رشد اجتماعی یعنی تغییراتی که در نتیجه تاثیر متقابل با اشخاص، اوضاع و احوال اجتماعی و سازماندهی در فرد پیدا میشوند و به بیانی دیگر سلسله تغییرات و پیشرفتهایی که از هنگام تولد تا مرگ در رفتار اجتماعی احساسات،گرایش ها، ارزش ها و… رخ میدهندمعیارهای اندازه گیری رشد اجتماعی هر کس ،میزان سازگاری او با دیگران است. رشد اجتماعی نه تنها در سازگاری با اطرافیان که هم اکنون با آنها سروکار داریم موثر است، بلکه در موفقیت تحصیلی، پیشرفت شغلی، انتخاب همسر و رضایت مندی از زندگی زناشویی و ارتقاء منزلت اجتماعی مانیز تاثیربسزایی دارد (آمالی ،1390 ).
به آن شکل یادگیری گفته میشودکه به سازگاری با جامعه و (socialization) به بیان دیگر،اجتماعی شدن
محیط فرهنگی بستگی دارد.و رفتار فرد به اعتبار اینکه یک موجود زنده اجتماعی است قدم به قدم با رشد فردیت او تغییر می یابد، و این رشد اجتماعی و فردی، شخصیت فرد را کامل می کند. بدین معنا همان طوری که کودک می تواند با دیگران ارتباط یافته همکاری کند در عین حال، توانایی او بر اظهار و اثبات وجود خود رشد می یابد و می تواند به عنوان یک «فرد مشخص» از مصالح خود دفاع کند. از این رو، ملاحظه می کنیم که کودک میان هشت ماهگی و چهار سالگی تنها به فعالیت های اجتماعی میل ندارد بلکه رفتارهای دیگری از قبیل مقاومت و مخالفت ورزیدن برای تأکید وجود خود از او سر می زنند. همه این اشکال رفتار، مظاهر یکسانی برای رشد اجتماعی کودک بشمار می روند، و شدت وضوح آنها به اختلاف افراد، گوناگون می شود و حتی فرد نیز در مواقع گوناگون اختلاف پیدا می کند ( شعاری نژاد ، 1390 ).
ازنظرکارن هورنای ، سازگاری رفتار بهنجار یا ناسازگار ریشه در مناسبات والدین و فرزندان دارد. اگر فرد، گرمی و عشق را تجربه کند، احساس امنیت می کند و به شیوه ای بهنجار رشد می کند. در واقع اگر فردی
واقعاً مورد عشق واقع شود می تواند مشکلات گوناگونی را در آینده تحمل کند.همچنین احساس ناامنی باعث می شود تا فرد متوسل به شیوه هایی شود که ناآرامی درونی خود را تضعیف و به حداقل کاهش دهد (آمالی،1390 ).
ازنظر راجرز اشخاص سازگار می توانند خودشان راهنمای دگرگونی و کمال خویش باشند و زندگی شان را بدون تاثیر رویدادهای گذشته هدایت کنند. دراین نظریه خصیصه چشم پوشی و آسان نگری بر خود نمایان است و همچنین در فراخواندن راجرز به خود بودن و در اکنون بودن، گیرایی خاصی نهفته است. نظر دیگری که راجرز ابراز داشته است، وجود گرایش فطری به سوی رشد و کمال و سلامت روان فرد است، یعنی انگیزش ذاتی در افراد برای سلامت روان وجود دارد که ما را به پیش می راند (آمالی، 1390 ).
مک دونالد در مورد سازگاری و همچنین ناسازگاری معتقد است: فردی سازگار است که پاسخ هایی که او را به تعامل با محیطش قادر می کنند آموخته باشد تا در نتیجه در حالی که به طرق قابل قبول اعضای جامعه خود رفتار می کند، احتیاجاتی که در او هست نیز ارضا شوند. درسالهای اخیر توجه به مهارتهای مقابله ای دررشداجتماعی وسازگاری ، بسیارموردتوجه وبررسی قرارگرفته است ونشان داده شده که بکارگرفتن راهبردهای مقابله ای موثر، نقش مهمی درپیشبرد رشداجتماعی وسازگاری داشته است (شعاری نژاد،1390 ).
منظوراز مهارتهای مقابلهای همان روشهای برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه طراحی و به اجرا درمی آید و نتیجه آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای از سرگذراندن موفقیت آمیز شرایط بحرانی و دور ماندن از آسیبهای ناشی از بحرانهای روحی پیش آمده است. مقابلههای ناکارآمد نیز تلاشهایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته میشوند
ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیدهتر شدن وضعیت منجر میشوند، لذا نمی توان از این دسته مقابلهها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی میآورد، گرچه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع میپیوندد ولی باید هزینه این لذتهای کوتاه مدت را به صورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد (ریو ، 2006 ، ترجمه سید محمدی ، ۱۳91 ). طبق نظر لازاروس و فولکمن ، مقابله به فرایندمدیریت تقاضاها( بیرونی یا درونی ) که دشوارویافراترازمنابع فردارزیابی شود، اشاره دارد.ازنظرآنان،مقابله دربرگیرنده تلاشهااعم ازکنش محوردرون روانی ، برای اداره وکنترل تقاضاهای محیطی، درونی وکشمکش های میان آنهاست ( لازاروس ، ولانیر ، 2007 ) .
روشهای مقابله باتغییرات زندگی وتنش های حاصله ازاین تغییرات درافرادمختلف وبرحسب موقعیتهای گوناگون متفاوت است.راهبردهای مقابله ای مجموعه ای ازتلاش های شناختی ورفتاری فرد است که درجهت تعبیروتفسیرواصلاح یک وضع تنش به کارمی رود ( غضنفری وقدم پور،1387 ).
مهارتهای مقابلهای همان روشهای برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه طراحی و به اجرا درمی آید و نتیجه آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای ازسر گذراندن موفقیت آمیز شرایط بحرانی و دور ماندن از آسیبهای ناشی از بحرانهای روحی پیش آمده است. مقابلههای ناکارآمد نیز تلاشهایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته میشوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیدهتر شدن وضعیت منجر میشوند، لذا نمی توان از این دسته مقابلهها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی میآورد، گرچه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع میپیوندد ولی باید هزینه این لذتهای کوتاه مدت را به صورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد (ریو ، 2006 ، ترجمه سید محمدی ، 1391 ).
که دراین تحقیق به پژوهش درموردبررسی رابطه مهارت های مقابله ای بارشداجتماعی وسازگاری دانش آموزان دختردوره مقطع اول متوسطه منطقه هفت آموزش وپرورش شهرتهران پرداخته شد.
– ضرورت و اهمیت پژوهش
یکی از مهارت های مقابله ای که بسیاری ازافرادآن رانادیده میگیرند،استفاده سازنده ومفیدی ازسیستم های حمایتی( شبکه دوستان، اقوام ونزدیکان ) است.این سیستم ها به روشهای مختلف به شماکمک می کنندتابا رویدادهای استرس زای زندگی مقابله کنید.بنابراین به نفع شماست که سیستم های حمایتی خودراارزیابی کرده ویادبگیردکه این نوع سیستم هاچگونه می توانندبه شماکمک کنند، همچنین درباره ایجادیک سیستم حمایتی مؤثرومفیدبیندیشند. مطالعات پژوهشی نشان داده است که افرادی که ازسیستم حمایت اجتماعی خوبی برخوردارندنسبت به زندگی خود خوشبین ترند. مطالعات دیگرنشان داده است که این افراددرغلبه برافسردگی وسازگاری باآسیب های ناشی ازسیستم های حمایتی خوبی برخوردارند،کمتربیمار میشوندوسطح
استرس فیزیولوژیکی پائینی دارند.(بیلنگرومووس ، 2006 ؛ اس ،کوهنوهابرمن ، 2006 ؛ دی . ار. ک. هن ، شرودوکلارک ، 2007 ؛ اس ،کوهن وسیم ، 2007 ؛ لیپور، آلن وایوانز ، 2006 ؛ میشل ، بیلینگر، مووس ، 2008 ، شولزودکر ، 2006 ).
Lazaros
Vailand
Bel
Cambering
2 geraham
socialization
Karen hornay
Rajerz
Mack donald
5 Riyo
6 lazaros
7 velanier
5 Bilnger & mous & mishel
6 kohnohaberman
7 hen & sim
8 sheroud va kelark
9 lipour &vaivanz
فرم در حال بارگذاری ...