانی و نگرانی در مورد آینده مقایسه شدند، فقط نگرانی درباره آینده به صورت واضحی بین بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و دیگر اختلالات اضطرابی متفاوت بود. همچنین مطالعات نسبتا کمی نقش نگرانی در اختلال استرس پس از سانحه را آزمایش کرده اند. مدل های شناختی اختلال استرس پس از سانحه مطرح می کنند که راهبردهای اجتناب شناختی مانند نگرانی، سرکوب فکرو نشخوار فکری در پردازش هیجانی موفق آسیب مداخله می کنند(اهلرز و کلارک،2000؛ فوآ، استکتی، و روتبوم،1989). برای مثال تحقیق پیشینی دریافت که راهبردهای کنترل فکر مانند نگرانی به صورت مثبتی با نشانه های اختلال استرس پس از سانحه همبسته بودند (روسکیوو ولز ،2006). علاوه بر این در مطالعه ای که بر روی قربانیان تصادفات رانندگی صورت گرفت، یافت شد که نگرانی به عنوان متغیر مداخله ای ناسازگار بین اختلال استرس پس از سانحه و شناخت های نا کارآمد عمل می کنند )بنت، بک وکلپ،2009).
همچنین شواهد آشکاری وجود دارند که مشکلات مختلفی در تنظیم هیجان ممکن است نقش مرکزی در بیماری زایی اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه داشته باشند (منین و همکاران،2005؛ منین، هولاوی، فرسکو، موری، هیمبرگ،2007؛ سالترز–پدنئولتو همکاران،2006؛ میچایلو همکاران،2009). تنظیم هیجان به شیوه های سازگارانه پاسخدهی به هیجان اشاره دارد (بدون توجه به شدت یا واکنش شان) به طور خاص، کرتزو رومر (2004) چندین بعد مجزا که به تنظیم هیجان سازگارانه مربوط است را مشخص کرده اند :1-آگاهی و فهم هیجان،2-پذیرش هیجانات 3-توانایی کنترل رفتارهای تکانه ای و درگیری در فعالیت های هدفمند وقتی که هیجانات اتفاق می افتند و 4-توانایی دسترسی و انعطاف در استفاده از راهبردهای تنظیم هیجانی مناسب با موقعیت. مشکل ممکن است در هر یک از ابعاد بالا ظاهر شود که به عنوان مشکل در تنظیم هیجان مشخص می شود. برای مثال منین و همکاران (2005) دریافتند که آزمودنی های بالینی و غیر بالینی اختلال اضطراب فراگیر مشکلات تنظیم هیجانی بالایی را (مانند: مشکل در فهم هیجان، واکنش منفی به هیجانات و ناتوانی در خودتسکینی به هنکام تجربه هیجان منفی نشان می دهند، علاوه براین این مشکلات در تنظیم هیجان پیش بین وضعیت اختلال اضطراب فراگیر بودند حتی وقتی که سایر متغیر های مرتبط مانند نگرانی، اضطراب و شدت نشانه های افسردگی کنترل شده بودند. بر مبنای این مفهوم سازی از تنظیم هیجان، تول، بارتو همکاران (2007) تفاوت مشکلات تنظیم هیجان در میان نمونه ای از افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه و آنهایی که فقط علایم زیر آستانه ای اختلال استرس پس از سانحه را داشتند، مقایسه کردند، و به این نتیجه رسیدند که افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه به طور معنا داری مشکلات بالاتری در تنظیم هیجان کلی مانند ابعاد خاصی از فقدان پذیرش هیجانی، مشکلات درگیری در فعالیت های هدفمند در مواقع پریشانی، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی موثر و فقدان وضوح هیجانی داشتند، با این حال وقتی که برای کوواریانس مربوطه کنترل شدند، فقط تفاوت های مربوط به مشکلات در کنترل رفتار های تکانه ای در مواقع پریشانی، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی موثر و فقدان وضوح هیجانی باقی ماندند. در جمع بندی مبانی نظری و پژوهشی مرور شده می توان گفت که حساسیت اضطرابی، نگرانی و مشکل در تنظیم هیجان ازجمله مولفه های روانشناختی هستند که نقش مهمی در اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه دارند. هر چند شواهد پژوهشی بیانگر ارتباط این متغیرها با اختلال اضطراب فراگیر واختلال استرس پس از سانحه می باشد اما پژوهش های اندکی به بررسی مقایسه ای این متغیرها در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس ازسانحه و افراد عادی پرداخته اند. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی این مسئله بود که آیا بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی از نظر متغیرهای حساسیت اضطرابی، نگرانی و مشکل در تنظیم هیجان تفاوت وجود دارد؟
1-3-اهمیت وضرورت تحقیق
اختلالات اضطرابی از جمله شایع ترین اختلالات روانپزشکی هستند و با مشکلات رشدی، زیستی و آسیب شناختی قابل توجهی مرتبط هستند. آن ها به حوزه های چند گانه از عملکرد مانند هیجانی، شناختی و رفتاری آسیب می زنند و معمولا ماهیت مزمنی دارند، آن ها همچنین خطر همایندی چنداختلال روانپزشکی دیگر را نیزافزایش می دهند (پینهو همکاران،1998 ). اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه از جمله شایع ترین اختلالات اضطرابی هستند، این اختلالات با عوارض زیادی همراهند و احتمال همایندی بالایی باهم دارند و اغلب مزمن شده نسبت به درمان مقاوم هستند. بیماران مبتلا به این اختلالات در اثر احساس های مزمن و شدید اضطراب درمانده می شوند و مشکلات زیادی در کارکرد شغلی، بین فردی، مالی، تحصیلی، زناشویی و مراقبتی خود پیدا می کنند و مقادیر بالایی از خدمات بهداشتی را صرف خود می کنند (سادوک وسادوک ،1389). به علت ماهیت عاجزکننده و اختلال های مربوط، داروهای تجویزی برای اضطراب ازجمله پرمصرف ترین داروها در جهان هستند. شیوع اختلالهای اضطرابی 18.7% بوده و شیوع آن در زنان و طبقات پایین اقتصادی – اجتماعی بیشتر است، با توجه به شیوع قابل ملاحظه این اختلال ها لزوم تشخیص و درمان به موقع آن ها امری ضروری است (هالجین و ویتبورن ،1383). بنابراین تشخیص و درمان اختلال های اضطرابی پیامدهای بلند مدت و آزارنده آن ها را کاهش می دهد. در دهه های اخیر مطالعات زیادی جهت شناختن عامل های روانشناختی موثر در شروع و تداوم اختلال های اضطرابی انجام یافته است و نتایج این مطالعات رابطه این اختلالات را با برخی عوامل روانشناختی از قبیل حساسیت اضطرابی، مشکل در تنظیم هیجان و نگرانی را نشان داده است که این عوامل در اختلالات اضطرابی دیده می شوند و باعث ایجاد و تداوم اضطراب مرضی می شوند. بااین وجود مطالعات کمی به بررسی و مقایسه این سازه ها در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی پرداخته اند . لذا ضرورت انجام این پژوهش تعیین و مقایسه این سازه ها در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی می باشد تا با
شناخت بهتر رابطه این عوامل با اختلالات مذکور، داده های مفیدتری در اختیار درمانگران قرار بگیرد و به این ترتیب گام های موثرتری در شناخت و درمان این اختلالات برداشته شود. از طرف دیگر، از آن جایی که پژوهش های اندکی در رابطه با این عوامل در بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه به عمل آمده است، ضرورت انجام این پژوهش بیشتر احساس می شود.
1-4-اهداف پژوهش
هدف کلی: مقایسه سازه های شناختی حساسیت اضطرابی، نگرانی و مشکل درتنظیم هیجان و ابعاد هریک از آنها در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
اهداف اختصاصی:
اهداف اختصاصی این پژوهش عبارتند از:
1-مقایسه شدت عامل ترس از احساسات بدنی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
2- مقایسه شدت عامل نشانه های اضطراب قابل مشاهده توسط دیگران در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
3- مقایسه شدت عامل ترس از عدم کنترل شناختی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
4- مقایسه شدت عامل عدم پذیرش پاسخ های هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
5- مقایسه شدت عامل دشواری درانجام رفتار هدفمند در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
6- مقایسه شدت عامل دشواری در کنترل تکانه در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
7- مقایسه شدت عامل فقدان آگاهی هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
8- مقایسه شدت عامل دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
9- مقایسه شدت عامل عدم وضوح هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
10- مقایسه شدت عامل نگرانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افرادعادی.
1-5-فرضیات پژوهش:
- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل ترس از احساسات بدنی تفاوت وجود دارد.
2- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل نشانه های اضطراب قابل مشاهده توسط دیگران تفاوت وجود دارد.
3- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی درعامل ترس از عدم کنترل شناختی تفاوت وجود دارد.
4- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل عدم پذیرش پاسخ های هیجانی تفاوت وجود دارد.
5- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل دشواری درانجام رفتار هدفمند عامل تفاوت وجود دارد.
6- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل دشواری در کنترل تکانه تفاوت وجود دارد.
7- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل فقدان آگاهی هیجانی تفاوت وجود دارد.
8- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی تفاوت وجود دارد.
- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل عدم وضوح هیجانی تفاوت وجود دارد.
- بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه و افراد عادی در عامل نگرانی تفاوت وجود دارد.
فرم در حال بارگذاری ...