امروزه پیشرفت تحصیلی به عنوان مسئله ای عمده در نظام آموزش و پرورش هر کشوری مطرح است به طوری که میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان به عنوان یک شاخص مهم برای ارزیابی نظام های آموزشی و موفقیت در فعالیت های علمی مورد توجه دست اندکاران نظام آموزش و پرورش، میزان بهره وری و توفیق نظام های آموزشی است(سیف،1381).
پیشرفت تحصیلی در طی حدود یک قرن گذشته یکی از مسائل مهم در رواشناسی و علوم وابسته بوده است (پرنمیوزیک و فرنهام،2003). در جامعه امروزی تحصیلات و به تبع آن پیشرفت تحصیلی به دغدغه های اصلی والدین برای کودکان و نوجوانان خود بدل شده است. در حقیقت می توان گفت در جوامع امروزی تحصیلات مناسب به هدف دستیابی به موقعیت های اجتماعی، شغلی و اقتصادی بالاتر یکی از اهداف اصلی برای والدین و سیاست گذاران کشورها تلقی می شود و ملاک اثر بخشی موفقیت آموزش نیز پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.
بنابراین شناخت ابعاد مختلف پیشرفت تحصیلی و متغیرهای مرتبط با آن گام نخست و اصلی برای این هدف است. دامنه بسیار گسترده ای از متغیرهای فردی، اجتماعی و خانوادگی و فرهنگی با پیشرفت تحصیلی مرتبط است. بعضی از پژوهشگران بر اهمیت متغیرهای فردی در این زمینه تاکید می کنند. احساس مسئولیت یکی از ویژگیهای شخصیتی انسان هاست که عبارت است از قابلیت پذیرش، پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست میشود و فرد حق دارد آن را بپذیرد یا نپذیرد (کلمز ،ترجمه علی پور، 1385). سروتو(1989) معتقد است که مسئولیت پذیری یک تعهد و الزام درونی از سوی فرد با انجام مطلوب کلیه فعالیت هایی می باشد که بر عهده وی گذاشته می شود ( به نقل از موسوی ده موردی ،1377).
مسئولیت پذیری فرایندی است که فرد باید از اولین سالهای کودکی آن را آموخته تا بتواند با وظایف متعددی که در دوران مختلف زندگی با آنها روبرو می شود مسئولانه برخورد کند. بچه ها احساس مسئولیت را از والدین، مدرسه، دوستان، و اجتماع می آموزندو با آموختن این مهارت با ارزش را تا آخر عمر حفظ کرده و این امر باعث موفقیت آنها در امور زندگی می شود. هم چنین مسئولیت حاصل سه ویژگی تشخیص تصمیم و خلاقیت است. کسی که بداند، تصمیم بگیر و دگرگون کند؛ بنابراین مسئول است. فرد مسئول ترجیح می دهد خود تصمیم بگیرد و در جریان آن تمام دانش، کوشش، مهارت و سرمایه خود را نیز به کار گیرد او به توانایی خود اطمینان دارد، به خود به
عنوان فردی ارزشمند احترام می گذارد و از قبول مسئولیت نمیهراسد (باهنر، 1370؛ به نقل از رضایی و همکاران، 1384).
دو بعد مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی که وجود دارند در واقع از یک منشا هستند یعنی مسئولیت پذیری در بعد شخصی زمینه ساز مسئولیت اجتماعی می شود (سبحانی نژاد و فردانش، 1379). برخی از محققان احساس مسئولیت پذیری را برای بدست آوردن هرگونه پیشرفت و موفقیت فردی در نوجوانان لازم دیده اند. سبحانی نژاد (1379) معتقد است که باید مسئولیت پذیری اجتماعی و ابعاد سه گانه عاطفی، شناختی و رفتاری را در آموزش های مدارس بگنجانیم تا پیشرفت تحصیلی به دست آید.
در جهان امروز، تحولات سریع و گسترده علوم، فناوری، ارتباطات و پیدایش دیدگاههای نوین درباره مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سبب شده است که در نظامهای آموزشی و روشهای تعلیم و تربیت دگرگونی اساسی ایجاد شود. سازگاری موفقیت آمیز در عصر اطلاعات و انفجار علم و فناوری مستلزم آن است که شخص برای جستجوی اطلاعات، تجزیه و تحلیل و به کاربستن آنها برای حل کردن مسائل و تصمیم گیری مناسب از توانایی و مهارتهای کافی برخوردار باشد. نسل آینده در دنیایی زندگی خواهد کرد که به شیوه تفکر دقیق و پیچیده تری نیاز خواهد داشت تا با برخورداری از سیالی اندیشه و مهارتهای اساسی، خود را با شرایط همواره متحول زمان، سازگار کند (سیسیلیا و بلگو،2007).
سازگاری آموزشی، اجتماعی و عاطفی به معنای موفقیت آموزشی ، رضایت اجتماعی و آرامش روحی است (راتل، 2005). عواملی که انسان را به سوی سازگاری سوق می دهند بسیارند، با این وجود نیازها به عنوان مهمترین عامل ایجاد سازگاری به شمار می آیند. همه افراد دارای یک سری از نیازها هستند یک دسته نیازهای بیولوژیکی و دسته دوم نیازهای روانی که فرد به جهت رشد سالم شخصیت، برای برطرف کردن آنها تلاش می کند و ارضای این دسته از نیاز ها منجر به سازگاری عاطفی و اجنماعی میشود. وقتی نیازهای فرد برآورده نمی شود تعادل روانی به هم خورده و فرد دچار کنش می شود بنابراین برطرف کردن ناکامی و غلبه بر مشکلات زندگی منجر به سازگاری می شود (فریدنبرگ، 1996؛ به نقل از توزنده جانی و همکاران،1386).
رابطه سازگاری با پیشرفت تحصیلی در اغلب پژوهشها مثبت و معنا دار گزارش شده است (لایدار و همکاران،2007؛ شکری و همکاران،1385؛آتش روز و همکاران،1387) و همچنین پرموزیک و فورنهام (2003) نشان دادند که بین عامل سازگاری و غیبت در کلاس رابطه منفی وجود دارد و بین سازگاری و رفتار مثبت در کلاس ارتباط مستقیم برقرار است (به نقل از روشنایی،1389 ).
چنانچه که عوامل مسئولیت پذیری و سازگاری با پیشرفت تحصیلی رابطه داشته باشند با تقویت و توجه به این عوامل نه تنها دانش آموزانی فرهیخته و با سواد داریم بلکه شهروندانی خواهیم داشت که مسئول و سازگارند، زیرا اینان سرمایه اصلی و مدیران و مسئولان فردای جامعه اند که در روند پیشبرد اهداف کشور تاثیری ژرف دارند. مدارس شبانه روزی به منظور ایجاد فرصت مناسب برای تحصیل دانش آموزان روستایی و حاشیه نشین تاسیس شدهاند، اما باید این مطلب در نظر قرار بگیرد که آیا هنگامی که دانش آموزان از محیط اصلی و کانون خانواده جدا می شوند و تحت نظم و شرایط جدید قرار می گیرند، میزان یادگیری و پیشرفت تحصیلی و همچنین عواملی مثل مسئولیت پذیری و سازگاری آنان در مقایسه با دانش آموزان مدارس روزانه تفاوت پیدا می کند یا خیر؟ توجه به اهمیت موضوع پژوهشگر را بر آن داشت که آیا بین مسئولیت پذیری و سازگاری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستانها ی روزانه و شبانه روزی شهرستان رفسنجان سال تحصیلی 93-92 رابطه وجود دارد؟ در ضمن با توجه به اینکه دخترها و پسرها دنیای متفاوتی از یکدیگر دارند و تحولات را نیز متفاوت تجربه می کنند، آیا این تغییرات متفاوت به یک سازگاری، مسئولیت پذیری و پیشرفت تحصیلی متفاوت نیز منتهی خواهد شد؟
Gellser
academic achievement
Thizer
responsibility
Alies
personal responsibility
social responsibility
adjustment
Reed-victor
Mcleod & McAllister
Permuzic&Furnham
Kolmsee
Seroto
Cicilia & Belgeve
academic adjustment
4 social adjustment
5 Emotional adjustment
Rattel
Phridenberg
Lidra
Permuzic & furnham
اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روزافزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم روانشناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده ی جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است که نیازهای معنوی بشر در برابر خواستهها و نیازهای مادی او قد علم کنند و اهمیت بیشتری یابند. به طوری که سازمان بهداشت جهانی در تعریف ابعاد وجودی انسان، به ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی اشاره می کند و بعد چهارم یعنی بعد معنوی را نیز در رشد و تکامل انسان مطرح می سازد. معنویت به معنای نقش زندگی یا «روشی برای بودن» و تجربه کردن است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیرمادی به وجود میآید و ارزش های قابل تشخیص، آن را معین می سازد(الکینز و همکاران، 1988؛ به نقل از یعقوبی، 1388). روانشناسان برای تبیین توانایی افراد، عقل و استدلال و همچنین عواطف و هیجان ها از واژههایی مانند هوش بهرو هوش هیجانی استفاده می کنند که در کنار این مفاهیم، واژه هوش معنوی در سال های اخیر توجه روانشناسان را به خودجلب کرده است (کینگ، 2008(. هوش معنوی را بیانگر مجموعه ای از توانایی ها و ظرفیت ها و منابع معنوی می داند که کاربست آنها موجب افزایش انطباق پذیری وسلامت روان افراد می شود و هوش معنوی را شامل توانایی های ذیل می داند. تفکر انتقادی وجودی: ظرفیت تفکر انتقادی داشتن در ماهیت هستی. تولید معنای شخصی: توانایی ایجاد معنی از تجارب روانی ومادی. آگاهی متعالی: تشخیص بعد فرافردی خویشتن و ارتباط آن با خود و طبیعت. توسعۀ حالت هوشیاری: داشتن تجارب اوج یافته هوشیاری به اختیار فرد. درپژوهش حاضر، هوش معنوی با توجه به دیدگاه او بررسی شده است.کاربرد هوش معنوی در زندگی فرد می تواند ارتباط شخص را با خود، دیگران و خدا و به خصوص پرورش خودآگاهی فرد تسهیل کند(نازل، 2004). استفاده از هوش معنوی در رهبری سازمان، توجه به تلفیق و کاربرد معنویت در عملکرد سازمانی و اثربخشی رهبری رشد فزآینده ای یافته است(امرام، 2009: 3).
از سوی دیگر مدارک و شواهد موجود نشان می دهد که بین ارتباطات مؤثر و میزان تولید یا بازدهی افرد رابطه ی مستقیم وجود دارد (رابینز، استیون: ترجمه اعرابی وپارساییان، 1390: 617). مهارت های ارتباطی آن دسته از مهارت هایی هستند که افراد می توانند با کمک آنها درگیر تعامل های بین فردی و فرایند ارتباط شوند و شامل مهارت های متفاوتی هستند که مهم ترین آنها مهارت های کلامی، گوش دادن موثر و بازخورد است(چاری و دلاورپور، 1387: 126). مهارت کلامی عبارت است از به کارگیری آگاهانه نمادهای کلامی به منظور ترغیب دیگران به انجام کار. گوش دادن موثر توانایی شخص در توجه به پیشنهاد ها، نظرات یا سوالات دیگران و درک آنهاست. مهارت بازخورد عبارت است از برگشت نتیجه پیام به طوری که فرستنده از وضعیت ارسال پیام و نحوه دریافت و درک آن آگاه گردد(مرتضوی و مهربان، 1384: 127). آلیسون (2010) بر شکل گیری حمایت اجتماعی و روابط بین فردی مناسب از طریق دین و معنویت تاکید کرده است. دین، که به پرورش مهارت های ارتباطی کمک می کند، وجود آموزههایی خاص برای فراهم آوردن حمایت اجتماعی از طریق گروه ها، برقراری رابطه برابر و فوری، پذیرش عاری از قضاوت را فراهم می نماید(سانچز و ناپو، 2008).
با توجه به اینکه هوش معنوی یک سازه ی جدید است، تحقیقات تجربی موجود در این زمینه اندک می باشد. اما در زمینه اثر متقابل معنویت و متغیرهای روانشناختی، تحقیقات به طور چشم گیری افزایش یافته است(روس مارین و راب، 2010). تاچمن (2009)بر مبنای یک برنامه 5 مرحله ای نشان داد که درمان معنوی از طریق به کارگیری فنون مقابله مذهبی، در آموزش ارتباطات، یکی کردن مفاهیم و مهارت های آموخته شده، توجه به مهارت های ارتباطی و مهارت های حل مساله و در نهایت حمایت ارتباطی اعضای خانواده های دارای فرد اسکیزوفرنی، موثر واقع می شود. همچنین باقری، اکبر زاده و حاتمی(2010) و کرمی(1390) نشان دادند که ارتقاء هوش معنوی از طریق آموزش های دینی منجر به درک الگوهای زندگی، دستیابی بیشتر به مهارت های ارتباطی، تشخیص معنای واقعی حوادث و احساس تسلط در هدف گذاری می شود. در همین راستا این پژوهش در نظر دارد به بررسی رابطه هوش معنوی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان بپردازد و به این سوال پاسخ دهد که آیا بین هوش معنوی با مهارتهای ارتباطی کارکنان رابطه وجوددارد؟ب
سوالات پژوهش
فرضیه های پژوهش
فرضیه اصلی: بین هوش معنوی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان رابطه وجود دارد.
فرضیه های فرعی
1-بین میزان تفکر انتقادی وجودی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان رابطه وجود دارد.
2-بین میزان تولید معنی شخصی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان رابطه وجود دارد.
3-بین میزان آگاهی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان رابطه وجود دارد.
4-بین میزان توسعه حالت آگاهی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان رابطه وجود دارد.
5-بین میزان هوش معنوی کارکنان دانشگاه لرستان از لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی(جنس، سن، سنوات خدمت و میزان تحصیلات) تفاوت وجود دارد.
6-بین میزان مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان از لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی(جنس، سن، سنوات خدمت و میزان تحصیلات) تفاوت وجود دارد.
تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه ها و اصطلاحات
متغیرها را می توان به صورت مفهومی و عملیاتی تعریف کرد. تعریف مفهومی به تعریف یک واژه توسط واژه های دیگر اشاره دارد. این تعریف به روشن شدن ماهیت یک پدیده کمک می کند و نقش مهمی را در فرایند تدوین فرضیه ها ایفا می کند. تعریف عملیاتی تعریفی است که به ویژگی های قابل مشاهده استوار است و تا حدود زیادی به شرایط مسأله تحقیق و فرهنگ محقق بستگی دارد و نمی تواند تمامی معانی یک مفهوم را شامل شود(بازرگان، 1387، 42).بر این اساس متغیرهایی که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است، از جنبه های مفهومی و عملیاتی به شرح زیر تعریف شده اند:
تعاریف مفهومی
مهارتهای ارتباطی به منزله آن دسته از مهارتهایی است که به واسطه آنها افراد می توانند درگیر تعاملهای بین فردی وفرآیند ارتباط شوند؛ یعنی فرآیندی که افراد طی آن، اطلاعات، افکار و احساسهای خود را از طریق مبادله کلامی و غیر کلامی با یکدیگر در میان می گذارند(هارجی و دیکسون، 2007). مهارت های ارتباطی شامل مهارت های متفاوتی هستند که مهم ترین آنها مهارت های کلامی، گوش دادن موثر و بازخورد است(چاری و دلاورپور، 1387). مولفه های مهارت های ارتباطی به شرح زیر می باشد:
الف-مهارت کلامی: ﻳﻌﻨﻲ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﺩﻱ ﻳﺎ ﮔﺮﻭﻫﻲ، ﻭ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﻧﺸﺴﺘﻬﺎﻱ ﻣﺆﺛﺮ(ریاحی و همکاران، 1391: 2).
ب-گوش دادن: ﻳﻌﻨﻲ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ فرد ﺩﺭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ صحبت های ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺩﺭﻙ ﺁﻧﻬﺎ)همان منبع).
ج-بازخورد: مهارت بازخورد عبارت است از برگشت نتیجه پیام به طوری که فرستنده از وضعیت ارسال پیام و نحوه دریافت و درک آن آگاه گردد(چاری و دلاورپور، 1387).
2.هوش معنوی: هوش معنوی بیانگر مجموعه ای ازتوانایی ها و ظرفیت ها و منابع معنوی است که کاربست آن ها موجب افزایش انطباق پذیری و در نتیجه سلامت روان افراد می شود(کینگ، 2008: 38).
کینگ (2008) هوش معنوی را شامل توانایی های ذیل می داند:
-تفکر انتقادی وجودی: ظرفیت انتقادی به ماهیت وجود، واقعیت، جهان، فضا، زمان، تامل و سایر مسایل وجودی مانند وجود متافیزیکی ونیز ظرفیت اندیشیدن به مسایل غیروجودی دررابطه باوجود خود گفنه می شود.
-به وجود آوردن معنای شخصی: توانائی استخراج معنی شخصی و هدف از تمام تجربیات فیزیکی و روانی، از جمله ظرفیت برای ایجاد و استناد هدف زندگی را گویند.
-آگاهی متعالی: ظرفیت برای شناسایی ابعاد متعالی/الگوهای خود یا دیگران وجهان (بعنوان مثال، جهان غیر مادی وفیزیکی)و حالات طبیعی هوشیاری، همراه با توانایی شناسایی رابطه خود با جسم را شامل می شود.
-گسترش حالت هوشیاری: توانایی ورود و خروج به سطوح بالاتری از آگاهی(مانند هوشیاری کامل، آگاهی کیهانی، وحدت)وسایر حالات در اختیار خود فرد(همانگونه که در تفکر عمیق، مراقبه، نمازوغیره ایجاد می شود)را گویند.
تعاریف عملیاتی
الف-مهارت کلامی: عبارت است از نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات 3و 4و 7و 12و 15و 17 پرسشنامه مهارت های ارتباطی بارتون کسب می کنند.
ب-مهارت شنود: عبارت است از نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات 2و 6و 8و 10و 14و 18 پرسشنامه مهارت های ارتباطی بارتون بدست می آورند.
ج-مهارت بازخورد: عبارت است از نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات 1و 5و 9و 11و 13و 16 پرسشنامه مهارت های ارتباطی بارتون کسب می کنند.
. king
. Gain&Purohit
. Bolten
. Jarvis,Tebbuttj,Mattick
. Dulewicz
. Sisk
. Elkins
. Intelligence Qutiont
. Emotional Qutiont
. Spiritual Qutiont
. Nasel
.Amram
. Alison
.Sanchez&Nappo
. Rosemarin&Robb
. Tachman
. Verbal skill
. listening skill
. Feedback skill
مهمترین دغدغهها و اهداف فراگیران و نظامهای آموزشی؛ پیشرفت تحصیلی، یادگیری بیشتر و آسانتر است. و بر این اساس، یافتن و بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی و یادگیری دارای اهمیت زیادی میباشد. هم رویکردهای مطالعه و هم هیجانهای تحصیلی از عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی دانشجویان و دانشآموزان هستند. تأثیر این دو عامل بر پیشرفت تحصیلی در پژوهشهای متعددی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته.در حال حاضر هرساله افت تحصیلی دانشآموزان، زیانهای اقتصادی و اجتماعی فراوانی برکشور و خانوادهها تحمیل میکند. اگر چه عوامل فراوانی برافت تحصیلی دانشآموزان و دانشجویان مؤثر است، اما میتوان بخشی از این افت را به عدم به کار گیری رویکرد مناسب مطالعه و عدم کنترل هیجانهای تحصیلی مفید و مؤثر نسبت داد.
یادگیری،تنها به معنای افزودن مقدار دانش و یادآوری بعدی نیست.بلکه یادگیری علاوه بر انتقال اطلاعات شامل درک و فهم و اصولی است
که بتوان آنها راهم در موقعیتهای آشنا و هم در موقعیتهای ناآشنا ودر دنیای واقعی به کار بست. یادگیری باید به منزله یک تغییر کیفی در نحوه نگاه کردن، تجربه کردن،و فهم و کاربرد امور در دنیای واقعی در نظر گرفته شود. یادگیری صرفاً تغییر کمی در میزان دانشی که فرد به دست میآورد نیست(سیف و فتحآبادی، 1388). به کارگیری رویکرد صحیح مطالعه به دانشآموزان کمک خواهد کرد که آنها قابلیت تعمیمپذیری بیشتری بین مطالب آموخته شده در کلاس درس و زندگی واقعی خود دریابند.
انگیزش یکی از عوامل بروز رفتار است و در تمام رفتارها ازجمله یادگیری و هیجان اثر دارد. رویکردهای یادگیری و مطالعه برای یک شخص ثابت نیستند، رویکردهای یادگیری میتوانند به وسیله عوامل شخصی دانشآموز برگزیده شوند و به وسیله محیط یادگیری تغییر داده شوند(پکرانو همکاران،2002، ).
امروزه با کاهش انگیزه دانشآموزان، هیجانهای مثبت در دانشآموزان کاهش یافته و این عامل خود موجب کاهش افت تحصیلی در دانشآموزان گشته است. این پژوهش در پی بررسی این مسئله میباشد که ارتباط رویکردهای یادگیری و هیجانهای تحصیلی چگونه میباشد؟ اگر هردو این متغیرها به طور مجزا در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان مؤثر میباشند،آیا با تغییر یکی از آنها، متغیر دیگر چگونه تغییر خواهد کرد؟ و چگونه میتوانیم این متغیرها را به گونهای تغییر دهیم تا بیشترین پیشرفت تحصیلی به دست آید.
1-4-ضرورت انجام تحقیق:
دانشجویان و دانشآموزان بر اساس برداشتی که از یادگیری دارند، رویکردهای متفاوتی را برای مطالعه و یادگیری مطالب درسی انتخاب میکنند. ویلیس برداشت دانشجویان از یادگیری را در شش مورد خلاصه کرده است: یادگیری به منزله افزودن بر مقدار دانش اکتسابی، یادگیری به منزله حفظ کردن و بازتولید اطلاعات به خاطر سپرده شده، یادگیری به معنای به کار بردن اطلاغات، یادگیری به معنای فهمیدن مطالب مورد مطالعه، یادگیری به معنای فرآیند تفسیر و مداقه در اطلاعات برای فهمیدن آنها؛ و بالاخره یادگیری به منزله فرآیندی که باعث تغییر میگردد.(ویلیس، 1993)
این شش برداشت از مفهوم یادگیری را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. سه مورد اول ، یادگیری را به عنوان فرآیند به خاطر سپردن و باز تولید اطلاعات در نظر میگیرند در مقابل سه مورد دیگر، یادگیری را به عنوان فرآیند جستجوی معنا از مطالب مورد مطالعه و یکپارچه سازی و مرتبط ساختن آموختههای جدید با آموختههای قبلی و تجربههای فردی در زندگی واقعی در نظر میگیرند. به بیان دیگر گروهی از دانشجویان و دانشآموزان، یادگیری را اکتساب و بازپدیدآوری میدانند و گروهی دیگر معتقدندکه یادگیری فرآیند تغییر شکل دادن اطلاعات و فهم معنای آنهاست. دانشجویان و دانشآموزان بر اساس برداشتی که از مفهوم یادگیری دارند، راهبردهای متفاوتی را برای مطالعه و یادگیری مطالب درسی انتخاب میکنند(ویلیس، 1993). و در نتیجه نحوه برخورد آنها با مطالب مورد مطالعه(رویکرد مطالعه) متفاوت خواهد بود.تغییرات محیط آموزشی از قبیل شیوه تدریس، شیوه ارزشیابی و حجم تکالیف(سیف و فتحآبادی،1387)، نوع سرفصلهای آموزشی(نجات، 1390) در انتخاب رویکرد مطالعه مؤثر خواهند بود.
دانشآموزانی که رویکرد سطحی دارند، طوطیوار حفظ میکنند و هدف آنها حفظ مطالب برای بازپدیدآوری است نه برای درک و فهم آنها. دانشآموزانی که رویکرد عمیق دارند نه تنها بین مطالبی که میخوانند ارتباط برقرار میکنند، بلکه بین مطالب جدید و مطالبی که قبلاً یادگرفتهاند، و نیز بین این مطالب و تجربههای شخصی در زندگی روزمره هم ارتباط برقرار میکنند.رویکردهای متفاوت مطالعه، سبب سطوح متفاوت از یادگیری میشوند. و هر سطحی از یادگیری دستاورد خاص خود برای فراگیرنده دارد. بنابراین رویکردهای مطالعه میتواند به نتایج و اهداف یادگیری ارتباط داشته باشد.
2-marton
3-saljo
4– phenomenography
5-deep approaches
6– reproduction
7-surface approach
8-–strategic approach
9- Entwistle & tite
1– Tang
2 – task specific
1– willis
1-reproduction
2-transformation
امروزه در سازمانها به منابع انسانی به عنوان مهم ترین منابع سازمان نگریسته میشود و مدیران به خوبی دریافتهاند که مهم ترین عامل کسب مزیت رقابتی، منابع انسانی سازمان میباشند، از این رو امروزه توجه به مقوله تعهد و وفاداری منابع انسانی به سازمان و انجام هر چه بهتر نقشهای اختصاص یافته به آن ها و حتی وظایف فرا نقشی توسط منابع انسانی یکی از دغدغه های جدی مدیران سازمان ها می باشد.
تعهد سازمانی یک نگرش است. یک حالت روانی است که نشان دهنده نوعی تمایل، نیاز و الزام جهت ادامه اشتغال در یک سازمان میباشد. تمایل یعنی علاقه و خواست قلبی فرد برای ادامه خدمت در سازمان، نیاز یعنی فرد به خاطر سرمایهگذاریهایی که در سازمان کرده ناچار به ادامه خدمت در آن است و الزام عبارت از دین، مسؤولیت و تکلیفی است که فرد در برابر سازمان دارد و خود را ملزم به ماندن در آن میبیند از دیدگاهی دیگر، تعهد سازمانی نوعی احساس وابستگی و تعلق خاطر به سازمان است. بنابراین تعهد سازمانی «یک نگرش درباره وفاداری کارمندان به سازمان است و یک فرایند مستمر است که از طریق آن اعضای سازمان علاقه خود را به سازمان و موفقیت و کارایی پیوسته آن نشان میدهند (مجیدی، 1376). در 45 سال گذشته تعهد سازمانی و عوامل اثرگذار بر آن پیوسته مورد تجدید نظر قرار گرفته است.
از اوایل دهه1950 که تعهد سازمانی درزمینه رفتارسازمانی مطرح شد این مقوله یکی ازموضوع هایی بوده که همیشه در رأس علاقه محققین قرار داشته است، چراکه مدیریت صحیح تعهد می تواند منجر به نتایج سودمندی از قبیل اثربخشی سازمانی، بهبود عملکرد، کاهش جابه جایی وهمچنین کاهش غیبت شود (یادگاری، 1388).
کارکنانی که دارای تعهد سازمانی هستند، نظم بیشتری درکارخوددارند، مدت بیشتری درسازمان می مانند و بیشترکارمی کنند .بنابراین مدیران باید بتوانند به روش های مختلف تعهد و پایبندی کارکنان رابیشترکنند و از راههای گوناگون آن راحفظ نمایند. آموزش و پرورش یکی از سازمانهای دولتی است. چنین سازمانی برای اجرای دقیق برنامه های توسعه ای و پیشرفت دقیق برنامه های توسعه ای و پیشرفت به معلمان و کارکنان متعهد و مسئولیت پذیر نیاز دارد تا علاوه بر ماندگار بودن در سازمان و جلوگیری از هزینه های مجدد، کار مفید بیشتری در برابر مشاغل و وظایف خود انجام دهند . سازمان آموزش و پرورش زمانی می تواند حرف تازه ای برای گفتن داشته باشد که منابع انسا نی آن نسبت به حرفه، سازمان و ارزشهای کاری، تعهد و وابستگی از خود نشان دهند و مشارکت شغلی بیشتری داشته باشند( زکی، 1388).
مفهوم تعهد سازمانی معلمان سازه چند بعدی است که عوامل مختلفی برای آن در نظرگرفته می شود که با توجه به نظریات مختلف می توان آن عوامل مهم و اساسی را فهرست کرد: تعهد نسبت به سازمان مدرسه، الزام درایفای نقش حمایتگری از دانش آموزان نسبت به فعالیت های آموزشی، تداوم حرفه وشغل معلمی وحرفه مبتنی بردانش(کرآسول و الیوت[1]، 2004).
از طرفی دیدگاه کارکنان ونوع نگرش آن ها در رابطه با میزان مشارکت سازمانی موجود، می تواند در کنش آنها مؤثر باشد (زکی؛ 1388). نظام ارزشی و جهت گیری های ارزشی انسان ها اهداف و منافعی تلقی می شوند که افراد را برای حرکت و عمل برمی انگیزند .این جهت گیری های ارزشی می توانند ابعاد مختلفی نظیر جهت گیری های اقتصادی و غیراقتصادی داشته باشند(گل پرور، علی محمدی و عریضی، 1387) .
براساس فعالیت های پیشگامانه مک کلین توک[2] و دی کرمر[3] نیز جهت گیری ارزشی اجتماعی، همان تفاوتهای فردی در نحوه ارزیابی افراد از پیامدهایی است که نصیب خود آن ها و دیگران می شود. درچارچوب چنین الگویی، افراد به لحاظ ارزشی به عنوان افراد معطوف به اجتماع یا معطوف به خود طبقه بندی می شوند؛ افراد معطوف به اجتماع، به دنبال به حداکثر رساندن پیامدها و منافع مشترک همگانی هستند ولی افراد معطوف به خود بدون توجه به تلاشی که دیگران همزمان برای خود انجام می دهند، در پی به حداکثر رساندن منافع و پیامدهای خود هستند (میرفردی، احمدی، بلداجی؛ 1389).
شوارتز و باردی[4] (2001)، به بررسی شباهت های بین فرهنگی ارزش ها پرداخته اند و در نهایت عنوان کرده- اند که ارزش های خیرخواهی، جهانی بودن و خود رهبری به طور پایدار در همه فرهنگ ها به عنوان ارزشهای پایدار و مطلوب ارزیابی شده اند.شوارتز و باردی (2001) این سه ارزش را ارزش های همگانی فرهنگی نامیده اند و هم راستا با نظریه مازلو (1959) اظهار می کنند که ارزش های خود رهبری، خیر خواهی و جهانی بودن با نیاز به خود شکوفایی در ارتباط هستند. در همین راستا آبوت و چارلز[5] (2005) نتیجه گیری می کنند که اگر چنین تمایل عمومی برای مطلوب شمردن این ارزش های همگانی وجود داشته باشند بنابراین سازمان هایی که این ارزش ها را می پذیرند به افزایش انگیزش و عملکرد کارکنان دست می یابند.
اهمیت و ضرورت پژوهش
با توجه به اینکه جامعه ی امروز جامعه سازمانی است، بسیاری از دانشمندان معتقدند که ماهیت جوامع کنونی به وسیله سازمان به شکل های مختلف و با اهداف گوناگون تاسیس و سازماندهی می شود، بدون تردید همه این سازمان ها بر پایه تلاش های جسمی و روانی نیروی انسانی قرار دارند و هدایت می شوند. بطوری که می توان گفت نیروی انسانی متعهد به سازمان می تواند ضمن کاهش غیبت، تاخیر و جابجایی باعث افزایش چشمگیر عملکرد سازمان، نشاط روحی کارکنان و تجلی بهتر اهداف متعالی سازمانی و نیز دستیابی به اهداف فردی گردد(بهرامی، امام رضایی، ستار، عزت آبادی، 1389).
از طرفی نگرش ها و معیارهای فردی متعددی در رابطه با فعالیت های شغلی وجود دارد و این نگرش ها با ارزش های اساسی هر فرد در ارتباط هستند که از مهم ترین آنها می توان به خشنودی شغلی ، دلبستگی شغلی و تعهد سازمانی اشاره کرد(میچل، 1990). بسیاری از محققان معتقدند که اگر سازمان بخواهد با برخورداری از رسالتی روشن، راهبردی مطلوب، ساختارهای سازمانی کارآمد و طراحی شغل مناسب، به طور کامل به اهداف خود نائل گردد، نیازمند نیروی انسانی کارآمد و متعهد می باشند(رضائیان، 1391).بنابراین،توجه به تفاوت های فردی و نظام ارزشی افراد و رابطه آن با تعهد سازمانی منجر به شکل گیری پژوهش حاضر گردیده است.
1-4. هدف اصلی پژوهش
بررسی رابطه ی تعهد سازمانی و جهت گیری ارزشی در مدیران و دبیران دبیرستان های شهر گرمسار.
1-5. اهداف فرعی پژوهش
1-6. اهداف کاربردی
با توجه به تاثیرگزاری معلمان و مدیران شاغل در آموزش و پرورش بر ارزش های نسل آینده و همچنین فقدان تحقیقات مکفی در این زمینه، در پژوهش حاضر به بررسی و شناخت ارزش های معلمان و مدیران پرداخته ایم، تا از این طریق بتوان جهت گیری ارزشی را در مدیران و معلمان دبیرستانی شناسایی کرد و در صورت نیاز اقدام به برنامه ریزی در جهت اصلاح و بهبود آنها کرد. همچنین، دیگر متخصصانی که در حیطه روان شناسی صنعتی سازمانی کار می کنند را نیز می توان از جمله کاربران این تحقیق دانست.
1-7. فرضیه های پژوهش
با تو جه به موضوع پژوهش حاضر می توان فرضیه پژوهش حاضر را به شکل زیر عنوان کرد:
1-8. تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
1-8-1. تعریف مفهومی متغیرها
جهت گیری ارزشی: مجموعه ای از گرایش ها و معیارها نزد افراد در موقعیت های مختلف اجتماعی است که هدف های کلی را در زندگی تعیین می کند و در رفتار عملی و لفظی فرد متجلی می شود( اکرامی و همکاران، 1390).
تعهد سازمانی: تعهد سازمانی یک نگرش درباره وفاداری کارکنان به سازمان و یک فرآیند مستمر است که به واسطه مشارکت افراد در تصمیمات سازمانی ، توجه افراد به سازمان و موفقیت و رفاه سازمان را نشان می- دهد(مقیمی، 1380).
تعهد احساسی و عاطفی: که به تعلق عاطفی کارکنان به سازمان، احساس یگانگی آنان با سازمان و حضور فعال آنان در سازمان اشاره دارد. معمولاً کارکنانی که ازتعهد احساسی برخوردارند، تمایل دارند تا در سازمان باقی بمانند و این امریکی از آرزوهایشان است(ام سی کنا،2005 ).
تعهد مستمر: درارتباط با مزایا و هز ینه هایی است که مربوط به ماندن در سازمان یا ترک کردن آن است. در واقع این تعهد بیان کننده یک محاسبه است که از آن به عنوان تعهد عقلانی نیز یاد می کنند. معمولاً کارکنانی که دارای تعهد مستمر هستند، تا زمانی دردرون سازمان باقی می مانند که ترک سازمان هزینه گزافی برای آن ها داشته باشد (همان منبع).
تعهد هنجاری: که به الزام یا وظیفه کارکنان به ماندن در سازمان اشاره دارد. پس کارکنان تا زمانی در سازمان باقی خواهند ماند که ازنظر آنان ماندن در سازمان کار درست و مناسبی باشد(همان منبع).
1-8-2. تعریف عملیاتی متغیرها
جهت گیری ارزشی: نمره ای که آزمودنی ها از پرسشنامه نظام های ارزشی آلپورت ورنون و لیندزی بدست می آورند.
تعهد سازمانی: نمره ای که آزمودنی ها از پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و مییر بدست می آورند.
تعهد احساسی و عاطفی: نمره ای که فرد از گویه 1 تا 8 پرسشنامه تعهد سازمانی بدست می آورد.
تعهد مستمر: نمره ای که فرد از گویه 9 تا 16 پرسشنامه تعهد سازمانی بدست می آورد.
تعهد هنجاری: نمره ای که فرد از گویه 17 تا 24 پرسشنامه تعهد سازمانی بدست می آورد.
[1] – Crosswell & Elliott
[2]- Mc Clintock
[3] – Mc Clintock
[4] – Schwartz&Bardi
[5] – Abbott& Charles
خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی خاص به سر می برند،خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را دارد.ورود به چنین نظام سازمان یافته ای صرفاً از طریق تولید،فرزند خواندگی یا ازدواج صورت می گیرد.ازدواج مهم ترین تصمیم در زندگی است و حدود 95% از افراد در برهه ای از زمان ازدواج می کنند.
در طول زندگی مشترک متغیرهای گوناگونی بر نحوهی ارتباط زوجین با یکدیگر تأثیر می گذارد.این متغیرها می تواند تعهد و عدم تعهد زن و شوهر را در روابط زناشویی به همراه داشته باشد.یک ازدواج موفق قادر است بسیاری از نیازهای روانی و جسمانی فرد را در یک محیط امن برآورده سازد.(نورانی پور و همکاران،1386).
هر ازدواج موفق حاوی سه رکن اساسی است.تعهد،جاذبه و تفاهم.تعهد زناشوی قوی ترین و پایدارترین عامل پیش بینی کنندهی کیفیت و ثبات روابط زناشویی است(موسکو،2009).
سطوح بالای تعهد زناشویی با ابراز عشق بیشتر سازگاری و ثبات زناشویی بالاتر ،مهارت حل مسئله مناسب تر و رضایت زناشویی رابطه دارد(مسترز،2008؛کابینوس و جانسون،2003؛ تیلگمن و همکاران،2008).
در پژوهش ولچ و جانسون (2003 )نیز 83% افراد شرکت کننده علت اصلی طلاق خود را نبود عدم تعهد در رابطه زناشویی خود اعلام کردند.
واژهی تعهد و پایبندی به معنای تضمین عقلانی است که مستلزم مفیدبودن فرد به اعمال خاص می باشد و یا حالتی دل بر وابستگی عاطفی یا عقلانی مطلوب می باشد(گور،1384).
تعهد زناشویی به معنای وفدار ماندن به خانواده و اعضای آن هنگام غم،شادی،خوشی و ناخوشی وتعهد بر مبنای احساس و عاطفه و هم بر پایه قصد ونیت می باشد(مک کانی 1999).(آریاجا و آگینو،2001) نیز تعهد زناشویی را به معنای تمایل فرد جهت حفظ دائمی ازدواج و وفادار ماندن به همسر و خانواده و ارزش ها تعریف کرده اند و آن را شامل اجزای رفتاری،شناختی و عاطفی دانسته اند.
مسئولیت،گذشت،فداکاری،وفاداری به قول و عهد،اعتماد و عشق و دوست داشتن از ویژگی های تعهد است.بدون تعهد رابطه سطحی،ظاهری و بدون سمت وجهت خواهد بود(تبعه امامی،1382)
از جمله متغیرهایی که روی تعهد زناشویی تأثیر زیادی دارد سبک دلبستگی می باشد.دلبستگی را می توان یک الگوی رفتاری خاص در نظر گرفت که در اکثر جوامع برای رشد سالم اهمیت حیاتی دارد و زمانی دلبستگی بوجود می آید که در سال اول زندگی کیفیتی متقابل و خوشایند بین مادر و کودک(نگهدارنده) شکل گیرد.
سبک های دلبستگی که در چارچوب رابطه مادر و کودک استقرار می یابد روابط هیجانی فرد در بزرگسالی را تحت تأثیر قرار می دهد.دلبستگی دارای سه سبک ایمن،اجتنابی ،مضطرب و دوسوگرا است.
سبک ایمن: افراد دارای این سبک ارتباط با دیگران برایش آسان است و از اینکه به دیگران تکیه کنند و نیز اجازه دهندکه دیگران به آنها تکیه کنند احساس راحتی می کنند .این افراد از اینکه دیگران آنها را ترک کنند یا خیلی به آنها نزدیک شوند احساس نگرانی می کنند.(هازن و شیور،1987).
سبک اجتنابی: افراد دارای این سبک از اینکه به دیگران نزدیک شوند احساس ناراحتی کرده و نمی توانند به طور کامل به دیگران اعتماد کنند .برای این افراد مشکل است که به دیگران تکیه کنند و وقتی می بینند که کسی می خواهد خیلی به آنها نزدیک شود،عصبی شده و احساس می کنند که دیگران اغلب بیشتر از حدی که آنان احساس راحتی می کنند با آنها صمیمی هستند(پارکر،2002).
سبک مضطرب دوسوگرا: افراد دارای این سبک کسانی هستند که احساس می کنند دیگران مایل نیستند آنقدر که آنها دوست دارند با آنها رابطه نزدیک داشته باشند.آنها اغلب نگران هستند که همسرشان واقعاً آنها را دوست نداشته باشد.آنها مایلند که با بعضی افراد کاملاً یکی شوند ولی این خواسته بعضی اوقات باعث ناراحتی و دوری مردم از آنها شوند.از دیگر متغیرهایی که می تواند بر روی تعهد زناشویی تأثیر گذار باشد طرح واره های ناسازگار اولیه می باشد(میکو لیسنر،2007).
طرح واره های ناسازگار اولیه از جمله عواملی هستند که می توانند روی تعهد زناشویی تأثیر گذار باشند.طرح واره های ناسازگار اولیه باورهای هسته ای و پیش فرض های غیر شرطی در مورد خود و دیگران را بازنمایی کرده و پردازش اطلاعات بیرونی را به مسیری ناکارآمد منحرف می کنند بنابراین روابط بین فردی و ادراک از خود را تحت تأثیر قرار می دهد.
بانک طرحواره های ناسازگار اولیه را با وام گیری از دیدگاه پیاژه و متعاقب نظریه های شناختی مطرح کرد.(یانگ،1994) معتقد است که این طرحواره هایی که وی آنها را به عنوان ساختار،قالب یا چارچوب یاد می کند ساختار پایدار و با دوامی هستند که به مثابه عدسی هایی بر ادراک فرد از جهان خود و دیگران اثر می گذارند(گویا و همکاران،2006؛ به نقل از نوعی،اصغرنژاد،فتحی و عاشوری،1389).
طرح واره های ناسازگار اولیه از جمله عواملی هستند که در مطالعه تعهد زناشویی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. طرح واره ها موجب سوگیری در تفسیر فرد از رویدادها شده و این سوگیری خود را به صورت نگرش های تعریف شده گمانه های نادرست اهداف و چشم داشت های غی واقع بینانه نشان می دهند.طرح واره های ناسازگار اولیه الگوها دورنمایه ها عمیق و فراگیر هستند که به رابطهی فرد با خود و دیگران ارتباط دارند و به شدت ناکارآمد هستند(یانگ،2003؛ ترجمه حمیدپور و اندرز،1386).
1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش
خانواده مهم ترین واحد اجتماعی هر جامعه است که با بستن پیمان زناشویی بین زن و مرد(ازدواج) بوجود می آید.ازدواج یکی از مهم ترین روابط انسانی محسوب می شود زیرا ساختار اولیه ایجاد روابط خانوادگی و پرورش نسل های بعدی را فراهم می کند.ازدواج و تشکیل خانواده یک پدیده چند بعدی روانی،زیستی،اجتماعی است که پس از انتخاب همسر و شروع زندگی مشترک مرحلهی جدیدی از تحول بوجود می آید و همه تجربه های قبلی فرد از موقعیت های مختلف زندگی فردی،خانوادگی و اجتماعی به محیط زندگی مشترک آورده می شود.غنی بودن چنین تجربه هاییست که می تواند باعث ایجاد رضایت از زندگی زناشویی شود.زوجین در محیط سالم خانواده ها احساس رضایت بیشتری پیدا می کند و به دنبال آن نمی توانند وقت وانرژی و نشاط بیشتری را صرف اتصال احساسات مثبت به یکدیگر کنند.(لارسون و آرمیدا،1999).
یکی از کارکردهای خانوادهی سالم احساس تعهد(در خیال دیگر اعضای خانواده) است در خانواده های قوی اعضا نه تنها خود را وقف آسایش و بهزیستی خانواده خانواده بلکه رشد و تعالی هریک از اعضای آن می کنند(توماس،1992 نقل از شاه سیا،1387).
متعهد بودن در قبال خانواده مبنای صرف زمان و انرژی اعضای خانواد ه برای فعالیت هایی است که به نحوی به خانواده مرتبط می گردد.تعهد یعنی وفادار ماندن به خانواده و اعضای آن هنگام غم و شادی و وقایع خوشایند و ناخوشایند زندگی،تعهد هم بر مبنای احساس و عاطفه و هم بر پایه قصد و نیت استمرار دارد.زوجین و افرادی که در قبال دیگری و دیگران به بلوغ لازم نرسیده و رفتاری دوسوگرانه را تعقیب می کنند در ازدواج و در کار کردن با دیگران دچار مشکل خواهندشد و نتیجهی امر غالباً بی وفایی خواهد بود.(ییتمن،1980؛به نقل از عرشی،1386).
(راسالت،1978 به نقل از نیک پرور،1387) گزارش می دهد زوجین به این علت طلاق می خواهند که همدیگر را دوست ندارند اما از دست دادن عشق معمولاً حاصل سال ها تنش حل نشده در رابطه است.
طلاق به نقل از ساروخانی(1376) نخست یک پدیدهی روانی است.زیرا نه تنها در تعادل روانی خود فرد بلکه فرزندان،بستگان،دوستان ونزدیکان اثر می گذارد.دوم آنکه طلاق پدیده ایست اقتصادی زیرا با گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی می انجامد و با بر هم زدن تعادل روان انسان ها موجبات بروز اثرات سهمگین در حیات اقتصادی آنها را نیز فراهم می سازد.سوم اینکه طلاق پدیده ایست که بر تمامی جوانب صمیمیت در یک جامعه تأثیرگذار است زیرا ازطرفی بر کمیت صمیمیت اثر می گذارد،چون تنها واحد اساسی تولید مثل،یعنی خانواده از هم می پاشد و از طرف دیگر بر کیفیت صمیمیت اثر دارد چون موجب می شود فرزندانی محروم از نعمت های خانواده تحویل جامعه گردند از دیدگاهی دیگر طلاق یک پدیدهی ارتباطی است در جامعه ای که فاقد ارتباطات سالم است(ساروخانی،1376).
طلاق خود متأثر از عواملی از قبیل عدم شناخت و درک صحیح از تفاوت های میان زن و شوهر ،بیش داوری غلط همسر،نداشتن مهارت در ایجاد روابط بین زن و شوهر(الصافی،1380)
از جمله پیامدهای منفی طلاق می توان به موارد زیر اشاره کرد: بزهکاری،پرخاشگری،مشکلات عمیق عاطفی،سطح اضطراب بالا،افسردگی،خود کشی،قتل،مشکلات تندرستی برای زوجین را به دنبال دارد(گاتمن،1993).
بنابراین برای پیش گیری از نارضایتی با کاهش آن در نتیجه پیشگیر یاز پیامدهای ناشی از جمله طلاق ما باید بتوانیم عوامل مؤثر بر نارضایتی و عدم تعهد زناشویی را شناسایی کرده و راهکارهایی برای مداخله در آن پیدا کنیم.همانطور که قبلا گفته شد سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه از جمله عواملی هستند که حاصل تجارب دوران کودکی می باشند و نقش تعیین کننده ای در روابط زوجین ایفا می کنند.
طرحواره های ناسازگار اولیه الگوی هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند