امروزه تجارت خارجی بخش قابل توجهی از کل تجارت بسیاری از کشورها را تشکیل می دهد و از اوایل قرن 19 تا کنون که تجارت خارجی تحول بی سابقهای یافته، اهمیت و نقش آن در رشد و توسعه اقتصادی همواره رو به فزونی بوده است(آقاجانی و فرزاد فرد، 1392).
حضور آگاهانه دربازار جهانی بدون تدوین سیاستهای مناسب بازرگانی برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه غیر ممکن به نظر می رسد. یکی از مطالعات کاربردی که می تواند سیاستگزاران اقتصادی را به اتخاذ تصمیمات مناسب راهنمایی کند، شناسایی عوامل داخلی و خارجی اثر گذار بر صادرات است(ناظمی و همکاران، 1390).
با توجه به افزایش نیاز بازارهای داخلی و جهانی و بخصوص کشورهای همسایه ایران، به محصولات بهداشتی و شوینده و نیز اهمیتی که امر صادرات برای توسعه تجارت بین المللی کشور ما دارد، بررسی و تحقیق در رابطه با شناسایی موانع و مشکلات یا بطور کلی عوامل اثر گذار بر صادرات این صنعت دارای اهمیت به سزایی است.
از دیدگاه صاحبنظران، صنایع بهداشتی و شوینده ایران از جنبه ی توان و ظرفیت های تولیدی، یکی از قطب های مطرح در زمینه تولید محصولات بهداشتی و شوینده است که دارای توانایی بالقوهای درامر تولید و صادرات محصولات مختلف به کشورهای جهان است. در سال های اخیر از عمده مسائل قابل بحث این صنایع در امر صادرات، یافتن راهکارهایی برای تعدیل یا تغییر عوامل اثر گذار بر صادرات می باشد. از این رو بررسی و شناسایی عوامل داخلی و خارجی اثر گذار بر صادرات در بخش صنایع بهداشتی یک نیاز مهمی است. در این تحقیق سعی می شود تا به این موضوعات پرداخته شود و عوامل مهم تأثیر گذار شناسایی گردیده و مورد تحلیل عمیق تری قرار گیرند(فصلنمامه انجمن صنایع شوینده و بهداشتی، 1391).
مسأله اصلی تحقیق حاضر عبارت از شناسایی و رتبه بندی عوامل کلیدی تأثیر گذار بر صادرات صنایع بهداشتی و شوینده است. در این تحقیق به این مسأله پرداخته می شود که از نظر دست اندرکاران صنایع بهداشتی و شوینده و نیز صاحبنظران امر صادرات چه عواملی بر صادرات در این صنایع اثر گذار هستند. پس از شناسایی این عوامل با استفاده از روش رتبه بندی AHP عوامل بر حسب اهمیت و کلیدی بودن رتبه بندی میشوند و سپس 5 عامل کلیدی به بعنوان مهمترین عوامل مورد تحلیل قرار خواهد گرفت و راهکارها و پیشنهادات در رابطه با آنها ارائه خواهد شد.
در این تحقیق سعی شده است تا با مراجعه به صاحبنظران دادهها گردآوری شود و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. نتیجهی این تحقیق برای شرکتهایی که در بخش صنایع بهداشتی و شوینده مشغول به کار هستند و نیز برای وزارت بازرگانی و دیگر سازمانهای مربوطه قابل توجه است.
سؤالات تحقیق حاضر به شرح زیر است:
از نظر صاحبنظران صنایع بهداشتی و شوینده و دست اندرکاران امر صادرات چه عواملی بر صادرات در این بخش اثر می گذارند؛
معیارهای رتبه بندی عوامل اثرگذار بر صادرات کدام است؟
رتبه بندی ابعاد اثرگذار بر صادرات براساس مدل الماس ملی پورتر چگونه است؟
رتبه بندی مؤلفه های هر کدام از ابعاد اثرگذار بر صادرات به چه صورت است؟
مهمترین عامل های اثر گذار کدامند و چگونه می توان آنها را مورد تعدیل و تغییر قرار داد و
راهکارهای مناسب برای بهبود وضعیت موجود عوامل اثرگذار بر صادرات کدامند؟
فرضیه های تحقیق به صورت زیر است:
فرضیه اصلی اول: متغیر عوامل تولید بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 1-1- عدم سهولت دسترسی به مواد اولیه باکیفیت و به صرفه بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 1-2- عدم سهولت دسترسی به منابع مالی(ارزی-ریالی) بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 1-3- عدم دسترسی به منابع سرمایه ای با هزینه کم بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه اصلی دوم: متغیر استراتژی، ساختار و رقابت پذیری بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 2-1- افزایش واردات محصولات مشابه بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 2-2- عدم وجود دیدگاه راهبردی برای حضور در بازار جهانی بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 2-3- عدم استفاده از شیوه های گوناگون تبلیغاتی در بازار خارجی بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 2-4- عدم استفاده از بازاریابی برای شناخت مشتریان و رقبای خارجی بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 2-5- عدم آگاهی نسبت به نوع و روش تبلیغات در کشور مقصد بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه اصلی سوم: متغیر شرایط تقاضای داخلی بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 3-1- حساسیت بالای مصرف کننده داخلی نسبت به کیفیت بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 3-2- عدم توانایی شرکت ها در فروش اعتباری در بازار داخل بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه اصلی چهارم: متغیر صنایع مرتبط و پشتیبان بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 4-1- عدم سهولت تأمین مواد و قطعات بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 4-2- عدم همکاری مراکز و نهادهای رسمی توسعه صادرات جهت تأمین مالی بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 4-3- عدم برخورداری از صنایع مرتبط رقابتی در بازار داخلی بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه اصلی پنجم: متغیر اقدامات دولت بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 5-1- کنترل قیمت توسط دولت بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 5-2- سیاست های تعرفه ای دولت در واردات مواد اولیه بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 5-3- سیاست های مالیاتی دولت بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه اصلی ششم: متغیر رویدادهای شانسی بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 6-1- تغییرات ناگهانی در هزینه های عوامل تولید بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
فرضیه 6-2- نوسانات نرخ بهره و نرخ ارز بر صادرات صنایع شوینده و بهداشتی اثرگذار است.
در طول دو دهه پیش، صادرات همگام با رشد اقتصاد جهانی بعنوان یکی از فعالیتهای اقتصادی که نسبت به دیگر فعالیتها رشد بیشتری دارد، مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت صادرات بعنوان یک فعالیت تجاری ضروری برای اقتصاد ملی به شمار می رود. صادرات در سطح شرکت نیز بعنوان امکانی برای فروش بیشتر، سودآوری بیشتر، استفاده از اقتصاد مقیاس برای کاهش هزینه های توسعه محصول، افزایش استاندارد زندگی برای مشتریان وبهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان تلقی می شود(لی،2004).
با توجه به اینکه نتایج تحقیق حاضر می تواند در زمینه گسترش بازار های جهانی در بخش صنایع بهداشتی و شوینده توسط تولید کنندههای ایرانی مورد استفاده قرار گیرد دارای اهمیت است. از سوی دیگر مدیران شرکت های تولید و بازرگانی را از وضعیت موجود صادرات و موانع موجود آگاه می سازد و عوامل کلیدی و مهم اثر گذار را شناسایی و رتبه بندی می کند قابل توجه است.
پس از شناسایی و رتبه بندی عوامل، تحلیل محتوایی عوامل راهکارهای موجود را نمایان خواهد نمود و قابل استفاده در تصمیم گیری دست اندرکاران می باشد.
هدف اصلی تحقیق شناسایی و رتبه بندی عوامل کلیدی اثر گذار بر صادرات در صنایع بهداشتی و شوینده است.
برای دست یابی به هدف اصلی اهداف فرعی به شرح زیر است:
مطالعه مبانی نظری تحقیق و مرور مدلهای صادرات.
شناسایی عوامل اثر گذار بر صادرات در صنایع بهداشتی و شوینده بر اساس تحقیقات پیشین.
طراحی پرسشنامه و گردآوری دادههای مربوط به شناسایی عوامل کلیدی از نظر صاحبنظران.
شناسایی معیارهای رتبه بندی موانع صادرات.
تعیین رتبه های ابعاد مختلف موانع صادرات بر اساس مدل الماس ملی پورتر.
شناسایی مهمترین مؤلفه های هر کدام از ابعاد موانع صادراتی در مدل.
تعیین رتبه بندی مؤلفه های هرکدام از ابعاد موانع صادراتی.
ارائه راهکارها و پیشنهادات مرتبط با نتایج.
در آستانه ورود به آینده ای متفاوت و پیچیده، صاحب نظران علم مدیریت و سازمان بر این نکته تاکید دارند که موفقیت در محیط کاری به مفهومی فراتر از مهارت های تکنیکی آکادمیک که هوش عمومی نامیده می شود (موسوی و دیگران، 1390: 66)، بستگی دارد. اگرچه از آغاز مطالعه هوش غالبا بر جنبه های شناختی آن نظیر حافظه، حل مساله و تفکر تاکید شده، امروزه نه تنها جنبه های غیرشناختی هوش، یعنی توانایی عاطفی، هیجانی، شخصی و اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد، بلکه در پیش بینی توانایی فرد برای موفقیت و سازگاری در زندگی نیز مورد اهمیت واقع شده است (نادری و دیگران، 1389: 127). در حال حاضر دیگر IQ وEQ پاسخگوی همه نیازها نیست، بلکه انسان ها نیاز به عامل سومی دارند که هوش معنوی نامیده می شود (واندر والت، 2006: 39). ورود مفاهیمی همچون اخلاق، حقیقت، باور به فرا یا نیرویی برتر، درستکاری، وجدان، راد مردی و گذشت، اعتماد، بخشش، مهربانی، معناجویی در کار، همبستگی با همکاران، نوع دوستی به محیط کاری و افزایش پژوهشهای نوین با مفاهیم نوین، همه حکایت از ظهور پارادایم جدیدی دارند(رجایی،1389: 27). هنسن (2001) اشاره می کند که نیازهای کارکنان به لحاظ نوع و حجم تغییر یافته است. سازمان های کنونی در صورتی موفق خواهند بود که به طور کامل به ابعاد زیستی، اجتماعی، روانی و معنوی کارکنان توجه کنند (موسوی و دیگران، 1390: 67).
هوش معنوی به عنوان یکی از مفاهیم جدید هوش، در بر دارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مساله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطه های مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و … شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف و دستیابی به
یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می نماید (نادری و دیگران، 1389: 128). در واقع هوش معنوی که می توان آن را یکی از جنبه های کاربردی مفهوم معنویت دانست، استفاده از توانایی ها و منابع معنوی می باشد، طوریکه افراد بتوانند تصمیمات معنادار اتخاذ کنند، درباره موضوعات وجودی تعمق کنند و نیز برای حل مشکلات روزمره خود تلاش کنند(فرهنگی و دیگران، 1388: 37). بنابراین هوش معنوی جنبه های ذهنی و ناملموس معنویت را با اقدامات و مسائل افراد در دنیای عینی و ملموس ترکیب می کند ( دوستار و همکاران، 2012: 55). هوش معنوی برای کارکرد اثربخش بهره هوشی و هوش عاطفی ضرورت دارد. زوهر و مارشال آن را هوش غایی ما می دانند. هوش معنوی افراد را خلاق می کند، چون به افراد کمک می کند قواعد را جایگزین کنند و با مرزها بازی کنند. به ما توانایی تمیز و انتخاب می دهد . ما را سرشار از شفقت و ادراک می کند، و به ما کمک می کند محدودیت ها را ببینیم (فرهنگی و دیگران، 1388: 37). این هوش به فرد، دیدی کلی در مورد زندگی و همه تجارب و رویدادها می دهد و او را قادر می سازد به چارچوب بندی و تفسیر مجدد تجارب خود پرداخته، شناخت و معرفت خویش را عمق بخشد (غباری بناب و دیگران، 1386: 134). افراد دارای هوش معنوی بالا، انعطاف پذیر هستند، درجه بالای هشیاری نسبت به خویشتن را دارند، توانایی برای رویارویی با مشکلات و دردها و چیره شدن بر آن ها را دارند. همچنین الهام از طریق ارزش ها و بصیرت ها، اجتناب از بد کردن به دیگران، تفکر وحدت گرا، پی بردن به روابط بین اشیاء و پدیده های مختلف، جستجو برای پاسخ دادن به سؤا لهای اساسی، عدم وابستگی به دیگران و مقاومت در برابر شیوه ها و سنتهای معمول جامعه، از ویژگی های دیگر آ نها است (زارع و دیگران، 1391: 61).
بررسی مفاهیم نظری موجود نشان می دهند که علی رغم اهمیت هوش معنوی و تاثیر آن بر محیط کار، این عامل هنوز به خوبی مفهوم سازی نشده است.در واقع به لحاظ اینکه هوش معنوی که جنبه کاربردی معنویت است، از دیدگاه های مختلف نگریسته شده است، دارای مفهوم سازی ها و بنابراین معیارهای سنجش متفاوتی می باشد. با توجه به مطالب ارائه شده، تحقیق حاضر به دنبال شناسایی مولفه های هوش معنوی بر اساس متون موجود و ارائه راهکارهایی در جهت بهبود وضعیت مولفه های هوش معنوی کارکنان می باشد.
سازمانها نیاز دارند که به طور پیوسته محیط کار کارکنان خود را بازنگری کنند بطوریکه کارایی، اثربخشی و عملکرد آنان را بهبود بخشند. هر سازمانی باید بتواند عوامل دارای تاثیر مشخص بر محیط کار را شناسایی و تقویت نمایند. امروزه هوش معنوی بخش زیادی از این عوامل را در بر دارد. برای رسیدن به تعریف مشخص و قابل سنجشی از این عوامل باید هوش معنوی در محیط کار مورد شناسایی و بررسی قرار گیرد. تا بتوان پس از شناسایی و بررسی، در جهت تقویت آنها گام برداشت.
در موارد بسیاری، سازمانها به افرادی نیاز دارند که به نفع سازمان و فراتر از وظایف مقررشان تلاش کنند. این امر به ویژه در سازمانی همچون مراکز فرهنگی آموزشی به دلیل پیچیدگیهای امر آموزش، اهمیت به سزایی دارد. داشتن مدیران و کارکنانی که ارزشها و اهداف مراکز فرهنگی و آموزشی در آنها درونی شده باشد بطوریکه این ارزشها را متعلق به خود بدانند، روی بهبود حضور و فعالیت آنها در محیط کار اثر میگذارد. اگر این یکسویی ارزشها و اهداف و به طور کلی برقراری ارتباط معنایی و ارزشی در کارکنان مراکز آموزشی وجود نداشته باشد، هیچگاه نمی تواند کارائی بالایی از چنین محیطهایی انتظارداشت.
از طرفی در محیط پر تلاطم امروزی کارکنان به هوشی عمیقتر، به منظور معنادار شدن کار و حل مسائل پیچیده و هدفشان در زندگی و تلاش هرچه بیشتر برای انجام کارشان نیاز دارندکه حل مشکلات و مسائل پیش روی سازمان از طریق هوشمعنوی میتواند به تلاش هر چه بیشتر فرد در سازمان کمک کند. خلاقیت، معنا و هدف، عمیقترین انگیزانندهها برای هر انسانی است.آنها فرایندهای روانشناختی و احساسی نیستند. و در منطقه روحی انسان قرار دارند ( جورج، 2006: 3).
در این پژوهش معنا، که یکی از مولفههای هوشمعنوی است مورد توجه مستقیم قرار گرفته است. دستهبندی سه هوش منطقی، هیجانی، معنوی را میتوان اینگونه بیان کرد که:
هوشمنطقی (چیستی) حقایق و اطلاعات، و استفاده منطقی و تجزیه و تحلیل در تصمیمگیری را اداره میکند. هوشعاطفی (چگونگی) برای درک و کنترل احساسات و عواطف خود، وقتیکه در مورد احساسات دیگران حساس میشویم است. هوشمعنوی(چرائی) برای:
بدین منظور در این تحقیق شناسایی مولفههای هوشمعنوی به عنوان عوامل موثر بر محیط کار مورد بررسی قرار گرفته است.
هدف اصلی: شناسایی مولفه های هوش معنوی کارکنان در مراکز فرهنگی آموزشی منتخب استان قم
اهداف فرعی:
. Van der walt
. Doostar et al
. George
بحث و گفتگو درباره عوامل گسترش و تکامل فرهنگ اسلامی پیچیده و نیازمند بررسیهای همهجانبه است ( بیات و خسروی،1389). در عصر رقابت و تغییر، بهرهگیری از نیروی انسانی متعهد و کارآمد بهعنوان یک مزیت رقابتی منحصربهفرد برای هر سازمان مطرح است. از سوی دیگر چالشهای ناشی از روابط افراد در سازمان همواره عملکرد و فعالیتهای کاری را مورد تهدید قرار میدهد. در این شرایط مفاهیمی چون فرهنگ بهعنوان یکی از مؤلفههای اصلی و کلان سازمان، اثر مستقیمی بر ارتقاء فعالیتهای سازمان دارد. در کنار آن فرهنگ غنی اسلام با مفاهیم ناب خود، سهم فراوانی بر شکلگیری و پالایش رفتارهای افراد دارد. ( رضایی و سبزیکاران، 1391)
این نگرش در حالی وجود دارد که دین مبین اسلام در فضای جامعه و فرهنگ اجتماعی کشور، تأثیر فراوانی دارد. جامعه نیز تحت این تأثیر خود را ملزم به رعایت ارزشها، آداب و اصول اخلاق اسلامی میدانند. فرهنگ غنی و اصیل اسلامی مکارم اخلاق بوده و توصیههای فراوانی برای اصلاح و بهبود رفتار انسان دارد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه خود فرهنگسازمانی، تحت تأثیر فرهنگ اسلامی میباشد، بنابراین افراد و کارکنان تحت تأثیر فرهنگ اسلامی، آن را در قالب نگرشها و رفتارهای خود به درون سازمان میآورند (رضایی و سبزیکاران، 1391)
در حال حاضر در کشور ما متولیان فرهنگی متفاوت و بسیاری وجود دارند که هدف اصلی همه آنها تعمیق و گسترش فرهنگ اسلامی است. بهعنوانمثال میتوان به مراکز ذیل اشاره کرد: شورای انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، بسیج و پایگاههای مقاومت مساجد، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها و در درون دانشگاهها میتوان به کانونهای قرآنی و هیآت های دانشجویی و گروه معارف دانشگاه نام برد. در زمینه فرهنگ اسلامی، نکات ذیل قابلذکر است:
با توجه به موارد فوق، بهینهسازی فعالیتها در جهت بهرهبرداری حداکثری از امکانات داخلی، جزء ضروریترین و اساسیترین نیازهای مراکز فرهنگی است و جهت نیل به این هدف، تقویت فرهنگ اسلامی از مهمترین اولویتها و مقدمات است ( دارایی و اسماعیلی، 1388،)
در این راستا، تحقیق حاضر به دنبال پاسخ به این سوال اساسی است که عوامل موثر بر تقویت فرهنگ سازمانی مبتنی بر ارزش های اسلامی از دیدگاه کارکنان دانشگاه سیستان و بلوچستان کدامند و ترتیب اثر آن ها چگونه است؟
با توجه به اینکه فرهنگ مقولهای است که بر تمام جوانب زندگی انسان تأثیر دارد و سرنوشت و تربیت افراد جامعه را رقم میزند ( فیاض، 1390) و ازآنجاکه مقوله فرهنگ، امری پویا و مستمر است، به همین دلیل، تعمق به هویت فرهنگی، نه برای تفاخر و تجلیل بیهوده از باورهای کهن و درجا زدن و توقف در آن، بلکه برای ریشهیابی عناصر سازنده فرهنگ امروزی ما ضروری است. همچنین سخن از فرهنگ اسلامی نه باهدف بهرهبرداریهای سیاسی بهمنظور تقویت هویت ملی( که در جای خود لازم است) و نه صرفاً برای تعیین سهم در تمدن بشری( که البته آنهم امری ضروری است) و نیز نه برای خودشیفتگی و واپسگرایی است، بلکه بدان جهت است که چالش تمدن مدرن، هیچ جامعهای را به حال خود رها نکرده است. در روزگار ما فرهنگ اسلامی ازجمله در حوزه ایران در مواجهه و تصادم بافرهنگ جدید جهانی قرارگرفته و درنتیجه این مواجهه و مقایسه، امروزه خودآگاهی نسبت به هویت فرهنگیمان بیش از هر زمان دیگری ضرورت یافته است تا از سویی در همساز گری آن با پیشرفتهای سریع جامعه بشری مددکارمان باشد و از سوی دیگر، به استعدادهای ذاتی خود بیشتر پی برده و بر اعتمادبهنفسمان در طی این طریق بیفزاید. فرهنگ ایرانی بدون اسلام جستن ، به همان اندازه محال است و غیرقابلتصور، که فرهنگ اسلامی را بدون ایران دیدن. و همچنین پیشرفت یا پسرفت زندگی انسان بهصورت ناگهانی اتفاق نمیافتد، بلکه تدریجی و با تغییر ارزشها و مبانی فکری و بهطورکلی با تغییر شناسههای فرهنگ روی میدهد. ازاینرو، فرد برای داشتن فرهنگی سالم و متعالی نیازمند هدایت فکری و راهبری اندیشه است که این راهبری مهم، بر عهده دانشمندان و نخبگان هر جامعه است( فیاض، 1390)
خلاصه اینکه یکی از عناصر اصلی و سازنده فرهنگ امروز ما اسلام است بهگونهای که وقتی صحبت از فرهنگ اسلامی – ایرانی میکنیم منظورمان آن نظام فرهنگی است که عناصر دیگر را نیز پوشش میدهد و در خود میگنجاند، زیرا ملاک خودی بودن در این فرهنگ انطباقپذیری آن باارزشهای توحیدی و یا لااقل عدم مباینت با آن است. سرشت ایرانیان بهگونهای بوده است که ملاک پذیرش عناصر جدید را حق و باطل و سنخیت امر با فطرت انسانی قرار داده است، نه خودی یا بیگانه بودن آن. درست به همین جهت بود که اسلام در این دیار پذیرفته شد و عنصری بیگانه به شمار نیامد. (فیاض، 1390)
دستیابی به هدفهای علم یا شناخت علمی میسر نخواهد بود، مگر زمانی که با روششناسی درست صورت پذیرد. بهعبارتدیگر تحقیق از حیث روش، اعتبار میگیرد نه موضوع تحقیق. پژوهشگر باید توجه داشته باشد که اعتبار دستاوردهای تحقیق بهشدت تحت تأثیر اعتبار روشی است که برای تحقیق خود برگزیده است(خاکی،1386). این تحقیق بر اساس تقسیمبندی بنیادی و کاربردی، جزء تحقیقات کاربردی محسوب میگردد. و ازنظر تجزیهوتحلیل دادهها یک تحقیق توصیفی میباشد و به دلیل اینکه جمعآوری دادهها از طریق پرسشنامه میباشد یک تحقیق پیمایشی نیز است.
شکل گیری محتوایی دانشگاه های آینده در جهان، تحت عنوان دانشگاه کارآفرین شده است. دانشگاه کارآفرین، دانشگاهی است که نه تنها در پاسخگویی به نیازها و انتظارات متنوع محیط خود موفق است، بلکه برنامه ها و فرآیند های عملیاتی آن برای اشاعه فرهنگ کارآفرینی و تربیت و پرورش کارآفرینان مورد بازنگری و اصلاح قرار گرفته است.
دانشگاه کارآفرین در پی انقلاب دوم دانشگاهی پا به عرصه وجود گذاشت، یعنی زمانی که پس از انقلاب نخست، دانشگاه ها از فلسفه آموزش صرف، به آموزش و پژوهش روی آورده و ناگهان با مسائل کارآفرینی در عرصه دانشگاه ها مواجه شدند. با این انقلاب مؤسسات و نهادهای گوناگونی پا به عرصه وجود گذاشتند. اما همچنان نقش محوری دانشگاه کارآفرین برجسته و هویدا بود. با توجه به این که به طور معمول کشورهای در حال توسعه دولت بر دانشگاه کنترل جدی دارد، خروجی های تحقیقات و اختراعات دانشگاهی از پایه ضعیفی برخوردار است زیرا انگیزه های فردی تأمین نمی شود و دیوان سالاری، مانع از پویایی لازم می شود. بنابراین نقش دانشگاه کارآفرین می تواند خلأهای موجود را کاهش داده و نتایج بهتری را برای جامعه به ارمغان آورد. این موضوع در کشورهای در حال توسعه از اهمیت بالایی برخوردار است و دانشگاهها باید با فوریت و ضرورت بیشتری نقش کارآفرینی را در فرآیند توسعه منظور کنند و ضعف های موجود را بهبود بخشند.
در این میان، اندیشمندان متعددی به این مقوله پرداخته و تعاریف، نظریات و الگوهای مختلفی ارائه نموده اند. اما هنوز تعریفی جامع و دربرگیرنده برای این پدیده ارائه نشده است. شواهد این امر را می توان در تعبیر زیبای اندیشمندان این حوزه یافت. برای مثال، روترمیل و همکاران (2007)، ادبیات این حوزه را تکه تکه شده و گوررو و اوربانو (2010) آن را جنینی خواندند. پس لزوم انجام تحقیقی دربرگیرنده و جامع در این مورد احساس می گردد. از طرفی شناسایی عوامل پیش برنده وبازدارنده در توسعه دانشگاه کارآفرین می تواند فرآیند شکل گیری و توسعه دانشگاه ها را در راستای کارآفرینانه شدن هدایت کند.
شایان ذکر است که شناسایی عوامل مؤثر در شکل گیری و توسعه دانشگاه کارآفرین از مشارکت های اساسی این تحقیق بوده و محقق می کوشد تا به این سؤال پاسخ دهد که عوامل پیش برنده و بازدارنده در شکل گیری دانشگاههای کارآفرین در ایران چه چیزهایی هستند؟ و دانشگاههای مورد مطالعه چه تفاوتهایی از نظر این عوامل با یکدیگر دارند؟
شناسایی عوامل پیش برنده و بازدارنده در شکل گیری دانشگاه کارآفرین، می تواند به علاقه مندان حوزه دانشگاه کارآفرین کمک کند تا عوامل مختلف را سنجیده و سناریوهای مناسبی برای آینده و نزدیک تر شدن به این نسل از دانشگاه ها انتخاب کنند و برای پژوهشگران این حوزه نیز حائز اهمیت خواهد بود، زیرا راه را برای تحقیقات آتی باز خواهد کرد و زمینه شناخت بیشتر را فراهم خواهد کرد.
شناسایی، اولویت بندی و ارزیابی عوامل پیش برنده و بازدارنده در شکل گیری دانشگاه کارآفرین در دانشگاههای ایران
در این تحقیق متغیرهایی از پیشینه تحقیق مرتبط با موضوع استخراج شده است و سپس از طریق طراحی پرسشنامه و توزیع بین نمونه آماری، میزان اهمیت هر کدام سنجیده شده است.
دانشگاه کارآفرین: نسل سوم دانشگاه ها (اتزکویتز، 2003) یعنی دانشگاه کارآفرین، دانشگاهی پویاست که در مقابل تقاضاهای داخلی و خارجی، ساختار خود را تغییر می دهد (کلارک، 2003). این دانشگاه دارای پنج رکن اساسی است : هسته هدایتگر تقویت شده، یک محیط پیرامونی توسعه ای بسط یافته، یک پایه مالی متنوع، یک فرهنگ کارآفرینانه یکپارچه، و یک هسته آکادمیک با انگیزه (کلارک، 1998).
عوامل پیش برنده: عواملی که ایجاد تغییرات سازمانی را تسهیل نموده و وجود آن ها در سازمان باعث گرایش افراد به پذیرش سریع تغییرات و تحولات می گردد.
عوامل بازدارنده: عواملی که باعث جلوگیری در ایجاد تغییرات در درون سازمان می شوند.
مأموریت دانشگاه کارآفرین: مأموریت، بیانگر علت وجودی یک سازمان است و جایگاه آن سازمان را از این جهت که به چه کاری اشتغال دارد، نشان میدهد. دانشگاه کارآفرین به عنوان نسل سوم دانشگاه دارای سه مأموریت آموزش، پژوهش و مشارکت در توسعه اقتصادی و اجتماعی می باشد (اتزکویتز، 2003). مأموریت دانشگاه کارآفرین شامل خصیصه های تولید کارآفرینان و جویندگان کار، انتشار مقالات با مضامین عملی، انتقال دانش ( پتنت ها، لیسانس ها، شرکت های انشعابی)، مشارکت در توسعه منطقه ای و اجتماعی، ارتقاء یک فرهنگ کارآفرینانه، می شود (گوررو و اوربانو، 2010).
منابع دانشگاه: شامل منابع انسانی، منابع مالی، منابع فیزیکی، منابع تجاری، و … . منابع، یکی از دو جزء عوامل داخلی دانشگاه ها می باشد (همان منبع، 2010).
قابلیت های دانشگاه: قابلیت های دانشگاه یعنی آموزش چگونگی تشخیص فرصتها، ایده پردازی، ارزیابی و انتخاب ایده ها برای بهره گیری از فرصتها، مهارت های راه اندازی کسب و کار و سپس اداره ، حفظ و توسعه آن(یداللهی، 2008). قابلیت های دانشگاه شامل پیشینه دانشگاه، جایگاه دانش، شرکای دانشگاه، محلیت دانشگاه می شود. قابلیت ها بعد از منابع، جزء دیگر عوامل داخلی دانشگاه ها می باشد (گوررو و اوربانو، 2010).
عوامل محیطی رسمی: شامل ساختار سازمانی دانشگاه و اداره دانشگاه، معیارهای حمایتی از شرکت های نوپای دانشگاهی، و برنامه های آموزش کارآفرینی دانشگاهی (گوررو و همکاران، 2006).
عوامل محیطی غیررسمی: شامل گرایش دانشگاهیان به کارآفرینی، موضوع کارآفرینی در دانشگاه و مدل های نقش، موارد نمونه و سیستم های پاداش دانشگاهی (همان منبع، 2006).
Rothaeramel et al
Fragmented
Guerrero and Urbano
Etzkowitz & Viale
Clark
Etzkowitz & Mello
Entrepreneurial University
Strengthened steering core
Expanded developmental periphery
Diversified funding base
Integrated entrepreneurial culture
Stimulated academic heartland
Yadollahi
Cases
ورود به جامعه صنعتی بازار که شکلگیری آن به تدریج پس از انقلاب صنعتی در کشورهای غربی آغاز شد و در نیمه قرن بیستم با وضوح بیشتری در کشورهای پیشرفته صنعتی به چشم میخورد، دگرگونیهای گسترده ای را در زمینههای گوناگون پدید آورده است. شکل تکامل یافته جامعه صنعتی بازار، جامعه مصرف کننده است. این جامعه امکان برگزیدن کالا و فرآوردههای مورد پسند خریداران را برای آنان فراهم میکند.
از اینجا بود که پیوند میان تبلیغات و بازاریابی و بازارسازی آغاز شد و اینک نیاز متقابل صنعت تبلیغات و تولید و بازرگانی در کشورها به امری بدیهی و گریزناپذیر تبدیل شده است.به عبارت دیگر، فعالیتهای تبلیغاتی و هزینههای مرتبط با آن برای تسهیل فروش و به امید افزایش آن انجام میشود.این فعالیتها در واقع نوعی سرمایهگذاری است که کارفرمایان و صاحبان بنگاههای اقتصادی به برگشت هزینه آن امیدوارند. تبلیغات مؤثر ابزاری برای شهرت و اعتبار است و به مدیران کمک میکند تا سریعتر به اهداف خود برسند و یک پل ارتباطی بین خود و مشتری ایجاد نمایند.
تبلیغات در واقع زیر مجموعهای از مبحث تبلیغ و ترویج فروش است که در p4 یعنی محصول، قیمت و مکان در بحث بازاریابی قرار میگیرند. به عنوان یک استراتژی ترویجی، تبلیغات یکی از مهم ترین ابزارهای آگاه سازی مشتری از وجود یک کالا و تأثیرگذاری بر ذهنیت یک مشتری بالقوه جهت انتخاب یک محصول به شمار میرود.برخی معتقدند که تبلیغات اتفاقی است که از اقتصاد آزاد منتج شده است یا پدیده مضری است که مصرفکنندگان به دلیل آزادی بیان مجبور به تحمل آن هستند. ولیکن واقعیت کاملاً متفاوت است. تبلیغات یک نیروی حیاتی بسیار مهم است، چرا که 1) تبلیغات یک وسیله عمده در رقابت بین شرکت هاست.2) تبلیغات نخستین وسیلهای است که بنگاهها از طریق آن محصولات جدید خود را به اطلاع مصرف کنندگان میرسانند.3) تبلیغات حامی اعظم رسانهها در سایر کشورها هستند.4) تبلیغات یک صنعت عظیم است(Tellis, 2004).
هدف هر تبلیغ تغییر دادن میزان آگاهی، نوع برداشت و ترجیحات مصرف کننده یا مخاطب می باشد و استراتژی تبلیغ چگونگی دستیابی به این هدف را بیان میکند.استراتژی تبلیغات از تحقیقات دقیق در مورد انواع مخاطبین و بویژه مخاطبین هدف، منافع و ارزشهای محصول یا موضوع مورد نظر، مناسب بودن نوع رسانه و ویژگیهای پیام تبلیغاتی پدید میآید.استراتژی تبلیغات باعث میشود تا تبلیغات مسیر خود را بدرستی طی کند.
انسان موجودی است که برای زیستن و ماندگاری نیازمند رویارویی با محیط است و برای رفع نیازهای خود در گذر از تاریخ به روشهای گوناگونی با محدودیتها در چالش بوده است. توجه به نیاز مشتریان و شناسایی نوع رفتار مصرف کننده و شیوه فروش کالاها و گسترش بازارهای موجود، علم نوپایی را بنام بازاریابی به گستره دانش بشری معرفی کرده است. بازاریابی بر خلاف دید برخی از مردم فقط به معنی کوششهای بریده و کوتاه مدت برای فروش کالاهای فروش نرفته یا پس مانده نیست. بازاریابی یک فعالیت انسانی و اجتماعی است که از مرحله شناسایی نیاز مصرف کنندگان تا هنگام توزیع و رساندن کالای تولید شده به دست مصرف کننده نهایی ادامه مییابد. در این راستا علم بازاریابی نقش مهم و شایستهای را به عهده میگیرد. بازاریابی عبارت است از فعالیتهای نیروی انسانی که از راه تبادل فرآیندها به سمت تامین نیازها و خواستهها هدایت شود. هدف تولیدکنندگان افزایش فروش و در نتیجه رسیدن به سود بیشتر است که این خود موجب میشود تا تولید کننده بتواند در بخشهایی از بازار ابتکار عمل را بدست گرفته سهم بازار خود را نگه دارد. هدف مصرف کننده یا خریدار رسیدن به خشنودی از مبادله است. بنابراین یک ارتباط دوسویه بین این دو گروه مهم تولیدکننده و مصرف کننده برقرار بوده و این ارتباط قابل بررسی و تفکر میباشد.
بنابراین پژوهشگران بازاریابی برای برآورده نمودن نیازهای مصرف کنندگان بایستی رفتارمصرف کننده و واکنشهای آنها را در قبال عوامل اثر گذار بر فرآیند خرید به خوبی تمیز داده و در این راستا برنامهریزی نمایند.
تبلیغات به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای آمیخته بازاریابی میتواند نقش بسیار مهمی در سیاستها و استراتژیهای بازاریابی شرکت از قبیل ارتباط با مشتریان، اصلاح و تغییر ذهنیت مشتریان نسبت به شرکت ایفا کند(روستا وهمکاران،1387).
با توجه به اینکه صنعت موادغذایی سهم قابل توجهی از درآمد خانوادهها را در ایران به خود اختصاص میدهد و در شرایط کنونی شاید تنها صنعتی است که در آن رقابت بصورت کامل وجود دارد و در ایننوع صنایع،تبلیغات نقش بسیار مهمی را ایفا میکند و ما هر روز شاهد پخش انواع آگهیهای تجاری و روشهای گوناگون معرفی کالا در شبکههای تلویزیونی، رادیو، روزنامهها و مجلههای عمومی و تخصصی هستیم، بنابراین در قالب این موضوع سعی شده است تا اثربخشی تبلیغات در این صنعت مهم سنجیده شود و برای این موضوع سعی میشود به طور تخصصی به فرآیند حل مساله مصرف کنندگان توجه شود.
با توجه به رشد تکنولوژی و تولید انبوه کالا، برنامهریزی برای موفقیت در بازار یکی از حساسترین و مهمترین مباحث تجاری محسوب میشود. شرایط رقابتی بازار اهمیت این موضوع را بیشتر برجسته کرده است، بنابراین توجه به تبلیغات به عنوان یکی از ارکان بازاریابی بسیار مهم جلوه میکند.امروزه همبستگی تبلیغات و بازاریابی با دانشهایی مانند ادبیات، موسیقی، گرافیک، عکاسی و نقاشی بیانگر این نکته است که برای موفق بودن تبلیغ در مورد کالاها عوامل اثرگذار زیادی نقش بازی میکنند. مدیران بازاریابی باید به این سوالات جواب دهند که چه کالایی، با چه قیمتی تولید و در چه مکانی عرضه شود، و با چه شیوه تبلیغاتی به اطلاع مصرف کنندگان برسد. بدیهی است که این عوامل قابل کنترل مدیریت بازاریابی با توجه به شرایط محیطی(سیاسی، اقتصادی، بازرگانی، فرهنگی و غیره)که بر فعالیتهای بنگاه اقتصادی تأثیر دارند امکانات موسسه مشخص میگردند. در نتیجه مدیران بازاریابی با توجه به نیاز مصرف کنندگان و منابع سازمان باید کالا یا خدمات مورد نیاز مصرف کنندگان را تهیه و عرضه نمایند.
با توجه به اینکه زمینه اصلی فعالیت بازاریابان ذهن مصرف کنندگان میباشد بنابراین برای افزایش فروش بنگاهها، مدیران بازاریابی باید تفکر و باورهای رایج در مورد یک کالا را به سوی هدف مورد نظر خود تغییر دهند تا در نهایت باعث افزایش فروش کالاهای مورد نظر شوند. از جمله عوامل دیگر در توجیه ضرورت تبلیغات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- امروزه با افزایش بنگاههای تولیدکننده کالاهای مشابه و رقابتی شدن بازار، دیگر مشتری سراغ کالا نمیآید و باید مشتری را مجاب ساخت.
2- از راه تبلیغ میتوان موارد نو و تازهای را به مصرف کنندگان یاد داد و آنها را آگاه نمود.
3- با تبلیغ مناسب و مداوم پشتوانهی نامحسوسی برای شرکت و کالاهای آن ایجاد میشود که در نهایت این پشتوانه باعث پذیرش کالاهای شرکت در سطح گستردهتری میگردد. در نهایت با توجه به موارد بیان شده جهت پویا ماندن شرکت در محیط رقابتی نیاز به تبلیغ مناسب لازم است.
اهداف اصلی این تحقیق طراحی استراتژی تبلیغات برای مجموعه پاکت میباشد.در راستای این هدف عوامل زیر مورد بررسی قرار میگیرد.
هدف نهائی در تولید کالاها و خدمات، برآوردن نیازهای مصرف کنندگان میباشد.با شناسایی این نیازها و برآورد مناسب آن به شکلهای گوناگون هم مصرف کنندگان و هم تولیدکنندگان به خواستههای خود میرسند.در این پژوهش تلاش شده ، تا از طریق دنبال کردن فرضیههای زیر تأثیر عناصر آمیخته بازاریابی را بر استراتژی تبلیغات رستوران پاکت بسنجیم.
عناصر آمیخته بازاریابی بر ارزیابی مصرفکنندگان مجموعه پاکت مؤثر است.
فرضیات فرعی