بر طبق تعریف، رضایت زناشویی حالتی است که طیّ آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند (سینها و ماکرجی، 1991 به نقل از میر احمدی زاده و همکاران، 1382). هم چنین الیس در 1989 بیان می کند که رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسّط زن یا شوهر است هنگامی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند (پاداش و همکاران، 1391). شادابی، نشاط و احساس خوشبختی در زندگی زناشویی و زندگی فردی از جمله ملاک های سلامت روانی به حساب می آید(مایرز، 2012). هر زوجی نیازمند و در جستجوی احساس خوب می باشد که این اصطلاح ار در روانشناسی مثبت بهزیستی روانشناختی می گویند(شاه سیاه، 1390) مطالعات نشان می دهد که بهزیستی روانشناختی عاملی است که در میزان رضایتمندی زناشویی تاثیر گذار می باشد(کوهن و همکاران 2009؛ داکین و وامپلر: 2008؛شفیعی،1386؛ باتزروکمپبل، 2008؛ هالیست و دیگران،2007). بهزیستی روانشناختی در دو دهه اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته است و دامنه مطالعات آن از حوزه زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شده است(نصرت آباد، 1392). بهزیستی روانشناختی باعث ارتقاء زندگی افراد در ابعاد مختلف می شود. کیفیت زندگی مسئله ای است که می توان آنرا جزء هدف غایی هر خانواده دانست(شیشه گر، 1391). در سال های اخیر توجه قابل ملاحظه ای دراندازه گیری میزان سلامتی افراد و قدرت تاثیر گذاری بیماری های روان شناختی و جسمی بر روی فعالیت های روزانه و رفتارهای آنها به وجود آمده که این اندازه گیری ها به یک نگرش و رویکرد کلی نگر در سلامتی و مراقبت های بهداشتی معطوف شده است و در این رابطه رویکرد نوینی به نام کیفیت زندگی در تحقیقات پزشکی و اجتماعی مطرح گردیده است. واژه کیفیت زندگی نخستین بار توسط پیگو در سال 1920 در کتاب اقتصاد و رفاه مورد استفاده قرار گرفت . به مرور زمان محققان متوجه شدند که کیفیت زندگی می تواند یکی از پیامدهای پراهمیت در ارزیابی سلامت باشد، چنانچه تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت نیز به این نکته تأکید دارد(Fayers، 2000) دونالد کیفیت زندگی را اصطلاحی توصیفی عنوان می کند که به سلامت و ارتقاء عاطفی، اجتماعی و جسمی افراد و توانایی آنها برای انجام وظایف روزمره اشاره دارد(Donald،2000). کیفیت زندگی متغیر تاثیر گذار بر مسایل روانی فرد و خانواده است. غفاری و همکاران(1391) در بررسی خود بر نقش کیفیت زندگی بر رضایتمندی زناشویی تاکید داشته اند. کیفیت زندگی می تواند تحت تاثیر عوامل زیادی قرار بگیرد. در این مطالعه با در نظر گرفتن رابطه متغیرهای بهزیستی روانشناختی، کیفیت زندگی به چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر و با میزان رضایتمندی زناشویی پراداخته شده است. سئوال مطرح شده در این پژوهش اینست که بهزیستی روانشناختی چه تاثیری بر کیفیت زندگی و از طرف دیگر بر رضایتمندی زناشویی می گذارد و اینکه کیفیت زندگی چه تاثیری بر رضایتمندی زناشویی دارد؟
1-3 ضرورت و اهمیت پژوهش
جوامع با مشکلات و معضلات اجتماعی متعدد روبرو میباشند .اما در همه جوامع برخی از مسائل و مشکلات از درجه اهمیت بالاتری برخوردار هستند که به واسطه میزان آسیبی که بر پیکره جامعه وارد میکنند، میتوان به میزان اهمیت آنها پی برد . یقیناً طلاق یکی از مهم ترین آنان است؛ چراکه صدمات وارده از طلاق معضلاتی که در همه جوامع مورد نظر میباشد، پدیده این معضل بر پیکره خانواده که مرکز ثقل جامعه محسوب میشود، وارد می آید. عوامل متعددی در بررسی میزان تاثیر گذاری بر رضایتمندی زناشویی و طلاق مورد بررسی قرار گرفته اند. در پژوهش بنی جمالی و همکاران (1383) علل از هم پاشیدگی خانواده ها و نیز موفقیت ازدواج زوج های جوان را شامل موارد ذیل عنوان کردند: 1- کمی سن جوانان به هنگام ازدواج، فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کم بودن سواد، پایین بودن سطح شغلی، دخالت بی مورد اطرافیان، پدیده طلاق والدین زوج های ناموفّق، وابستگی مالی زوجین به والدین، همه از عوامل تهدید کننده زندگی مشترک زوجین جوان بودند؛ 2- عدم همسویی زوجین در جهات مختلف موجب اختلاف زناشویی بین زوجین می شود؛ 3- تشابه نظرات زوجین به عنوان عامل تداوم بخش زندگی مشترک شناخته شد؛ 4- وجود بیماری های جسمی، روانی و اختلالات رفتاری اعلام نشده از سوی همسران و خانواده های آنها عامل سستی روابط بین زوجین تلقی شد. کیفیت زندگی موضوعی چند بعدی و پیچیده دارد و دربرگیرنده عوامل عینی و ذهنی است و ارزیابی فرد در مورد رفاه و آسایش در جنبه های مهم زندگی را مورد توجه قر ار می دهد. که همین موضوع می تواند رضایتمندی افراد از همدیگر را مورد تاثیر قرار دهد. از طرف دیگر توجه به مساله بهزیستی روانشناختی با توجه به نفش بستر اجتماعی، امری ضروری است که موجب افزایش میزان رضایتمندی زناشویی و بقای خانواده شوند.
با توجه به اهمیت موضوع رضایتمندی زناشویی در حفظ و تحکیم خانواده از یک طرف و از طرف دیگر بر سلامت روان زوجین و هنچنین در پویایی و نشاط جامعه، لازم است تاثیر عوامل تاثیر گذار بر فرد و اجتماع بر میزان رضایتمندی زناشویی مورد بررسی قرار گیرد. بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی از متغیر های تاثیر گذار محسوب می شوند .هدف این مطالعه بررسی نقش واسطه ای بهزیستی روانشناختی در کیفیت زندگی بر میزان رضایتمندی زناشویی می باشد که بتواند اطلاعات مفیدی را برای پژوهشگران این حیطه و مراکز مشاوره و مراکز وابسته که در امر زوج درمانی فعالیت می کنند فراهم کند
1-4 اهداف پژوهش
هدف اصلی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش واسطه ای بهزیستی روانشناختی در کیفیت زندگی بر رضایتمندی زناشویی در دانشجویان متاهل شهر کرمانشاه در سال تحصیلی1394 – 1393است.
اهداف پژوهشی :
- تعیین رابطه بین بهزیستی روانشناختی با رضایتمندی زناشویی در دانشجویان متاهل
- تعیین بین بهزیستی روانشناختی با کیفیت زندگی در دانشجویان متاهل
1-5 فرضیه های پژوهش
- بهزیستی روانشناختی پیش بینی کننده کیفیت زندگی دانشجویان متاهل است
- بهزیستی روانشناختی پیش بینی کننده رضایتمندی زناشویی دانشجویان متاهل است.
1-6 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش
- رضایتمندی زناشویی:
- تعریف مفهمومی: رضایت زناشویی حالتی است که طیّ آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند(سلیمانیان، 1373).
- تعریف عملیاتی: رضایتمندی زناشویی از نمرات پرسشنامه رضایتمندی زناشویی اینریچ بدست آمده است.
- بهزیستی روانشناختی:
- تعریف مفهومی: بهزیستی به معنای تلاش برای استعلا و ارتقاست که در تحقق استعدادها و تواناییهای فرد متجلی میشود(کول، 2007)
- تعریف عملیاتی: جهت سنجش بهزیستی روانشناختی از نمرات حاصل از پرسشنامه روانشناختی ریف بدست آمده است.
- کیفیت زندگی:
- تعریف مفهومی: کیفیت زندگی را اصطلاحی توصیفی عنوان میدانند که به سلامت و ارتقاء عاطفی، اجتماعی و جسمی افراد و توانایی آنها برای انجام وظایف روزمره اشاره دارد(پترمن،2008).
- تعریف عملیاتی: مقیاس کیفیت زندگی از نمرات پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36 بدست آمده است.
در این فصل به بررسی پیشینه نظری و تجربی پژوهش حاضر می پردازیم.
2-1 رضایتمندی زناشویی
بر طبق تعریف، رضایتمندی زناشویی وضعیتی است که طیّ آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساسی از شادمانی، خرسندی درونی و رضایتی باطنی دارند (سینها و ماکرجی، 1991 به نقل از میراحمدی زاده، نخعی امرودی، طباطبایی و شفیعیان، 1382). و ینچ معتقداست که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی حاصل می گردد که وضعیت کنونی در روابط بین زن و شوهر با وضعیت مورد انتظار آنها منطبق باشد. هم چنین الیس در 1989 بیان می کند که رضایت زناشویی احساسات عینی از خرسندی، رضایت و لذت تجربه شده و در عین حال بیان شده توسّط زن و شوهر است هنگامی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند (سلیمانیان، 1373). اردبیلی رضایتمندی زناشویی را وجود یک رابطه ی دوستانه، گرم و صمیمی همراه با حس تفاهم و درک یکدیگر، و وجود یک تعادل منطقی فراگیر بین نیازهای مادی و معنوی زوجین می داند (کجباف, آقایی و کاویانی, 1383). رضایتمندی زناشویی را می توان خرسندی عمومی از زندگی مشترک، رضایت از روابط جنسی و رضایتمندی عاطفی و هیجانی دانست(عباسی، رسول زاده ی طباطبایی، ابراهیم پور و عباسی، 2010).
رضایتمندی از ازدواج مبحثی از نهاد خانواده است. شروع تحقیقات و پژو هش ها در این زمینه به دهه 1950 در کشورهای پیشرفته بر می گردد(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1388). نظریه پردازانی از رشته های مختلف منجمله جامعه شناسی، مردم شناسی و … در مورد ساختار خانواده، نظریه پردازی کرده اند. اما خانواده ساختاری روانی – اجتماعی است به این معنی که هر فرد در ساختار خانواده متاثر از شرایط درونی (روانی ) و بیرونی (اجتماعی ) است(اعزازی،1376). از آنجایکه مفهوم رضایتمندی زناشویی مساله ای مربوط به حوزه روان شناسی اجتماعی است نظریه های پیرامون خانواده را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: نخست نظریه های جامعه شناسی(عمدتا”خرد)؛ دوم نظریه های روانشناسی اجتماعی؛ و سوم به نظریه های روانشناسی در حیطه خانواده درمانی. از جمله جامعه شناسانی که در این زمینه نظریه پردازی کرده اند، می توان به اسکانزونی، بات و هیل اشاره کرد که نظریات آنان عمدتا” به ویژگی های ساختاری خانواده مربوط می شوند. نظریه های روانشناسی اجتماعی نیز شامل : نظریه های نیاز، نظریه های انتظار، نظریه ی یادگیری اجتماعی می شوند. همچنین نظریه پردازان در حیطه خانواده درمانی کسانی بودند مثل کمپلرو بالبی.(محمد تقی ایمان، زهرا یادعلی جمالویی،1391) . اسکانزونی (1972) از جمله جامعه شناسانی است که در مکتب تضاد در زمینه تعارض بین همسران تحقیقاتی گسترده انجام داده است. در اواخر دهه 1940 برای نخستین بار جامعه شناسان خانواده، مثل ایولین دووال و روبن هیل در تلاش برای تنظیم چارچوبی معین در زندگی خانوادگی، یک چهارچوب تحول نگر را برای بررسی خانواده مطرح نمودند(گلد نبرگ و گلدنبرگ، 1388).
در اسلام نیز آیات و روایت زیادی در خصوص اهمیت خانواده بیان شده است.در جایکه پیامبر اسلام مى فرماید: «ما بنى فى الاسلام بناء اَحبّ الى اللَّه تعالى و اعزّ من التزویج». «در اسلام هیچ نهادى محبوب تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است». در فرهنگ ما ایرانیان خانواده، تعریفی خاص و جایگاهی والا دارد که همواره تاکید بر تشکیل، و حفظ آن بعنوان پایگاهی در حفظ سلامت و امنیت روان افراد آن بوده است. یکی از مهم ترین ریشه های طلاق، نارضایتی زناشویی است.طلاق آثار مخرب و گاه طولانی مدتی را بر فرد و جامعه به جای میگذارد. خودکشی، افسردگی، اعتیاد و… از آثار سوء طلاق می باشد. طلاق، پی آمدهای عمیق اجتماعی، روانی، قانونی، اقتصادی و والدینی دارد(رابرت ویس، 1975). نخستین پی آمد اجتماعی که زن یا مرد پس از جدایی تجربه می کند، از دست دادن پایه های است که هویت اجتماعی وی بر آنها بنا شده. علایم روانی – عاطفی طلاق، مانند ناکامی، ماتم زدگی، نگرانی، وحشت، اضطراب، ترس، خشم و …، طرفین را در وضعیت آسیب پذیری قرار می دهد(منتل، 1996). مشکلات افت تحصیلی، رفتاری، عاطفی، عزت نفس پایین و روابط بین فردی، صرف نظر از عامل جنس و سن، دربین بچه های طلاق بیشتر از بچه های غیر طلاق گزارش شده است(اماتو، 2001). اما طلاق نتیجه یک تصمیم آنی نیست. طلاق نتیجه نارضایتی های است که به مرور انباشته شده است. سپهریان(1379) یکی از علت های طلاق را ناسازگاری رفتاری و اخلاقی و ناخرسندی زن و شوهر می داند. در اهمیت رضایتمندی زناشویی شاید بیان این نکته کفایت می کند که شاملو سلامت روانی جامعه، سلامت روانی و جسمانی افراد را در گروه رضایتمندی و سلامت روابط زناشویی می داند(شاملو، 1369).
از آنجاییکه مقوله رضایتمندی زناشویی، مقوله ای یک بعدی و تنها منحصر به چند متغیر تاثیر گذار نیست، پژوهشگران این حیطه هر کدام بر حسب تمایل و مهم قلمداد کردن متغیر ها از دید خود، به بررسی آنها در سطح رضایتمندی زناشویی پرداخته اند که هنگام مطالعه این
حوزه به گستردگی و پراکندگی این متغیر ها واقف می شوید، لذا در این قسمت سعی شده است به تمامی متغیرهای بررسی شده در ابعاد مختلف اشاره شود. ابتدا به دسته بندی متغیر های مهم در رضایتمندی زناشویی می پردازیم، سپس به مطالعات پراکنده صورت گرفته شده که هر کدام متغیری را بررسی کرده اند اشاره می کنیم و در پایان نیز به مطالعات صورت گرفته در ایران و برروی زوج های ایرانی خواهیم پرداخت. بنی جمالی، نفیسی و یزدی(1383) طی پژوهش های علل از هم پاشیدگی خانواده ها و نیز موفقیت ازدواج زوج های جوان و رضایتمندی آنها را شامل موارد ذیل عنوان کردند: کمی سن جوانان به هنگام ازدواج ، فقر اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ، کم بودن سواد ، پایین بودن سطح شغلی ، دخالت بی مورد اطرافیان ، پدیده طلاق والدین زوج های ناموفّق ، وابستگی مالی زوجین به والدین ، همه از عوامل تهدید کننده زندگی مشترک زوجین جوان بودند. همچنین عدم همسویی زوجین در جهات مختلف موجب اختلاف زناشویی بین زوجین می شود و نیز تشابه نظرات زوجین به عنوان عامل تداوم بخش زندگی مشترک شناخته شد. وجود بیماری های جسمی ، روانی و اختلالات رفتاری و عملکردی اعلام نشده از سوی همسران و خانواده های آنها پیش از ازدواج بعنوان عامل سستی روابط بین زوجین تلقی گردید.
2-1-1 مهارت های ارتباطی:
از جمله مواردی که می تواند نقش بسیار ظریف و مهمی را در رضایتمندی زوجین داشته باشد ارتباط است. (بورلسون و دنتون، 1997) به گونه ای که از لحاظ ویژگی های زناشویی مشخّص شده است که ارتباط موثر و کارآمد میان شوهر و همسر مهم ترین جنبه ی خانواده های دارای عملکرد مطلوب می باشد (گریف، 2000). بک وجون (1972) به نقل از ساپینگتون(1382) متوجه شدند که رایج ترین مشکل در ازدواج های نا آرام و پر دردسر همانا ارتباط ضعیف است.در بسیار از موارد موضوعات ارتباطی ممکن است نگرانی ها و دل مشغولی های اوّلیّه ی برخی زوج های مراجعه کننده برای درمان باشد(کار، 2000). در کل، یک فرض عمومی این بوده است که علّت بسیاری از مشکلات ارتباطی زناشویی، مهارت های ارتباطی ناکارآمد از طرف همسران می باشد و مطابق با این دیدگاه اپنوهیو و کراچ در 1996 بیان کردند که آموزش ارتباط کارآمد به عنوان هدفی جهت ترمیم رابطه مسئله دار، مولّفه ای مهم در بسیاری از رویکردهای درمان زناشویی است(بورلسون و دنتون، 1997).
2-1-2 عمل متقابل:
یک منبع فوق العاده مهم در رضایتمندی ازدواج عبارت است از پاداش هایی که طرفین به یکدیگر می دهند. زن و شوهرهای شادکام وخرسند در عوض پاداش ها و عواطف مثبتی که از یکدیگر دریافت می کنند به همدیگر پاداش و عاطفه مثبت را به یکدیگر انعکاس می دهند، اما رفتارهای تنبیه کننده و ناخوشایند طرف مقابل را نادیده می گیرند. آنها در مورد رفتار خوب تقابل دارند اما رفتار ناخوشایند طرف مقابل را تلافی نمی کنند، بر عکس، زوج های ناراضی و ناخشنود، رفتار پاداش دهنده یکدیگر را نادیده می گیرند اما دائماً با تنبیه کردن رفتار نامطلوب طرف مقابل، دست به مقابله به مثل می زنند(ساپینگتون، 1382). به عبارت دیگر تعامل ها در زوج های ناخرسند، اغلب با رفتار منفی متقابل مشخص می شود. اگر یکی از طرفین، رفتاری منفی از خود نشان دهد، طرف دیگر نیز پاسخی شبیه آن می دهد و بدین ترتیب، زنجیره تعامل منفی پیش رونده آغاز می شود(اشمالینگ و دیگران، 1383).
2-1-3 مهارت های حل مسئله:
با توجه به اینکه زن و شوهر دارای دو روان متفاوت هستند بسیاری بر این عقیده اند که تعارض و ناخرسندی در روابط بین آنها اجتناب ناپذیر است. همانطوریکه که برنشتاین می گوید تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است(برنشتاین و برنشتاین، 1382) بین زوجین همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد اما شیوه اداره و حلّ اختلاف ها متفاوت است و نحوه این حل اختلاف با شادکامی و ناخرسندی زوجین ارتباط دارد. (ساپینگتون، 1382). اینکه دو نفر بپذیرند که اختلاف وجود دارد این پذیرش وجود اختلاف نشانه صمیمیت و نشانه یک خانواده پویا و از لحاظ هیجانی سالم است. اختلاف سالم و خوب، سازنده است، و لیکن در خانواده های ناسالم و ناخرسند، مسایل و اختلاف ها را انکار می کنند یا توافق می کنند که با هم مخالفت نکنند، یا از ابراز اختلاف و موضوعات ناخرسند چشم پوشی می کنند و منزوی می شوند (برادشاو، 1372). زوج های ناراضی به ظاهر مشکل را نادیده می گیرند. اما این زوج ها، مشکلات و تعارضات ایجاد شده را از یاد نمی برند، در عوض آنها را همچون اسنادی لاک و مهر شده نگهداری می کنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ بعنوان برگ برنده آن را به جریان بیندازند (ساپینگتون، 1382). این در حالی است که در خانواده های دارای کارکرد مطلوب و سالم، زوج ها نه تنها به وجود تعارض زناشویی اذعان دارند بلکه این تعارض و مشکلات را پذیرفته و به دنبال حل آن به شیوه موثّری می باشند (گریف، 2000).
2-1-4 سیتم های شناختی :
پژوهش های بسیاری نشان داده اند که شیوه های درک، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در روابط شان اتفاق می افتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط و نحوه تعامل آنها می گذارد (باوکام، اپستین، سایر زوشر 1989 به نقل از ترکان 1385). آلبرت الیس (1976، به نقل از اپستین و دیگران، 2005) تاثیر منفی “باورهای غیر منطقی” یا معیارهای غیر واقع نگرانه ای که افراد در مورد روابط صمیمانه انتظار دارند را بر الگوهای تعامل و رضایت همسران از یکدیگر مورد تاکید قرار داده است. سلیمانیان (1373) نشان داد که میزان تفکرات غیر منطقی باعث نارضایتمندی زناشویی می گردد. هالفورد (1384) بیان می کند زوجین مشکل دار، بیشتر مشکلات رابطه شان را به همسرشان نسبت می دهند و فکر می کنند وی از روی عمد به گونه ای ناخوشایند با آنها رفتار می کند. در مقابل، زوجین خوشبخت و خرسند، بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت، نسبت می دهند.
2-1-5 مهارت های هیجانی :
هیجانــات و عواطف آمیخته با رفتارها و روابط انسانی اســـــــت. پژوهشگران زیادی به بررسی هیجانات بروی رفتار فرد و نیز تاثیر آن بر دیگران پرداخته اند. این موضوع نیز در خصوص زوجین بررسی شده است. کووفا، گی و وارن (2005) بیان می کنند پژوهش در زمینه هیجان، در چندین دسته بررسی شده اند. دسته اول به وقوع، ظرفیت و شدت پاسخدهی هیجانی در ازدواج می پردازد. مثلاً بررسی گاتمن (1994) در این دسته مشخص کرده است که زوج های آشفته نسبت به غیر آشفته، تقابل و عاطفه منفی تری را نشان می دهند. دسته دوم، نقش هیجانات نامطلوب، از قبیل افسردگی و اضطراب را در سلامت زناشویی مورد بررسی قرار داده اند. این دسته از پژوهش ها یک رابطه نیرومند میان خلق افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده اند. یا مثلاً پژوهش های بیچ (2001) در دسته سوم، نقش هیجانات را در زوج درمانی بررسی نمود. این دسته معتقدند که اصل یا ریشه آشفتگی با عواطف منفی که در تعامل با همسر آشکار می شود، رابطه دارد (جانسون، سولیوان و برادبری).
فرم در حال بارگذاری ...