نیز گفته شد، مطالعات گسترده ای در خصوص پاسخ به این سوال که «مخارج دولت سبب افزایش رشد اقتصادی می گردد یا نه؟» صورت گرفته است. لیکن، در بیشتر این مطالعات، مخارج دولت به صورت مجموع در نظر گرفته شده است و در نتیجه تحلیل و تفکیک آثار جداگانه مخارج بودجه عمومی بر رشد اقتصادی امکان پذیر نیست. ترکیب اجزای مخارج دولت با توجه به ماهیت هر یک از آنها گاهاً دارای آثار متفاوتی از اثر کل مخارج دولت بر رشد اقتصادی است. در این مطالعه سعی شده است تا مخارج دولت برای سرمایه انسانی (خصوصاً در بخش آموزش) مورد بررسی قرار داده شود و به تأثیر این مخارج دولتی در رشد اقتصادی پرداخته شود. که از این نظر در نوع خود بدیع خواهد بود.
1-8-تعریف واژگان تخصصی
سرمایه انسانی
نیروی انسانی کارامد و آموزش دیده مهمترین عامل برای رشد و توسعه هر کشوری است، مشروط بر اینکه این نیرو متناسب با شرایط و نیازهای آن کشور و همگام با جامعه جهانی به کار گرفته شود (قلندر زهی، 1385). انسان ها منابع جدید مولد ثروت هستند، مشروط بر این که سرمایه ی انسانی به حساب آیند. مفهوم سرمایه ی انسانی ناظر بدین واقعیت است که انسان ها در خود سرمایه گذاری می کنند. این کار به کمک ابزارهایی چون آموزش، کارآموزی یا فعالیت هایی که بازده آتی فرد را از طریق افزایش درآمد مادام العمرش بالا می برد صورت می گیرد (صنوبری،1388). پیش نیاز توسعه، سرمایه انسانی است چرا که سرعت رشد توسعه بستگی به کیفیت و کمیت نیروهای کارامد دارد. سرمایه انسانی می تواند باعث پر کردن شکاف تکنولوژی، کاهش نقش مزیت نسبی طبیعی و افزایش مزیت نسبی اکتسابی و به عبارتی دیگر عامل موثر در رشد و توسعه اقتصادی باشد (قلندر زهی،1385). چنانچه به قول «ژان ژاک سروان» دیگر نه سپاهیان مسلح، نه مواد اولیه و نه سرمایه هیچ کدام نشانه یا عامل قدرت نیستناد. بلکه فدرت امروزی در اختراع و تبدیل اختراعات به کالاها و وسایل کار یعنی تکنولوژی است ( مومنی،1387،ص1).
رشد اقتصادی
رشد اقتصادی به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید یک کشور در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه. در سطح کلان، افزایش تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال مورد بحث به نسبت مقدار آن در یک سال پایه، رشد اقتصادی محسوب میشود. علت این که برای محاسبه رشد اقتصادی، از قیمتهای سال پایه استفاده میشود آن است که افزایش محاسبه شده در تولید ناخالص ملی، ناشی از افزایش میزان تولیدات باشد و تأثیر افزایش قیمتها (تورم) حذف گردد. رشد اقتصادی، دلالت بر افزایش تولید یا درآمد سرانه ملی دارد. اگر تولید کالاها یا خدمات به هر وسیله ممکن در یک کشور افزایش پیدا کند، میتوان گفت که در آن کشور، رشد اقتصادی اتفاق افتادهاست.
منابع رشد اقتصادی عبارتاند از:
در قرون 18 و 19 میلادی، رشد اقتصادی تا حدود زیادی به گروه کوچکی از کشورها محدود بوده است. اما این مسئله در دهه های بعدی به تدریج به سایر و نقاط جهان گسترش یافته و در حال حاضر موضوع مهمی برای تمام کشورهای دنیا است. گرچه نحوهی گسترش در کشورهای مختلف بسیار نابرابر بوده و مطالعات زیادی به بررسی علل این نابرابری ها پرداخته اند، لیکن در تمامی مطالعات، رشد اقتصادی تنها مکانیزم پرقدرت برای ایجاد افزایش بلندمدت در درآمد سرانه بوده است. بررسی علل و عوامل رشد همواره مورد توجهی خاص اقتصاددان ها بوده و مدلهای رشد متعددی برای آن طراحی شده است.
Lucas
نرخ ارز یکی از مهمترین متغیرهای تجارت بینالملل است. پرداختن به تجارت بین کشورها بدون در نظرگرفتن رژیم ارزی نمیتواند به هدف نهایی تجارت برسد. کشورهای مختلف بعضا به صورت دوجانبه توافقهایی را امضا میکنند. این توافقات در طول زمان و به صورت گام به گام اجرایی میشوند. عوامل تاثیرگذار بر اجرایی شدن توافقنامهها به دوبخش عوامل قابلکنترل و عوامل غیرقابلکنترل تقسیم میشود، یکی از متغیرهای بااهمیت و پرنوسان، نرخ ارز است. جهت و میزان اثرگذاری نرخ ارز بر تراز تجاری از موضوعات و مسائل بااهمیت است که در بسیاری از مطالعات کاربردی به آن پرداخته شده است.
ابزارهای مداخلات ارزی دولتها مختلف میباشند، ازجمله آنها میتوان به کاهش ارزش خارجی پول ملی، افزایش ارزش خارجی پول ملی، سیستمهای چندنرخی ارز و غیره اشاره کرد. دولتها برای ایجاد تعادل خارجی از این ابزارهای ارزی استفاده میکنند که به عنوان بخشی از مجموعه تدابیر اقتصادی دولت، جهت بهبود در وضعیت ترازپرداختهای کشور مطرح میباشند. تقلیل ارزش خارجی پول ملی، اغلب از اجزاء مهم برنامههای تعدیل ساختاری، خصوصا از عوامل تدارک دیده شده توسط صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است.
طرفداران کاهش ارزش پول معتقد بودند که کاهش ارزش پول ملی، موجب افزایش تولید و در نتیجه بالا رفتن سطح اشتغال، درآمد، صادرات و همچنین بهبود وضعیت تراز تجاری میشود و کسری ترازپرداختها را جبران میکند. اما در سال 1972 تراز تجاری ایالات متحده با تضعیف ارزش دلار نه تنها بهبود نیافت، بلکه بدتر نیز شد. از اینرو محققان برآن شدند تا اثرات کوتاهمدت
بلندمدت تضعیف ارزش پول ملی بر تراز تجاری را مشخص نمایند. در این راستا دو روش اصلی برای بررسی اثرات تغییرات نرخ ارز روی تراز تجاری پیشنهاد شده است: روش اول، رهیافت کشش مارشال- لرنر بوده که تاثیر کاهش ارزش پول ملی بر تراز تجاری را آنی دانسته و تحلیلی ایستا از آن ارائه میدهد، اما رهیافت دوم که موسوم به اثر منحنی j میباشد، برخلاف روش قبلی بیان میکند که عکس العمل تراز تجاری در قبال تغییرات نرخ ارز نه تنها آنی نبوده، بلکه جنبه پویا داشته و ممکن است در طی دورهای از زمان به وقوع بپیوندد(کازرونی و مجیری،1389).
در ایران نیز همانند برخی کشورهای در حال توسعه، کاهش ارزش خارجی پول ملی با اهداف اقتصادی مختلفی از جمله بهبود در ترازپرداختها طراحی شده است. برای بررسی اثر بخش سیاست ارزی کشور میتوان آن را در قالب روابط دوجانبه مشاهده نمود. در دهه گذشته ونزوئلا یکی از شرکای تجاری ایران بوده که رابطه تجاریاش با ایران رو به بهبود است وتوافقات دوجانبهای بین این دو کشور در حوزه تجاری طی دهه اخیر منعقد شده است. در این پایاننامه ضمن بررسی اثر نرخ ارز و درآمد ملی دو کشور، اثر نوسانات نرخ ارز را برصادرات و واردات ایران به(از) ونزوئلا بررسی میکنیم.
1–3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
همانطور که میدانید در سالهای اخیرکشور ما با مسئله تحریم از سوی بعضی از کشورها روبرو بوده است لذا تلاش برای بهبود تجارت با سایر کشورها از اهمیت خاصی برخوردار میشود. در این راستا ونزوئلا یکی از کشورهایی است که در سالهای اخیر رابطه تجاری اش با ایران رو به بهبود است و حفظ این رابطه و بهتر کردن آن نیاز به شناسایی عوامل موثر بر تجارت را دارد. از آنجا که طبق تئوریهای اقتصادی نرخ ارز و نوسانات آن از مهمترین عوامل موثر بر تجارت می باشند ما بر آنیم که تاثیر این عوامل را بر تجارت ایران با ونزوئلا بررسی کنیم.
1– 4 – اهداف تحقیق
هدف اصلی این پژوهش، بررسی اثرات کوتاهمدت و بلندمدت نوسانات نرخ ارز برتجارت دوجانبه ایران با ونزوئلا است.
1- 5 – سؤالات تحقیق
سوالات تحقیق حاضر به شرح ذیل است:
آیا نوسانات نرخ ارز در بلندمدت بر واردات ایران از ونزوئلا اثر دارد؟
آیا نوسانات نرخ ارز درکوتاهمدت بر واردات ایران از ونزوئلا اثر دارد؟
آیا نوسانات نرخ ارز در بلندمدت برصادرات ایران به ونزوئلا اثر دارد؟
آیا نوسانات نرخ ارز درکوتاهمدت برصادرات ایران به ونزوئلا اثردارد؟
1– 6 – فرضیه های تحقیق
فرضیه های تحقیق حاضر عبارتند از:
نوسانات نرخ ارز دربلندمدت اثرمنفی و معنادار برواردات ایران از ونزوئلا دارد.
نوسانات نرخ ارز درکوتاهمدت اثرمنفی و معنادار برواردات ایران از ونزوئلا دارد.
نوسانات نرخ ارز دربلندمدت اثرمنفی و معنادار برصادرات ایران به ونزوئلا دارد.
نوسانات نرخ ارز درکوتاهمدت اثرمنفی و معنادار برصادرات ایران به ونزوئلا دارد.
1– 7 – جامعه آماری، روش نمونهگیری و حجم نمونه
دادههای مورد نیاز برای این پژوهش، سریهای زمانی دو کشور ایران و ونزوئلا طی دورهی 1362-1392 به صورت سالانه میباشد.
1– 8 – روشها و ابزار تجزیه و تحلیل دادهها
شاخص نااطمینانی نرخ ارز واقعی از طریق واریانس ناهمسانی شرطی اتورگرسیو تعمیم یافته(GARCH) محاسبه و به عنوان متغیر جایگزین نااطمینانی نرخ ارز واقعی در نظر گرفته شده و سپس با استفاده از یک الگوی خودتوضیحی با وقفههای توزیعیARDL، اثرات بلندمدت نوسانات نرخ ارز بر صادرات و واردات ایران به(از) ونزوئلا تخمین زده میشود و درنهایت پویاییهای کوتاهمدت مدل با استفاده از روش الگوی تصحیح خطاECM بررسی میشود. برای تجزیه و تحلیل این دادهها از نرم افزار Microfit5 وEviews7 استفاده شده است.
1– 9 – متغیرهای تحقیق
متغیرهای پژوهش حاضرعبارتند از: صادرات ایران به ونزوئلا، واردات ایران از ونزوئلا، GDP ایران، GDP ونزوئلا، نرخ ارز واقعی دوجانبه و نااطمینانی نرخ ارز
1-10- تعریف واژه ها
تولید ناخالص داخلی (GDP) : تولید ناخالص داخلی به عنوان مهمترین شاخص عملکرد اقتصادی در تجزیه و تحلیلها مورد استفاده قرار میگیرد.
این شاخص نشان دهنده اندازه اقتصادی یک کشور است و معادل ارزش کل کالاها و خدمات نهایی است که در طول یک سال در داخل مرزهای جغرافیایی تولید میشود. در حسابهای ملی ایران، روش تولید(ارزش افزوده( به عنوان روش اصلی محاسبه تولید ناخالص داخلی مورد استفاده قرار میگیرد. برای به دست آوردن GDP باید خالص درآمد عوامل تولید را ازGNP کسر کرد. خالص درآمد عوامل تولید(برای ایران) برابر است با معادل تولید و درآمدی که اشخاص ایرانی و سرمایههای ایرانی و خارجی ایجاد میکنند منهای معادل تولید و درآمدی که اشخاص خارجی و سرمایههای خارجی در ایران ایجاد میکنند(رحمانی،1378).
نرخ ارز اسمی(NRE): تعداد واحدهای پول خارجی که معادل با یک واحد پول داخلی است را اندازهگیری میکنند که در این پژوهش این نرخ به صورت زیر محاسبه شده است.
(1-2) ارزش بولیوار به ریال=
نرخ ارز واقعی(RER): این نرخ به طور مستقیم قابل محاسبه نمیباشد، لذا آن را به طور غیرمستقیم با استفاده از ترکیب شاخصهای دیگر محاسبه میکنند. برای محاسبه نرخ واقعی ارز با
توجه به نرخ ارز اسمی وشاخص قیمت مصرفکننده از رابطهی زیر استفاده میشود.
RERcpi = NRE * CPIv/ CPIi(1-3)
که CPIv شاخص قیمت مصرف کننده ونزوئلا و CPIiشاخص قیمت مصرف کننده ایران میباشد(برانسون،1383).
دادههای سری زمانی: دادههایی است که در قالب یک (چند) متغیر خاص، در طول زمان رخ میدهد.
1-11- ساختار تحقیق
در این پژوهش ابتدا در فصل اول کلیات تحقیق اعم از اهداف و سوالات تحقیق و..آورده شد، سپس در فصل دوم به مبانی نظری این موضوع و پژوهشهای انجام شده در این زمینه میپردازیم. در فصل سوم مدلهای مرتبط با موضوع و آزمونهای مربوطه توضیح داده میشود و سپس در فصل چهارم به تخمین مدلها و آزمون فرضیهها میپردازیم و در نهایت در فصل پنجم نتایج و پیشنهادات بیان میگردد.
Autoregressive Distributed Lag.[1]
Error Correction Model.[2]
Nominal Exchange Rate.[3]
Real Exchange Rate.[4]
امروزه درجه بندی شرکتها از لحاظ اعتباری تا حدود زیادی به ساختار سرمایه آنان وابسته است و در واقع مبنای تولید و ارائه خدمات، به نحوه تامین و مصرف وجوه مالی وابسته است. از طرفی،هدف مهم اکثر شرکت ها ایجاد ارزش برای سهامداران و حداکثر کردن آن است . محققان مالی زیادی به این نتیجه رسیده اند که ارزش شرکت، نتیجه جریان نقدی آزاد و میانگین موزون هزینه سرمایه(WACC) آن شرکت است.. شرکت ها عمدتاً وجوه مورد نیاز خود را از روش های مختلف تامین می نمایند. تصمیم های مالی مدیریت برای بهبود وضع مالی شرکت مهم و حیاتی است برای یک واحد تجاری جدید هیچ چیز مهمتر از فراهم کردن سرمایه نیست. با این وجود، شیوه تأمین وجوه نقد اثر زیادی بر موفقیت یک مؤسسه دارد. این استدلال نه تنها برای واحدهای تجاری جدید، بلکه برای همه واحدهای تجاری قابل اعمال است. این که چگونه شرکت ها ترکیبی از بدهی و سرمایه را در ساختار سرمایه خود انتخاب می کنند، بستگی به عوامل مختلفی از جمله، ویژگی های شرکتی، اقتصاد، دیدگاهها واهداف مدیران دارد با این وجود، شواهد حاصل از مطالعات تجربی نشان داد که رفتار واقعی تامین مالی شرکت ها ، با ادبیات نظریه های ساختار سرمایه سازگاری ندارند . بنابراین، متعاقب انتشار نظریات مودیلیانی و میلر در سال های
1958 و 1963 و رفتار متناقض شرکت ها، تئوری های نوینی مانند توازی ایستا و ترجیحی ارائه شدند.
عوامل اقتصادی و ویژگی های شرکتی که در ساختار سرمایه شرکتها تأثیر گذار هستند، دارای اهمیت زیادی است، زیرا با در نظر گرفتن این عوامل و ویژگی ها و میزان تأثیر آنها در ساختار سرمایه می تواند شرکت ها را در تعیین یک ساختار سرمایه مطلوب کمک نماید. بنابراین بررسی تأثیر عوامل شاخص و عمده ای مانند ریسک تجاری ، سوداوری، رشد و نقدشوندگی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. در این تحقیق سعی شده است تا رابطه هر یک از عوامل مذکور با ساختار سرمایه سنجیده شود.
تصمیم های مالی مدیریت برای بهبود وضع مالی شرکت مهم و حیاتی است، اما تصمیم های نابخردانه می تواند در نهایت منتج به ورشکستگی شرکت گردد.)جفرسون 2001) میانگین موزون هزینه سرمایه اثر مستقیمی بر ارزش شرکت ها دارد عواملی که میانگین موزون هزینه سرمایه را تعیین می کند، بسیار پویا هستند و تحت تأثیر محیطی قرار می گیرند که دائما در حال تغییر است. این موضوع بیانگر این است که یک ساختار سرمایه بهینه خاص نمی تواند برای یک دوره زمانی طولانی وجود داشته باشد . به منظور مقاومت در مقابل چنین محیط در حال تغییری، شرکت ها نیاز دارند بر عوامل مؤثری که می تواند بر انتخاب ترکیبی از بدهی و سرمایه تأثیر داشته باشد، تمرکز کنند.)بارال 2004)
Bond Market( Participation Stocks)
Small and medium enterprises
[3] مشارکت مدنی عبارتست از درآمیختن سهم الشرکه نقدی و غیر نقدی متعلق به اشخاص حقیقی یا حقوقی متعدد به نحو مشاع به منظور انتفاع طبق قرارداد.( عقود بانکداری اسلامی)
فصل دوم این پژوهش اختصاص به مبانی نظری دارد. هدف از تدوین این فصل ایجاد بستر نظری لازم در زمینه ویژگیهای شغل و خلق دانش است. بدین منظور پس از مروری اجمالی بر روی کلیات مدیریت دانش از قبیل تعاریف دانش و مدیریت دانش، انواع دانش و فرایندهای مدیریت دانش بیان میشوند. سپس خلق دانش، اهمیت و ضرورت آن در عصر دانش محور کنونی و نهایتاً̋ مدل خلق دانش تشریح میشود و ارائه توانمندسازهای خلق دانش در سطح فردی و سازمانی ارائه میگردد. بخش بعدی فصل دوم اختصاص به بیان نقش طراحی شغل در خلق دانش دارد. بدین منظور پس از اجمالی بر روی رویکردهای مختلف طراحی شغل، مدل ویژگیهای شغل و ویژگیهای کار دانشی تشریح میگردد. نهایتاً̋ سعی میشود به کمک ادبیات مرور شده و مبانی نظری و مدلهای ارائه شده، فرضیات پژوهش استخراج گشته و توسعه داده شود و مدل مفهومی پژوهش مدون گردد.
2-2- دانش و مدیریت دانش
دانش مفهومی پیچیده با معانی گوناگون است که صاحب نظران در طول سالیان تعاریف و توضیحات گوناگونی ازآن ارائه کردهاند(1998، Radding;1994، Nonaka).
آرتورآندرسنو APQC در سال 1996، دانش را اطلاعاتی ارزشمند و مجموعه ای از تجارب سازمانی تعریف کردند. به رغم آنان، مدیریت دانش نوعی فرایند یادگیری است که در آن افراد از اطلاعات برای مدیریت این فرایند بهره میبرند.
بک(2001) دانش را باورهای آ فراد در زمینه حل مسائل سازمانی به کمک ترکیب این معانی و باورها میداند. وی مدیریت دانش را یک برنامه مدیریتی میداند که مجموعه ای از فعالیتهایی را که منجر به کسب، خلق و تسهیم دانش و در نتیجه بهبود عملکرد سازمان میشود را در بر میگیرد. دلفی (1998) دانش را اطلاعات در ذهن افراد میداند که در تصمیم گیری به کار میرود. از این دیدگاه مدیریت دانش فعالیتها و فناوریهایی است که خلق و تبادل مؤثر دانش در سطح سازمان را تسهیل میکند و سبب بهبود کیفیت تصمیم گیریها میشود.
دمارست(1997) دانش را اطلاعات کاربردی نهفته در فرایندها و فعالیتها و تجهیزات و مهارتها به همراه مکاشفات کارکنان میداند.
ارنست و یانگ(1998) دانش را افکار، توانمندیها و اطلاعاتی میدانند که منجر به ایجاد ارزش افزوده میشود. آنها مدیریت دانش را توسعه فرایندهایی میداند که نیازمندیهای دانشی سازمان را به راهبردهایی مرتبط میسازد و سبب دسترسی پرسنل به دانشهای شخصی و سازمانی میگردد. KPMG (1998) دانش را تجارب، واقعیات، قوانین و مفاهیمی در رابطه با حوزههای کلیدی کسب و کار میداند.
لئونارد-بارتون (1995) دانش را اطلاعاتی مرتبط، کاربردی بر پایه تجارب میداند. وی مدیریت دانش را فعالیتهایی میداند که سبب خلق یک توانمندی برای سازمان میشوند.
نوناکا و تاگوچی(1998) دانش را نوعی فرایند انسانی پویا برای شناسایی باورهای شخصی در جهت کسب واقعیات میدانند. آنها مدیریت دانش را تبادلات دانشی برای خلق دانش جدید میدانند.
پن و اسکاربروگ (1998) مدیریت دانش را مجموعه ای چند سطحی از فناوریها، هنجارها و فعالیتها میدانند.
راگل(1997) دانش را مخلوط سیالی از اطلاعات کاربردی، ارزشها، تجارب و قوانین میداند. وی مدیریت دانش را توانایی سازمان در افزایش بهره وری تولید، انتقال فعالیتهای مفید و افزایش ارزش افزوده برای گروهها و افراد سازمان میداند.
شوپل و همکاران(1998) مدیریت دانش را پرسشهایی در مورد تولید دانش، توزیع دانش و بکارگیری دانش بر اساس نیازمندیها و اهداف سازمان میدانند.
استوین و زواس(1995) دانش را مجموعه ای از تجارب محرز شده میدانند.
اسپک و اسپیجروت(1997) دانش را مجموعه ای از بینشها، تجارب، رویهها میدانند که صحت آنها محرز شده است و بنابراین افکار، رفتار و ارتباطات افراد را راهنمایی و هدایت میکنند. آنها مدیریت دانش را کنترل و مدیریت آشکار دانش درون سازمان با هدف نیل به اهداف سازمانی میدانند.
ویگ(1995) دانش را واقعیات، مفاهیم، رویهها و قضاوتهایی میداند که در طول زمان و در موقعیتهای گوناگون بکار گرفته میشوند. وی مدیریت دانش را مجموعه ای از رویکردها و فرایندهایی میداند که به منظور یافتن و مدیریت کاربردهای دانشی در عملیات سازمان، شناسایی محصولات و راهبردهای جدید و رسیدن به اهداف سازمانی، توسعه یافتهاند.
برای تحقق اهداف سند چشم انداز بیست ساله نظام جمهوری اسلامی در افق 1404 اهدافی برای بخش بالادستی مجموعه صنعت نفت در نظر گرفته شده است. در این زمینه استراتژیهایی از سوی وزارت نفت تدوین گردیده است و سیاستهایی نیز از سوی مقام معظم رهبری به این مجموعه ابلاغ گردیده است اما اجرای استراتژی در بخش بالادستی صنعت نفت از مدل خاصی پیروی نمیکند و هدف این پایان نامه پاسخ به سؤال زیر است:
در اجرای استراتژی در بخش بالادستی صنعت نفت به چه عواملی بیشتر توجه شود تا استراتژیهای تدوین شده با موفقیت پیاده شوند؟ و خروجیهای سیستم بهینه سازی شوند.
هم چنین هدف فرعی از انجام تحقیق پاسخ به این پرسش است که در دستیابی به هدف ترسیم شده کدام شاخصها تأثیر گذارند و کدام معیارها دخیل هستند؟
1.3. موضوع تحقیق
میتوانیم پیاده سازی استراتژی را به عنوان فرآیندی پویا، تکرار شونده و پیچیده تعریف کنیم، که از یک سری تصمیم گیریها و فعالیتهای مدیران و کارکنان – تحت تأثیر تعدادی از عوامل مرتبط داخلی و خارجی- تشکیل شده است تا برنامههای استراتژیک را به منظور دستیابی به اهداف استراتژیک به واقعیت تبدیل کند.
مطالعات پیاده سازی استراتژی، نه تنها شرکتهای دولتی، بلکه اغلب شرکتهای خصوصی را شامل میشود، نه تنها شرکتهای محلی و بلکه شرکتهای چند ملیتی را نیز شامل میشود. با این حال، تاکنون هیچ مطالعهای درباره مقایسه شباهتها و تفاوتهای پیاده سازی استراتژی در میان شرکتهای خصوصی و شرکتهای دولتی، یا در میان شرکتهای محلی و شرکتهای چند ملیتی انجام نشده است. بنابراین درباره تفاوتهای پیاده سازی استراتژی در این سازمانها با اشکال مختلف مطالعات کمی در دسترس است.
در بررسی مطالعات موجود، دو نوع مطالعات پیاده سازی استراتژی مشاهده گردید: مطالعاتی که بر اهمیت عوامل اختصاصی در پیاده سازی استراتژی تاکید کردهاند و آنهایی که مجموعهای از عوامل به هم وابسته را بررسی کردهاند و یک محیط پیاده سازی استراتژی را شکل دادهاند. در جریان اول پژوهشها 9 محدوده از عوامل اختصاصی موثر بر پیاده سازی استراتژی شناسایی شدهاند. این عوامل عبارتند از: فرایند تدوین استراتژی، مجریان استراتژی (مدیران ارشد، مدیران میانی و سایر کارکنان)، ساختار سازمانی، فعالیتهای ارتباطاتی، سطح تعهد به استراتژی، اجماع در خصوص استراتژی، روابط میان واحدها / بخشهای مختلف و سطوح مختلف استراتژی، تاکتیکهای به کار رفته برای پیاده سازی، و سیستم اداری به کار گرفته شده. جریان دوم از تحقیقات عوامل متعدد را با یکدیگر در یک چارچوب (مسلماً جامع) و یا یک مدل بررسی میکند.
هم چنین نویسندگان دیگری نظیر گری نیلسون، کاپلان و نورتون، هربینیاک و مایکل مانکینز اجرای استراتژی را به روشهای مختلف طبقه بندی کردهاند. میان این دیدگاهها قرابت و مشابهت وجود دارد .
صنعت بالادستی نفت به عنوان یکی از وسیعترین صنایع، چه از نظر گستره جغرافیایی و چه از نظر تنوع تکنولوژیهای مورد استفاده در آن، میباشد. از این نظر البته شاید نتوان هنوز محوریت تکنولوژی در صنعت نفت را با صنایع همراه با تکنولوژیهای سطح بالا ( مثلاً صنعت هوا و فضا و یا صنعت تولید موبایل) یکسان دانست و شاید نتوان منابع طبیعی و منابع مالی را در این صنعت کم اهمیت تلقی نمود، ولی حداقل چیزی که مشخص است این است که وقتی نیاز به پیدا کردن منابع نفتی جدید و توسعه دادن آنها به طور پیوسته احساس میشود و
منابع جدید هم پیچیدهتر و هم کوچکتر میباشند نیاز به تکنولوژی و توسعه آن هر روز اهمیت بیشتری در صنعت نفت پیدا میکند.
صنعت نفت معمولاً به سه بخش تقسیم میشود: بالادستی، پاییندستی و میاندستی که صنایع میاندستی عمدتاً در دسته پاییندستی طبقهبندی میشوند. صنایع بالادستی شامل جستجو برای یافتن میدانهای بالقوه زیرزمینی یا زیردریایی، حفاری و اکتشاف چاه و نهایتاً عملیات چاهها است که نفت خام و گاز طبیعی خام را به سطح میآورد.
صنایع بالادستی در صنعت نفت عبارتی است که به بخشهای جستجو، اکتشاف، حفاری و تولید نفت خام و گاز طبیعی اشاره دارد. صنایع بالادستی گاهی به نام اکتشاف و تولید هم شناخته میشود.
در شکل زیر نمودار بخش بالا دستی را مشاهده مینمایید. این الگو بر اساس “دانش فنی” شناخته شده جهانی است که در سطح دانشگاهی و مراکز تحقیقاتی فعال در حوزه بالادستی صنعت نفت جهان به شکل استاندارد درآمده است.
شکل شماره 1.1. زیرشاخههای بخش بالا دستی صنعت نفت
منبع: خلاصه نویسنده از توضیحات ارائه شده در سامانه مدیریت علم پایگاه هم افزا، 1390.
صنایع پایین دستی در صنعت نفت عبارتی است که معمولاً برای اشاره به تصفیه نفت خام، فروش و توزیع گاز طبیعی و محصولات مشتق از نفت خام مورد استفاده قرار میگیرد. بخش بالادستی صنعت نفت از مرحله اکتشاف آغاز شده و به مرحله تولید و بهره برداری و ارسال به خطوط لوله منتهی میگردد.(ویکی پدیا، 2012)
اجرای استراتژی در بخش بالادستی باید مشکلات حین توسعه و تولید نفت و گاز را از طریق اصول علمی برطرف کرده و موجبات بازیابی حداکثری از منابع هیدروکربوری را فراهم آورد.
مطابق مطالعات انجام شده در سطح شرکت ملی نفت ایران شاخصهای کلیدی عملکرد که نمایانگر عملکرد بخش بالادستی در راستای تحقق برنامههای در نظر گرفته شده صنعت نفت میباشد، به شرح جدول شماره 1.1 میباشد.
با توجه به چشم انداز 1404 این صنعت اهداف کلان صنعت نفت و گاز ایران در برنامه پنجم توسعه برای این صنعت تدوین شده است که دو هدف زیر مربوط به بخش بالادستی میشوند:
هدف 1: افزایش سهم و ارتقای جایگاه صنعت نفت، گاز در سطح منطقه و جهان، افزایش استحصال و استخراج نفت و گاز با اولویت میادین مشترک با کشورهای همسایه
ازجمله راهبردهای تدوینی برای رسیدن به این هدف میتوان به راهبردهای زیر اشاره کرد:
هدف 2: دستیابی به فناوری پیشرفته در حوزه صنایع نفت و گاز برای نیل به جایگاه دوم علمی و فناوری در منطقه
اهم راهبردهای تدوینی برای دستیابی به هدف 2 شامل موارد زیر است:
در این پایان نامه بر روی هدف اول تمرکز خواهیم کرد و هدف ما از اجرای استراتژی و بهبود عملکرد دستیابی به ظرفیت تولید خواهد بود.
1.3.4. چارچوب مفهومی تحقیق
با توجه به عوامل مختلف موثر بر اجرای استراتژی، میتوان آنها را در سه سطح جانمایی کرد. با توجه به کلان بودن سطح مفهومی میتوان عوامل زیر را برای این سطح برشمرد: