بسیاری از افراد گاهگاه افکار ناخواسته ای دارند و خیلیها نیز بعضی وقتها این اشتیاق را دارند که به گونهای رفتار کنند که شرم آور یا حتی خطرناک است. اما فقط عده اندکی هستند که به اختلال وسواس فکری-عملی دچار میشوند. شناخت آن دسته از اختلالات روانی که تحت عنوان اختلالات اضطرابی معرفی میشوند، توجه بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان و پژوهندگان را به خود جلب کرده است.گفته میشود این اختلالات طی تاریخ بشر همواره وجود داشته است و امروزه نسبت قابل ملاحظه ای از روان نژندی ها (نوروزها) را به خود اختصاص داده اند. اختلال وسواس فکری-عملی که به اختصار OCD خوانده میشود، یکی از مقولات تشخیصی اختلالات اضطرابی میباشد. در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( (DSM-IV-TRویژگی اصلی این اختلال عبارتند از وسواس های فکری یا عملی عود کننده که به دلیل شدید بودن وقت گیر هستند و به پریشانی آشکار و یا اختلال عمده منجر میشوند. حداقل در زمانی از سیر این بیماری فرد میداند که وسواس ها یا اجبارهای مذکور، افراطی یا نامعقول اند. علاوه بر این، محتوای وسواس های فکری یا عملی محدود به دیگر اختلالات روانی و یا ناشی از اثرات فیزیولوژیک مستقیم مواد مانند مصرف دارو یا یک بیماری جسمانی نیست. همچنین درDSM-IV-TR، وسواس ها به عنوان عقاید، افکار یا تکانه ها یا تصاویری که به صورت مزاحم و بیجا تجربه میشوند و با اضطراب و آشفتگی همراه هستند، تعریف شده است. از طرفی، اجبارها در DSM-IV-TR به عنوان اعمال ذهنی، یا رفتارهایی با هدف جلوگیری یا کاهش اضطراب و آشفتگی، تعریف شده است. از لحاظ تشخیصی مهم است که اجبارها برای فرد لذت بخش نیستند. آنها اغلب رفتارهای قابل مشاهده و بیرونی هستند، اما همچنین میتوانند به عنوان اعمال شناختی درونی (افکار تشریفاتی) نیز باشند(نلسون،2004).
اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) یک اختلال اضطرابی است که در آن، ذهن فرد از افکار مهار نشدنی و پایدار لبریز شده و فرد را مجبور به تکرار مجدد اعمال مشخص میکند که سبب درماندگی و اختلال در کارکرد روزانه اش میشود (دیویسون و کرینگ، 2004).
به عبارت دیگر، اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) اختلال شدید و مزمنی است که به وسیله وسواسها و اجبارها یا هردوی آنها مشخص میشود، شیوع این اختلال در طول زندگی بین 1-2 درصد جمعیت برآورد شده و در میان زنان بیشتر از مردان شایع است (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000).
وسواس فکری عبارت است از فکر، احساس، اندیشه یا حسی عودکننده و مزاحم. برخلاف وسواس فکری که یک فرآیند ذهنی است، وسواس عملی نوعی رفتار است. اجبارها، رفتاری آگاهانه، استاندارد و عودکننده است نظیر شمارش، وارسی یا اجتناب. بیمار مبتلا به OCD از غیرمنطقی بودن وسواس هایش آگاهی دارد و این وسواس های فکری یا عملی را «خود ناهمخوان» مییابد (کاپلان و سادوک، 2007).
هرچند عمل وسواسی ممکن است در تلاش برای کاستن از اضطراب همراه با وسواس فکری انجام میشود، همیشه به کم شدن اضطراب منجر نمیگردد. ممکن است پس از کامل شدن انجام عمل وسواسی، اضطراب فرقی نکرده باشد و یا حتی بیشتر شده باشد. وقتی فرد در مقابل انجام وسواس عملی، مقاومت به خرج میدهد، نیز اضطراب افزایش مییابد. شایع ترین وسواس های عملی، عبارتند از: تکرار یک رفتار خاص مانند شستن و تمیز کردن، شمردن، منظم چیدن چیزها، وارسی کردن یا درخواست خاطر جمعی. شروع زود هنگام آن در مردان رایج تر و با وسواس های عملی مرتبط به وارسی همراه است. شروع دیرهنگام آن در زنان شایع تر است و به صورت وسواس در شستشو ظهور میکند (هالجین و ویتبورن، 2003).
اگرچه دلایل ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و تداوم آن تا حد زیادی ناشناخته است اما اکثر پژوهشها معتقدند که تمام اختلالات اضطرابی دارای سطوحی از هیجان پذیری منفی یا روان رنجوری هستند (استارسیویچ و بیرلی، 2006)، و از جهتی دیگر عوامل شناختی خاص، مسئول گسترش اختلالات اضطرابی خاص هستند. مثالهایی از این عوامل خاص، عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی در اختلال وسواس فکری عملی است. در نتیجه، از جمله حوزههایی که به نظر می رسد در درک درست تر از بیماران وسواس فکری-عملی یاریگر باشد، حوزه شناختی است. جریان فکر انسان همیشه از یک مسیر هدفمند، تکلیف محور و استدلالی پیروی نمیکند. برخلاف جهان طبیعی، جریان طبیعی فکر انسان مکرراً به وسیله فعالیتهای شناختی ناخواسته ای که در فکر مولد و عملکرد آن تداخل ایجاد میکند، مشخص میشود. نگرانیها، حواسپرتیها، سوگیریهای توجه، فراموشیهای حافظه، سرگردانی ذهن، رؤیا پردازیها، تمرکز خودمحور، نشخوارها، فکر وسواسی و…، نمونههایی از فرآیندهای روانی هستند که تداخل شناختی ایجاد میکنند(کلارک، 2004).
این گونه افکار ناخوانده روانی نقش مهمی در بسیاری از وضعیتهای آسیب شناختی روانی ایفا میکنند. از جمله عوامل شناختی خاصی که در سبب شناسی اختلال وسواس فکری-عملی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است سازه شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی است (استارسیویچ و بیرلی، 2006).
در این راستا عدم تحمل بلاتکلیفی، یک ویژگی سرشتی است که از مجموعه ای باورهای منفی درباره بلاتکلیفی و معنای ضمنی آن ناشی میشود. شیوه ای که فرد اطلاعات را در شرایط مبهم درک میکند و به این اطلاعات با مجموعه ای از واکنشهای شناختی، عاطفی و رفتاری پاسخ میدهد. این واکنشها منفی و مستقل از احتمال روی دادن واقعی آن موقعیتها و پیامدهای مرتبط با آن است. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی معتقد هستند که آنها نیاز دارند با قطعیت کامل بدانند که چیز بدی اتفاق نخواهد افتاد. بعضی دیگر هم معتقدند که آنها قادر به سازگاری با تغییرات غیرقابل پیش بین نیستند، و آنها دوست دارند که گفته شود به طور یقین تغییرات بدی رخ نخواهد داد. افرادی که به اختلال وسواس فکری-عملی مبتلا هستند معتقدند که اگر آنها کوشش زیادی به خرج بدهند و اعمال خاصی را با روش معینی اجرا کنند، میتوانند به قطعیت کامل برسند. در واقع این نوع طرز تلقی ها جزء سیاست و بینش آنها است. ولی واقعیت این است که کوشش زیاد برای حصول اطمینان، باعث شک و تردید بوده و درنتیجه فرد بیش از پیش دچار عدم قطعیت خواهد شد و بلاتکلیفی با توانایی فرد برای کارکرد مناسب تداخل میکند. برای مثال، افرادی که نمیتوانند بلاتکلیفی را تحمل کنند، باور دارند که بلاتکلیفی استرس آور و نارحت کننده است، بلاتکلیفی نسبت به آینده عادلانه نیست، رویدادهای غیرمنتظره منفی هستند و باید از آنها اجتناب کرد(داگاس و رابی چاد، 2007).
از طرفی در تبیین عوامل مؤثر در بروز و تداوم نشانه های وسواسی- اجباری بر نقش عوامل شخصیتی به ویژه کمال گرایی تأکید شده است.کمال گرایی یعنی داشتن اهداف بلندپروازانه، جاه طلبانه، مبهم و غیرقابل وصول و همچنین داشتن تلاش افراطی برای رسیدن به اهداف. ویژگی اصلی و عمده افراد کمال گرا این است که آنها همه چیز را یا سیاه می دانند یا سفید.برای آنها به هیچ وجه حد وسط یا به اصطلاح خاکستری وجود ندارد. مشکل اساسی در این زمینه این است که افراد کمال گرا همیشه به دنبال بهترین و کامل ترین راه حل بوده و همیشه می خواهند که در استانداردهای بالا همه چیز را داشته باشند یا انجام بدهند، و اگر نتوانند به چنین استانداردهایی برسند خود را شکست خورده کامل میدانند. اگر چه وجود کمال گرایی میتواند تا حدی فرد را به جلو براند، اما کمال گرایی بیش از حد و به شکل منفی میتواند زمینه ساز اختلال وسواس فکری-عملی شود. بعضی از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی معتقدند که بهترین راه حل برای انجام دادن کارها و امور این است که آنها را به طور کامل و بدون عیب و نقص انجام داد و انجام دادن کارها لازم و ضروری است. حتی معتقدند که کوچکترین اشتباه و خطا نتایج جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. این افراد معتقدند که شکست در قسمتی از امور به معنی شکست کامل در آن امور است. این نوع باورها موجب می شوند که رفتار فرد تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر کند و او تبدیل به فردی غیرفعال و غیر خلاق شود. در نتیجه فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی ممکن است ساعتها از وقت خود را صرف انجام دادن کاری بکند، ولی به دلیل اینکه فکر میکند کار خود را باید به طور کامل و بدون نقص انجام بدهد هرگز به نتیجه دلخواه خودش نرسد و این
چرخه همچنان ادامه داشته باشد. یعنی فرد وسواسی درگیر چرخه تلاش برای رسیدن به بهترین نتیجه و این فکر که من هنوز نتوانسته ام کارهایم را به نحو احسن انجام بدهم، میشود. به عنوان مثال، صرف کردن ساعتهای متمادی برای اصلاح کردن یک امر که فرد میداند درست است ولی فکر میکند به اندازه کافی خوب نیست باعث از دست دادن هدف واقعی و نهایی میشود (ویل و ویلسون، 2005).
البته ارتباط کمالگرایی با اختلال وسواس فکری-عملی هنوز کاملا روشن نشده است و یافته ها در این مورد متناقض هستند.سیکا (2004)نشان داده است که کمالگرایی اختلال وسواس فکری-عملی را از اختلال اضطراب فراگیر متمایز نمیکند. از سوی دیگر فراست و استکیتی (1997) نشان داده اند که کمالگرایی کلی بین گروههای اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال وحشتزدگی تفاوتی ندارد (وو و کورتزی، 2009). همچنین در خلاصه بندی مطالعات مختلف، داگاس و همکاران(2004) ادعا کرده اند که عدم تحمل بلاتکلیفی بهترین پیش بینی کننده برای نگرانی و اختلال اضطراب فراگیر در جمعیت هایی بالینی و غیربالینی است. با توجه به اینکه تحقیقات گذشته دو سازه کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی را در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داده اند و پژوهشهای انجام گرفته در این زمینه ضد و نقیض است. لذا عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی مؤلفههای شناختی هستند که نقششان را باید در اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داد. از این رو، سؤال اساسی این پژوهش این است که آیا بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و افراد عادی در زمینه کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی تفاوت وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت مسئله
امروزه یکی از حوزههای که در آن مطالعات فراوانی در حال انجام است، بررسی و تبیین رابطه بین فرآیندهای روانشناختی و آسیب شناسی روانی است. تعیین مؤلفههای اساسی و مهم در هر یک از اختلالات میتواند پیشنهادهای سازنده ای را در جهت پیشگیری و خط مشی های درمانی ارائه کند. با توجه به شیوع نسبتاً بالای اختلال وسواس فکری-عملی که از هر پنجاه نفر یک نفر را مبتلا میسازد و با توجه به اینکه این بیماری میل به مزمن شدن دارد، آشکار است که هزینههای مالی و پیامدهای روانشناختی آن برای خود مبتلایان، خانوادههای آنان و جامعه بسیار بالاست (مهرابی زاده و همکاران، 1386).
اختلال وسواس فکری-عملی یک اختلال اضطرابی بسیار ناتوان ساز است که معمولا به مثابه یک بیماری بد علاج که نیازمند درمان مادام العمر است، در نظر گرفته میشود. پدیدههای وسواسی نه تنها در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، که در بسیاری دیگر نیز قابل مشاهده است. علی رغم شناخت فزاینده شیوع و بیماری زایی اختلال وسواس فکری-عملی و معرفی درمانهای مؤثر، مبتلایان به این اختلال هنوز کمتر از حد واقعی تشخیص داده شده و به گونه ای نامناسب مداوا میشوند(کلارک و واتسون، 2006).
بررسیهای به عمل آمده نشان داده است که شیوع بالای این اختلال مشکلات زیادی را در کارکرد شغلی، بین فردی، مالی، تحصیلی، زناشویی و مراقبتی افراد مبتلا به این اختلال ایجاد کرده و از طرف دیگر، مقادیر بالایی از خدمات بهداشتی را صرف خود میکند. به علت ماهیت عاجز کننده اختلالات اضطرابی و از جمله اختلال وسواس فکری-عملی، داروهای تجویزی برای اختلالات اضطرابی از جمله پرمصرف ترین داروها در سطح جهان هستند. درنتیجه با توجه به شیوع نسباً بالای این اختلال و مزمن و هزینه بر بودن بودن آن، لزوم تشخیص و درمان به موقع آن امری ضروری است که طی چند دهه اخیر مطالعات زیادی جهت شناسایی عوامل روانشناختی دخیل در شروع و تداوم اختلال وسواس فکری-عملی انجام شده است (هالجین و ویتبورن، 2003).
با این توضیحات طبیعی است که شناسایی فرآیندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و می تواند دانش ما را درباره شروع و تداوم این اختلال افرایش داده و به ما کمک کند تا تصویر روشن تری از ماهیت این اختلال بدست آوریم. همچنین در شناسایی و تشخیص دقیق تر این اختلال به ما کمک میکند. در نتیجه درک درست تر از ماهیت اختلال به تشخیص دقیق تر منجر میشود و این مهم راه را برای برنامه ریزی جهت پیشگیریهای اولیه و ثانویه هموار و زمینه را برای ارائه راه حلهای درمانی بهتر و مفیدتر فراهم می کند. امید است این پژوهش با یافتههای جدید و تکمیلی بتواند گامی کوچک در راستای شناخت هرچه بیشتر فرآیندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی بردارد.تا با شناخت این فرایندها بتوان تا حدودی عوامل مستعدکننده ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی را شناسایی و گامهای ارزشمندی در جهت پیشگیری و درمان این اختلال برداشته شود.
اهداف پژوهش
الف) هدف کلی
مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی در بین بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.
ب) اهداف اختصاصی
1) مقایسه شدت عدم تحمل بلاتکلیفی افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.
2) مقایسه میزان کمال گرایی خودمدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.
3) مقایسه میزان کمال گرایی جامعه مدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.
4) مقایسه میزان کمال گرایی دیگر مدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.
فرضیه های پژوهش
فرضیه کلی
بین میزان عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
فرضیه های فرعی
1)افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از عدم تحمل بلاتکلیفی بالاتری برخوردارند.
2) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی خود مدار بالاتری برخوردارند.
3) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی جامعه مدار بالاتری برخوردارند.
4) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی دیگر مدار بالاتری برخوردارند.
تولد کودک شامل دوره شروع انقباضات منظم رحمی تا خروج جفت است. روندی که تولد کودک از طریق آن به طور طبیعی اتفاق می افتد،لیبر نامیده می شود.احساس درد لیبر ،بازتابی کاملا فردی از محرکهایی متغیر است که هریک از زنان بر اساس وضعیت خود آنها را به صورت منحصر به فرد دریافت وتفسیرمی کنند.شرایط و وضعیتهای احساسی ،انگیزشی،شناختی ،اجتماعی و فرهنگی این محرکها را تعدیل می کنند .همانطور که اشاره شددرد زایمان وترس از آن از شایعترین عللی است که منجر به فرار وترس زنان اززایمان طبیعی میشود(کانینگهم وهمکاران ،ترجمه قاضی جهانی، 2005).
باتوجه به مزایای زایمان طبیعی که میتوان به موارد زیر اشاره نمود
فوایدپزشکی:ا- پیشگیری از خطر مرگ :احتمالاً بزرگترین فایدهی زایمان طبیعی ،کاهش مرگ مادر است .زیرا جراحی سزارین مانند تما جراحیها دارای خطر مرگ ناشی از عوامل بیهوشی گزارش شده است که نسبت مرگ و میر پری ناتال زنان درسزارین، 7 برابر زایمان نرمال است.2- پیشگیری از خطر عفونت : در واقع شایعترین انواع عفونت پس از جراحی سزارین، عفونت رحم و عفونت محل زخم جراحی و عفونت مثانه است ولی در زایمان طبیعی عفونت رحم به ندرت دیده می شود .3 – پیشگیری از « از دست دادن خون » :به طور متوسط، خونی که در زایمان طبیعی از دست میرود حدود 700-500 میلیلیتر است و در مقابل خونی که در سزارین انتخابی از دست میرود حدود 1000 میلی لیتر است. 4– پیشگیری از آسیب دیدن دستگاه ادراری : در زایمان طبیعی احتمال آسیب دیدن به مثانه بسیارکم است . 5 – پیشگیری از آسیب دیدن روده: انسداد روده ، عارضه جانبی شایع هر جراحی است که برای مجاری دستگاه گوارش مشکل ساز است زیرا در این وضعیت حرکت رودهها کند و و یا در موارد نادر متوقف شده و محتویات روده داخل آن باقی میماند.6 – پیشگیری از لخته شدن خون در پاها: ترومبوفلبیت حالتی است که در آن خون داخل سیاهرگ لخته میشود و معمولترین محل تشکیل لخته، سیاهرگهای پا است . خطر ایجاد ترومبوفلبیت پس ازجراحی سزارین ، ده برابر زایمان طبیعی است . 7– پیشگیری از هیسترکتومی( برداشتن رحم ):سزارین قبلی در برخی موارد در حاملگیهای بعدی با پلاسنتاپرویا ویااکرتا همراه میشود . پلاسنتاپرویا (جفت سرراهی) حالتی است که در آن جفت در قسمت پایین رحم جایگزین میشود و مانع عبور نوزاد وزایمان طبیعی میشود . در پلانستااکرتا جفت به عمق دیوارههای رحم نفوذ میکند و پس از تولد نوزاد نیز به خودی خود خارج نمیشود، بنابراین در برخی موارد مجبور به درآوردن رحم می شوند وفواید روانی زایمان طبیعی : 1 – احساس خوشایند از توانایی در زایمان طبیعی2 – احساس مشارکت در زایمان و درک نحوه تولد نوزاد 3– احساس تسلط و حاکم بودن بر اتفاقات حین زایمان 4– احساس برقراری ارتباط فوری و پیوند احساسی با نوزاد پس از وضع حمل5 – احساس رضایت از پذیرفتن مسؤولیت های مادرانه و مراقبت از نوزاد وفواید زایمان طبیعی برای نوزاد : 1- از آنجا که فواید تغذیه طبیعی با شیر مادر مورد توجه است سزارین برای مادرانی که مایلند نوزادانشان را با شیر خود تغذیه کنند، مشکل ساز خواهد شد . اغلب زنانی که زایمان طبیعی میکنند بلافاصله پس از تولد نوزاد تغذیه با شیر خود را آغاز میکنند و شیردهی در زنانی که سزارین میشوند با تاخیرآغاز می گردد. 2 – با این که در زمینه خطرات جراحی سزارین،بحث بیشتری روی عوارض جانبی سوء بر روی مادرمتمرکزشده است قطعاً برای نوزاد نیز بیخطر نیست شاید بتوان گفت: خطرناکترین عارضه جانبی جراحی سزارین برای نوزاد، نارسی است، اصطلاح نارسی عموماً برای شرح دادن وضعیت نوزادی به کار میرود که به دلیل انتخاب زمان نادرست زمان سزارین، نارس به دنیا آمده است . مشخص شده است که نوزادانی که به روش سزارین انتخابی به دنیا میآیند به میزان چشمگیری در معرض خطر ابتلا به سندرم دیسترس تنفسی هستند . 3 – هنوز هم در اغلب بیمارستانها برای جراحی سزارین بیهوشی عمومی صورت میگیرد و متاسفانه داروی به کار رفته برای بیهوشی مادر از طریق جفت به بدن نوزاد میرسد . در این صورت گاهی نوزاد لمس و فاقد واکنشهای لازم به دنیا میآید . 4- یکی دیگر از عوارضی که به نظر میآید بر اثر سزارین در نوزاد بروز کند فقدان ایجاد فشار بر روی دستگاه تنفسی است در این حالت تخلیهی مایع از اعماق ریه نوزاد ،به طور کامل صورت نمیگیرد. به همین دلیل بروز مشکلات تنفسی در نوزادانی که به روش سزارین به دنیا آمده اند در مقایسه با زایمان طبیعی بیشتراست (فام،بروس.ترجمه جعفری،1378) .
وعوارض سزارین:درکل میزان مرگ ومیرمادردرسزارین، 2برابرزایمان واژینال است.درگذشته،آسپیراسیون ،عفونت وخون ریزی شایعترین علل مرگ ومیرمادران متعاقب عمل جراحی بوده است اما با پیشرفت تکنیک وتمهیدات پیشگیرانه ازشیوع آن بسیارکاسته شده ودرحال حاضرشایعترین علت مرگ و میرمادران متعاقب عمل جراحی،حوادث ترومبوآمبولی درراس آنهاآمبولی ریوی است.عوارض مادری را می توان به دوگروه زودرس ودیررس تقسیم نمود.درحدود25 %بیماران دچارعوارض زودرس همچون تب با علت نامشخص ،اندومتریت،عفونت محل زخم،خون ریزی،آسپیراسیون،عفونت ادراری وترومبوفیلیت می شوند.عوارض اصلی دیررس عبارتند ازبازشدن محل بخیه وانسدادروده دراثرچسبندگی که هردودرسزارین شایع هستند(قره خانی وساداتیان، 1381). |
همچنین ،با توجه به اشتیاق مادران باردار برای استفاده از روشهای بیدردی به صورت غیردارویی ،وعلاقه برای ایجادشرایطی مطلوب جهت انجام زایمان طبیعی وکاهش ترس واضطراب مادران از زایشگاه وزایمان طبیعی،وهمچنین مزایای زایمان طبیعی که به آن اشاره گردید وعوارض سزارین ، وهمچنین با توجه به اینکه سالیانه 651هزار کودک ایرانی به روش سزارین در کشور به دنیا می آیندوبر اساس برآوردهای جمعیتی مرکز آمارایران در سال 89،بالغ بریک میلیون و82هزارکودک در کشور متولد می شوندکه بیش از 60درصدیا650هزارنفرازمادران آنها روش سزارین را برای تولد کودکانشان انتخاب می کنند واینکه آمار سزارین درکشور 3 برابراستانداردهای جهانی است واز دلایل عمده فرار زنان ایرانی از روش طبیعی زایمان وروی آوردن به سزارین ،ناشی از دردهای زایمان طبیعی است (امیری فراهانی،عباسی شوازی،1391).
واینکه همچنین تعداد انجام زایمان به روش سزارین درکشورهای مختلف جهان در نیمه دوم قرن بیستم میلادی افزایش یافته است و آمار سزارین درایران از 26%تا 60% وحتی در برخی مراکز خصوصی تا 87%گزارش شده است(مرآثی،فرج زادگان ،پیر دهقان وکاظمینی 1388).
واینکه دربررسیهای صورت گرفته درمورد اثرات اضطراب برروی دوران بارداری نتایج بیان داشتند که رویدادهای اضطراب زا در دوران قبل از زایمان نه تنها سلامت روانی کودکان را در دوران کودکیشان تحت تاثیر قرار می دهد بلکه با مشکلات سلامت روان در بزرگسالی همراه است واین موضوع اهمیت مساله وتاثیر عمیق آن رابر کل زندگی نشان می دهد.بسیاری از مطالعات ،رابطه بالا بودن سطح کورتیزول را که خود تحت تاثیر اضطراب است وزایمان بر ابتلای کودک به اسکیزوفرنی واختلالات عاطفی در آینده نشان می دهد.سطح بالای اضطراب با افزایش احتمال زایمان پیش از موعد ،تولد نوزاد کمتر ازوزن طبیعی (IUGR )،سقط خودبه خود وناهنجاریهای نوزاد همراه است.وجود اضطراب همچنین باعث پاسخ های نامناسب مادر به جنین در بارداری شده وباعث کاهش دلبستگی مادر به نوزاد می گردد(طوسی،اکبرزاده،زارع،شریف1390).
واینکه یکی از روشهای غیر دارویی ، برای ایجاد بیدردی استفاده ازهیپنوتیزم در زایمان طبیعی است.هیپنوتیزم روش درمانی جدیدی نیست واز دیر باز شناخته شده است. از تعاریف رایج هیپنوتیزم،حالتی است که در نتیجه توجه وپذیرش متمرکز ایجاد می شود وطی آن به درجات مختلف سه نما وحالت ،همزمان باید وجود داشته باشد:1-تجزیه یا انتزاع 2-جذب3-تلقین پذیری.مدیریت بخش روانشناسی هیپنوتیزم انجمن روانشناسی امریکا ضمن تلاش برای نداشتن سوگیری ،هیپنوتیزم را چنین تعریف می کند:روشی است که طی آن تغییراتی در حواس ،ادراک ،افکار،احساسات یا رفتار القا وایجاد می شود در سال 1955، انجمن پزشکی انگلیس وسپس در سال 1958، انجمن پزشکی ایالات متحده امریکا هیپنوتیزم را به عنوان روشی قابل قبول برای درمان ،مورد تایید قرار دادند.انجمن روانپزشکی ایالات متحده امریکا نیز در سال 1961هیپنوتیزم را تایید کرد.ودر سال 1969انجمن روانشناسان ایالات متحده امریکا هیپنوتیزم را به عنوان یک رشته تخصصی اعلام کرد.در سال 1949 انجمن هیپنوتیزم بالینی وتحقیقاتی امریکا تاسیس گردید ودر سال 1957 انجمن هیپنوتیزم بالینی امریکا ،بنا نهاده شد.و میلتون اریکسون به ریاست آن موسسه انتخاب گردید(هاموند،1998ترجمه فاضل، 1388).
امروزه این باور وجود دارد که هیپنوز یک روش کارآمدوموثرکمکی در طیف وسیعی از بیماری ها قابل استفاده بوده وبه عنوان یک روش همراه وتکمیل کننده طب سنتی ،درمان های دارویی وغیر دارویی مورد استفاده قرار می گیرد.در طول حاملگی از روش هیپنوتراپی برای مدیریت تهوع واستفراغ وپیشگیری از زایمان زودرس وبه عنوان درمان کمکی در افزایش فشارخون ناشی از بارداری وبه عنوان یک مدخله برای درمان درد وناراحتی های حین حاملگی وزایمان استفاده می گردد(اس.کروجر،2008 ) .
هیپنوتراپی یک وسیله درمانی است که برای رسیدن به اهداف درمانی مشخصی برخی از تکنیکها یا روشها در شرایطی مورد استفاده قرار می گیرند که بیمار در حالت هیپنوتیزمی قرار گرفته باشد(کارن اولنس ،ترجمه جمالیان، 1377).
از مهمترین موارد استفاده از هیپنوتیزم انجام زایمان بدون درد به روش هیپنوتیزم می باشد.تخمین زده می شود که حدود 20-35 درصد زنان می توانند از روش هیپنوز به عنوان تنها روش بی دردی حین زایمان ووضع حمل استفاده نمایند.دریک کار تحقیقاتی که توسط آگوست وهمکارانش در سال 2009به چاپ رسید،295مورد زایمان بدون درد با روش های مختلف هیپنوزاداره گردید.94 درصد زایمان ها فقط با روش هیپنوز ،بدون درد وموفقیت آمیز به انجام رسید(به نقل ازآگاه 1389).
وبرای زایمان بدون دردتا ماه پنجم بارداری نیاز به انجام هیپنوتیزم نیست.ماه پنجم یا ششم یک جلسه هیپنوتیزم کفایت می کند.ماه هفتم 2بار وماه هشتم ونهم بسته به شخصیت بیمار،شناخت ومیزان ترس بیمار،سیستم حمایتی واجتماعی بیمار،تعدادجلسات دیدن بیمار متفاوت است.هفته ای یک جلسه ویا هردوهفته یک جلسه کفایت میکند(فتحی وفیاض صابری، 1390).
وبا توجه به اینکه بعضی افراد قادرند با هیپنوتیرم به عنوان تنها وسیله بیهوشی تحت عمل جراحیهای بزرگ قراربگیرند(فتحی وفیاض صابری،1390)
لازم دیده شد که پژوهشی جهت بررسی تاثیر هیپنوتراپی بر درد زایمان واضطراب مادران در دوران بارداری صورت گیرد .بدین منظور به مادران باردارحداقل از سن 5ماهگی وحداکثر7،خودهیپنوتیزم را آموزش داده واز طریق پرسشنامه اضطراب اسپیل برگر ومقیاس عددی سنجش درد(NAS) تاثیر این امر تحت بررسی قرار خواهد گرفت که آیا هیپنوتراپی بر درد زایمان ومیزان اضطراب مادران قبل از زایمان تاثیر دارد یا خیر؟
– اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
با توجه به اینکه سالیانه 651هزار کودک ایرانی به روش سزارین در کشور به دنیا می آیندوبر اساس برآوردهای جعیتی مرکز آمارایران در سال 89،بالغ بریک میلیون و82هزارکودک در کشور متولد می شوندکه بیش از 60درصدیا650هزارنفرازمادران آنها روش سزارین را برای تولد کودکانشان انتخاب می کنند واینکه آمار سزارین درکشور 3 برابراستانداردهای جهانی است واز دلایل عمده فرار زنان ایرانی از روش طبیعی زایمان وروی آوردن به سزارین ،ناشی از ترس ازدردهای زایمان طبیعی است و.با توجه به نتایج تحقیقات زیر از جمله :بررسی نگرش نسبت به درد زایمان وانتخاب نوع زایمان در زنان باردارکه نتایج مطرح کننده این بود که زنان ،زایمان طبیعی را ترسناک تروخسته کننده ترمی دانند واینکه اطلاعاتشان نسبت به زایمان کم است وهمچنین به این زنان درمورد زایمان آموزش کمی داده شده بود(اتقایی89)و
بررسی روند تغییرات میزان زایمان سزارین در ایران وعوامل جمعیت شناختی مرتبط با آن در سه دهه اخیر ونتایج آن که زایمان سزارین نسبت به دهه 50 افزایش سه برابری داشته است وروند افزایش با سرعتی بیش از حد انتظار پیش می رود (فراهانی 1391) و
پژوهش دهقانی (1391) با عنوان بررسی علل انجام سزارین در زنان مراجعه کننده به کلینیک زنان وبارداری زایشگاه مهدیه شهرستان بم ،که نتایج آن عواملی چون تحصیلات بالاتر والدین وترس مادران از درد زایمان طبیعی را موثر شناخته شده اند، انجام این پژوهش ،جهت خدمت رسانی بیشتر به مادران برای زایمان، ضروری به نظر می رسد .
و همچنین با توجه به امتیازات استفاده از هیپنوز در مامایی که ترس مادر قبل از زایمان ودرد قبل ودر طی لیبر را کاهش می دهد،آستانه تحمل درد مادر را بالا می برد،استفاده از داروهای شیمیایی وبیدردی ها را در گروههایی که قابلیت هیپنوتیزم پذیری خوبی دارند کاهش می دهدواینکه مرحله اول زایمان را در زنان نخست را 3 ساعت و در مولتی پارها(زنانی که زایمان دوم به بعدهستند) 2 ساعت کاهش می دهدو اینکه هیچ خطری برای مادر وبچه ندارد(اس کروجر، 2008).
لازم دانستیم که با بررسی استفاده از هیپنوتیزم به عنوان یک ابزار بالینی جهت کاهش درد واضطراب مادران وتشویق آنان به انجام زایمان به روش طبیعی وکاهش هزینه های گزاف عمل سزارین،این پژوهش صورت گیرد.
توجه به محیط های شغلی و شرایط کاری و کارگران در دهه های اخیر به منظور بالا بردن کیفیت کار ، سلامت و بهداشت کارکنان و به منظور بهره گیری بیشتر و بهتر از تجارت کارکنان مورد توجه بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته است. نیروی کار بخش بزرگی از جمعیت کشور ایران را تشکیل می دهد و پرداختن به سلامت عمومی کارکنان و سازمان ها را می توان از اولویت ها به شمار آورد ، چرا که سالم سازی شرایط کار به معنای سالم سازی نیروی کار و نیروی کار سالم نیاز اساسی برای توسعه صنعتی کشور می باشد .از آنجا که در فرآیند تولید، نیروی انسانی ناسالم و پریشان حال ، بخشی از آفات سازمانی است، به همین دلیل هیچ پدیده ای به اندازه سلامتی برای کارکنان دارای اهمیت نمی باشد (ساعتچی ، 1375).
بنابراین برنامه ریزی برای تأمین بهداشت روان و سلامت عمومی کارکنان و کارگران از سویی به سلامت روانی – اجتماعی کارکنان و از سوی دیگر به اهداف توسعه صنعتی و تولید بهتر کمک می نماید(بیان زاده و زمانی منفرد ، 1378).
از طرفی اساس خودکفایی و استقلال هر جامعه بر پایه ی وجود سازمان های صنعتی آن جامعه است. در بین تمام نیروهای اثربخش یک سازمان ، یکی از مهم ترین مؤلفه ها تعهدسازمانی کارکنان است . در واقع هیچ سازمانی نمی تواند موفق شود مگر اینکه اعضاء و کارکنانش نسبت به آن نوعی تعهد داشته باشند و تلاش نسبی بکنند . تعهد سازمانی کارکنان آثار بالقوه و جدی بر عملکرد سازمان داشته، می تواند پیش گویی کننده ی مهمی برای اثربخشی سازمان باشد ؛ لذا نادیده گرفتن آن برای سازمان زیان بار است و هزینه های زیادی را به دنبال خواهد داشت . تعهد سازمانی یک مفهوم پیچیده است و تعریف واحدی از آن ارائه نشده است . اما از همه تعاریف چنین برمی آید که تعهد سازمانی شامل ویژگی ها ی شخصیتی فرد به صورت کلی است (سیادت و همکاران ، 1384).
تعهد سازمانی از مهم ترین اهداف هر سازمان است و هر سازمانی سعی درتقویت آن از طرق گوناگونی دارد زیرا بر بسیاری از متغیرها نظیر رضایت شغلی، غیبت، ترک خدمت، استرس شغلی و عملکرد شغلی تأثیرگذار است(بخشی سورشجانی، 1389). در واقع تعهد سازمانی، بخشی از سازمان شخصیتی یک فرد است و به نظر می رسد که با سایر عوامل مؤثر در زندگی در ارتباط باشد(سیادت و همکاران ، 1384). از سوی دیگر ،روان شناسی سلامت به دنبال شناسایی سازه ها و شیو ه هایی است که سلامت جسم وروان را به دنبال دارد. به این دلیل عواملی که به انسان در سازگاری و انطباق با مشکلات و تهدیدات زندگی کمک کند، از موضوعات مورد توجه این حوزه خواهد بود. در این میان، تاب آوری ، جایگاه ویژه ای در حوزه های روان شناسی تحول، روان شناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است ، به طوری که هر روز بر شمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می شود.گارمزی و ماستن(1991) تاب آوری را ” یک فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز باشرایط تهدید کننده” تعریف کردند. به بیان دیگر تاب آوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است(والر، 2001).
پیش بینی رضایت شغلی زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد
راتر(1990)، تاب آوری را به عنوان تفاوت های فردی در مقابله و واکنش به موقعیت های دشوار تعریف می کند. بنابراین، یک فرد تاب آور موقعیت ناگوار را به شیو ه ی مثبت تری پردازش می کند و خود را برای رویارویی با آن دارای توانمندی قلمداد می کند. البته تاب آوری تنها پایداری در برابر آسیب ها یا شرایط تهدید کننده نیست و حالتی انفعالی در رویارویی با شرایط خطرناک نمی باشد، بلکه شرکت فعال و سازنده در محیط پیرامونی خود است. می توان گفت تاب آوری، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی- روانی در شرایط خطرناک است( کانر و دیویدسون، 2003). افزون بر این، محققان بر این باورند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است(گارمزی؛1991، ماستن، 2001؛ راتر؛1999، لوتار، سیچتی و بکر، 2000).
کامپفر (1999)، باور داشت که تاب آوری، بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر(در شرایط تهدید کننده) است و از این رو موجب سازگاری موفق در زندگی می شود.در عین حال کامپفر به این نکته اشاره می کند که سازگاری مثبت با زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار آید و هم به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تاب آوری را موجب شود. وی این مسأله را ناشی از پیجیدگی تعریف و نگاه فرایندی به تاب آوری می داند.
تاب آوری به وسیله ی پاسخ فرد به حوادث استرس زای زندگی و یا مواجهه ی مستمر بااسترس (مثل جنگ و بهره کشی جنسی) مشخص می شود.تاب آوری عاملی است که به افراد در مواجه و سازگاری با شرایط سخت و استرس زای زندگی کمک می کندو آنها را در برابر اختلالات روانی و مشکلات زندگی محافظت می کند .افراد تاب آور سازگاری فردی بالایی با عوامل استرس زای محیطی درزندگیشان دارند.شایستگی یا سازگاری انسان ترکیب تعامل میان زمینه/ بوم شناختی و رشد ارگانیزم است. با این وجود، تاب آوری ماهیتی چندگانه دارد.بنابراین ممکن است فرد در یک بعد تاب آور باشد، اما در ابعاد دیگر تاب آوری نداشته باشد.در یک مطالعه که به وسیله ی کافمن و همکارانش بر روی کودکان با تاب آوری تحصیلی بالا که سابقه ی مواجهه با سوء رفتار را داشته اند، نشان می دهد که تنها 21 درصد از آنها تاب آوری اجتماعی نشان دادند. تاب آوری از مشکلات روان شناختی در جوانان و نوجوانان پیشگیری می کند و از آنها در برابر تأثیرات روان شناختی حوادث مشکل زا محافظت می کند. محیط خانوادگی در تاب آوری می تواند یک عامل کلیدی باشد. خانواده از طریق فراهم کردن محیط حمایتی و منسجم در تاب آوری فردی مؤثر است. در چندین مطالعه به نقش فرآیندهای خانواده به عنوان عامل حمایتی تأکید شده است .به عنوان مثال، روتر دریافت که ارتباط خوب نوجوان حداقل با یکی از والدین، او را در برابر بروز برخی رفتارهای پرخطر مقاوم می کند(پارکینز، 2004).
بونانو(2005)، راه های بدست آوردن تاب آوری را : داشتن سرسختی ، خودافزایی ، مقابله سرکوب گرایانه، داشتن خلق و خو و احساسات مثبت می داند.
مطالعات متعدد طیف گسترده ای از عوامل محافظت کننده وکنترل کننده در برابر عوامل خطر سازبرای سلامتی را شناسایی کرده است.محققان نشان داده اند که خودارزیابی های مثبت که مشابه مفهوم خودکارآمدی بندورا است و به معنی اطمینان افراد به تواناییشان در نشان دادن رفتارهایی خاص، مدیریت هیجان ها، رویارویی با موقعیت های دشوار زندگی و به دست آوردن حمایت های اجتماعی است، یکی از عوامل تعدیل کننده محسوب می شود(برومند و همکاران ، 1391).
با توجه به آنچه که گفته شد ، این پژوهش در نظر داشت به بررسی نقش سلامت عمومی و تاب آوری با تعهد سازمانی و توجه به نقش خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو ، بپردازد.
1-3- اهمیت و ضرورت
از آنجا که فرایند تولید نیروی انسانی ناسالم و پریشان حال، بخشی از آفات توسعه پایدار یک جامعه به ویژه در پویایی سازمانی است، به همین دلیل هیچ پدیدهای به اندازه سلامت عمومی نمیتواند در فرایند توسعه مؤثر باشد، بنابراین برنامهریزی برای تأمین بهداشت روانی کارکنان از سویی به سلامت عمومی اجتماعی کارکنان و از سویی دیگر به اهداف توسعه صنعتی و تولید بهتر کمک میکند(شیخ همکاران ، 1384).
بسیاری از محققان بین خوکارآمدی و مشکلات روان شناختی رابطه ای معنادار و منفی را گزارش کرده اند و چنین بیان می دارند که این سازه می تواند به عنوان عامل میانجی بین سلامت عمومی و بسیاری دیگر از متغیرها قرار گیرد و با ارتقای تاب آوری ، فرد می تواند در برابر عوامل استرس زا ، اضطراب آور و هم چنین عواملی که باعث به وجود آمدن بسیاری از مشکلات روان شناختی آن ها می شود از خود مقاوت نشان داده و بر آنها غلبه نمایند. سلامت عمومی افرادی که تحت تأثیر استرس ، اضطراب و افسردگی قرار می گیرند به خطر می افتد(بشارت، 2007).
وجود عوامل استرس زا درمحیط های کاری که شرکت کرمان خودرویکی از آن ها می باشد، موجب کاهش تاب آوری و سطح تحمل کارکنان شده و منجر به بروز بیماری های متعدد جسمی و روحی می گردد ، به عبارتی سلامت عمومی افراد را به خطر می اندازد . از طرفی تاب آوری با کنترل کنندگی خودکارآمدی و کم رنگ تر کردن این عوامل سلامت عمومی افراد را تضمین می کند. از این رو پژوهش حاضر به بررسی نقش سلامت عمومی و تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو پرداخته است.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی :
تعیین نقش سلامت عمومی و تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو
1-4-2- اهداف جرئی:
1- تعیین نقش سلامت عمومی بر تعهدسازمانی با توجه به نقش کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو
2- تعیین نقش تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به نقش کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو
3- تعیین نقش سلامت عمومی بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو
4- تعیین نقش تاب آوری بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو
1-5- سؤالات تحقیق:
1- آیا سلامت عمومی بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد؟
2- آیا تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد؟
3- آیا سلامت عمومی بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد؟
4- آیا تاب آوری بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد؟
1-6- فرضیه های تحقیق:
1- سلامت عمومی بر تعهدسازمانی با توجه به نقش کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد.
2- تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به نقش کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد.
3- سلامت عمومی بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد.
4- تاب آوری بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد.
1-7- تعاریف مفهومی و عملیاتی
1-7-1- تعاریف مفهومی
تعریف مفهومی سلامت عمومی : سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود و رفتار عادی نمودار شخصیت انسان سالم است که موجب سازگاری او با محیط و بالنتیجه رفع نیاز های اصلی و ضروری اوست (ساعدی ، 1391).
تعریف مفهومی تاب آوری : تاب آوری به وسیله ی پاسخ فرد به حوادث استرس زای زندگی و یا مواجهه ی مستمر با استرس (مثل جنگ و بهره کشی جنسی) مشخص می شود. تاب آوری عاملی است که به افراد در مواجه و سازگاری با شرایط سخت و استرس زای زندگی کمک می کند و آنها را در برابر اختلالات روانی و مشکلات زندگی محافظت می کند .افراد تاب آور سازگاری فردی بالایی با عوامل استرس زای محیطی در زندگیشان دارند.شایستگی یا سازگاری انسان ترکیب تعامل میان زمینه/ بوم شناختی و رشد ارگانیزم است(پارکینز ، 2004).
تعریف مفهومی تعهدسازمانی : تعهد سازمانی یک نگرش درباره وفاداری کارکنان به سازمان و یک فرآیند مستمر است که به واسطه مشارکت افراد در تصمیمات سازمانی، توجه به افراد سازمان و موفقیت و رفاه سازمان را می رساند(مقیمی ، 2003).
تعریف مفهومی خودکارآمدی: به معنی اطمینان افراد به تواناییشان در نشان دادن رفتارهایی خاص، مدیریت هیجان ها، رویارویی با موقعیت های دشوار زندگی و به دست آوردن حمایت های اجتماعی است یکی ازعوامل تعدیل کننده محسوب می شود(چان و همکاران ، 2009).
1-7-2- تعاریف عملیاتی
تعریف عملیاتی سلامت عمومی : نمره ای است که هر آزمودنی از پاسخگویی به پرسشنامه سلامت عمومی(GHQ-28)، به دست آمده است.
تعریف عملیاتی تاب آوری : نمره ای است که هر آزمودنی از پاسخگویی به پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون به دست آمده است.
تعریف عملیاتی تعهدسازمانی : نمره ای است که هر آزمودنی از پاسخگویی به پرسشنامه آلن ومی یر به دست آمده است.
تعریف عملیاتی خودکارآمدی: نمره ای است که هر آزمودنی از پاسخگویی به پرسشنامه خودکارآمدی عمومی( GSI-10)، به دست آمده است.
بر طبق تعریف، رضایت زناشویی حالتی است که طیّ آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند (سینها و ماکرجی، 1991 به نقل از میر احمدی زاده و همکاران، 1382). هم چنین الیس در 1989 بیان می کند که رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسّط زن یا شوهر است هنگامی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند (پاداش و همکاران، 1391). شادابی، نشاط و احساس خوشبختی در زندگی زناشویی و زندگی فردی از جمله ملاک های سلامت روانی به حساب می آید(مایرز، 2012). هر زوجی نیازمند و در جستجوی احساس خوب می باشد که این اصطلاح ار در روانشناسی مثبت بهزیستی روانشناختی می گویند(شاه سیاه، 1390) مطالعات نشان می دهد که بهزیستی روانشناختی عاملی است که در میزان رضایتمندی زناشویی تاثیر گذار می باشد(کوهن و همکاران 2009؛ داکین و وامپلر: 2008؛شفیعی،1386؛ باتزروکمپبل، 2008؛ هالیست و دیگران،2007). بهزیستی روانشناختی در دو دهه اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته است و دامنه مطالعات آن از حوزه زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شده است(نصرت آباد، 1392). بهزیستی روانشناختی باعث ارتقاء زندگی افراد در ابعاد مختلف می شود. کیفیت زندگی مسئله ای است که می توان آنرا جزء هدف غایی هر خانواده دانست(شیشه گر، 1391). در سال های اخیر توجه قابل ملاحظه ای دراندازه گیری میزان سلامتی افراد و قدرت تاثیر گذاری بیماری های روان شناختی و جسمی بر روی فعالیت های روزانه و رفتارهای آنها به وجود آمده که این اندازه گیری ها به یک نگرش و رویکرد کلی نگر در سلامتی و مراقبت های بهداشتی معطوف شده است و در این رابطه رویکرد نوینی به نام کیفیت زندگی در تحقیقات پزشکی و اجتماعی مطرح گردیده است. واژه کیفیت زندگی نخستین بار توسط پیگو در سال 1920 در کتاب اقتصاد و رفاه مورد استفاده قرار گرفت . به مرور زمان محققان متوجه شدند که کیفیت زندگی می تواند یکی از پیامدهای پراهمیت در ارزیابی سلامت باشد، چنانچه تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت نیز به این نکته تأکید دارد(Fayers، 2000) دونالد کیفیت زندگی را اصطلاحی توصیفی عنوان می کند که به سلامت و ارتقاء عاطفی، اجتماعی و جسمی افراد و توانایی آنها برای انجام وظایف روزمره اشاره دارد(Donald،2000). کیفیت زندگی متغیر تاثیر گذار بر مسایل روانی فرد و خانواده است. غفاری و همکاران(1391) در بررسی خود بر نقش کیفیت زندگی بر رضایتمندی زناشویی تاکید داشته اند. کیفیت زندگی می تواند تحت تاثیر عوامل زیادی قرار بگیرد. در این مطالعه با در نظر گرفتن رابطه متغیرهای بهزیستی روانشناختی، کیفیت زندگی به چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر و با میزان رضایتمندی زناشویی پراداخته شده است. سئوال مطرح شده در این پژوهش اینست که بهزیستی روانشناختی چه تاثیری بر کیفیت زندگی و از طرف دیگر بر رضایتمندی زناشویی می گذارد و اینکه کیفیت زندگی چه تاثیری بر رضایتمندی زناشویی دارد؟
1-3 ضرورت و اهمیت پژوهش
جوامع با مشکلات و معضلات اجتماعی متعدد روبرو میباشند .اما در همه جوامع برخی از مسائل و مشکلات از درجه اهمیت بالاتری برخوردار هستند که به واسطه میزان آسیبی که بر پیکره جامعه وارد میکنند، میتوان به میزان اهمیت آنها پی برد . یقیناً طلاق یکی از مهم ترین آنان است؛ چراکه صدمات وارده از طلاق معضلاتی که در همه جوامع مورد نظر میباشد، پدیده این معضل بر پیکره خانواده که مرکز ثقل جامعه محسوب میشود، وارد می آید. عوامل متعددی در بررسی میزان تاثیر گذاری بر رضایتمندی زناشویی و طلاق مورد بررسی قرار گرفته اند. در پژوهش بنی جمالی و همکاران (1383) علل از هم پاشیدگی خانواده ها و نیز موفقیت ازدواج زوج های جوان را شامل موارد ذیل عنوان کردند: 1- کمی سن جوانان به هنگام ازدواج، فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کم بودن سواد، پایین بودن سطح شغلی، دخالت بی مورد اطرافیان، پدیده طلاق والدین زوج های ناموفّق، وابستگی مالی زوجین به والدین، همه از عوامل تهدید کننده زندگی مشترک زوجین جوان بودند؛ 2- عدم همسویی زوجین در جهات مختلف موجب اختلاف زناشویی بین زوجین می شود؛ 3- تشابه نظرات زوجین به عنوان عامل تداوم بخش زندگی مشترک شناخته شد؛ 4- وجود بیماری های جسمی، روانی و اختلالات رفتاری اعلام نشده از سوی همسران و خانواده های آنها عامل سستی روابط بین زوجین تلقی شد. کیفیت زندگی موضوعی چند بعدی و پیچیده دارد و دربرگیرنده عوامل عینی و ذهنی است و ارزیابی فرد در مورد رفاه و آسایش در جنبه های مهم زندگی را مورد توجه قر ار می دهد. که همین موضوع می تواند رضایتمندی افراد از همدیگر را مورد تاثیر قرار دهد. از طرف دیگر توجه به مساله بهزیستی روانشناختی با توجه به نفش بستر اجتماعی، امری ضروری است که موجب افزایش میزان رضایتمندی زناشویی و بقای خانواده شوند.
با توجه به اهمیت موضوع رضایتمندی زناشویی در حفظ و تحکیم خانواده از یک طرف و از طرف دیگر بر سلامت روان زوجین و هنچنین در پویایی و نشاط جامعه، لازم است تاثیر عوامل تاثیر گذار بر فرد و اجتماع بر میزان رضایتمندی زناشویی مورد بررسی قرار گیرد. بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی از متغیر های تاثیر گذار محسوب می شوند .هدف این مطالعه بررسی نقش واسطه ای بهزیستی روانشناختی در کیفیت زندگی بر میزان رضایتمندی زناشویی می باشد که بتواند اطلاعات مفیدی را برای پژوهشگران این حیطه و مراکز مشاوره و مراکز وابسته که در امر زوج درمانی فعالیت می کنند فراهم کند
1-4 اهداف پژوهش
هدف اصلی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش واسطه ای بهزیستی روانشناختی در کیفیت زندگی بر رضایتمندی زناشویی در دانشجویان متاهل شهر کرمانشاه در سال تحصیلی1394 – 1393است.
اهداف پژوهشی :
1-5 فرضیه های پژوهش
1-6 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش
در این فصل به بررسی پیشینه نظری و تجربی پژوهش حاضر می پردازیم.
2-1 رضایتمندی زناشویی
بر طبق تعریف، رضایتمندی زناشویی وضعیتی است که طیّ آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساسی از شادمانی، خرسندی درونی و رضایتی باطنی دارند (سینها و ماکرجی، 1991 به نقل از میراحمدی زاده، نخعی امرودی، طباطبایی و شفیعیان، 1382). و ینچ معتقداست که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی حاصل می گردد که وضعیت کنونی در روابط بین زن و شوهر با وضعیت مورد انتظار آنها منطبق باشد. هم چنین الیس در 1989 بیان می کند که رضایت زناشویی احساسات عینی از خرسندی، رضایت و لذت تجربه شده و در عین حال بیان شده توسّط زن و شوهر است هنگامی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند (سلیمانیان، 1373). اردبیلی رضایتمندی زناشویی را وجود یک رابطه ی دوستانه، گرم و صمیمی همراه با حس تفاهم و درک یکدیگر، و وجود یک تعادل منطقی فراگیر بین نیازهای مادی و معنوی زوجین می داند (کجباف, آقایی و کاویانی, 1383). رضایتمندی زناشویی را می توان خرسندی عمومی از زندگی مشترک، رضایت از روابط جنسی و رضایتمندی عاطفی و هیجانی دانست(عباسی، رسول زاده ی طباطبایی، ابراهیم پور و عباسی، 2010).
رضایتمندی از ازدواج مبحثی از نهاد خانواده است. شروع تحقیقات و پژو هش ها در این زمینه به دهه 1950 در کشورهای پیشرفته بر می گردد(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1388). نظریه پردازانی از رشته های مختلف منجمله جامعه شناسی، مردم شناسی و … در مورد ساختار خانواده، نظریه پردازی کرده اند. اما خانواده ساختاری روانی – اجتماعی است به این معنی که هر فرد در ساختار خانواده متاثر از شرایط درونی (روانی ) و بیرونی (اجتماعی ) است(اعزازی،1376). از آنجایکه مفهوم رضایتمندی زناشویی مساله ای مربوط به حوزه روان شناسی اجتماعی است نظریه های پیرامون خانواده را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: نخست نظریه های جامعه شناسی(عمدتا”خرد)؛ دوم نظریه های روانشناسی اجتماعی؛ و سوم به نظریه های روانشناسی در حیطه خانواده درمانی. از جمله جامعه شناسانی که در این زمینه نظریه پردازی کرده اند، می توان به اسکانزونی، بات و هیل اشاره کرد که نظریات آنان عمدتا” به ویژگی های ساختاری خانواده مربوط می شوند. نظریه های روانشناسی اجتماعی نیز شامل : نظریه های نیاز، نظریه های انتظار، نظریه ی یادگیری اجتماعی می شوند. همچنین نظریه پردازان در حیطه خانواده درمانی کسانی بودند مثل کمپلرو بالبی.(محمد تقی ایمان، زهرا یادعلی جمالویی،1391) . اسکانزونی (1972) از جمله جامعه شناسانی است که در مکتب تضاد در زمینه تعارض بین همسران تحقیقاتی گسترده انجام داده است. در اواخر دهه 1940 برای نخستین بار جامعه شناسان خانواده، مثل ایولین دووال و روبن هیل در تلاش برای تنظیم چارچوبی معین در زندگی خانوادگی، یک چهارچوب تحول نگر را برای بررسی خانواده مطرح نمودند(گلد نبرگ و گلدنبرگ، 1388).
در اسلام نیز آیات و روایت زیادی در خصوص اهمیت خانواده بیان شده است.در جایکه پیامبر اسلام مى فرماید: «ما بنى فى الاسلام بناء اَحبّ الى اللَّه تعالى و اعزّ من التزویج». «در اسلام هیچ نهادى محبوب تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است». در فرهنگ ما ایرانیان خانواده، تعریفی خاص و جایگاهی والا دارد که همواره تاکید بر تشکیل، و حفظ آن بعنوان پایگاهی در حفظ سلامت و امنیت روان افراد آن بوده است. یکی از مهم ترین ریشه های طلاق، نارضایتی زناشویی است.طلاق آثار مخرب و گاه طولانی مدتی را بر فرد و جامعه به جای میگذارد. خودکشی، افسردگی، اعتیاد و… از آثار سوء طلاق می باشد. طلاق، پی آمدهای عمیق اجتماعی، روانی، قانونی، اقتصادی و والدینی دارد(رابرت ویس، 1975). نخستین پی آمد اجتماعی که زن یا مرد پس از جدایی تجربه می کند، از دست دادن پایه های است که هویت اجتماعی وی بر آنها بنا شده. علایم روانی – عاطفی طلاق، مانند ناکامی، ماتم زدگی، نگرانی، وحشت، اضطراب، ترس، خشم و …، طرفین را در وضعیت آسیب پذیری قرار می دهد(منتل، 1996). مشکلات افت تحصیلی، رفتاری، عاطفی، عزت نفس پایین و روابط بین فردی، صرف نظر از عامل جنس و سن، دربین بچه های طلاق بیشتر از بچه های غیر طلاق گزارش شده است(اماتو، 2001). اما طلاق نتیجه یک تصمیم آنی نیست. طلاق نتیجه نارضایتی های است که به مرور انباشته شده است. سپهریان(1379) یکی از علت های طلاق را ناسازگاری رفتاری و اخلاقی و ناخرسندی زن و شوهر می داند. در اهمیت رضایتمندی زناشویی شاید بیان این نکته کفایت می کند که شاملو سلامت روانی جامعه، سلامت روانی و جسمانی افراد را در گروه رضایتمندی و سلامت روابط زناشویی می داند(شاملو، 1369).
از آنجاییکه مقوله رضایتمندی زناشویی، مقوله ای یک بعدی و تنها منحصر به چند متغیر تاثیر گذار نیست، پژوهشگران این حیطه هر کدام بر حسب تمایل و مهم قلمداد کردن متغیر ها از دید خود، به بررسی آنها در سطح رضایتمندی زناشویی پرداخته اند که هنگام مطالعه این
حوزه به گستردگی و پراکندگی این متغیر ها واقف می شوید، لذا در این قسمت سعی شده است به تمامی متغیرهای بررسی شده در ابعاد مختلف اشاره شود. ابتدا به دسته بندی متغیر های مهم در رضایتمندی زناشویی می پردازیم، سپس به مطالعات پراکنده صورت گرفته شده که هر کدام متغیری را بررسی کرده اند اشاره می کنیم و در پایان نیز به مطالعات صورت گرفته در ایران و برروی زوج های ایرانی خواهیم پرداخت. بنی جمالی، نفیسی و یزدی(1383) طی پژوهش های علل از هم پاشیدگی خانواده ها و نیز موفقیت ازدواج زوج های جوان و رضایتمندی آنها را شامل موارد ذیل عنوان کردند: کمی سن جوانان به هنگام ازدواج ، فقر اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ، کم بودن سواد ، پایین بودن سطح شغلی ، دخالت بی مورد اطرافیان ، پدیده طلاق والدین زوج های ناموفّق ، وابستگی مالی زوجین به والدین ، همه از عوامل تهدید کننده زندگی مشترک زوجین جوان بودند. همچنین عدم همسویی زوجین در جهات مختلف موجب اختلاف زناشویی بین زوجین می شود و نیز تشابه نظرات زوجین به عنوان عامل تداوم بخش زندگی مشترک شناخته شد. وجود بیماری های جسمی ، روانی و اختلالات رفتاری و عملکردی اعلام نشده از سوی همسران و خانواده های آنها پیش از ازدواج بعنوان عامل سستی روابط بین زوجین تلقی گردید.
2-1-1 مهارت های ارتباطی:
از جمله مواردی که می تواند نقش بسیار ظریف و مهمی را در رضایتمندی زوجین داشته باشد ارتباط است. (بورلسون و دنتون، 1997) به گونه ای که از لحاظ ویژگی های زناشویی مشخّص شده است که ارتباط موثر و کارآمد میان شوهر و همسر مهم ترین جنبه ی خانواده های دارای عملکرد مطلوب می باشد (گریف، 2000). بک وجون (1972) به نقل از ساپینگتون(1382) متوجه شدند که رایج ترین مشکل در ازدواج های نا آرام و پر دردسر همانا ارتباط ضعیف است.در بسیار از موارد موضوعات ارتباطی ممکن است نگرانی ها و دل مشغولی های اوّلیّه ی برخی زوج های مراجعه کننده برای درمان باشد(کار، 2000). در کل، یک فرض عمومی این بوده است که علّت بسیاری از مشکلات ارتباطی زناشویی، مهارت های ارتباطی ناکارآمد از طرف همسران می باشد و مطابق با این دیدگاه اپنوهیو و کراچ در 1996 بیان کردند که آموزش ارتباط کارآمد به عنوان هدفی جهت ترمیم رابطه مسئله دار، مولّفه ای مهم در بسیاری از رویکردهای درمان زناشویی است(بورلسون و دنتون، 1997).
2-1-2 عمل متقابل:
یک منبع فوق العاده مهم در رضایتمندی ازدواج عبارت است از پاداش هایی که طرفین به یکدیگر می دهند. زن و شوهرهای شادکام وخرسند در عوض پاداش ها و عواطف مثبتی که از یکدیگر دریافت می کنند به همدیگر پاداش و عاطفه مثبت را به یکدیگر انعکاس می دهند، اما رفتارهای تنبیه کننده و ناخوشایند طرف مقابل را نادیده می گیرند. آنها در مورد رفتار خوب تقابل دارند اما رفتار ناخوشایند طرف مقابل را تلافی نمی کنند، بر عکس، زوج های ناراضی و ناخشنود، رفتار پاداش دهنده یکدیگر را نادیده می گیرند اما دائماً با تنبیه کردن رفتار نامطلوب طرف مقابل، دست به مقابله به مثل می زنند(ساپینگتون، 1382). به عبارت دیگر تعامل ها در زوج های ناخرسند، اغلب با رفتار منفی متقابل مشخص می شود. اگر یکی از طرفین، رفتاری منفی از خود نشان دهد، طرف دیگر نیز پاسخی شبیه آن می دهد و بدین ترتیب، زنجیره تعامل منفی پیش رونده آغاز می شود(اشمالینگ و دیگران، 1383).
2-1-3 مهارت های حل مسئله:
با توجه به اینکه زن و شوهر دارای دو روان متفاوت هستند بسیاری بر این عقیده اند که تعارض و ناخرسندی در روابط بین آنها اجتناب ناپذیر است. همانطوریکه که برنشتاین می گوید تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است(برنشتاین و برنشتاین، 1382) بین زوجین همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد اما شیوه اداره و حلّ اختلاف ها متفاوت است و نحوه این حل اختلاف با شادکامی و ناخرسندی زوجین ارتباط دارد. (ساپینگتون، 1382). اینکه دو نفر بپذیرند که اختلاف وجود دارد این پذیرش وجود اختلاف نشانه صمیمیت و نشانه یک خانواده پویا و از لحاظ هیجانی سالم است. اختلاف سالم و خوب، سازنده است، و لیکن در خانواده های ناسالم و ناخرسند، مسایل و اختلاف ها را انکار می کنند یا توافق می کنند که با هم مخالفت نکنند، یا از ابراز اختلاف و موضوعات ناخرسند چشم پوشی می کنند و منزوی می شوند (برادشاو، 1372). زوج های ناراضی به ظاهر مشکل را نادیده می گیرند. اما این زوج ها، مشکلات و تعارضات ایجاد شده را از یاد نمی برند، در عوض آنها را همچون اسنادی لاک و مهر شده نگهداری می کنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ بعنوان برگ برنده آن را به جریان بیندازند (ساپینگتون، 1382). این در حالی است که در خانواده های دارای کارکرد مطلوب و سالم، زوج ها نه تنها به وجود تعارض زناشویی اذعان دارند بلکه این تعارض و مشکلات را پذیرفته و به دنبال حل آن به شیوه موثّری می باشند (گریف، 2000).
2-1-4 سیتم های شناختی :
پژوهش های بسیاری نشان داده اند که شیوه های درک، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در روابط شان اتفاق می افتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط و نحوه تعامل آنها می گذارد (باوکام، اپستین، سایر زوشر 1989 به نقل از ترکان 1385). آلبرت الیس (1976، به نقل از اپستین و دیگران، 2005) تاثیر منفی “باورهای غیر منطقی” یا معیارهای غیر واقع نگرانه ای که افراد در مورد روابط صمیمانه انتظار دارند را بر الگوهای تعامل و رضایت همسران از یکدیگر مورد تاکید قرار داده است. سلیمانیان (1373) نشان داد که میزان تفکرات غیر منطقی باعث نارضایتمندی زناشویی می گردد. هالفورد (1384) بیان می کند زوجین مشکل دار، بیشتر مشکلات رابطه شان را به همسرشان نسبت می دهند و فکر می کنند وی از روی عمد به گونه ای ناخوشایند با آنها رفتار می کند. در مقابل، زوجین خوشبخت و خرسند، بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت، نسبت می دهند.
2-1-5 مهارت های هیجانی :
هیجانــات و عواطف آمیخته با رفتارها و روابط انسانی اســـــــت. پژوهشگران زیادی به بررسی هیجانات بروی رفتار فرد و نیز تاثیر آن بر دیگران پرداخته اند. این موضوع نیز در خصوص زوجین بررسی شده است. کووفا، گی و وارن (2005) بیان می کنند پژوهش در زمینه هیجان، در چندین دسته بررسی شده اند. دسته اول به وقوع، ظرفیت و شدت پاسخدهی هیجانی در ازدواج می پردازد. مثلاً بررسی گاتمن (1994) در این دسته مشخص کرده است که زوج های آشفته نسبت به غیر آشفته، تقابل و عاطفه منفی تری را نشان می دهند. دسته دوم، نقش هیجانات نامطلوب، از قبیل افسردگی و اضطراب را در سلامت زناشویی مورد بررسی قرار داده اند. این دسته از پژوهش ها یک رابطه نیرومند میان خلق افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده اند. یا مثلاً پژوهش های بیچ (2001) در دسته سوم، نقش هیجانات را در زوج درمانی بررسی نمود. این دسته معتقدند که اصل یا ریشه آشفتگی با عواطف منفی که در تعامل با همسر آشکار می شود، رابطه دارد (جانسون، سولیوان و برادبری).
استرس به شرایطی گفته میشود که فرد در محیط کار یا زندگی با آن روبرو میشود و این شرایط با ظرفیتها و امکانات کنونی وی هماهنگی ندارد و او را دچار عدم تعادل، تعارض و کشمشهای درونی میکند (لازاروس و فولکمن، 1989). در جهان امروز استرس مسئله بزرگی به شمار میرود و به عنوان یک پدیده روانشناختی از عوامل مهم در بروز و استمرار بسیاری از اختلافات روانی است. از اینرو در سالهای اخیر، توجه به منابع استرس و راهبردهای مقابله با آن، که باعث ایجاد تابآوری بیشتر میشود، در گروههای مختلف، بسیار مورد توجه و بررسی قرار گرفته است و نشان داده شده که به کار گرفتن راهبردهای مقابلهای موثر نقش مهمی در کاهش استرس و افزایش تابآوری داشته است.
همانطور که گفته شد، خانواده نقش مهمی در سازگاری فرد با شرایط پر مخاطره دارد. در واقع عوامل حفاظتی خانواده عواملی هستند که توانایی افراد را در برخورد با شرایط نامطلوب افزایش میدهند. به عنوان مثال: محیط خانوادهی سازمان یافته و باثبات، ارتباط میان اعضای خانواده، میزان دلبستگی، و سطح اقتصادی- اجتماعی و… (یتس و ماستن، 2004). متاسفانه، بعضی مواقع این عامل خود به عنوان یک
منبع استرس عمل میکند. تعارضات والدین یکی از موارد تنشزاست که محیطی پر از استرس و ترس را برای فرزندان پدید میآورد. تعارضات زناشویی میتواند فرزندان را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیر قرار دهد. در حالت مستقیم، بچهها با بیشترین مشکلات روانشناختی روبرو میشوند، کودکانی که به طور مداوم در معرض اینگونه تعارضات قرار میگیرند هرگز به این مسئله عادت نمیکنند، بلکه نسبت به آن حساس شده و این مسئله به جای آنکه آنها را مقاومتر کند، آسیبپذیرتر میسازد (دیویس، استورگ- اپل، وینتر، کامینگز و فارل، 2006؛ گوردیس، مارگولین و جان، 1997؛ به نقل از فیرکلوث و کامینگز، 2008). این بچهها، حد آستانهی کمتری برای استرس، پرخاشگری و … از خود نشان داده و احتمال اینکه مشکلات سازگاری بیشتری را از خود نشان دهند، افزایش مییابد.
تجربه تنشهای شدید در خانواده میتواند فرزندان را به سمتی سوق دهد که به پاسخهای مقابلهای که آنها را خوب فراگرفته و یا به آنها تسلط پیدا کردهاند تکیه کنند. این پاسخهای مقابلهای ممکن است شامل رفتارهایی ناهنجار مانند پرخاشگری باشد که کودکان آنها را مفید دانسته و در آینده در هر موقعیت پرتنش از آن استفاده کنند. در واقع استرس روانشناختی به عنوان یک عامل خطر اساسی برای آسیب شناسی در کودکان شناسایی شده است، در نتیجه، توجه زیادی به سمت درک چگونگی مقابله با وقایع استرسزای عمده مانند تعارض یا طلاق والدین و استرسورهای روزانه معطوف گشته است (گرانت، کمپاس، استیولمچر، تورم، مک ماهون و هالپرت، 2000).
با توجه به اینکه تا کنون در ایران پژوهشی راجع به این مسئله انجام نگرفته است، و از آنجایی که این دسته کودکان، استرس زیادی را تجربه میکنند، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سوال است که در فرزندان خانوادههای پرتنش، راهبردهای مقابلهای چگونه تابآوری آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. شناسایی شیوههای مقابله با استرس به عنوان یک متغیر میانجی، میتواند پیامدهای استرس را تحت تاثیر قرار داده و به مهار آنها کمک کند. لذا تحقیق حاضر به دنبال تعیین رابطهی تعارضات زناشویی و تابآوری کودکان از طریق واسطهگیری شیوههای مقابله با استرس است.