از زمان کودکی تا سراسر دوران بزرگسالی همه الگوهای حرکتی که آموخته، استفاده، پالایش و تغییر داده می شوند، تحت تأثیر عوامل متفاوتی قرار گرفته که می تواند بر اجرای مهارت ها تأثیر بگذارد (10). الگوهای فعالیت بدنی در سالهای اولیه کودکی رشد مهارت حرکتی را هدایت می کند (1).رشد مهارت های حرکتی پایه در دوران کودکی علاوه بر لذت بردن از فعالیت ها و بازی ها در همین دوران، در سال های بعد زندگی نیز می تواند سبب رشد آمادگی گردد. این عامل می تواند باعث توسعه سبک زندگی فعال، کاهش خطر های مرتبط با تندرستی و افزایش ظرفیت انجام کار شود تا در آینده نیاز رفتن به آسایشگاه کاهش یابد (11).
یکی از اختلالاتی که باعث تاخیر در رشد حرکتی کودکان می شود، فلج مغزی می باشد. فلج مغزی به یک گروه از اختلالات غیر پیشرونده دایمی رشد حرکتی و پاسچر اختصاص دارد که که در رشد مغز جنین و یا طفل رخ می دهد (12). افراد دارای فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک از اختلال در اندام های تحتانی رنج می برند به طوری که ضعف در عضلات اندام های تحتانی 50% واریانس سرعت راه رفتن را کودکان دایپلژی اسپاستیک را توضیح می دهد (13). CP علاوه بر اختلالات دایمی در رشد حرکتی باعث محدود کردن کارکردهای روزانه نیز می شود (14). اخیرا” یک مدل جدید به نام ICF (طبقه بندی بین المللی کارکرد) از کارکرد انسان و ناتوانی توسط سازمان جهانی بهداشت توسعه یافته که به تعامل بین وضعیت تندرستی و عوامل زمینه ای اشاره دارد. الگوی ICF ناتوانی و تندرستی کارکرد انسان را با توجه به کارکردها و ساختارهای بدن (کارکردهای فیزیولوژیکی و بخش های آناتومیکی)، فعالیت (اجرای یک تکلیف و یا عمل) و مشارکت (درگیری در موقعیت های زندگی) توصیف می کند. درون این چارچوب عوامل محیطی و فردی به عنوان عوامل زمینه ای وجود دارد که ممکن است بر وضعیت تندرستی (کارکردها و ساختارهای بدن، فعالیت و مشارکت) کودک فلج مغزی تاثیر بگذارد (6).
برطبق مدلICF، ضعف عضلانی به عنوان یکی از اجزای ساختار بدنی یک اختلال شایع در کودکان CP می باشد که این ضعف عضلانی با فعالیت و کارکرد حرکتی درشت ارتباط دارد (15). اغلب کودکان مبتلا به فلج مغزی ضعف عضلانی قابل توجهی را در مقایسه با همسالان سالم خود نشان می دهند (16, 17). مطالعات اخیر نشان داده که در کودکان CP ضعف عضلات نسبت به اسپاستیسیته یک ارتباط قوی تری با محدودیت های جابجایی دارد (18). به همین دلیل تمرکز از اسپاستی به سمت ضعف عضلانی تغییر یافته است. کودکان با CP به خاطر آسیب هایی نظیر ضعف و اسپاسم عضلانی در انجام فعالیت هایی مانند راه رفتن و دویدن مستقل دچار مشکل می شوند. این عوامل میزان مشارکت این کودکان را در فعالیت بدنی روزانه محدود می کند (19, 20). بر طبق مدل ICF، محدویت های ساختار و کارکرد بدنی می تواند بر مشارکت افراد در فعالیت های ورزشی اوقات فراغت و فعالیت های روزمره اثر بگذارد. مطالعات اخیر نشان می دهند کودکان با CP محدودیت مشارکت بیشتری را نسبت به کودکان بدون ناتوانی تجربه می کنند (21-23). علاوه بر این، کودکان cp مقایسه با کودکان بدون ناتوانی در فعالیت های اوقات فراغت مشارکت کمتری داشته و بیشتر در فعالیت های خانه و تفریحی آرام و فعالیت هایی که جنبه جسمانی و اجتماعی کمتری دارد مشارکت بیشتری دارند (24, 25). با توجه به اینکه CP بزرگترین و بیشترین گروه تشخیصی تحت درمان در توانبخشی کودکان می باشد (26)، بنابراین مداخلات به منظور بهبود وضعیت تندرستی در این جمعیت مهم می باشد.
با توجه به ضعف عضلانی در کودکان cp، یکی از بهترین روش های افزایش قدرت عضلانی، کارکردهای حرکتی درشت و در نهایت بازگشت آن ها به روند عادی زندگی استفاده از تمرین های مقاومتی فزاینده می باشد که در برنامه های تمرینی و نوتوانی بیماران مبتلا به اختلالات عصبی – عضلانی رواج پیدا کرده است (16, 27). اصول این گونه تمرینات در دستورالعمل کالج آمریکایی طب ورزش (ACSM) و انجمن ملی قدرت و آمادگی بدنی (NSCA ) به طور خلاصه توضیح داده شده است (28). این گونه تمرینات نسبت به آنچه که با نمو و رشد طبیعی مرتبط می باشد، می تواند باعث تحریک افزایش قدرت و بزرگتر عضله شود (29). اثر برنامه های مقاومتی فزاینده به منظور بهبود وضعیت تندرستی (قدرت عضلانی، کارکرد حرکتی درشت و توانایی راه رفتن) کودکان با CP هنوز دارای نتایج بی ثبات و پراکنده می باشد. یک سری از مطالعات مروری نشان داده اند که تمرین قدرتی باعث بهبود وضعیت تندرستی کودکان با CP می شود (30). با این وجود بر اساس مطالعات مروری اخیر محققان نتیجه گرفتند که تمرینات مقاومتی فزاینده در حال حاضر بر بهبود وضعیت تندرستی این کودکان اثربخش نمی باشد (31) و مطالعات جدید نیز عدم اثر بخشی این گونه تمرینات را گزارش کرده اند (32, 33). این نتایج متناقض باعث شده تا بحث های زیادی را در آینده در مورد اثر تقویت عضله برای این گروه از بیماران به وجود آورد. بر اساس شواهد موجود، هیچ کدام از نویسندگان این مطالعات مروری پیشنهاد نکرده اند که تمرینات مقاومتی فزاینده به عنوان یک بخشی از تمرین برای کودکان با CP متوقف شود (34, 35). این عوامل باعث شده محققان به نتایج اثربخش در مورد اثر این نوع برنامه ها بر وضعیت تندرستی دست پیدا نکنند (31). در نتیجه سوالات در مورد اثر بخشی تمرینات مقاومتی فزاینده بر وضعیت تندرستی کودکان CP باقی مانده است.
عضلات کودکان و نوجوانان CP ضعیف هستند و تردیدی مبنی بر ضعف عضلانی در اندام های تحتانی این کودکان وجود ندارد (36). یک تصور منطقی و معقول این که عضلات ضعیف قادر به تقویت هستند و یک دامنه و قلمرویی برای تقویت آن ها وجود دارد (15). پس چرا نتایج با ثبات و اثربخشی در مورد اثرات تمرینات مقاومتی فزاینده بر وضعیت تندرستی کودکان CP به دست نیامده است؟ برای توانایی کسب افزایش نگرش در این زمینه ما باید محتوای مداخلات این مطالعات را بررسی کنیم. توضیح احتمالی برای نبود اثرات مثبت این گونه تمرینات بر وضعیت تندرستی ممکن است نقص و کاستی های روش شناسی، طرح های مطالعاتی ناقص، تفاوت در روش برنامه های تمرینی و همچنین تغییرات زیاد در ویژگی های تمرینی مانند نوع تمرین، شدت تمرین و دوره تمرین به عنوان عناصر کلیدی PRE باشد. دلیل و توضیح احتمالی دیگر برای عدم بهبود توانایی جابجایی و کارکرد حرکتی درشت در این مطالعات ممکن است این باشد که بهبود قدرت برای بهبود توانایی جابجایی و کارکرد حرکتی درشت کمتر از آن مقداری بوده که بتواند این کارکردها را افزایش و یا این که تعداد عضلات به منظور افزایش قدرت محدود بوده است(33).
ویژگی تمرین:
در اکثر مطالعات انجام شده از تمرینات چند مفصله (مانند بالا رفتن جانبی، نشستن به ایستادن، اسکات و …) نسبت به تمرینات تک مفصله (مانند اکستنشن زانو) به منظور تقویت عضلات ضعیف شده کودکان CP استفاده شده است (33، 34). با توجه به دستوراالعمل های تمرینات مقاومتی افزایش قدرت باید با استفاده از ترکیب تمرینات تک مفصله – چند مفصله و انقباضات کانسنتریک – اکسنتریک انجام شود (30). بنابراین ممکن است تمرین مقاومتی شامل فقط تمرینات چند مفصله دارای اثربخشی محدودی بر تقویت عضلات بسیار ضعیف شده باشد، زیرا تغییرات در عملکرد تکلیف ممکن است به منظور جبران بسیاری از عضلات ضعیف شده رخ دهد (37). بنابراین در تحقیق های انجام شده، تمرین هایی که به طور مداوم یک گروه عضلانی خاص را تقویت کند، وجود ندارد. علاوه بر این، در اکثر این تحقیقات از اصول ویژگی تمرین استفاده نشده و بیشتر تمرینات انجام شده بر عضلات اکستنسور متمرکز بوده که باعث محدودیت اثر بخشی این گونه تمرینات بنابراین در تحقیق حاضر از تمرینات تک مفصله و چند مفصله و اصول ویژگی تمرینی مناسب استفاده شده است تا اثربخشی این گونه تمرینات افزایش یابد.
شدت تمرین:
شدت تمرین (بار تمرینی) و حجم تمرین (تکرار) به منظور تقویت عضله مهم می باشد. با این وجود شدت تمرین شاید به منظور طراحی برنامه های تمرین مقاومتی دارای اهمیت بیشتری باشد، به دلیل این که شدت تمرین محرک اصلی برای تغییرات در قدرت عضلانی می باشد. در اکثر تحقیقات انجام شده از شدت های تمرینی %50 -20 تکرار بیشینه استفاده شده است. بر طبق دستورالعمل NSCA، شدت تمرین به منظور افزایش قدرت عضلانی باید بین % 85 – 35 تکرار بیشینه باشد (30). با توجه به وزنه های کم (از نظر وزن) استفاده شده در این تحقیق ها مشخص می شود که تمرینات دارای شدت پایینی بوده است (34). بر اساس شواهد موجود، مدت تمرین باید به اندازه کافی طولانی و دارای شدت بالای مناسبی باشد تا امکان به حداکثر رساندن سازگاری عصبی و هایپرتروفی عضله ممکن شود (29). بنابراین در تحقیق حاضر از شدت تمرینی بر اساس دستورالعمل NSCA استفاده شده است.
مدت (دوره) تمرین:
در اکثر این تحقیقات مدت تمرین بین 10- 5 هفته بوده و نشان دهنده این است که پروتکل تمرینی بر اساس دستورالعمل NCSA نبوده است (34). بر طبق دستورالعمل NCSA یک برنامه تمرینی مقاومتی باید بین 20 – 8 هفته به طول بینجامد (30). بر اساس شواهد موجود، مدت تمرین باید به اندازه کافی طولانی باشد تا امکان به حداکثر رساندن سازگاری عصبی و هایپرتروفی عضله ممکن شود (29). بنابراین در تحقیق حاضر مدت تمرین 12 هفته در نظر گرفته شده تا با اصول مربوط به سازگاری و افزایش قدرت همخوان باشد.
زمینه (محیط) تمرین:
در اکثر تحقیقات قبلی، پروتکل های تمرینی به صورت ثابت بوده و حرکات به صورت انفرادی انجام شده است. همچنین برنامه های تمرینی آن ها به گونه ای نبوده که که باعث لذت بردن کودکان و افزایش انگیزه کودکان از محیط تمرین در جهت حداکثر مشارکت تمرینی شود (33، 34). براساس شواهد موجود، شرکت کنندگان باید به طور کافی مشارکت کامل و تلاش بیشینه ارادی در طول تمرین داشته باشند (38). بر طبق مدل ICF یک از عوامل اثرگذار بر وضعیت تندرستی کودکان CP عواملی فردی می باشد. این عوامل می تواند شامل لذت بردن از تمرین و داشتن انگیزه بالا جهت حداکثر مشارکت تمرینی باشد. لذت بردن از تمرین به دلیل این که می تواند باعث بهبود پایداری و دنبال کردن تمرین شود، بسیار مهم تلقی می شود (38). انگیزش یک انرژی روانی ذاتی یا نیرویی است که سطح پافشاری ما را به منظور دنبال کردن تکالیف یا فعالیت های چالشی جهت می دهد. با توجه به این کودکان cp به منظور انجام فعالیت های بدنی انگیزش کمی دارند، بنابراین فراهم کردن یک محیطی که باعث افزایش انگیزش به منظور درگیری در هر کدام از کارهای درمانی (بازتوانی) یا فعالیت های معنی دار روزانه و همچنین باعث اثر بخش تر شدن برنامه های درمانی شود، ضروری می باشد(39).
یکی از تمریناتی که می تواند باعث افزایش لذت بخش تر کردن تمرین شود و انگیزه شرکت کنندگان جهت مشارکت کامل در برنامه های تمرین مقاومتی را افزایش دهد، تمرینات مقاومتی گروهی می باشد. این گونه تمرینات باعث حمایت و پشتیبانی و انگیزش به منظور افزایش قدرت و استقامت عضلانی، انعطاف پذیری، آمادگی قلب – عروقی، ترکیب بدن و هر مهارت های حرکتی مرتبط با حوزه های آمادگی جسمانی مرتبط با سلامت می شود. در مجموعه تمرینات گروهی می توان از موسیقی برای تحریک و انگیزش شرکت کنندگان و افزایش تجربه تمرینی استفاده نمود (40). موسیقیی که اثرات مثبت را تحریک و باعث افزایش لذت شود احتمالاً باعث افزایش سطح پایبندی (دنبال کردن) تمرین می شود (41). یک عامل انرژی زایی به عنوان یک تاثیر بیرونی با توانایی افزایش ظرفیت بدن و نیروی ذهنی با حذف علایم خستگی تعریف می شود که موسیقی نیز به عنوان یکی از این کمک های انرژی زایی می باشد (42, 43). بنابراین عدم توجه به عوامل روانشناختی ذکر شده می تواند از دلایل اثربخش نبودن تمرینات مقاومتی بر سطح تندرستی کودکان CP باشد. در تحقیق حاضر از تمرینات مقاومتی فزاینده به شیوه گروهی و همراه با موسیقی مهیج به منظور لذت بخش تر کردن تمرین و افزایش انگیزه جهت حداکثر مشارکت استفاده شده است.
در تحقیق حاضر از تمرینات مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقی استفاده شده است تا یک محیط انگیزشی و لذت بخش به منظور اثربخش تر کردن تمرینات مقاومتی فراهم آورده شود (44, 45). در این تحقیق اثر بخشی یک برنامه تمرین مقاومتی نسبتا” طولانی که مبتنی بر اصول PRE و تکالیف کارکردی ویژه و از همه مهمتر در تعامل با همسالان در مدرسه می باشد بر وضعیت تندرستی کودکان CP مورد ارزیابی قرار گرفته شده است.
بنابراین محقق در این تحقیق به دنبال پاسخگویی به سوالات زیر می باشد :
1- آیا تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی قدرت عضلانی کارکردی اندام تحتانی کودکان مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک را افزایش می دهد؟
2- آیا تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی توانایی راه رفتن وکارکرد های حرکتی درشت کودکان مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک را افزایش می دهد؟
3- آیا تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی سطح مشارکت در فعالیت های ورزشی کودکان فلج مغزی اسپاستیک را افزایش می دهد؟
با توجه به تحقیقات انجام شده، در مورد تاثیر تمرین مقاومتی فزاینده بر وضعیت تندرستی (قدرت عضلانی،کارکرد حرکتی درشت و توانایی راه رفتن) کودکان فلج مغزی نتایج متناقض وجود دارد (30, 32, 33, 46) . نقص های روش شناسی، طرح های مطالعاتی ناقص و عدم استفاده از یک پروتکل تمرینی متناسب با اصول تمرین مقاومتی (32, 47, 48) مانند ویژگی تمرین، شدت تمرین و مدت تمرین باعث شده که محققان به نتایج جامع و اثر بخشی در مورد تاثیر این گونه تمرینات بر وضعیت تندرستی کودکان فلج مغزی دست پیدا نکنند (49, 50) . با توجه به این که داشتن انگیزه و لذت بردن از محیط تمرین جهت حداکثر مشارکت تمرینی و اثرگذاری بیشتر این گونه تمرینات ضروری می باشد، هیچ کدام از تحقیقات مربوط به تمرینات مقاومتی یک محیط دارای جو انگیزشی و حمایتی را به منظور افزایش مشارکت کودکان جهت انجام تمرینات فراهم نکرده اند. بنابراین استفاده از تمرین مقاومتی گروهی با ضمیمه موسیقایی احتمالاً می تواند باعث بهبود شرایط تمرینی و اثر بخش تر شدن تمرینات مقاومتی بر وضعیت تندرستی شود. با توجه به این که کودکان به منظور انجام تمرینات نیاز به انگیزه بالایی دارند، بنابراین تحقیق در مورد تاثیر تمرینات مقاومتی فزاینده گروهی بر وضعیت تندرستی کودکان CP وجود ندارد.
ضعف عضلانی به عنوان یک اختلال شایع در افراد CP با فعالیت و کارکرد حرکتی درشت ارتباط دارد (51). کودکان CP به خاطر آسیب هایی مانند ضعف و اسپاسم عضلانی در انجام فعالیت هایی نظیر راه رفتن و دویدن مستقل دچار مشکل می شوند که میزان مشارکتشان را در فعالیت جسمانی و اجتماعی روزانه محدود می کند (19, 20) . بنابراین تمرین های مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقیایی می تواند به افزایش قدرت عضلات اندام های تحتانی، کارکرد حرکتی درشت و به دنبال آن ها مشارکت در فعالیت های جسمانی روزانه کودکان CP کمک کند.
CP بزرگترین گروه تشخیصی تحت درمان در توانبخشی کودکان می باشد. در سراسر جهان در هر سال تقریبا” یک در پانصد کودک متولد شده مبتلا به CP هستند که آن را به عنوان شایع ترین اختلال جسمانی در کودکان تبدیل کرده است (26). با این شیوع، برنامه های مداخله ای مناسب (تمرینات مقاومتی فزاینده گروهی) می تواند به کنترل پیشرفت بیماری، بهبود کارکردها و ساختار های بدنی (قدرت عضلانی) کمک کند.
کودکان با فلج مغزی اسپاستیک خفیف در سن مدرسه می توانند به صورت مستقل راه بروند اما توانایی راه رفتن آن ها نسبت به همسالان سالم کمتر می باشد (48) که با افزایش سن مشکلاتی را برای این افراد به وجود می آورد که به از دست رفتن توانایی راه رفتن منجر می شود (52, 53). از این رو مداخله ی موثر (تمرینات مقاومتی فزاینده گروهی) برای کودکان فلج مغزی خفیف به منظور حفظ یا بهبود توانایی حرکت در سن مدرسه و همچنین جلوگیری از دست رفتن توانایی راه رفتن در سنین بالاتر دارای اهمیت می باشد (49).
کودکان با ناتوانی های جسمانی به دلیل محدودیت های ساختار،کارکرد بدنی و فعالیت های حرکتی در زندگی روزانه با خطر تجربه محدودیت هایی مواجه هستند که به منظور مشارکت در فعالیت های اوقات فراغت با مسکلاتی روبرو هستند (8). این کودکان نسبت به همنوعان سالم خود در فعالیت های اوقات فراغت مشارکت کمتری فعالیت های آن ها اغلب مبتنی بر خانه، غیرفعال و دارای تنوع کم می باشد. سطوح پایین فعالیت بدنی بزرگترین نگرانی برای کودکان دارای اختلال می باشد (54) و تعدادی از مطالعات نشان داده اند که کودکان CP در مقایسه با کودکان نرمال از سطوح پایین تر فعالیت بدنی برخوردار می باشند (8). بنابراین طراحی چنین برنامه های مداخله ای برای کودکان CP که از نظر کارکردی در خطر هستند می تواند به افزایش مشارکت آن ها در فعالیت بدنی کمک کند.
افزایش فعالیت جسمانی در سنین اولیه مدرسه کودکان CP (12-6 سال) ممکن است دارای اهمیت ویژه ای باشد، به دلیل این که الگوهای فعالیت جسمانی کسب شده در دوران سال های کودکی، اساس انتخاب شیوه زندگی را در دوران بزرگسالی فراهم می کند (55). بنابراین طراحی تمرینات مقاومتی گروهی می تواند باعث افزایش سبک زندگی فعال، عدم وابستگی، ظرفیت انجام کار و کاهش خطر های سلامتی شود تا در آینده نیاز برای رفتن به آسایشگاه کاهش یابد (11).
به دلیل بسیاری از چالش های مربوط به معلولیت جسمی مزمن (درد، فقدان آگاهی یا اطلاعات و امکانات ناکافی)، حفظ عملکرد جسمانی و توانایی راه رفتن در نوجوانان فلج مغزی مشکل است. با توجه به این که میل به تحرک مستقل یکی از چالش های مربوط به جامعه جوانان فلج مغزی است (56)، اهمیت طراحی تمرینات مقاومتی گروهی که بتواند انگیزه مشارکت در فعالیت بدنی این جامعه را بالا ببرد به طور فزاینده بیشتر می شود.
درک اثرات جامع تمرینات مقاومتی فزاینده می تواند راهنمایی و دستورالعمل هایی را برای مطالعات و تمرین های بعدی این کودکان فراهم کند. از همه مهم تر، این اطلاعات ممکن است به منظور روشن شدن و پی بردن به اثرات واقعی تمرینات ورزشی مقاومتی فزاینده بر تقویت عضلانی، کارکرد های حرکتی درشت و همچنین تعیین برنامه های تمرینی و شناسایی دستورهای تمرینی مانند مدت، شدت، حجم و تواتر تمرین به منظور گنجاندن این گونه تمرینات در برنامه های ورزشی و نوتوانی کودکان CP دارای اهمیت می باشد. علاوه بر این، کاربردهای بالینی این تحقیق می تواند به اصلاحات بیشتر در برنامه های تقویتی عضلانی کودکان CP کمک کنند.
با توجه به مقدار هزینه های مراقبتی که در طول زندگی برای افراد CP نیاز می باشد، طراحی برنامه تمرین مقاومتی گروهی می تواند به بهبود ساختارها و کارکردهای بدن، کارکرد حرکتی درشت و مشارکت در فعالیت بدنی اوقات فراغت کمک کند و به دنبال آن هزینه های مراقبتی این افراد را کاهش دهد.
پس از افزایش رشد و نمو در کودکی، افراد با CP ممکن است که هنگام حرکت به سمت نوجوانی اولیه کاهش در عملکرد حرکتی درشت را نشان دهند (57). بعضی از مطالعات کاهش در تعداد افراد فلج مغزی که بعد از سن 18 سالگی راه می روند را گزارش کرده اند. با توجه به این که بعضی از این افراد قبل از این سن توانایی راه رفتن مستقل را داشتند، ولی به دلیل عدم برنامه های مداخله ای مناسب توانایی راه رفتن آن ها از بین رفته است (58-60). بنابراین برنامه های مقاومتی گروهی به منظور حفظ قدرت عضلانی، عملکرد حرکتی و توانایی راه رفتن در سنین بعدی زندگی دارای اهمیت زیادی می باشد.
تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقیایی بر وضعیت تندرستی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک
1- تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی بر قدرت عضلانی کارکردی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک
2- تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی بر توانایی راه رفتن کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک
3- تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی بر کارکردهای حرکتی درشت کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک
4- تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی بر سطح مشارکت در فعالیت های ورزشی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک
12هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقیایی بر وضعیت تندرستی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک تاثیر دارد.
1- 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقیایی بر قدرت عضلانی کارکردی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک تاثیر دارد.
2- 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی بر توانایی راه رفتن کودکان مغزی دایپلژی اسپاستیک تاثیر دارد.
3- 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقیایی بر کارکردهای حرکتی درشت کودکان مغزی دایپلژی اسپاستیک تاثیر دارد.
4- 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده گروهی با ضمیمه موسیقایی بر سطح مشارکت در فعالیت های ورزشی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک تاثیر دارد.
1-6-1 محدودیت های تحت کنترل
. Motor development
. Task
. Biological
. Enviromental
. Cerebral palsy
. Non progressive
. Spasticity
. Spastic diplegic
. Gross motor function
. International classification of function
. Body function and structure
. Activity
. Participation
. Progressive resisstance exercise
. Group resisstance exercise
1.American College Strength manual
.National Strength and Conditioning Association
. Type of exercises
. Single-joint exercises
. Multi-joint exercises
. Concentric contractions
.Eccentric contractions
. Intensity
. Volume
. Duration
. Exercise setting
.Motivation
.Ergogenic effect
.Gross Motor Function Classification System
توجه یکی از متغیرهای مهم و اثرگذار بر اجرا و یادگیری مهارت حرکتی است. کیفیت و دقت در اجرای مهارت نیز به میزان زیادی به کانون توجه فرد، بستگی دارد. از این رو، مربیان و درمانگران برای تسهیل فرآیند یادگیری، با ارائه ی بازخورد و دستورالعمل های گوناگون آموزشی موجبات تمرکز توجه افراد را به عوامل موثر در آموزش فراهم می آورند و توجه آنها را از عوامل مخل دور می کنند و در جهت تسهیل و تسریع روند آموزش گام برمی دارند.
در مطالعات اولیه برای فراهم کردن توضیحی در مورد تاثیرات مختلفی از جهت تمرکزهای گوناگون، تئوری رمزگذاری مشترک ادراک و عمل استفاده شد. بر طبق این تئوری بازنمایی های ذهنی مشترک برای ادراک و عمل وجود دارد. هر دو به رخ دادهای بیرونی اشاره دارد، هم چنین تنها شکلی است که اجازه کدگذاری مناسب را می دهند. حرکات وقتی که در رابطه با نتیجه مورد نظر( به عنوان مثال با تمرکز بیرونی ) نسبت به زمانی که در رابطه با الگوهای خاص حرکتی (به عنوان مثال با تمرکز درونی) برنامه ریزی می شدند موثرتر بودندکه این یافته ها با فرضیه کدگذاری مشترک همسو میباشد (9، 10). با این حال به دلیل اینکه این نظریه نسبتا انتزاعی است و تفاوت های اثر یادگیری از کانون توجه بیرونی در مقابل توجه درونی را به طور خاص نمی تواند پیش بینی کند و این نظریه همچنین هیچ کدام از مکانیسم های زیربنایی این اثر را توضیح نمیدهد، پس فرضیه «عمل محدود شده» یا «عمل خودکار» و «منابع محدود ظرفیت حافظه» ولف، مک نوین و شیا (2001) (11)، و فرضیه «نقاط گره» هاسنر و اهرلن اشپیل (2006)، به عنوان فرضیه های آزمون پذیر پیشنهاد شد(4). بر طبق فرضیه عمل محدود شده، تمرکز درونی باعث یک نوع کنترل آگاهانه می شود که افراد در سیستم کنترلی خود به وسیله تداخل با فرایندهای کنترل خودکار محدود می شوند. در مقابل تمرکز بیرونی خودکاری بیشتر را از طریق کنترل به وسیله به کار بردن فرآیندهای کنترل رفلکسی، سریع و ناخودآگاه ترویج می دهد. بر طبق این فرضیه ها راهبردهای بیرونی تمرکز توجه (توجه به ابزار فعالیت و محرک های خارجی) را در مقایسه با راهبردهای درونی (وضعیت و چگونگی حرکت اندام) در اجرا و یادگیری مهارت، کارآمدتر می دانند و معتقدند دستورالعمل های تمرکز توجه بیرونی در افراد مبتدی مفید تر است. مطالعات ارتباط دستورالعمل تمرکز بیرونی و اندازه های مختلفی از خودکاری را که شامل نمایشی از کاهش دامنه ظرفیت توجه تنظیمات مکرر حرکتی و کاهش زمان پیش حرکتی می باشد را نشان می دهدکه به برنامه ریزی حرکتی کارامدتری منجر می شود (12، 13). از جمله تحقیقات حامی فرضیه های فوق می توان به تحقیقات آزمایشگاهی در تکالیف تعادلی از قبیل پژوهش لندرز، ولف، والمن وگوادوگنلی (2005) (14)، ولف (2008) در تکلیف بالانس آکروبات (15)، مقدم (1384) (16)، شفیع نیا (1385) (17)، و در تحقیقات میدانی به پژوهش های ال بود و بنت در پرتاب آزاد بسکتبال (2004) (18)، کاستاندئا و گری (2007) در ضربه بیسبال (19)، طهماسبی (1382) درضربات فوتبال (20)، دانغیان وشجاعی (1386) در پرتاب آزاد بسکتبال (21)، اشاره کرد.
در حالیکه همواره تمرکز بیرونی بسیار موثرتر از تمرکز درونی نشان داده شده است، اولین پرسشی که تحقیق کنونی در پی پاسخ گویی به آن است، فاصله کانون توجه بیرونی است. با توجه به اینکه هر مهارت می تواند بیشتر از یک اثر بر محیط داشته باشد و هرکدام از این اثرات در فاصله های متفاوتی از فرد قرار دارند، و توجه به هریک می تواند اثر متفاوتی بر اجرای حرکتی داشته باشد، لذا تحقیق کنونی در صدد است تا به این سوال پاسخ دهد که چه فاصله ای از کانون توجه بیرونی برای اجرای مهارت حرکتی در افراد مبتدی می تواند مفیدتر باشد. نتایج پژوهش های آزمایشگاهی مرتبط با تکلیف تعادلی عمدتا حاکی از آن است که توجه بیرونی به فواصل دورتر از بدن برای اجرا و یادگیری مهارت های حرکتی در افراد مبتدی مفیدتراست (22،23). اما نتایج در تکالیف میدانی همچنان که ولف (2007) بیان می دارد، سوال بر انگیز است (24)، برخی فواصل نزدیک تر به بدن را مفیدتر می دانند مانند تمرکز برچوب گلف در مقایسه با مسیر توپ (25) و تمرکز بر مسیر قوس سر چوب گلف در مقایسه با مسیر پرتابی توپ و هدف (26) و برخی تمرکز توجه به فاصله دورتر را مفیدتر می دانند برای مثال ال ابود و بنت تمرکز توجه بر حاشیه حلقه بسکتبال را در مقابل توجه به دست مفیدتر دانستند (18) و پورتر و همکاران در تکلیف پرش طول نشان دادند تمرکز توجه بیرونی دور نسبت به تمرکز توجه بیرونی نزدیک، موجب افزایش مسافت پرش شد (27). بنابراین نمی توان فاصله مشخصی از کانون توجه بیرونی را برای اجرا و یادگیری مهارت های حرکتی ذکر کرد و تحقیق بیشتری نیاز است تا بتوان به نتایج قطعی در این زمینه دست یافت.
دومین پرسشی که در تحقیق حاضر به دنبال بررسی آن هستیم این است که آیا تفاوت های فردی (ترجیح افراد) در انتخاب کانون توجه، در برتری و شاید اثر بخشی آن برای انواع تمرکز ها تاثیر دارد؟ در مطالعات قبلی که هدف تعیین این مطلب بود که آیا یادگیرندگان به اثر بخشی تمرکزهای مختلف حساس می باشند اگر به آنها این شانس را بدهیم که به طور مستقیم مقایسه شوند؟ در مطالعات این انتخاب در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت تا تمرکزهای درونی یا بیرونی را که خود ترجیح می دهند انتخاب کنند. به عبارت دیگر از شرکت کنندگان خواسته شد تا خود اعلام نمایند که کدام نوع از تمرکزها برای آنها بهتر می باشد و نتایج نشان داد که افراد تمرکز بیرونی را نسبت به درونی ترجیح میدهند (12). در مورد اینکه افراد در حین اجرا بیشتر کدام نوع از تمرکز بیرونی را ترجیح میدهند انتخاب کنند تنها یک مطالعه توسط مک کی و ولف صورت گرفته است که نشان دادند افراد تمرکز دیستال را نسبت به تمرکز پروگزیمال ترجیح می دهند (28). اما با توجه به اینکه تنها یک مطالعه در این زمینه انجام شده است هنوز اثر نوع ترجیح فرد در تمرکز بیرونی بر اجرا ثابت نشده است. در حالی که اثرات مسافت توجه بیرونی و الگو ترجیهی مبهم می باشد ما در این تحقیق به دنبال این موضوع هستیم که آیا اثر فاصله بر اجرا به تمرکز ترجیهی فرد بستگی دارد یا به طور ضمنی تر افراد مبتدی برای اجرا بهینه، تمرکز بیرونی دور را در مقابل تمرکز بیرونی نزدیک ترجیح می دهند انتخاب کنند یا برعکس.
سومین پرسشی که در تحقیق حاضر به دنبال پاسخ گویی به آن هستیم این است که آیا ارتباطی در سطح عصبی عضلانی به وجود می آید که بتواند تفاوت های عملکردی تحت شرایط تمرکزهای مختلف بیرونی را پاسخ دهد؟ طبق فرضیه عمل محدود سازگاری به توجه بیرونی باعث کارایی حرکت بیشتر شده و فعالیت عضلانی (EMG) کاهش مییابد. همواره تحقیقات نشان داده اند تمرکز بیرونی باعث کاهش فعالیت عضلانی نسبت به تمرکز درونی می شود (29)، اما مطالعه ای روی اثر مسافت و الگو فعال شدن EMG عضلات انجام نگرفته است و اینکه اگر طبق فرضیه عمل محدود تکیه بر تمرکز بیرونی باعث کارایی بیشتر و اقتصاد حرکت در اجرا نسبت به تمرکز درونی می شود، آیا الگو فعال شدن عضلات در اثر مسافت توجه متفاوت است؟ به بیان دیگر کدام نوع از تمرکز بیرونی (دور یا نزدیک) باعث کاهش فعالیت عضلانی، کارایی و اقتصاد حرکتی بیشتری در اجرا می شود.
در نهایت با توجه به مطالب ذکر شده، تلاش تحقیق حاضر در جهت پاسخ گویی به چند پرسش اساسی است: اول اینکه آیا بین دستورالعمل های فواصل گوناگون تمرکز توجه بیرونی در اجرا مهارت حرکتی افراد مبتدی تفاوتی وجود دارد؟ دومین سوال تحقیق حاضر این است که آیا تفاوت های فردی در انتخاب کانون توجه بیرونی و ترجیح افراد در برتری و شاید اثر بخشی آن بر انواع تمرکزها تاثیر دارد؟ سومین سوال تحقیق حاضر این است که آیا ارتباطی در سطح عصبی عضلانی به وجود می آید که بتواند تفاوت های عملکردی که تحت شرایط تمرکزهای بیرونی مختلف به وجود می آید را پاسخ دهد؟ پژوهش حاضر در راستای فرضیه های ذکر شده و پاسخ گویی به سوالات مطرح شده فوق انجام گرفته است.
در حال حاضر شواهد برای برتری تاثیر کانون توجه دور از بدن نسبت به کانون توجه نزدیک به بدن فقط به تعداد کمی از مطالعات و مهارت ها (گلف، صفحه تعادل، پرتاب دارت) محدود شده و در زمینه انتخاب کانون توجه بیرونی ترجیحی افراد در حین اجرا تنها یک مطالعه توسط مک کی و ولف (2012) انجام شده است (28). به دلیل کمبود تحقیقات و به اثبات نرسیدن اثر ترجیحی تمرکز بیرونی و مبهم بودن اثر مسافت تمرکز بیرونی بر اجرا نیاز به تحقیقات بیشتری در این زمینه می باشد (5). در مطالعات قبلی یک مشکل بالقوه این بود که ترجیحات اجرا کننده ممکن است مبتنی بر بازخورد در مورد نتیجه ای از عمل باشد، به این معنی که افراد ممکن است کانون تمرکزی (به عنوان مثال بیرونی) را ترجیح داده اند، که منجر به عملکرد موثرتر شده است. پس نیاز می باشد اجرای شرکت کنندگان در شرایطی که هیچ آگاهی از نتیجه اجرا برای آنها فراهم نشده است سنجیده شوند تا نتایج مربوط به اثر بخشی کانون تمرکز توجه با دقت بیشتری بررسی شود. تمام مطالعات در مورد الگوی فعال شدن عضلات در وضعیت های مختلف کانون توجه، مربوط به برتری کانون توجه بیرونی در مقابل کانون توجه درونی و کاهش فعالیت عضلانی در حین اجرا و اقتصاد حرکت بهتر می باشد. اما مطالعه ای در مورد اثر مسافت توجه بیرونی، انواع مختلف توجه بیرونی و الگوی فعال شدن EMG عضلات صورت نگرفته است پس نیاز به انجام مطالعه در این زمینه و مشخص کردن کارایی بهتر عضلانی و اقتصاد حرکت در اجرا با توجه به مسافت و نوع تمرکز بیرونی می باشد (29).
تمرکز توجه فرد می تواند اثر معنادار و چشمگیری روی اجرا مهارت حرکتی داشته باشد. هنگامی که فردی مهارتی را اجرا می کند تمام چیزهایی که توجه وی را معطوف می کند، تعیین کننده چگونگی روانی و سیالی حرکت، همسانی حرکت، دقت پاسخ و در نهایت نحوه اجرای مهارت می باشد (5). دانستن اینکه به چه چیز توجه شود، چگونه بنا بر نیاز توجه از یک مساله به مساله دیگر معطوف گردد و دانستن چگونگی شدت بخشیدن به میزان توجه یا تمرکز یک فرد، مهارت های اساسی برای اجرا و عملکرد مطلوب است. این مهارت ها را می توان به ورزشکاران آموخت و مسئولیت انجام آن با مربیان می باشد (30).
توجه در زمینه های متعددی همچون مربی گری، کاردرمانی و آموزش به کارگرفته می شود. اهمیت توجه در علوم ورزشی به دستورالعمل
دهی مربوط می شود. دستور العمل به فرد اجرا کننده برای متکی شدن به موثرترین نوع توجه، باعث بهترین عملکرد در حین اجرا و رسیدن به هدف حرکت با اقتصاد حرکتی بالا می شود. مربی می تواند با آموزش هایی در مورد چگونگی اختصاص دادن ظرفیت توجه به یادگیرنده، بر یادگیری مهارت و عملکرد تاثیر داشته باشد. مربیانی که از این جنبه پیشرفت مهارت آگاه هستند، ممکن است قادر باشند ابزارهای موثرتری برای هدایت توجه کارآموزان بکارگیرند(31). پس شناخت روابط و عوامل زیر بنایی توجه مربی را در هدایت بهتر شاگرد برای رسیدن به هدف حرکت کمک خواهد کرد.
اهداف تحقیق:
هدف کلی:
تعیین تاثیر افزایش مسافت توجه بیرونی و الگوی ترجیحی انتخابی فرد بر دقت اجرا ومیزان فعالیت EMG عضلات.
اهداف اختصاصی:
فرضیه های تحقیق:
فرض کلی:
افزایش مسافت توجه بیرونی و الگوی ترجیحی انتخابی فرد بر دقت اجرا ومیزان فعالیت EMGعضلات در پرتاب دارت تاثیر دارد.
فرضیات اختصاصی:
محدودیت های این تحقیق شامل دو دسته هستند:
محدودیت های تحت کنترل پژوهشگر
محدودیت های غیرقابل کنترل پژوهشگر
. Attention
. Constrained Action Hypothesis
. .Nodal Point Hypothesis
. Electromyography
. Common –coding theory
انگیزه ها از عواملی هستند که رفتار شخص را تحریک می کنند ،در جهت معین سوق می دهند و هماهنگ می سازند . افراد نه تنها از لحاظ توانایی کار بلکه از لحاظ انجام کار یا انگیزش تفاوت دارند. انگیزه برای ورزش یک پدیده پیچیده است، بسیاری از ورزشکاران انگیزه های متعددی برای قضاوت درمورد خود دارند . ورزشکاران از عوامل خارجی مانند پاداش، ارزیابی، فشار پدر و مادر و یا مربیان، و یا استفاده از نظرات آنها به این باور می رسند که دیگران ممکن است برای آنها ایجاد انگیزه نمایند. و سطح انگیزه با آموزش مربیان متفاوت نیز رابطه دارد (سالیوان 2009) . بعضی از دانش آموزان در کلاس های تربیت بدنی تلاش کمی دارند و برخی نیز از شرکت در فعالیت ها اجتناب می کنند . ومهم است دانش آموزان با انگیزه مناسب در درس تربیت بدنی شرکت نمایند . ولی بسیاری از کودکان برای شرکت در فعالیت های تربیت بدنی باید از بیرون برانگیخته شوند و فاقد انگیزه هستند. سطح فعالیت بدنی در دوران بلوغ کاهش می یابد و داده های اخیر نشان می دهد که تنها 36٪ از دانش آموزان کلاس 9-12 دستورالعمل های توصیه شده برای فعالیت بدنی را مشاهده می کنند. با توجه به اینکه بین فعالیت بدنی و اضافه وزن و چاقی ، دیابت نوع 2 ، خطر ابتلا به بیماری قلبی و عروقی ، تراکم استخوان ، و سلامت روان ارتباط شناخته شده ای وجود دارد . شناسایی راهکارههای موثر برای ایجاد انگیزه ورزشی در بین دانش آموزان نیاز است . تحقیقات دیگر نشان می دهد دانش آموزانی که کلاس تربیت بدنی داشته اند در روز بعد از مدرسه فعالیت بیشتری دارند. مازیاری و همکاران (2012). علل بی انگیرگی دانش آموزان در انجام فعالیتی های تربیت بدنی و حمایت اجتماعی معلمان ورزش را بررسی نموده اند و نتایج این پژوهش نشان می دهد از دست دادن حمایت اجتماعی با بی انگیزگی ارتباط دارد . همچنین بین خرده مقیاس های بی انگیزگی (عدم جذابیت ویژگی های فعالیت، ناکافی بودن ارزش فعالیت ها، کمبود باورها و تلاش ، کمبود اعتقاد توانایی ) و حمایت های اجتماعی همبستگی منفی و معناداری وجود دارد. یافته های پژوهش دیگر نشان داد رفتارهای حمایتی – خودپیروی با انگیزش درونی ،انگیزش بیرونی و تعهد ورزشی بازیکنان ارتباط مثبت و معنی دار و با بی انگیزگی بازیکنان همبستگی منفی وجود دارد . از سوی دیگر ،انگیزش درونی ،انگیزش بیرونی خود پذیر و درون فکنی شده با تعهد ورزشی بازیکنان ارتباط مثبت ،و بی انگیزگی ورزشکاران با تعهد ارتباط منفی دارد . نتایج رگرسیون چند متغیره نشان داد رفتارهای حمایتی – خود پیروی پیش بینی کننده انگیزش و تعهد ورزشی بازیکنان است . تحلیل مسیر مدل پیشنهادی را تایید کرده و بر نقش میانجی انگیزش درونی و بیرونی در ارتباط بین رفتار حمایتی – خود پیروی مربی و تعهد ورزشی بازیکنان صحه گذاشت (زردشتیان و همکاران 91 ).
برای ایجاد انگیزه ورزشی می توان از تئوری شناختی اجتماعی بندورا استفاده کرد . این تئوری دارای مفاهیمی است که مهمترین آنها شامل موارد ذیل است.
1- نقش متقابل اثرات محیط ورزشی و شخص و رفتار ورزشی که دانش آموز دارد .
2- انتظارپیامد و نهایی ورزش برای فرد
3- خودکارآمدی و راههای افزایش آن
4-کارایی گروهی و اعتقاد به توانایی عملکرد گروه
5- یادگیری مشاهده ای و تقلیدی
6 – ایجاد انگیزه و استفاده از تشویق و تنبیه
7- استفاده از امکانات محیطی و آسان نمودن انجام ورزش
8- ایجاد خود تنظیمی و خود پاداشی و خود ارزیابی ، خوکارآمدی
9- تفکر در مورد مضرات ورزش نکردن و استاندارهای اخلاقی خود تنظیمی
نظریه بندورا هم رفتاری و هم شناختی است و عده ای آنها را رفتارگرائی جدید نامیده اند. برای یادگیری و ایجاد انگیزه در کلاس تربیت بدنی نیاز به برنامه آموزشی بر اساس تئوری بندورا احساس می شود . یکی از محدودیت هایی که این تئوری دارد این است که کاربرد آن برای کودکان و نوجوانان مناسب است و برای پژوهش حاضر این محدودیت مطرح نیست . هدف از این پژوهش مداخله آموزش شناختی اجنماعی بر اساس تئوری بندورا در ساعت درس تربیت بدنی بر انگیزه ورزشی دانش آموزان است .
1-3 اهداف تحقیق
1-3-1هدف کلی
تاثیر برنامه آموزشی شناختی اجتماعی بر انگیزه ورزش دانش آموزان دختر در ساعت درس تربیت بدنی
1-3-2 اهداف فرعی :
1-4 ضرورت و اهمیت تحقیق
در حال حاضر دانش آموزان به بازیهای رایانه ای و تماشای تلوزیون روی آورده اند . و برای فعالیت های ورزشی کمتر علاقه نشان می دهند . از طرف دیگر زنگ تربیت بدنی در مدارس زنگ آموزش مهارتهای حرکتی و سازگاریهای روان شناختی است . هدف از درس تربیت بدنی ایجاد یادگیری پایدار در فعایت بدنی برای زندگی سالم تا پایان عمر است . ولی موانع فراوانی از رسیدن به این هدف دانش آموزان را باز می دارد و نداشتن انگیزه ورزش مهمترین مانع است . و مشکل بی انگیزگی در زنگ ورزش دلایل متعددی دارد ، یکی از آنها نحوه آموزشهای تربیت بدنی است و اگر این آموزشها براساس ویژگیهای شناختی و اجتماعی دانش آموز اجرایی نگردد
شرکت در فعالیتهای ورزشی به نحو چشم گیری کاهش می یابد . بعضی از عوامل اجتماعی و محیطی مانند سبک تدریس ،محتوای درس و تشویق بزرگسالان و وبژگیهای فردی و رفتار فرد برانگیزه دانش آموزان موثر است و این عوامل در تئوری شناختی اجتماعی بندورا وجود دارد . از چارچوب تئوریها برای برنامه آموزشی در اکثر مداخلات آموزشی استفاده می شود . تئوری در تدریس راهکارهایی ارائه می کند که برای رسیدن به اهداف آموزشی از پیش تعین شده کمک کننده است . پژوهشیهای کمی از برنامه آموزشی براساس تئوری بندورا در درس تربیت بدنی استفاده کرده است و ضرورت این گونه مداخلات برای ایجاد انگیزه ورزش در درس تربیت بدنی احساس می شود .
1-5 فرضیه
فرضیه این پژوهش عبارت است از:
– Albert Bandura
قابلیت و توانایی پرش ارتفاع بطور گستردهای به عنوان توانایی بدنی مهم مورد نیاز بسیاری از فعالیتهای ورزشی مورد بررسی قرار گرفته است (10-2). عملکرد پرش عمودی و توانایی تولید توان مورد نیاز برای لحظه جدا شدن از زمین به فاکتورهای بسیاری مانند تارهای عضلانی کند و تند انقباض، فعالسازی عضلات اندام تحتانی و انتفال انرژی هماهنگ ناشی از توان مفصل از پروگسیمال به دیستال بستگی دارد (11). دستیابی به حداکثر ارتفاع در پرش عمودی نه تنها به تکنیک حرکت بلکه به ظرفیت سیستم عصبی- عضلانی جهت تولید نیرو نیز بستگی دارد (2). خروجی پرش ارتفاع، ترکیبی از بزرگی خروجی مکانیکی دستگاه عصبی- عضلانی و الگوی هماهنگی (تکنیک) بکار گرفته شده، میباشد (12). یکی از اهداف مهم در پرش ارتفاع دستیابی به حداکثر سرعت عمودی در لحظه جدا شدن از زمین میباشد، زیرا ارتفاع کسب شده توسط مرکز ثقل بدن ناشی از عملکرد سرعت عمودی و وضعیت بدن در لحظه جدا شدن از زمین می باشد (13). هاکمو (1984) عنوان کرد نمودار نیرو- زمان شامل اطلاعات کینتیکی و زمانی است که میتواند بصورت عینی در انتخاب مناسبترین نمودار برای بهینه سازی انواع مختلف حرکات ورزشکار مورد استفاده قرار گیرد (14). با بررسی نمودارهای نیرو- زمان و توان- زمان یک پرش عمودی، می توان ویژگی های مشخصی مانند مدت زمان فازهای مشخص (متغیرهای زمانی)، پیکهای نمودار، شیبها و نواحی نمودار (متغیرهای کینتیکی) را اندازهگیری کرد. در چندین مطالعه نشان داده شده است که مقدار قابل توجهی از واریانس عملکرد پرش عمودی می تواند با ویژگیهای زمانی، کینماتیکی یا کینتیکی توضیح داده شود (17-15).
تغییرپذیری در چندین سطح سازماندهی حرکت فراگیر است و بین و درون افراد اتفاق میافتد (18). تغییرپذیری به دنبال تعامل سیستمهای پیچیده جهت تولید حرکت به دنبال حل مشکلات تکلیف رخ میدهد. همچنین برنشتاین تغییرپذیری را در نتیجه مشکل هماهنگی درجه آزادی عنوان میکند (19). تغییر در ساختار یا عملکرد سیستمهای بیولوژیکی یک فرد در نتیجه تقابل با مشکلات ایجاد شده بوسیله تکلیف، محیط و وضعیت روانی فرد در هنگام اجرای حرکت، منجر به ایجاد تغییرپذیری میگردد. کنترل تعداد زیاد درجات آزادی سیستمهای عصبی- عضلانی و اسکلتی- عضلانی در بحث تغییرپذیری مهم میباشد. تعداد درجات آزادی درگیر از سطوح ماکروسکوپی تا میکروسکوپی سیستم افزایش مییابد. تغییرپذیری حرکتی برای یک مهارت هماهنگ حرکتی هم مفید و هم مضر میباشد. از یک دیدگاه تغییرپذیری نشان دهنده خطا در نقشه، اجرا و خروجی حرکت میباشد. از دیدگاه دیگر برخی تغییرپذیری را برای سازماندهی حرکت و اجرا مفید میدانند. این دیدگاه از مطالعه رفتار سیستمهای پویای غیرخطی آشفته که در حرکت انسان بکار برده شده است استخراج شده است. در این دیدگاه، اعتقاد بر این است که تغییرپذیری یک ویژگی ضروری رفتار سیستم از ویژگیهای دینامیک غیرخطی از درون سیستم عصبی- حرکتی میباشد (20). از دیدگاه سیستمهای پویا چهار فایده برای تغییرپذیری عنوان شده است: 1) تغییرپذیری پایداری الگوی حرکتی را حول یک جاذب مشخص میکند. مقدار تغییرپذیری زیاد نشان دهنده الگوی حرکتی ناپایدار میباشد در حالیکه مقدار تغییرپذیری کم نشان دهنده الگوی حرکتی پایدار میباشد. 2) تغییرپذیری با ایجاد انعطافپذیری درون سیستم عصبی امکان یادگیری یک الگوی حرکتی جدید را از طریق انطباق پارامترهای مناسب میدهد. 3) تغییرپذیری امکان انعطاف جهت انتخاب یا تغییر به وضعیت جدید الگوی حرکتی فراگیری شده قبلی را با استفاده از تغییر مقیاس پارامترها میدهد طوری که جاذبهای مختلف میتواند قابل دسترسی باشد. 4) تغییرپذیری اغتشاشات تصادفی ایجاد میکند که امکان پایدار نمونه برداری الگوهای حرکتی مختلف (مانند رفتار انفجاری) را میدهد بطوری که مناسب ترین الگوی حرکتی میتواند انتخاب گردد (21، 22). محققان قبلا تغییرپذیری در حرکت را به عنوان خطا میدانستند اما تحقیقات اخیر نه تنها این پدیده را عامل مخل نمیداند بلکه از آن به عنوان پویایی سیستم عصبی مرکزی برای رسیدن به ثبات و پایداری نام میبرند (1). با مروری بر مطالعات مشاهده میشود که در ارتباط با تغییرپذیری مهارتهای ورزشی، تحقیقات محدودی تاثیر این پدیده در تمرینات ورزشی برای رسیدن به بهترین عملکرد را مورد توجه قرار دادهاند (25-23).
بررسی یک یا چند پارامتر بصورت مجزا نمیتواند تحلیل مناسبی از حرکات انسان را بیان نماید بنابراین لازم است تا جایی که امکان دارد بررسی سیستمهای دخیل در اجرای یک مهارت خاص بصورت یکپارچه انجام شود. آنالیز بیومکانیک حرکت با استفاده از روشهای خطی و غیر خطی صورت میگیرد. در روشهای مرسوم خطی بررسی کینماتیکی و کینتیکی حرکت با استفاده از روشهای مجزا یا پیوسته انجام میشود. در روش مجزا، پارامترهای لحظهای مانند مقدار زاویه مفصل در یک زمان خاص(مثل زاویه زانو در هنگام تماس پا در لحظه فرود)، زمان یک رویداد (مثل زمان حداکثر پرونیشن پا در لحظه تماس پاشنه در دویدن) و اندازه بزرگی پیک در یک مورد خاص (حداکثر نیروی عکسالعمل در هنگام فاز حمایت در راه رفتن) مورد بررسی میباشد. در این روش محاسبه تغییرپذیری با استفاده از ویژگیهای آماری مانند دامنه، واریانس، انحراف استاندارد، ضریب تغییر و چارک متوسط صورت گرفته است (21). به عنوان مثال جیمز (2003) در مطالعهای، تغییرپذیری کینتیکی (حداکثر نیروی عکسالعمل) در هنگام فرود را با استفاده از میانگین و انحراف استاندارد مورد بررسی قرار داد (26). متغیرهای مجزا تمام اطلاعات مربوط به درک تغییرپذیری الگوی حرکتی اجرا شده در طول زمان را رصد نمیکند. روش پیوسته (مانند نمودارهای سری زمانی، نمودار زاویه- زاویه و …) نمایندهای از حرکت و تغییرپذیری حرکتی به عنوان عملکردی از زمان و یا دیگر پارامترهای حرکت میباشد و میتواند ویژگیهای زمانی و فضایی حرکت را نشان دهد (27). رسم نمودار چندین سری زمانی روی یک نمودار میتواند به عنوان یک نمودار متوسط یا نمودار اثر کلی رسم شده با استفاده از چندین کوشش به عنوان یک باند تغییرپذیری در نظر گرفته شود. میانگین اثر کلی به عنوان میانگین کوششها برای هر نقطه از دادهها در نمودار میباشد (21).
شرایط پیچیده رفتار حرکت انسان که با استفاده از روشهای خطی قابل اندازه گیری نیست، با استفاده از روشهای غیرخطی مورد ارزیابی قرار میگیرد (21). روشهای غیرخطی که جهت ارزیابی تغییرپذیری در سیستمهای بیولوژیکی مانند ضربان قلب یا فشار خون مورد استفاده قرار گرفته، میتواند در ارزیابی حرکت انسان و پیچیدگی آن نیز استفاده شود. نمای لیاپانوف، انتروپی تقریبی، بعد همبستگی، سوروگیشن روشهای غیرخطی رایج در تحلیل حرکت میباشند. با استفاده از سریهای زمانی متغیرهای کینماتیکی و کینتیکی حرکت میتوان فضای حالت مناسب را بازسازی و سپس با استفاده از ابزارهای غیرخطی عنوان شده پیچیدگی سیستم را مورد بررسی قرار داد (21).
نتایج مطالعات قبلی و همچنین تجربیات عملی نشان میدهد که برنامههای تمرینی مختلف انفجاری و قدرتی بطور موثری میتواند قابلیت پرش ارتفاع را افزایش دهد (28). تمرین پرش همراه با مقاومت جهت بهبود قدرت و توان اندام تحتانی استفاده میشود. این نوع تمرین در افزایش قدرت و توان بازکنندههای پا و در نتیجه بهبود پرش ارتفاع موثر است (31-29). تحقیقات انجام شده و تجربیات عملی بر این امر تاکید دارند که بهترین تمرینات جهت بهبود عملکرد پرش عمودی ارتفاع، تمرینات پلیومتریک یا انفجاری میباشد که تاثیر بسزایی بر سازگاری سیستم عصبی- عضلانی دارد. پروتکل تمرینی استفاده شده در این مطالعه نیز بر این اساس انتخاب شد. البته هدف این مطالعه بررسی این نوع پروتکل تمرینی خاص بر پرش عمودی ارتفاع نبود بلکه هدف از انتخاب این نوع تمرین بهبود پرش ارتفاع بود که در تحقیقات قبلی مستند شده است. با توجه به تاکید این مطالعه بر بررسی تغییرپذیری به دنبال تمرین منجر به بهبود پرش ارتفاع پروتکل تمرینی انتخاب شد. هدف بررسی موضوع تغییرپذیری پارامترهای بیومکانیکی به دنبال بهبود عملکرد پرش عمودی ارتفاع بود. تمرین حرکتی از دیرباز به عنوان فرایندی که همراه با حذف و کاهش درجه آزادی اضافه است، مورد بررسی قرار گرفته است (32). با توجه به تحقیقات انجام شده بنظر میرسد که تغییرپذیری حرکتی به دنبال تمرین تغییر میکند.
اجرای با ثبات و پایدار مهارت ورزشی بویژه در مهارتهایی که نیاز به تکرار آن است مهم میباشد. پایداری دینامیک موضعی با استفاده از روش غیر خطی نمای لیاپانوف محاسبه میشود. محاسبه نمای لیاپانوف سریهای زمانی پارامترهای بیومکانیکی در اجرای تکراری پرش عمودی میتواند به شناسایی پایداری در اجرای این مهارت که مورد نیاز بسیاری از رشتههای ورزشی است کمک نماید.
تحقیقات اندکی توجه خود را بر رابطه بین مهارتهای ورزشی و تغییرپذیری همراه با ملاحظات عملکردی بر رصد عملکرد و اهداف تمرینی متمرکز کردهاند. پرش ارتفاع در بسیاری از فعالیتهای ورزشی دیده میشود و به عنوان یک مدل تحقیقی در بسیاری از مطالعات بیومکانیکی مورد استفاده قرار میگیرد. زیرا نسبتا ساده و یادگیری آن آسان میباشد. پارک (2005) در تحقیقی سه نوع پرش ارتفاع را با تکرار 15 با 20 آزمودنی مطالعه کرد. پس از ثبت پارامترهای کینماتیکی، کینتیکی و هماهنگی در مفاصل ران، زانو و مچ پا، با استفاده از آزمونهای آماری تغییرپذیری درون آزمودنی و بین آزمودنی را محاسبه نمود. نحوه محاسبه تغییرپذیری با استفاده از روشهای مرسوم خطی (روش مجزا) بود. تغییرپذیری در برخی از پارامترها با بهبود عملکرد پرش رابطه داشت (12).
با توجه به اهمیت پارامترهای بیومکانیکی و نقش آنها در شکلگیری سینرژی در حین مهارت ورزشی برای رسیدن به اوج عملکرد، سئوال اصلی مطالعه حاضر این است که آیا تمرین چهار هفتهای منتخب باعث تغییرپذیری پارامترهای بیومکانیکی مورد نظر در حین رسیدن فرد به اوج عملکرد میگردد و تغییرپذیری رخ داده به چه صورت خواهد بود؟ آیا رابطهای بین میزان تغییرپذیری و پایداری دینامیک موضعی در عملکرد پرش ارتفاع وجود دارد؟ پایداری دینامیک موضعی به دنبال برنامه تمرینی منتخب در پارامترهای مورد نظر چگونه است؟ همچنین از بین پارامترهای منتخب کدام یک سهم بیشتری در رسیدن به اوج مهارت پرش ارتفاع دارند؟ بررسی پیچیدگی سیستم حرکتی در مهارت ورزشی پرش ارتفاع به دنبال تمرین با استفاده از روش دینامیک غیرخطی به درک بهتر بیومکانیک پرش عمودی و همچنین تاثیر تمرین بر این پیچیدگی کمک میکند. بطور مشخص هدف از این مطالعه تاثیر چهار هفته تمرین مهارت پرش عمودی بر تغییرپذیری و پایداری دینامیک موضعی پارامترهای بیومکانیکی منتخب در حین پرش ارتفاع در مردان جوان فعال با تاکید بر روش دینامیک غیرخطی بررسی تغییرپذیری بود.
دستیابی به حداکثر ارتفاع در پرش عمودی در بسیاری از فعالیتها و رشتههای ورزشی نظیر والیبال، بسکتبال، هندبال، فوتبال و …. مهم میباشد. از طرف دیگر پرش ارتفاع یکی از فاکتورهای آمادگی جسمانی ورزشکار و یکی از آزمونهای مهم در ارزیابی توان اندام تحتانی ورزشکاران میباشد. بررسی تغییرپذیری پارامترهای کینماتیکی و کینتیکی پرش ارتفاع به روشن شدن تاثیر تمرین در مکانیسمهای بهبود پرش ارتفاع کمک میکند. همچنین استفاده از روشهای نوین دینامیک غیرخطی در محاسبه تغییرپذیری حرکتی میتواند به تحلیل بیومکانیکی پرش عمودی ارتفاع کمک کند. استفاده از روشهای غیرخطی در آنالیز حرکت بویژه در حین اجرای مهارت ورزشی به روشن شدن پیچیدگی سیستم حرکتی انسان کمک میکند. بررسی تغییرپذیری پارامترهای بیومکانیکی در هنگام تمرین به یافتن عناصر مهمی که باید در تمرینات جهت بهبود عملکرد ورزشی در نظر گرفته شود، کمک میکند. همچنین با توجه به اهمیت اجرای پایدار مهارت ورزشی، استفاده از روشهای غیر خطی پایداری به درک بیشتر این شاخصه به دنبال تمرین کمک میکند.
شناسایی تغییرات در پارامترهای مهم یک مهارت بدنبال تمرین جهت دستیابی به بهترین عملکرد که همان مهارت میباشد، به مربیان کمک میکند در طراحی تمرینات ورزشی برای بهبود عملکرد ورزشی، تمریناتی اتخاذ کنند که تغییرپذیری در پارامترهای بیومکانیکی اثر گذار در مهارت منجر به عملکرد بهتر ورزشی شود. همچنین شناسایی اینکه کدام یک از پارامترهای بیومکانیکی به دنبال تمرین در پایداری عملکرد مهارت ورزشی نقش بیشتری دارند به طراحی بهتر برنامه تمرینی توسط مربیان کمک میکند. بررسی رابطه بین تغییرپذیری و پایداری کینماتیکی، کینتیکی و فعالیت عضلانی به دنبال تمرین به شناسایی نقش آنها در بهبود پرش ارتفاع کمک میکند. شناسایی پیچیدگی سیستم حرکتی در حین پرش ارتفاع با استفاده از روشهای غیرخطی به درک بهتر پارامترهای مهم درگیر در پرش ارتفاع کمک میکند. همچنین درک بهتر از رفتار سیستمهای درگیر در پرش عمودی ارتفاع با استفاده از روشهای دینامیک غیرخطی در مقایسه با روشهای مرسوم خطی اطلاعات مفید و جدیدتری جهت طراحی تمرینات برای بهبود عملکرد پرش عمودی میدهد.
فرض کلی :
چهار هفته تمرین مهارت پرش عمودی بر تغییرپذیری و پایداری دینامیک موضعی پارامترهای بیومکانیکی منتخب در اجرای پرش ارتفاع در مردان جوان فعال تاثیرگذار است.
فرضیههای اختصاصی:
هدف کلی:
تاثیر چهار هفته تمرین مهارت پرش عمودی بر تغییرپذیری و پایداری دینامیک موضعی پارامترهای بیومکانیکی منتخب در اجرای پرش ارتفاع در مردان جوان فعال
اهداف اختصاصی:
محدوده تحت کنترل محقق:
محدودیتهای خارج از کنترل محقق:
شرکت آزمودنیها با انگیزه کافی در آزمونها و برنامه تمرینی منتخب
عدم استفاده آزمودنیها از مکملهای غذایی و مواد نیروزا در طی دوره تمرینی و آزمونها
صحت و دقت اطلاعات به دست آمده از دستگاههای اندازهگیری
تمرین:
کسب دانش، مهارت و شایستگی به دنبال آموزش و اجرای مهارتهای عملی که منجر به شایستگی مفید میگردد (12). در این تحقیق منظور از تمرین اعمال پروتکل جهت کسب حداکثر ارتفاع دستیابی که اجزای آن تمرینات پلیومتریک همراه با مقاومت فزاینده میباشد.
پرش عمودی ارتفاع:
تعریف مفهومی:
یکی از مهارتهای مهم ورزشی است و به عنوان دستیابی به حداکثر فاصله عمودی در پرش عمودی ارتفاع توصیف میشود (12).
تعریف عملیاتی:
دستیابی به حداکثر فاصله عمودی که در این تحقیق به عنوان پرش عمودی مخالف توصیف میشود.
تغییرپذیری:
اختلاف ویژگیهای یک تکرار نسبت به تکرارهای بعدی، تغییرپذیری گفته میشود (33). در این مطالعه منظور از تغییرپذیری، تغییرات در پارامترهای کینماتیکی (سرعت زاویهای مفاصل اندام تحتانی)، کینتیکی (پارامترهای نیروی عکس العمل زمین) و الکترومایوگرافی (فعالیت الکتریکی عضلات) به دنبال تمرین و تا رسیدن به اجرای کامل مهارت میباشد.
پایداری دینامیک موضعی:
پایداری دینامیک موضعی به عنوان رفتار سیستم در پاسخ به اغتشاشات بسیار کوچک توصیف میشود (21). در این مطالعه منظور از پایداری دینامیک موضعی، بررسی پایداری دینامیک موضعی پارامترهای کینماتیکی (موقعیت زاویه ای مفاصل ران و زانو)، الکترومایوگرافی (فعالیت الکتریکی عضلات منتخب اندام تحتانی) و نیروی عکسالعمل عمودی حین اجرای پرش عمودی ارتفاع با استفاده از روش غیرخطی بالاترین نمای لیاپانوف میباشد.
پارامترهای بیومکانیکی منتخب:
بیومکانیک شاخهای از علم مکانیک است که به بررسی نیروهای داخلی و خارجی وارد بر بدن انسان میپردازد و حرکت انسان را توصیف، آنالیز و ارزیابی میکند (34). در این تحقیق پارامترهای بیومکانیکی منتخب شامل پارامترهای کینماتیکی، کینتیکی و عملکرد عضلانی میباشد که به ترتیب با استفاده از دوربین، دستگاه صفحه نیرو و الکترومایوگرافی اندازهگیری میشود.
مردان جوان فعال:
در این مطالعه منظور از مردان جوان فعال، دانشجویان رشته تربیتبدنی میباشد که حداقل سه جلسه در هفته فعالیت بدنی دارند.
. Variability
. Discrete Parameters
. Nonlinear Dynamics
. Attractor
. Discrete Methods
. Continuous Methods
. Ensemble Curve
. Lyapunov Exponent
. Approximate Entropy
. Correlation Dimension
. Surrogation
. Time Series
. State Space
. Counter Movement Jump
علم روانشناسی ورزش با ارائه استراتژی ها و تکنیک های روانی همواره درصدد کمک به ورزشکاران بوده است. تا سی سال اخیر این تکنیک ها بیشتر از تمرین مهارتهای روانی که متأثر از تئوریهای شناختی-رفتاری هستند، سرچشمه میگرفتند. اخیراً رغبت به مداخلههای مبتنی بر ذهن آگاهی در بین روانشناسان ورزش افزایش یافته است (بیرر، روترین، و مورگان، 2012).
لانگر (2000) ذهن آگاهی را این گونه تعریف می کند: “حالت منعطف ذهن که فعالانه فرد در زمان حال درگیر شده، مسائل جدید را شناسایی کرده و به مفاهیم حساس می شود” (ص 220). بهطور مشابهی سالمون و گلوبرسون (1987)، بیان کردند “ذهن آگاهی حالتی از ذهن است که شامل فرایندهای بهکارگیری فراشناختی غیر خودکار و ارادی می باشد که معمولاً نیازمند تلاش هستند” (ص 625). به طور دقیق تر ذهن آگاهی به عنوان توجه ارادی، در زمان حال و بدون قضاوت تعریف می شود (کابات زین، 1994). ذهن آگاهی، مشاهده بدون قضاوت جریان مداوم محرک های درونی و بیرونی می باشد (بایر، 2003). نکته مشترک این تعریف ها، مشارکت فعال و ارادی ذهن در طول ذهن آگاهی است. به نظر می رسد چنین مشارکت بسط داده شده ذهن، برخلاف ذهن نا آگاه (انجام تکالیف بطور خودکار مبتنی بر تجربه کسب شده پیشین)، برای یادگیری سودمند می باشد (لانگر، 2000؛ سالمون و گلوبرسون، 1987). دیگر جنبه ذهن آگاهی تمرکز بر لحظه حاضر است که با عملکرد ورزشی مرتبط می باشد، زیرا اجازه می دهد فرد عوامل حواس پرت گذشته و آینده و دیگر رویداد های جاری را حذف کند (گاردنر و مور، 2004، 2006، 2007؛ کی و وانگ، 2008). توجه بدون قضاوت از مؤلفه های مهم ذهن آگاهی است که می تواند بر عملکرد ورزشی مؤثر باشد. ادوارد، کینگستون، هاردی و گود (2002) بیان کردند که وقتی ورزشکاران نخبه توجه خود را به خود سنجی عملکرد انتقال دادند، تأثیرات مضری بر عملکردشان مشاهده شد. موفقیت گلف بازان حرفهای به توانایی آنها در تمرکز بر یک ضربه در هر بار و به عبارتی مهارت های توجهی آن ها نسبت داده شده است (مک کافری و اورلیک، 1989). توانایی تمرکز بر یک ضربه جنبه های مرکزی ذهن آگاهی را منعکس میکند (گودینگ و گاردنر، 2009).
بیش از یک دهه است که مداخله های مبتنی بر ذهن آگاهی و پذیرش، با هدف بهبود عملکرد ورزشی و سلامتی روانی ورزشکاران پیشنهاد شده است. براساس شواهد موجود مکانیسم های اساسی مداخله های مبتنی بر ذهن آگاهی و پذیرش، کارایی ذهنی را در نتیجه توسعه هوشیاری و پذیرش تجربیات درونی افزایش می دهند. این موضوع دارای پیامد های مهمی برای عملکرد ورزشی می باشد (گاردنر و مور، 2012). طبق نتایج مطالعه بر روی 118 ورزشکار رده بالا، گروه تحت مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی-پذیرش-تعهد نسبت به گروهی که تحت تمرین مهارت های روانی سنتی قرار گرفتند، بهبود بیشتری در عملکرد ورزشی داشتند (گاردنر و مور، 2007). با توجه به نتایج این تحقیق و تحقیقات مشابه (مور، 2003؛ گاردنر و مور، 2006) به نظر می رسد روش مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی-پذیرش-تعهد رویکرد ماندنی برای افزایش عملکرد ورزشی رقابتی می باشد (گاردنر و مور، 2012) و اهمیت و برتری روش های مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به روش های سنتی غیر قابل انکار به نظر می رسد. برای دست یافتن به عملکرد بهینه، ورزشکار ابتدا باید از حالات روانی خود آگاه بوده و به طور ذهن آگاه آن ها را بپذیرد. عملکرد بهینه در وضعیت هایی مانند پریشانی، خستگی و اوضاع نامساعد نیز اتفاق می افتد، به شرط آنکه ورزشکار قادر به پذیرش ذهن آگاه موقعیت باشد و در استراتژی های عملی و هیجانی درگیر شود (بورتلی، برتولو، هانین، و روبازا، 2012). نتایج مطالعه گودینگ و گاردنر (2009) حاکی از این بود که سطح ذهن آگاهی بسکتبالیست های مرد به طور قابل توجهی عملکرد پرتاب آزاد رقابتی آن ها را پیش بینی می کند. دیگر نتایج این مطالعه نشان داد با اینکه رفتار های کلیشه ای پیش از پرتاب جزء مهمی برای پیشرفت در مهارت پرتاب آزاد می باشند، ولی در مورد بسکتبالیست های رده بالا دیگر عوامل مانند تجربه، مهارت و ذهن آگاهی بطور قابل توجهی مهم تر هستند.
نتایج مطالعه هولزل و همکاران (2007) نشان داد افزایش تجربه ذهن آگاهی موجب افزایش خطی فعالیت در کورتکس سینگولیت دمی قدامی، کورتکس پیش پیشانی میانی می شود، که این نواحی هر دو به پردازش هیجانات مرتبط هستند. طبق نتایج مطالعه ای بالا بودن میزان ذهن آگاهی با افزایش فعالیت در سه ناحیه اصلی همبستگی دارد: کورتکس پیش پیشانی میانی، کورتکس شکمی-جانبی پیش پیشانی راست و کورتکس شکمی-میانی پیش پیشانی (کرسول، وی، ایسنبرگر، و لیبرمن، 2007). باید توجه داشت که این نتایج با اهداف ذهن آگاهی-شامل درمان حالات هیجانی به منظور افزایش توجه- هم راستا می باشند (مارکس، 2008).
علاوه بر ذهن آگاهی بی تردید عوامل زیادی بر کارایی یادگیری مهارت های حرکتی و نحوه اجرای آن ها تأثیر می گذارند. یکی از مهم ترین این عوامل بازخورد است که نقش بسیار مهمی در کنترل رفتار حرکتی و اکتساب مهارت های ورزشی دارد (اشمیت، 1991)، به طوریکه براساس نظر اشمیت و لی (2005) از بین متغیر هایی که طی تمرین بدنی بر یادگیری اثر می گذارند، مهم ترین متغیر بازخورد افزوده ای است که در پایان پاسخ ارائه می شود. بازخورد خبر هایی درباره اجرا و حالت هدف است (اشمیت، 1991). رویکرد تجربی متفاوتی که درباره بهینه سازی ارائه بازخورد در تحقیقات اخیر در زمینه تمرین بدنی استفاده شده، ارائه بازخورد زمانی است که فراگیرنده خود آن را طلب می کند. به این شیوه ارائه بازخورد، بازخورد خود کنترلی گویند (نزاکت الحسینی، موحدی، و صالحی، 1390). محققان روانشناسی شناختی بر این عقیده اند که خود کنترلی سبب ارتقای یادگیری می شود، زیرا فراگیر را در کنترل زمان دریافت بازخورد مرتبط با عملکرد خود، به طور فعال درگیر کرده (چیویاکاوسکی و ولف، 2005) و به شکل مؤثری در فرایند یادگیری فعال می کند و سبب پردازش عمیق تر اطلاعات می شود (اشمیت، 1991). در این مطالعات از گروه دیگری به نام گروه جفت شده استفاده می شود که درست همانند کوشش هایی که گروه خود کنترلی بازخورد دریافت کرده اند به این گروه بازخورد ارائه می شود، اما هیچ کنترلی بر زمان دریافت آن ندارند (چیویاکاوسکی، ولف، دمدیرس، کافر، و تانی، 2008). تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان داده اند که فرصت دادن به فراگیر در تعیین زمان درخواست بازخورد می تواند برای یادگیری مهارت های حرکتی سودمند باشد. براساس نظر لای، شیا و همکاران (2000) اختیار دادن به فراگیرنده هنگام تمرین، سبب می شود که آزمودنی کوشش های موفق خود را با بازخورد بیرونی که آزمونگر در اختیار او قرار می دهد مقایسه کند و راهبرد های اجرایی موفق را بیابد. این قابلیت سبب می شود که شناسایی درونی خطا و ظرفیت اصلاح آن در کوشش هایی که بازخورد داده نمی شود توسعه یافته و در نتیجه ثبات پاسخ افزایش یابد. بر این اساس، محققان در چندین مطالعه دریافتند که گروه خود کنترلی در مقایسه با گروه جفت شده در مراحل مختلف آزمون عملکردی بهتر داشتند (جانل، باربارا، فرهلیچ، تنانت، و گواراف، 1995؛ چیویاکاوسکی و همکاران، 2008 الف، 2008 ب؛ ولف، 2007). در تحقیق چیویاکاوسکی و ولف (2002)، تکلیف زمانبندی متوالی استفاده شد و به آزمودنی ها در ارتباط با زمان کل حرکت بازخورد داده میشد و نتایج نشان داد آزمودنی های گروه خود کنترلی در مقایسه با جفت شده یادگیری بهتری در آزمون انتقال تأخیری داشتند. این یافته ها نشان می دهد بازخورد خود کنترلی علاوه بر افزایش یادداری مهارت های حرکتی، به موقعیت های جدید یک تکلیف نیز انتقال مییابد. نتایج تحقیق آن ها نشان داد بازخورد خود کنترلی یک عامل برانگیزاننده است و بیشتر با نیاز آزمودنی ها همخوانی دارد. در مطالعه ای تأثیر بازخورد خود کنترلی و آزمونگر را با استفاده از بازخورد نوار ویدیویی بر اکتساب، یادداری و انتقال مهارت دارت بررسی کردند. نتایج نشان داد که گروه خود کنترلی عملکرد بهتری در شکل و دقت حرکت در مقایسه با گروه آزمونگر داشتند (نوری، عرب عامری، فرخی، زیدآبادی، 2009). همچنین محققان دیگری در تحقیقات خویش به نتایج مشابهی در مرحله یادداری دست یافتند (هارتمن، 2006؛ مک نوین، ولف، کلارسن، 2000؛ پیترسون و کارتر، 2010؛ ولف، 2007، گوئن، 2008). نتایج مطالعه ای نشان داد گروه بازخورد خود کنترلی در آزمون اکتساب و یادداری در تکلیف حفظ تعادل بر روی دستگاه تعادل سنج، عملکرد بهتری نسبت به گروه جفت شده داشتند (صفوی همامی، عبدلی، اصلانخانی، و فرخی، 1390).
در مورد مکانیسم های اثر بازخورد خود کنترلی، ولف و تول (1999) پیشنهاد کردند که تمرین خود کنترل به سه دلیل ممکن است باعث افزایش یادگیری شود: اولین دلیل، تشویق آزمودنی ها برای رسیدن به مهارتی در سطح بالاتر و آزمودن شیوه های متفاوت حرکت نسبت به زمانی است که تمرین غیر خود کنترل داشته اند. دومین دلیل این است که آزمودنی ها می توانند هنگام عدم اطمینان و تردید در مورد نحوه عمل و یا زمانی که احساس می کنند اجرایشان ضعیف بوده، برای بازگشت به اجرای صحیح و یا برعکس برای تأیید اجرای صحیح خود تقاضای بازخورد نمایند و سومین دلیل این است که آزمودنیها می آموزند بازخورد را زمانی که واقعاً به آن احتیاج دارند دریافت نمایند، درحالیکه این موضوع در مورد گروه جفت شده صدق نمی کند. نقش انگیزشی بازخورد خود کنترل یکی دیگر از علل معرفی شده سودمندی بازخورد خود کنترل است. براساس فرضیه لینترن و روسکو (1980) هنگام یادگیری مهارت، تمرکز بر آنچه صحیح اجرا شده است- به ویژه در اوایل یادگیری- به خودی خود برای یادگیری بهینه کافی نیست، در عوض، تجربه ای که فرد در اصلاح خطا به دست آورده است (براساس بازخورد مربوط به خطا) اهمیت ویژه ای برای کسب مهارت دارد. به نظر زیمرمن (2000)، زمانی که خود کنترلی اتفاق افتد، فراگیرنده خود کوشش های تمرینی را به گونه ای هدایت می کند که به پالایش مهارت ها منجر شود و به واسطه آن به ثبات در اجرا دست می یابد. فراگیرنده در این سطح با اتکا به خود نظارتی به ارزیابی الگو های حرکت خویش (شکل مهارت) می پردازد و توجه او به فرایند بیشتر از نتیجه کار است.
با نظر بر مکانیسمهای اثر بازخورد خود کنترلی، فرضیه لینترن و روسکو (1980) و نظر زیمرمن (2000) در خصوص این روش، به نظر می رسد لازمه برخورداری از اثرات سودمند روش خود کنترلی توجه مداوم به الگو های حرکتی خویش و فرایند انجام حرکت می باشد؛ این موضوع رابطه تنگاتنگی با مفهوم ذهن آگاهی دارد. از این رو این سوال مطرح میشود که آیا عوامل فراشناختی، از جمله میزان ذهن آگاهی افراد، در کارایی بازخورد خود کنترلی مؤثر می باشد یا خیر؟
ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هایز، استروسال و ویلسون، 1999) به سرعت در حال کسب جایگاه در تمام زمینههای روانشناسی می باشند، که به عنوان مثال می توان استرس، افسردگی، اضطراب، جنون، اختلالات خوردن و عملکرد کاری را نام برد (بائر، 2003؛ بیرر، روتلین، و مورگان، 2012؛ مور، 2009). با توجه به بنیان های نظری ژرف و شواهد تجربی وسیع ارائه شده توسط این روش های موج سوم، افزایش بسیار سریع در پژوهش و کاربرد های درمانی در این زمینه شگفت آور نیست (برای مثال، کولن، 2008؛ گریسون، 2009).
در حال حاضر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در روانشناسی ورزشی نیز نفوذ کرده اند. مفهوم کلی ذهن آگاهی و معنی آن در روانشناسی عمومی و زندگی روزمره، به خودی خود، دلیلی برای بررسی ذهن آگاهی در زمینه ورزشی می باشد. ورزشکاران از کاهش اضطراب، استرس، کمال گرایی (تا حدودی)، نگرانی، نشخوار فکری، و همچنین افزایش تمرکز، سرسختی ذهنی، توجه به تکلیف در حال اجرا، اعتماد بنفس، خود کار آمدی، خود کنترلی و خود تنظیمی، سلامت عمومی و بهزیستی روانی به طور حتم بهره می برند. در حال حاضر این همبستگی ها در دیگر زمینه های روانشناسی بطور اساسی شناسایی شده اند (برای مرور بائر، 2003 را ببینید). در هر حال با اینکه ارتباط بین ذهن آگاهی و یادگیری و تحصیل (لانگر، 2000؛ سالمون و گلوبرسون، 1987؛ لئونارد و هاروی، 2007)، همچنین اثرات مفید مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی در عملکرد ورزشی (گاردنر و مور، ، 2004، 2006، 2007، 2012؛ بیرر، روترین، و مورگان، 2012) مورد توجه قرار گرفته است، ولی اثرات ذهن آگاهی (به عنوان یک ویژگی روانی) بر یادگیری حرکتی به اندازه کافی بررسی نشده است. به علاوه نتایج مطالعات مروری در خصوص اثر بخشی مداخله های روانی سنتی نشان داد هیچ کدام از مداخله های روانی سنتی (شامل هدف گزینی، تصویرسازی، تنظیم انگیختگی، خود گفتاری و مداخله های ترکیبی) بر عملکرد ورزشی ورزشکاران رقابتی تأثیر اثبات شدهای نداشت (مور، 2003؛ گاردنر و مور، 2006). در این خصوص گاردنر و مور (2006 و 2007) پیشنهاد کردند که روش های مبتنی بر کنترل و سنتی موجود برای بهبود عملکرد ورزشی ممکن است سهواً موجب افزایش فرایند های (کلامی-معنایی و متمرکز بر خود) شناختی نسبت به فعالیت های (در لحظه حال و بدون قضاوت) فراشناختی شده و بدین گونه منجر به کاهش توانایی در انجام خودکار مهارت های ورزشی خوب آموخته شده و در نتیجه ناتوانی در پاسخ مناسب به علائم محیطی و حفظ تمرکز مربوط به تکلیف شوند. از طرفی با توجه به اثرات سودمند بازخورد خود کنترلی و همسوئی تحقیقات در تأیید نقش مثبت بازخورد خود کنترلی نسبت به سایر روش ها (صفوی همامی و همکاران، 1390؛ نزاکت الحسینی، موحدی، و صالحی، 1390؛ زیمرمن، 2000؛ چیویاکاوسکی و ولف، 2002؛ چیویاکاوسکی و همکاران، 2008 الف، 2008 ب؛ هارتمن، 2006؛ مک نوین، ولف، کلارسن، 2000؛ پیترسون و کارتر، 2010؛ ولف، 2007، گوئن، 2008؛ نوری، عرب عامری، فرخی، زیدآبادی، 2009) و همچنین با نظر بر مکانیزم های اثر بازخورد خود کنترلی و فرضیه لینترن و روسکو (1980) (که پیش تر شرح داده شدند)، ضرورت انجام چنین پژوهشی مشهود می باشد. لذا نتایج این مطالعه به روشن شدن پاسخ سوالات مطرح شده در این زمینه کمک خواهد کرد. همچنین، علاوه بر پاسخ به برخی سوالات و رفع بعضی ابهامات، می توان از نقطه نظر کاربردی نیز به آن نگریست. از لحاظ کاربردی نتایج این مطالعه می تواند کمک شایانی به مربیان جهت انتخاب نوع بازخورد در شرایط مختلف، و همچنین جهت پیشبرد بهینه
آموزش مهارت های ورزشی کند. به عنوان مثال در صورتی که نتایج این مطالعه نشان دهنده کارائی بیشتر بازخورد خود کنترلی در شرایط ذهن آگاهی بالا یا پایین باشد، مربیان می توانند با بررسی سطح ذهن آگاهی ورزشکاران (به خصوص در مراحل اولیه یادگیری)، نوع بازخورد مطلوب را برای هر گروه از ورزشکاران و نوآموزان خود انتخاب کنند. بنابراین با کاربرد نتایج این پژوهش، مربی قادر خواهد بود، حتی در شرایط ذهن آگاهی پایین بهترین روش بازخورد را جهت آموزش موفق و حداکثر یادگیری ورزشکاران و نوآموزان انتخاب کرده و در وقت و انرژی نیز صرفه جویی نماید.
متغییرهای این پژوهش عبارتند از ذهن آگاهی و بازخورد خودکنترلی که در ذیل به تعریف هرکدام میپردازیم:
ذهن آگاهی: کابات-زین در 1990، ذهن آگاهی را به عنوان آگاهی غیر قضاوتی لحظه به لحظه تعریف می کند. وی در سال 1994، توجه کردن به اهداف در حال حاضر به شیوه خاص و به صورت غیر قضاوتی را ذهن آگاهی می داند و در سال 2002 تعریف خود را کامل تر کرده و ذهن آگاهی را نوعی از آگاهی می داند که از طریق توجه به اهداف واقعی و بودن در زمان حال، بدون قضاوت راجع به تجربیات آشکار لحظه به لحظه پدیدار می گردد (کابات-زین، 2003).
بازخورد خود کنترلی: رویکرد تجربی متفاوتی که درباره بهینهسازی ارائه بازخورد در تحقیقات اخیر مورد استفاده قرار گرفته، ارائه بازخورد در زمانی است که یادگیرنده خود آن را طلب میکند. به این شیوه ارائه بازخورد خودکنترلی میگویند.
ذهن آگاهی: در این پژوهش منظور از ذهن آگاهی نمره ای است که از طریق پرسشنامه پنج وجهی ذهن آگاهی بدست می آید. این پرسشنامه شامل 39 ماده است.
بازخورد خود کنترلی: در این پژوهش بازخورد خود کنترلی عدد روی نیروسنج می باشد که در صورت درخواست آزمودنی، به وی اطلاع داده می شود.
– Self-focused Attention
– Mindfulness
– Present-moment Focus
– Pre shot Routines
– Task-Relevant Focus